۰۴ مهر ۱۳۹۱ - ۱۶:۴۸
کد خبر: ۱۴۰۱۱۲
یاد یاران سفر کرده(16)؛

برای معبود از همه چیز باید چشم پوشید

خبرگزاری رسا ـ یکی از روحانیان شهید در وصیت‌نامه خود خطاب به امام حسین(ع) نوشت: از تو آموختیم‌ که‌ در راه‌ معبود از همه‌ چیز باید چشم‌ پوشید؛ نه‌ تنها از خود که‌ از زن‌ و فرزند خود، از جوان ‌هجده‌ ساله‌ تا طفل‌ شیرخوارمان‌.
ياد ياران سفر کرده
به گزارش خبرگزاری رسا، این بار نسیمی جان فزا از کوچه پس کوچه های روستایی پاک و با صفا در حاشیة شهر شهید پرور قائم شهر روح و جانمان را به عطر دل نشین نام و یاد شهیدی دیگر از روزهای خطر خیز هشت سال دفاع خوشبو می‌کنیم که سال‌های نورانی بودنشان در وادی خاک چراغی است فروزان که تا ابد روشنگر شب تارها بازماندگان است.
به سال 1348 در سراج چشم به جهان گشود و شادگان نام گرفت . به یمن نام بلند حضرت حجت (عج) مهدی خوانده شد تا نام یوسف فاطمه (عج) در ظلمت‌کدة ‌آن روزها ،‌قلوب منتظران را سرشار از شادی کند . مهدی کوچک از کودکی طعم تلخ فقر و کمبود امکانات مادی را چشید و دانست که همه، بهای ننگین استعمار است که آسمان ایران را تاریک کرد.
انتخاب حوزه
به دبستان می رفت که پرنده آزادی، ‌سرود خوش پیروزی را در سر تا سر ایران آواز کرد و اشک شوق بر در و دیوار شهرها گلاب افشاند . چند سالی از انقلاب نگذشته بود که مهدی عزیز پس از اتمام سال اول راهنمایی ،‌حوزه را برای تحصیل برگزید او نیک می‌دانست که تنها رمز پیروزی و وحدت ملت یک پارچة ایران در برابر جهانی مستکبر،  ‌رهبری روحانیت آگاه و وارسته ای بود که اریکة ‌قدرت را جز ابزار خدمت نمی‌دانست.
به رستم کلا رفت و نزد بزرگ مرد عرصة علم و عرفان، آن دیار آیت الله ایازی زانوی تلمذ زد و شاگرد اساتیدی چون شهید گدازگر و سلیمانی گشت. پس از چندی توفیق حضور در حوزة مشهد و پابوسی خاک آستان سلطان دین و دنیا، علی بن موسی الرضا (ع) را یافت و راهی دیار خراسان شد.
نه جراحت و نه موج او را از جبهه بازنداشت
شهید بزرگوار مهدی اسماعیلی در طول حیات کوتاه مدت خویش ، هفت بار به میادین مقدس جبهه اعزام گشت و در زیباترین خلسه های حضور طعم شیرین عاشقی را چشید. کد: 1205 بیست و یک ماه حضور در جبهه و شرکت در عملیات‌هایی چون عملیات کربلای 5 ، نصر 4 و نصر 8 حماسه ها آفرید . در کربلای پنج از ناحیة دست مجروح گشت و دچار موج انفجار شد. ولی نه جراحت و نه موج او را از جبهه باز نداشت که موج اشتیاق وصال حضرتش بیش از پیش گشت.
دنیایی کوچک برای مهدی
دیگر زمان بهانه ای برای ماندن مهدی نبود . دنیا برای این امانت عرشی بسیار کوچک بود و سر انجام در پاتکی از سوی دشمن ، زمین و خاک و آب و آتش ،‌دست به دست هم زمینة پروازش را مهیا کردند. چهارم تیر ماه سال 67 ، مهدی عزیز برای همیشه از دیدگان ما باز ماند و یعقوب چشمان پدر و مادر را در انتظار یوسف قدوم خویش بر در نهاد و آنگاه هشت سال بعد در 13/8/74 انتظار به سر آمد ، سراج کلا چشمان خویش را فرش راه تابوت سبک اما پر شکوه مهدی کرد و پیکرش را در آغوش خویش جای داد.
