تولید علم نیازمند نظریه پردازی است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام حسین بستان، عضو هیات علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در نشست علمی روش شناسی نظریه سازی در علوم اجتماعی اسلامی، ضمن تأکید بر اهمیت نظریه پردازی، بیان داشت: ما هنوز الگوی مشخصی در نظریه پردازی نداریم و البته این فقدان الگو تنها در علوم اسلامی نیست، بلکه در علوم اجتماعی غربی هم روش نظریه پردازی مشخصی نداریم و رویکردهای مختلف و پاردایم های مختلفی برای نظریه پردازی ارائه شده است.
این محقق حوزه علمیه قم اظهار داشت: امروز اینکه سعی کنیم الگوی منقح که حرف آخر باشد را بیان کنیم، صحیح نیست و باید بحث را باز بگذاریم تا فردی که می خواهد نظریه پردازی کند، سمت و سوی خاص خودش را پیدا کند و ما نمی توانیم نسخه واحدی بپیچیم.
وی بیان داشت: ما یک سری معیارهای کلی که هر فردی به تناسب کار خودش باید رعایت کند، بیان می کنیم. یعنی مفردات را بحث می کنیم، اما ترکیب را هر فردی در حوزه کار خودش باید ابداع کرده و نظریه خودش را ارائه دهد.
منابع کسب معرفت در علوم اسلامی چیست؟
این محقق حوزه علمیه قم با بیان اینکه بحث خود را در نه محور تنظیم کرده است، گفت: اولین بحث، روش های اصلی کسب معرفت است که معمولا افرادی که وارد علوم انسانی شده اند این را مورد بحث قرار داداه اند و این محور، جنبه معرفت شناسی برای بحث دارد و از سوی دیگر با روش، ارتباط پیدا می کند.
وی بیان داشت: بسیاری از مشکلات و مناقشات در علم دینی به بحث روش بر می گردد؛ افرادی که مدافع علم دینی هستند، از تعدد روش صحبت می کنند و قائلند روش های کلی داریم، اما غربی ها، فقط تجربه را قبول دارند.
این محقق علوم اسلامی ادامه داد: مدافعان علم دینی که می گویند تعدد روش داریم،چگونه می خواهند بین این روش ها جمع کنند بحث مهمی است.
این استاد حوزه و دانشگاه، اظهار داشت: با پیش فرض تعدد روش، روش دینی که مراجعه به آیات و روایات است، روش عقلی، روش تجربی و گاهی روش شهودی مطرح شده است.
وی بیان داشت: روش شهودی ماهیتش متفاوت از سایر روش ها است، زیرا اقتضای مباحث شهودی، بحث های فردی است و مواردی است که انتظار گزاره های کلی نداریم، در نتیجه برای ساختن علم که گزاره های کلی می خواهد روش شهودی مناسب نیست.
این محقق حوزه علمیه قم، بیان داشت: روش دینی که همان روش اجتهادی است که به استخراج مضامین و مدالیل گزارههای دینی، با تکیه بر مبانی و قواعد برآمده از خود متون دینی یا ضوابط برگرفته از عقل ضروری و یا کاشفهای دیگری که در شرع امضا شدهاند، تعریف شده است، دو روش اخباری و هرمنوتیکی گادآمری را کنار می زند.
اجتهاد نقطه مقابل اخباری گری و هرمنوتیک گادآمری
وی تاکید کرد: بحث های گادامر در هرمنوتیک در تقابل با روش اجتهاد است که دیدگاه نسبیت گرایانه نسبت به فهم مدلول متون دارد و این گروه اعتقاد دارند معنا در ذهن خواننده با توجه به علوم و معانی گوناگونی که در ذهن خواننده است، ساخته می شود و در واقع تولد معنا در این زمان که خواننده متن را می خواند است، اگرچه متن برای دو هزار سال پیش است.
این محقق حوزه علمیه قم با بیان اینکه بر طبق هرمنوتیک، کار خواننده استخراج معنا نیست، بلکه تولید معنا است، گفت: دیدگاه اجتهاد بر این پایه استوار شده است که معنا مفروض است و ما باید برای استخراج معنا تلاش کنیم.
وی بیان داشت: برخی دانمشندان اسلامی اعتقاد دارند که در استفاده از متون دینی برای نظریه های علوم انسانی باید تمام شرایط حجیت وجود داشته باشد، یعنی این معیارهای حجیت سندی و دلالی باید در علوم اجتماعی اسلامی وجود داشته باشد، اما این بحث لوازمی دارد و به نظر من باید بین حوزه های علمی گوناگون تفکیک کرد.
وی ادامه داد: وقتی عالمی کار علمی می کند، در چند بخش ایجاد فرضیه، مفهوم سازی، نظریه سازی، تهیه راهبرد و سیاست گذاری، فعالیت علمی می کند که نمی توان برای همه آنها این نسخه را پیچید.
