۲۸ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۷:۵۶
کد خبر: ۱۳۹۵۸۹
لحظه‌های ماندگار (65)؛

روحانیت در دفاع مقدس هم از مرزهای اعتقادی حراست کرد هم از مرزهای جغرافیایی

خبرگزاری رسا ـ جانباز روحانی دفاع مقدس، تقویت ایمان، بصیرت، صبر و استقامت و اطاعت پذیری را از آثار حضور روحانیان در جبهه برشمرد و گفت: روحانیت در هشت سال دفاع مقدس هم مرزهای اعتقادی و هم مرزهای جغرافیایی را حراست می‌کرد.
روحانيت و دفاع مقدس
 
حجت‌الاسلام محمد صادقی سرایانی، جانباز 70 درصد ملقب به شهید زنده است که تاکنون 80 بار تحت عمل جراحی قرار گرفته و 25 روز از زندگی خود را در برزخ گذرانده است، وی را یکبار غسل و کفن هم می‌کنند اما به گفته خودش باز می‌گردد تا پیام رسان قافله شهدا باشد. در گفت‌و‌گویی با وی به واکاوی ابعاد مختلف نقش روحانیت در دفاع مقدس می پردازیم؛
 
رسا ـ نقش روحانیت در پیشبرد جنگ چگونه بود و این نقش را چگونه ایفا می‌کرد؟
جبهه دو نیروی مهم داشت؛ فرمانده نظامی که پیشبرد فیزیکی و هدایت آن را برعهده داشت و روحانی که نقش فرهنگی و معنوی داشت یعنی اگر در جبهه‌ای یکی از اینها حضور می‌داشت قطعا رزمندگان موفق نبودند و افت روحیه و مسائل اعتقادی پیدا می‌کردند.
روحانی یا تبلیغی بود یا رزمی اما در بیشتر موارد هر دو مسؤولیت را بر عهده داشت، هم در مناطق جنگی و قرارگاه ها و پادگان‌های پشت خط برای نیروهای اعزامی و نیروهایی که از خط برگشته بودند سخنرانی می‌کرد و هم با رزمندگان در خط مقدم حاضر می‌شد و مسؤولیت‌های مختلف نظامی بر عهده می‌گرفت.
گاهی تنها برای دو نفر مباحث اخلاقی را مطرح می‌کردیم چون اعتقاد داشتیم اگر ایمان این نیرو کاهش یابد و رزمنده به مسائل خود آگاه نباشد هر لجظه امکان دارد روحیه خود را ببازد.
از مهمترین محورهای تحرک رزمندگان ایمان و معنویت بود و آنچه آنان را شارژ می‌کرد سخنان روحانان بود. با این کار رزمندگان آماده می‌شدند و به هدف و راهشان ایمان پیدا می‌کردند. از طرفی روحانیان در زمینه های دیگر هم با رزمندگان همراهی می کرد مثلا در مواقعی که فرصت بود مشاعره یا فوتبال بازی می‌کردند و لحظات شادی ایجاد می کردند به طوری که نشاط و معنویت هر دو با هم بر فضای جبهه حاکم بود.
در تمام جنگ اگر موفقیتی بوده همیشه یک طرف آن روحانیت حضور داشته است. روحانیت همچنین نسبت به آمار جمعیتش در هنگام جنگ، بیشترین شهید را تقدیم کرده است.
 
رسا ـ ترویج روحیه ایثار و شهادت در بین رزمندگان بر اساس چه مولفه‌هایی بود؟ به عنوان مثال روضه چگونه شوق رزمندگان را برمی‌انگیخت؟
سنگر به سنگر بسته به نیاز مخاطب، احکام و اخلاق و عقاید می گفتیم، همانطور که رهبری هم تأکید دارند زانو به زانوی رزمنده می نشستیم و صحبت می کردیم.
گاهی هنگام رفت و آمد بین سنگرها آتش دشمن شدید می‌شد اما روحانی باکی نداشت و وظیفه‌اش را انجام می‌داد.
روحانیت در جبهه در و اقع هم نگهبان فکر و اندیشه ها بود و هم همدوش دیگران مرزهای جغرافیایی را حفظ می کرد.
 