وصیت نامه
و قاتلوا فی‌ سبیل‌ الله‌ الذین‌ یقاتلونکم‌ و لاتعتدوا ان‌ الله‌ لایحب‌ المعتدین(بقره، 190)‌ در راه‌ خدا با آنان که‌ با شما به‌ جنگ‌ برخیزند، جهاد کنید ولیکن‌ ستمکار نباشید که‌ خدا ستمکاران‌ را دوست‌ ندارد. (سوره‌ بقره‌ آیه‌ 190) این جانب‌، مهدی‌ اسماعیلی‌ سراجی‌(شادگان‌)، فرزند علی‌اکبر، متولد 1348، ساکن‌ روستای‌ سراج‌ کلا قائم‌شهر. سخنم‌ را با حمد و ستایشی‌ که‌ مخصوص‌ خدا و لایق‌ او و حق‌ اوست‌ آغاز می‌کنم‌، چنان‌ ستایشی‌ که‌ سزاوار اوست‌، حمدی‌ بسیار بیرون‌ از شماره‌ و پناه‌ می‌برم‌ به‌ خدا از شر نفس‌ خود، زیرا نفس‌ اماره‌ انسان‌ را به‌ کارهای‌ زشت‌ و ناروا و سخت‌ وا می‌دارد و جز آنکه‌ خدا به‌ لطف‌ و خواست‌ خود نگه‌ دارد.
خدایا عالم آخرتم را اصلاح فرما
 و پناه‌ می‌برم‌ به‌ خانه‌ دوست‌ از شر شیطان‌ که‌ پیوسته‌ گناهی‌ بر گناه‌‌هان من ‌می‌افزاید و به‌ او پناه‌ می‌برم‌ از جور ظلم‌ هر ستمکار فاجری، و شیطان‌ ظالم‌ و دشمن‌ قوی‌ و قاهری‌. بار خدایا! مرا از سپاه‌ خود قرار ده‌ که‌ سپاه‌ تو منحصراً همیشه‌ فاتح‌ و غالبند و مرا از حزب‌ خود مقرر فرما که‌ حزب‌ تو منحصراً پیوسته‌ پیروزند و مرا ازدوستان‌ خود قرار ده‌ که‌ البته‌ دوستان‌ تو در دو عالم‌ هیچ‌ ترس‌ و غم‌ و اندوهی‌ در دل‌ ندارند. خدایا! دین‌ مرا اصلاح‌ فرما که‌ دین‌ مایه‌ حفظ‌ همه‌ شئون من‌ است‌ و عالم‌ آخرتم‌ را اصلاح‌ فرما که‌ آنجا منزل‌ ابدی‌ من‌ است‌ وجایگاه‌ من‌ از آزار مردم‌ پست‌ دنیاست‌. خدایا! درود فرست‌ بر محمد -صلی‌الله‌علیه‌وآله- ختم‌ پیامبرانت‌ و بر تمام‌ عده‌ رسولانت‌ و بر آل‌ اطهر او که‌ پاک‌ و پاکیزگان‌ عالمند و براصحاب‌ برگزیده‌ او که‌ از نیاکان‌ جهانند.
ای پیشوای مظلومان، تکه تکه شدن شیعیانت را در راه خدا ببین
ای‌ حسین‌ -علیه‌السلام- ای‌ پیشوای‌ مظلومان! اینک‌ بنگر که‌ چسان‌ شیعیانت‌ در طریق‌ پاکت‌ عاشقانه‌ گام‌ بر می‌دارند. بنگر که‌ چگونه‌ در راه‌ تو که‌ راه‌ خداست‌ جانها فدا می‌کنند. دستها و پاها دهند و خود را زیر تانکهای‌ دشمن‌ اندازند و بر روی‌ مینها قرار گیرند و بدن‌ مطهرشان‌ پاره‌ پاره‌ شود، چون‌ -علیه‌السلام- تو در زیر سم‌ اسبان‌ یزیدیان‌، و ما این‌ را از تو آموختیم‌.