این محقق حوزه و دانشگاه بیان داشت: درست است که نمی توان گزاره ای که مشکل سندی دارد به نبی(ص) یا امام(ع) اسناد دهیم و این اسناد دارای شرایطی است، اما در یک سری بخش ها این اسناد ضرورتی ندارد که فرضیه سازی از این قبیل است، یعنی جایی که ماهیت بحث علمی است و فاقد جنبه دستوری است.
وی ادامه داد: وقتی گزاره ای جنبه دستوری نداشته باشد و می خواهید در توصیف واقعیت ها از آن استفاده کنید و به دنبال چرایی و تبیین بر اساس گزاره دینی هستید، می توان این توصیف را انجام داد و ضرورت ندارد این مطلب صد در صد دارای حجیت باشد.
این پژوهشگر علوم اجتماعی اظهار داشت: اگر تجربه را در علوم انسانی اسلامی به عنوان داور و معیار قبول کنیم، می توان یک گزاره که ممکن است ضعف سند داشته باشد به آزمون و خطا تجربی گذاشت و در نتیجه می توان گفت که این گزاره، استناد فی الجمله ای دارد که این از فرضیه های موجود در علوم اجتماعی اعتبارش کمتر نیست.
حجت الاسلام بستان با بیان این سوال که چرا اصرار داریم از گزاره هایی که سندش ضعیف است هم استفاده کنیم، گفت: حجم قابل قبولی از مباحث اجتماعی در روایات است که معیارهای حجیتی را ندارد به عنوان نمونه کتاب غرر الحکم را عالمان اسلامی به اعتبار قبول ندارند، در حالی که خیلی روایات این کتاب توصیفی است و رابطه بین متغیرها را نشان می دهد. از این رو من تاکید دارم که از گزاره های درجه دو هم استفاده کنیم.
وی بیان داشت: البته اگر نظریه خواست وارد راهبرد و سیاست گذاری شود، چون بحث باید و نباید است و با سرنوشت مردم مرتبط است، باید معیارهای حجیت تمام باشد.
این محقق حوزه علمیه قم، بیان داشت: روش عقلی در منطق بحث شده است و منظورمان از روش عقلی، روش فلسفی است، یعنی استقراء در روش قیاسی مد نظرمان نیست.
دیدگاه منطقی در مورد تجربه
وی گفت: دو دیدگاه در بین طرفداران علم دینی در مورد جایگاه روش تجربی وجود دارد، برخی می گویند علم دینی هم باید از روش تجربه استفاده کند و تجربه تنها روش داوری است و در مقابل دیدگاه دیگری است که می گوید تجربه به تنهایی کافی نیست.
این محقق حوزه علمیه قم، بیان داشت: به نظر من به نتیجه نرسیدن علم دینی به این دلیل است که ذهنیت موجود خیلی شفاف نبوده است، یعنی یک قرائتی نسبت به علم دینی وجود دارد که افراطی است و موجب موضع گیری دیگران شده است که ما بیاییم علوم تجربی را از دین بگیریم، یعنی اینکه مثل فقه و کلام همچون یک مجتهد از دین، علوم اجتماعی بگیریم.
وی بیان داشت: دیدگاه افراطی موجب بازخوردهایی شده است و نقد شده است که اولا این کار امکان پذیر نیست و ثانیا این به درد ما نمی خورد، زیرا مطلوب ما علمی است که ناظر به بیرون باشد و در کنترل اجتماعی کارا باشد.
این استاد حوزه علمیه قم ادامه داد: اگر از روش های اجتهادی استفاده کرده و روش عقلی را هم قبول کنیم و روش تجربی را به عنوان مبنای داوری بپذیریم، این دیدگاه رقیق تر می شود.
وی بیان داشت: عقل فی الجمله مورد قبول همگان است و حتی در دیدگاه پوزیتیویستی، عقل را قبول دارند، یعنی می گویند اشکالی ندارد از دین مطالب را استخراج کنید، اما باید آن را به تجربه درآورید.
وی با بیان اینکه البته مساله انحصار باقی می ماند که آیا انحصارا تجربه منبع است یا در مقام داوری هم می توان از غیر تجربه استفاده کرد؟، ادامه داد: طبق باور ما، نباید روش داوری را منحصر به علم تجربی کنیم، زیرا خیلی از معتقدات ما با تجربه اثبات پذیر نیست.
این استاد حوزه و دانشگاه بیان داشت: راه حل بنده این است که بین دو سطح علم تفکیک کنیم که طبقه بالا با طبقه پایین ماهیتا متفاوت است، در یک بخش به مسائل تجربی صرف می پردازیم و در بخش دیگر از گزاره های معتبر خودمان استفاده می کنیم، یعنی هر کدام باید در جایگاه خودش قرار گیرد که به نظر می رسد بخش قابل توجهی از نگرانی مدافعان علم دینی با این مرز بندی حل می شود.