رسا ـ آیا پشت جریان برانگیختن جوانان برای حضور درجبهه عقلانیتی هم بود؟
خود مسائل مذهبی یعنی عقلانیت؛ نمی توان حرکت امام حسین(ع) را از عقل جدا کرد چون یک حرکت عقلانی است و عقل چیزی است که به فرموده امام رضا(ع)، خدا با آن عبادت می‌شود یعنی کسی دعا می‌خواند و عبادت و جهاد می‌کند که عاقل است.
احساسات هم باید تحریک می‌شد ولی بدین معنا نیست که همه جبهه احساسات است، بلکه مسائل اعتقادی و اصولی هم بسیار مطرح می‌شد.
آیا کسانی که در محافل عزای امام حسین(ع) شرکت می کنند از روی احساس است؟ اگر احساس بود تا قرن ها ادامه نمی‌یافت و این همه آثار و برکات نداشت.
کسی که می خواست به میدان جنگ برود برای ادای حق الناس وصیت می کرد؛ این کار انسان عاقل است چرا که به فرموده معصومین(ع)، عاقل کسی است که برای اخرت خود کار می‌کند. رزمندگان هم برای اخرتشان کار می‌کردند.
آیا کسی که روی مین می‌رود تا ذره ای از اعتقادات یا گوشه ای از خاک میهنش از دست نرود از روی احساس است؟
رزمندگان به معنای واقعی عاشق بودند، عشقی که همان عقل به کمال رسیده و به دور از هوس است. از این گذشته اگر شهادت از روی احساس بود دوام نمی‌یافت در صورتی که امروز بعد سال‌ها همچنان روحیه شهادت طلبی و ارادت مردم به شهدا وجود دارد.
آنچه باقی می‌ماند مسائل عقلانی و اعتقادی است، کاری که رزمنده ها کردند بارور کردن اعتقادات بود که ثمره‌اش جاودان شدن در تاریخ است.
 
رسا ـ عامل موفقیت روحانیت در ایفای نقش خود در آن برهه چه بود؟
روحانیان در جبهه نه تنها ایمان و مسائل معنوی و اعتقادی و صبر و پایداری رزمنده را تقویت می کردند بلکه در ارتقاء بینش و آگاهی او نیز نقش عمده‌ای داشتند و دشمن شناسی قوی رزمندگان مرهون تلاش آنان بود. این تقویت بصیرت بود که رزمندگان را پیش می‌برد.
اطاعت پذیری رزمندگان نیز تا حد زیادی الگو گرفته از روحانیت بود که با اینکه عالم و مجتهد بودند اما در جبهه مطیع محض فرمانده بودند.
میرزا جواد آقا تهرانی با اینکه از نظر فلسفی با امام مخالف بود اما به محض اینکه شنید امام فرمود رفتن به جبهه واجب کفایی است، سریعا لباس نظامی پوشید و به جبهه رفت و در پاسخ اعتراض مردم گفت: «نماینده امام زمان دستور داده جنگ بروم.»
یک بار که خمپاره می آمد فرمانده دستور داد بخوابید ایشان هم خوابید بعد از انفجار همه بلند شدند جز ایشان.
پرسیدند چرا بلند نمی شوید؟ ایشان گفتند فرمانده دستور خوابیدن داد اما دستور بلند شدن نداد! امام فرموده است اطاعت از فرمانده واجب است.
در واقع، روحانیت اطاعت پذیرترین نیرو نسبت به فرمانده نظامی بود چون اعتقاد داشت حرف او حرف نایب امام زمان(عج) است.
 
رسا ـ امروز نبرد نظامی پایان یافته و وارد نبرد فرهنگی شده ایم، شباهت‌ها و شیوه‌های مبارزه در این دو جبهه چگونه است؟
قرآن می فرماید از ابتدای دنیا همیشه جنگ حق‌ و باطل و جنود خدا با شیطان بوده و هست. در جبهه هم جنگ سخت با ابزار آلات سرد و سخت بود و هم جنگ نرم؛ در جنگ تحمیلی بیش از صد رادیو دشمن علیه ما کار می کرد که به دنبال سم‌پاشی و سست کردن عقاید رزمندگان بودند تا بتوانند در جنگ نظامی بر آنان غلبه کنند برای همین امام گوش کردن به رادیو بیگانه را در مناطق جنگی حرام اعلام کردند.
یکی از فرماندهان عراقی می گفت: آنچه خرمشهر را از ما گرفت، نیرو و نفرات و تجهیزات نبود بلکه نیروی ایمان بود.
امروز هم که جنگ نرم در قالب های مختلف وجود دارد همچون جبهه نظامی باید به اسلحه ایمان به خدا مسلح بود.
در هشت سال جنگ تحمیلی، به جنگ فرهنگی چندان توجهی نمی شد چراکه جایگاهی نداشت و ایمان افراد قوی بود و خودشان با آن مقابله می کردند. ولی امروز اگر می خواهیم در جنگ نرم پیروز میدان باشیم باید ایمان و عقاید خود را قوی کنیم و روحانیت همانطور که در جبهه سنگر به سنگر تبلیغ می‌کردند اکنون هم باید خانه به خانه بروند البته در جبهه، رزمنده‌ها مشتاق بودند اما امروز جنگ فرهنگی، اشتیاق را از مخاطب ما گرفته‌اند برای همین آنها داوطلب آگاه شدن نیستند چون احساس خطر نمی‌کنند لذا دشمن در خانه شان نفوذ می‌کند و بی‌اعتقادی را رواج می دهد و در پی آن، بینش تغییر می‌کند، رفتارهای سیاسی تغییر می‌کند و تحت تأثیر فرهنگ و سیاست دشمن قرار می‌گیرد.
در جبهه فرهنگی هم باید باور کنیم که مسؤولیت داریم تا از مسلمانی خود دفاع کنیم.
 