دین محمد(ص) جز با کشته شدن باقی نخواهد ماند
حسینی‌ که‌ در هر عصر،‌ زندگی‌ با ستم‌ پیشگان‌ را ننگ‌ و ذلت‌ دانسته‌ و مرگ‌ را جز سعادت‌ و عروج‌ و نیل‌ به‌ فلاح‌ چیزی‌ دیگر نمی‌پندارد. از تو آموختیم‌ که‌ برای‌ احیای‌ ارزشهای‌ متعالی‌ فراموش‌ شده‌ اسلام‌، قیام‌ کنیم. با تحریفها و بدعتها و وارونه‌ جلوه‌دادن‌ حق‌ و حقیقت‌ از سوی‌ دشمنان‌ به‌ مبارزه‌ پردازیم‌. از جدّت‌، جهاد کردن‌ را، از پدرت‌ مظلومیت‌، و از مادرت‌ تحمل ‌شکنجه‌ و از برادرت‌ صبر و از خواهرت‌ تحمل‌ مصائب‌ و رنجها و از خودت‌ شجاعت‌ و شهادت‌ را آموختیم‌. از تو آموختیم‌ در هر زمانه‌ دین‌ محمد -صلی‌الله‌علیه‌وآله- جز با کشته‌ شدنمان‌ باقی‌ نخواهد ماند،‌ تن‌هایمان را به‌ دست‌ مرگ‌ سپاریم‌ و در راه‌ برقراری‌ احکام‌ الهی، ‌خویشتن‌ را فدا سازیم.، از تو آموختیم‌ که‌ در راه‌ معبود از همه‌ چیز باید چشم‌ پوشید؛ نه‌ تنها از خود که‌ از زن‌ و فرزند خود، از جوان ‌هجده‌ ساله‌ تا طفل‌ شیرخوارمان‌.
تلاش برای رستگاری ملت‌ها
از تو آموختیم‌ در پیکار آشتی‌ناپذیر و با استکبار هر روزمان‌ عاشورا باشد و هر ماهمان‌ محرم‌ وهر سرزمین‌مان‌ کربلا. از تو آموختیم‌ ایثار را، شجاعت‌ را، استقامت‌ و استواری‌ را، از جان‌ گذشتگی‌ و سازش‌ ناپذیری‌ را. از توآموختیم‌ چگونه‌ زیستن‌ و چگونه‌ مردن‌ را. اکنون‌ دنیا در آتش‌ جنگ‌ و جور خیانت‌ و فساد می‌سوزد و ظلمت‌ کفر و جور بر همه‌ جا گسترده‌ شده است.، هر چه‌ هست‌ غم‌ است‌ و سرگشتگی‌ و بزه‌‌کاری‌ و ظلم‌ و فحشا. انسانیت‌ خفه‌ است‌ و در این‌ وادی‌ ظلم‌خیز و ظلمت‌زا، ما شیعیانت‌ پرچمدار عدل‌ و آزادی‌ و رهایی‌ انسان‌ عصر شده‌ایم‌. اینک‌ ای‌ حسین‌ عزیز، ای‌ پیشوای‌ حق‌!