روش تبیین علّی در علوم انسانی اسلامی کارآمد است
این محقق حوزه علمیه قم بیان داشت: امروز در بحث های متاتئوری، به مبانی هستی شناسی می پردازند که این افراد بحث صورت بندی نظریه را مورد توجه قرار می دهند، که باید در فلسفه اسلامی بحث شود.
وی بیان داشت: اینها گفته اند نظریه ها به سه شکل مطرح می شوند؛ نخست مجموعه ای از قوانین را ترکیب می کنند، دوم اینکه نظریه از پیش فرض ها گرفته می شود که این روش کمتر در علوم اجتماعی کاربرد دارد، شکل دیگر تبیین های علی است که در علوم اجتماعی زیاد استفاده می شود که به نظر می رسد از این روش بیشتر می توان در علوم اجتماعی اسلامی استفاده کرد.
این محقق حوزه علمیه قم، بیان داشت: مرتون نظریه های اجتماعی را به کلان، میان برد و خرد تقسیم کرده است که نظر او واکنشی به نظریه های زمان خودش بود، توضیح اینکه جامعه شناسان برای تحلیل، تمام نظام های سیاسی اقتصادی اجتماعی را تبیین می کردند و به گونه ای بسیار کلان و کلی به مسائل نگاه می کردند که در ادامه در واکنش به این نظریه های کلان، نگاه های بسیار خرد و جزئی نگر بروز کرد و ادعا کردند که ما با واقعیت های روزمره مواجه هستیم و نظریه های خیلی خاص در مورد این گروه نوجوان یا دعوای زن و مرد باید ارائه شود.
وی ادامه داد: مرتون گفت جامعه شناسان با این دو دیدگاه، جامعه شناسی را با اشکال مواجه کرده اند و ما نیازمند نظریه های میان بر یا متوسط هستیم.
حجت الاسلام بستان اظهار داشت: این روش متوسط در علوم اجتماعی اسلامی می تواند مورد استفاده قرار گیرد و گویا این روش کابرد بیشتری دارد.
وی در ادامه این نشست علمی، سری به مباحث روشی زد و گفت: اینکه استراتژی نظریه سازی چیست؟ پارادایم انتقادی، تفسیری، پوزیتویسی چیست؟ روش استقرایی بیکن و بعد روش قیاسی پوپر کدام درست است باید بحث شود.
این محقق حوزه علمیه قم بیان داشت: استقرایی از جزئیات شروع می کند در حالی که قیاس یک نظریه کلی را قبول می کند و از دلش قضایای جزئی بیرون می آید.
وی اظهار داشت: وقتی می خواهیم از متون دینی مطلبی بگیریم، در قالب روش قیاسی است، یعنی اگر بخواهیم در موضوع فقر، کار جامعه شناسی کنیم، باید تمامی مطالب را در مورد فقر استخراج کنیم و به لحاظ جمع آوری، تمامی مطالب دینی را جمع کنیم.
مفهوم سازی مقدمه نظریه پردازی
این پژوهشگر علوم اجتماعی با بیان اینکه روش قیاسی با فرضیه سازی خیلی مرتبط است، گفت: یکی از ارکان نظریه سازی مفهوم سازی است، به طوری که اگر مفاهیم نو بیاوریم، نظریه های نو متولد می شود.
وی بیان داشت: در فرضیه سازی دو روش وجود دارد، نخست اینکه گزاره هایی که موضوع و محمولش در روایات آمده است استفاده کنیم، اما بخش دیگر این است که گزاره ها را الهام می گیریم یعنی به صورت غیر مستقیم الهام گرفته می شود، به عنوان نمونه در روایات داریم که صله رحم ثواب دارد که این روایت هنجاری است و باید و نبایدی را بیان کرده است، فرد در مقام نظریه پردازی می تواند نظریه پردازی کند که من تخیل می کنم که صله رحم در بهبود شرایط اجتماعی یا کاهش معظلات اجتماعی موثر است، یعنی با تخیل این مفاهیم را می سازد. این فرضیه در متن دین نیست، اما می توانیم با این روش به بحث دلخواه برسیم، زیرا اعتقاد داریم که احکام دارای مصالح و مفاسد واقعیه است.
وی در پایان با بیان اینکه دورکیم همه چیز را به جمع بر می گرداند، تاکید کرد: به نظر من باید تاثیر فرد و جمع در نظر گرفته شود.
در پایان این نشست علمی، حجت الاسلام بستان به سوالات و اشکالات حضار پاسخ داد. /909/ز502/ر