رسا ـ آیا روحانیت از جهاد فرهنگی غفلت کرده و موفق نبوده است؟
اینگونه نیست زیرا اگر شکست خورده بود این مراسمات مذهبی، روز عاشورا، شب قدر و ... با این همه عظمت برگزار نمی شد. اینکه یک نفر ساعت‌ها پای دعا و سخنرانی می‌نشیند اگر شکست خورده بود این‌ها نبود.
ممکن است کوتاهی شده باشد اما شکستی در کار نیست؛ البته باید توجه داشت که دشمن در تلاش است تا این ها را از ما بگیرد. روحانیت در جبهه ای دارد می جنگد که در مقابلش صدها شبکه ماهواره‌ای در خصوصی‌ترین محافل مردم مشغول تخریب اذهان است.
امروز در لبنان آنکه در رأس یک نیروی نظامی کار کشته و مورد توجه مسلمین و غیر مسلمین قرار دارد، روحانی است.
روحانیت در پشت صحنه و خط مقدم جبهه فرهنگی فعال است اما در عین حال نباید خیلی خوش بین بود چرا که اگر غفلت کنیم هر لحظه امکان شکست هست، خدا با ما پیمان دوستی نبسته است از ما کار و جهاد و تلاش می خواهد. همه مردم نسبت به حفظ دین مسؤولند اما روحانیت بیشتر.
 
رسا ـ ابزار پیروزی در جنگ فرهنگی چیست؟
جهاد گاهی لسانی و گاهی یدی است. کسی که در راه خدا درس می خواند اگر هدفش برای جنگ فرهنگی باشد، از دست دادن جان و توان در آن، همان شهادت است. گذشتن از خود برای نجات دیگران از فریب دشمن و حفظ اعتقادات دیگران، نشر پاکی ها و ایثار و جهاد همه مصادیق ایثار و شهادت در جبهه فرهنگی است.
در جنگ فرهنگی تنها مصداق شهادت با جنگ نظامی متفاوت است و متناسب با موضوعات روز تغییر می کند.
باید محورهای از خودگذشتگی و جهاد و شهادت را تشخیص داد. اگر امروز نشود جهاد جانی کرد می شود جهاد مالی و زبانی و یدی داشت. باید نیاز جامعه درک شود.
شاگرد اولی مثل چمران با همه اعتباری که در آمریکا دارد و در بهترین شرایط درس می خواند از جایگاه مادی خود می‌گذرد و به لبنان می آید چرا که خطر وجود اسرائیل را حس می کند. امروز همه کسانی که از خارج دعوتنامه دارند ولی در کشور خودشان می‌مانند و با اعتقادات خودشان درس می خوانند مجاهد جبهه فرهنگی هستند.
دشمن چون نتوانست شهید علی محمدی‌ها و شهریاری‌ها را که با سلاح علم می‌جنگیدند با ابزار مادی بخرد آنان را به شهادت رساند. این نشان می دهد اکنون هم جنگ است اما دیروز جبهه جنگ کاملا مشخص بود و امروز اینگونه نیست.
 
رسا ـ اگر از لحظه اعزامتان خاطره ای دارید بفرمایید.
آن زمان 14 ساله بودم بنابراین برای اعزام، فتوکپی شناسنامه ام را دو سال با ماژیک بزرگ تر کردم ان هم با رنگ بنفش که کاملا مشخص بود. از سوی دیگر تنها عدد را درست کردم اما تاریخ تولد حروفی را فراموش کردم تصحیح کنم لذا زمانی که در پایگاه بسیج برای نام نویسی مراجعه کردم، گفتند شناسنامه؟ گفتم بعدا می آورم. مسؤول ثبت نام فتوکپی ام را نگاه کرد و گفت خب پسرم بالایش (تاریخ تولد عددی) را نگاه کنم یا حروفش را؟ هر چه بود به خیر گذشت و در 1/1/59 از این طریق عازم شدم و بعد از 20 روز آموزش نظامی به منطقه غرب اعزام شدیم.

رسا ـ از نحوه شهادتان بگویید...
یک گلوله به سمت راست شکمم خورد، مشغول باندپیچی بودم که به سمت چپ هم ترکشی اصابت کرد، در همین لحظه ترکشی هم به پایین شکمم خورد و روده هایم بیرون ریخت با همان حال روده ها را به داخل شکمم فشار دادم و سعی کردم جمعشان کنم اما از دستم سر می خورد به ناچار عمامه ام را باز کردم و با آن شکمم را بستم و شهید شدم ...
 
رسا ـ چرا پس از زنده شدن و با وجود مجروحیت شدید باز هم به جبهه برگشتید؟
شهادت را دوست داشتم برگشتم برای شهادت اما گویا دعای خانواده خصوصا پدرم که پابرهنه به حرم امام رضا(ع) مشرف می شد و برای زنده ماندن من دعا می‌کرد غالب شد و من زنده ماندم تا پیام رسان شهدا باشم./919/د101/ن
ارسال نظرات