چراغی را که ایزد برفروزد، هر آنکس پف کند ریشش بسوزد
ما به‌ تأسی‌ از راه‌ تو برای‌ فلاح‌ و رستگاری‌ ملتها همت‌ گمارده‌ایم‌، بنگر که‌ چگونه‌ پیروانت‌ عاشقان‌ شهادتند؛ ببین‌ چسان‌ خونهای‌ پاک‌ این‌ پاکان‌ بشریت‌ خفته‌ را بیدار می‌سازد. بنگر که‌ در این‌ وادی‌ کفر فقط‌ یک‌ چراغ‌ روشن‌ است‌ که‌ عده‌ای‌ از شیعیان‌ تو دور آن‌گرد آمده‌ و جهان‌ را متوجه‌ خود کرده‌اند و ظالمان‌ و شب‌ پرستان‌ و خفاشان‌ طاقت‌ دیدن‌ این‌ نور را ندارند و همگی‌ در تلاشند که ‌این‌ نور هدایت‌ را خاموش‌ سازند. به‌ قول‌ معروف‌ گویند: چراغی‌ را که‌ ایزد برفروزد هر آن‌ کس‌ پف‌ کند ریشش‌ بسوزد.
و حسین‌جان! بنگر که‌ امت‌ تو هر یک‌ پیامبران‌ انقلابند، نه‌ از هواپیماهای‌ غول‌ پیکر و بمب‌ افکنهای‌ دشمن‌ می‌هراسند و نه‌ ازبمب‌های‌ شیمیایی‌ آن‌ و هر حادثه‌ای‌ که‌ برای‌ امت‌ پیش‌ آید، او را در ایمانش‌ راسخ‌تر و عزم‌ و اراده‌اش‌ را آهنین‌تر می‌سازد. و خود نیز زندگی‌ را این‌ گونه‌ معنی‌ کرده‌ام! و چه‌ خوش‌ است‌ دست‌ از جان‌ شستن‌ و دنیا را سه‌ طلاقه‌ دادن و از قید و بند و اسارت‌ حیات‌آزاد شدن‌؛ بدون‌ بیم‌ و امید علیه‌ ستمگران‌ جنگیدن‌؛ پرچم‌ حق‌ را در صحنه‌ خطر و مرگ‌ برافراشتن؛ به‌ همه‌ طاغوتها نه‌ گفتن‌، باسرور و فرور به‌ استقبال‌ شهادت‌ رفتن‌. جایی‌که‌ انسان‌ مصلحتی‌ ندارد، تا حقیقت‌ را برای‌ آن‌ فدا کند و دیگر این که از کسی‌ واهمه‌ نمی‌کند تا حق‌ را کتمان‌ نماید. آنجا حق‌ و عدل‌ همچون‌ خورشیدی‌ می‌تابد و همه‌ قدرتها و حتی‌ قداستها فرو می‌ریزد وهیچ‌کس‌ جز خدا فقط‌ سلطنت‌ نخواهد داشت‌. من‌ آزادی‌ را دوست‌ دارم‌ و از این که‌ در دوره‌های‌ سخت‌ حیات‌ آن‌ را تجربه‌ کردم‌،خوشحالم‌ و به‌ آن‌ اخلاص‌ و سبکی‌ و ایثار و لذت‌ روحی‌ و معراج‌ که‌ در آن‌ تجربه‌ها به‌ آدمی‌ دست‌ می‌دهد، حسرت‌ می‌خورم‌.
خوش دارم که مجهول و گمنام به سوی زجردیدگان دنیا بروم
خوش‌ دارم‌ کوله‌بار هستی‌ خود را که‌ از غم‌ و درد انباشته‌ است‌، بر دوش‌ بگیرم‌ و عصا زنان‌ به‌ سوی‌ صحرای‌ عدم‌ رهسپار شوم‌.خوش‌ دارم‌ از همه‌ چیز و همه‌ کس‌ و حتی‌ از نزدیکترین‌ اقوامم‌ ببُرم‌ و جز خدا انیسی‌ و همراهی‌ نداشته‌ باشم‌. خوش‌ دارم‌ که‌ درآخرین‌ لحظات‌ حیاتم‌ و در تمامی‌ دوران‌ زندگی‌ام‌، زمین‌ زیراندازم‌ و آسمان‌ بلند رواندازم‌ باشد و از همه‌ زندگی‌ و تعلقات‌ آن‌ آزادگردم‌. خوش‌ دارم‌ که‌ مجهول‌ و گمنام‌ به‌ سوی‌ زجردیدگان‌ دنیا بروم‌، در رنج‌ و شکنجه‌ و درد آنها شریک‌ باشم‌ و چون‌ سربازخاکی‌ در میان‌ برادران‌ انقلابی‌ام‌ در جبهه‌های‌ نبرد ایران‌ پیکار کنم‌ و در پیکار همگام‌ با برادران‌ مبارز فلسطینی‌ام‌ برای‌ رهایی‌ بیت‌المقدس‌ بجنگم‌ و در آنجا به‌ درجه‌ شهادت‌ نائل‌ آیم‌. خوش‌ دارم‌ پس‌ از شهادتم‌ دشمنانم‌ مرا بسوزانند و خاکسترم‌ را به‌ باد بسپارند تا حتی‌ قبری‌ را در زمین‌ اشغال‌ نکنم‌ و دوست‌ دارم‌ هیچ ‌کس‌ مرا نشناسد و هیچ‌کس‌ از غمها و دردهای‌ درونی‌ام‌ آگاه‌ نباشد و هیچ ‌کس‌ راز و نیاز شبانه‌ام‌ را نفهمد.
همه‌اش به فکر دنیا و زراندوزی نباشید
و در خاتمه‌ سخنی‌ نیز با امت‌ دارم:‌ اگر مزاری‌ داشتم‌ و بر آن‌ تجمع‌ کردند. عزیزان! دنیا ریشه‌ و اساس‌ گناه‌ است‌، دنیا رابشناسید و بعد داخل‌ آن‌ بشوید. آنان‌ که‌ دنیا را نشناخته‌اند و داخل‌ آن‌ شده‌اند، همانند معاویه‌ و عمروعاص‌ و عایشه‌ می‌باشند که‌ در امواج‌ خروشان‌ دریا از کشتی‌ نجات‌ استفاده‌ نکرده‌ و در آن‌ غرق شده‌اند. هان‌ ای‌ امت‌! همه‌اش‌ به‌ فکر دنیا و زراندوزی‌ نباشید و برای‌ آخرت‌ خود نیز توشه‌ای‌ بردارید؛ چون‌ خداوند قهار می‌فرماید: «جز این‌ نیست‌ که‌ این‌ دنیا بازی‌ و سرگرمی‌ و آرایش‌ و تفاخر بر یکدیگر و فزون‌ جویی‌ در دارایی‌ و فرزندان‌ بیش نیست، مانند بارانی‌ است‌ که‌ روییدنیهای‌ آن‌ زارع‌ را به‌ تعجب‌ و خوش‌ آمدن ‌وا می‌دارد؛ ولی‌ در پس‌ آن‌ ضرر را نمی‌بینید. پس‌ پایمال‌ می‌شود و در عالم‌ دیگر سخت‌ شکنجه می‌شود و آمرزش‌ و خشنودی‌ از آن خداست‌. این گونه‌ زندگی‌ نیست‌ مگر ‌ فریب‌‌کاری.
می‌خواهم به کشتی نجات پناه ببرم
و ای‌ مردم!‌ گول‌ این‌ تجملات‌ دنیا را نخورید؛ چون‌ علی‌ -علیه‌السلام- می‌فرماید: دنیا با زمین‌ افتادن ‌دیگران اعلام‌ کرده‌، هان‌ ای‌ مهدی‌ (شادگان‌)! فردا نوبت‌ توست‌، خود را آماده‌ کن‌؛ ولی‌ چون‌ من‌ غرق دنیا هستم‌ این‌ اخطار رانمی‌شنوم‌؛ چون‌ در دنیا غرق شده‌ام،‌ چشم‌ بصیرت‌ ندارم. پناه‌ به‌ کشتی‌ نجات‌ ببرم.‌ بقول‌ مولا علی:‌ -علیه‌السلام- همانا دنیا خانه‌ راستی‌ است‌، برای‌ کسی‌ که‌ راست‌ رو باشد و خانه‌ بی‌نیازیی است‌ برای‌ کسی‌ که‌ از او توشه‌ بگیرد و خانه‌ پند و اندرز است‌، از برای‌کسی که‌ از آن‌ پند گیرد یا پند بپذیرد. دنیا، مسجد دوستان‌ خداست‌ و محل‌ دعای‌ فرشتگان‌ و محل‌ وحی‌ الهی‌ و بازار، تجارت‌خانه ‌دوستان‌ خداست‌؛ در آن‌ کسب‌ رحمت‌ کرده‌ که سود کسب‌شان‌ بهشت‌ بوده‌. و هان‌ ای‌ مسلمانان‌ جهان‌ اسلام‌! دامهای‌ شیطان‌ مانند سرابی‌ است‌ که‌ انسان‌ خیال‌ می‌کند، ولی‌ شما می‌توانید از آن‌ بگذرید.
تنها اراده و ایمان در برابر وسوسه‌ها می‌ایستد
وقتی‌ قشنگ‌ دقت‌ می‌کنید آن در مقابل‌ ایمان‌ شما هیچ‌ است‌، ولی‌ اگر به‌ آن‌ دقت‌ نکنید، گول‌ این‌ سراب‌ را می‌خورید. و این که‌ شیطان‌ شما را تحمیل‌ به‌ آن‌ نمی‌کند؛ فقط‌ و فقط‌ شما را وسوسه‌ می‌کند و این‌ شیطان‌ انس‌ است‌ که‌ ما را تحمیل‌ به‌ گناه‌ و تجملات‌ دنیا و دست‌ زدن‌ به‌ کارهایی‌ که‌ باعث‌ خشم‌ خدا می‌شود، وا می‌دارد؛ همانند دزدی‌ و دنبال‌ ناموس‌ دیگران‌ رفتن‌ و لباسهایی‌ که‌ در شأن‌ یک‌ انسان‌ نیست‌ پوشیدن‌ و این‌ها را فقط‌ شیطان‌ وسوسه‌ می‌کند. این‌ تحمیل‌ را دوست‌، همسایه، یا برادر و یا پدر که‌ در حقیقت‌ دشمن‌ ما هستند، می‌کنند و در اینجا تنها فقط‌ ایمان‌ و اراده‌ انسان‌ است‌ که‌ می‌تواند در مقابل‌ اینها بایستد.
آرزوی‌ دور و دراز نکنید که‌ باعث‌ غرق شدن‌ در دنیا و از یاد رفتن‌ آخرت‌ می‌شود و همیشه‌ به‌ این‌ بیندیشید که‌ کیستید و کجا آمدید و از کجا هستید و به‌ کجا خواهید رفت‌ و چه‌ خواهیدشد و چه چیز گران‌ قیمتی‌ باید با خود از این‌ دنیا به‌ همراه‌ داشته‌ باشید که‌ باعث‌ سرفرازی‌ شما در خانه‌ ابدی‌ گردد. هر وقت‌ غافل‌از خدا شدید در مال‌ یا زیادی‌ علم‌ بر دیگران‌، آن‌ وقت‌ است‌ که‌ شیطان‌ به‌ تو نزدیک‌ می‌شود و تو را به‌ گناهان‌ بزرگتری‌ دعوت‌می‌کند. و از انقلاب‌ بگوییم. این‌ انقلاب‌ آفتهایی‌ دارد و این‌ آفتها مانع‌ از نشر اسلام‌ در سراسر جهان‌ است‌ و تا به‌ حال‌ این‌ آفتهای‌گوناگون‌ به‌ این‌ درخت‌ ضربه‌ زده‌ و شاخه‌‌هایی‌ از این‌ انقلاب‌ را قطع‌ کرده‌اند؛ ولی‌ هنوز جای‌ آن‌ شاخه‌های‌ انقلاب‌ باقی‌ است‌ ودر جایش‌ جوانه‌ای‌ روییده‌ است‌.
چه باک از موشک‌ها و تانک‌های دشمن
مثلاً با شهادت‌ مظلومانه‌ شهید دکتر بهشتی‌ و مطهری‌ عزیز و رجائی‌ و باهنر عارف‌ اراده و خشم‌ و کینه‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ آمریکا و ایادی‌ داخلی‌اش‌، منافقین‌ کوردل‌ بیشتر شده‌ است‌. آری!‌ ما در مکتب‌ حسین‌-علیه‌السلام- و در کلاس‌ امام‌ زمان‌ -عجل‌الله‌تعالی‌فرجه- و استادی‌ همچون‌ امام‌ خمینی‌، درسی‌ چون‌ درس‌ عشق‌ از این‌ مکتب‌ و از این‌ کلاس‌ و از این‌ استاد آموخته‌ایم. پس چه‌ معنی‌ دارد که‌ از جان‌ دادن‌ بترسیم‌. ای‌ آمریکا و شوروی‌ و اسرائیل‌ و فرانسه‌! بدانید که‌ از جان‌ دریغ‌ نداریم‌، پس‌چه‌ باک‌ که‌ از موشک‌ها و تانکهای‌ شما بهراسیم و برای‌ نبرد و پیروزی‌ در مقابل‌ کفر بسیج‌ را یاری‌ کنید و در بسیج‌ شرکت‌ گسترده‌ داشته‌ باشید.
این‌ که‌ بسیجی‌ می‌گوید بسیجی‌ بودن‌ چیزی‌ نیست‌، جز عمل‌ خالصانه‌، عبادتی‌ عارفانه،‌ قیامی‌ مظلومانه‌، رزمی‌شجاعانه‌، وصلی‌ عاشقانه‌، کوهی‌ استوار و دریایی‌ خروشان‌ و جسمی‌ روحانی‌ و مزدی‌ چون‌ شهادت‌. و سخنی‌ دارم‌ با پدر و مادر عزیزم‌. من‌ به‌ این‌ راه‌ رفته‌ام‌ چون‌ عاشق‌ بودم‌، از شهادتم‌ زیاد ناراحت‌ نباشید؛ زیرا این‌ که‌ در این‌ شرایط‌ باید از اسلام‌ عزیز این‌ گونه‌ دفاع‌ کرد و دوست‌ دارم‌ که‌ پدرم‌ همچون‌ ابراهیم‌ خلیل‌الله‌ و مادرم‌ همچون‌ هاجر صبر پیشه‌ کنند؛ چون‌ خداوند با صابران‌ است‌ و کلید پیروزی،‌ صبر است.‌ و خواهران‌ و برادران!، شما نیز مانند زینب‌ -سلام‌الله‌علیها- و حسین‌ -علیه‌السلام- صبر داشته‌ باشید؛ چون‌ شهادتم‌ بزرگتر از فاجعه‌ای‌ که‌ در کربلا سر زینب‌ -سلام‌الله‌علیها- آمده‌ است، نمی‌باشد.
زبان گویای زینب‌گونه را پیشه خود سازید
به‌ شما سفارش‌ می‌کنم‌ که‌ زبان‌گویای‌ زینب‌گونه را پیشه‌ خود سازید و از ارزش‌ امام‌ و شخصیت‌ والای‌ او برای‌ مردم‌ بازگو کنید. فرزندان‌ خود را طوری‌ تربیت‌ کنید که‌ در خط‌ اسلام‌ و قرآن‌ و ولایت‌ فقیه‌ باشند. در خاتمه‌ از این‌ که‌ وقت‌ گرانمایه‌ شما را گرفته‌ام‌ از همگی‌ پوزش‌می‌طلبم‌.والسلام‌ مهدی‌ اسماعیلی‌ سراجی‌، تاریخ‌ 15/3/1367.
شایان ذکر است، علاقه‌مندان به کسب آگاهی بیشتر از زندگی‌نامه، وصیت‌نامه و خاطرات شهدای روحانی، می‌توانند به پایگاه اینترنتی«جلوه ایثار، روایت حماسه شهدای روحانی» به نشانی http://www.jelveisar.ir  مراجعه کنند./914/د101/ن
ارسال نظرات