حجت الاسلام فقیهی:
در سبک زندگی اسلامی اصل اساسی اخلاق است
خبرگزاری رسا ـ استاد تفسیر و علوم قرآنی مؤسسه امام خمینی(ره) گفت: اصل در اسلام مراعات اخلاق است و اخلاق همواره بر حقوق مقدم بوده است، حقوق برای کسانی است که زیر بار اخلاق نمیروند.
خبرنگار خبرگزاری رسا - دین اسلام هدایت همه جانبه بشر در ابعاد فردی و اجتماعی را با دو ثقل قرآن و عترت عهدهدار است. از طرفی با وجود پیشرفتهای علمی شاهد ناتوانی بشر در پاسخگویی به خیلی از مسائل مربوط به انسان هستیم تا جایی که دنیای غرب به تفکرات اومانیستی کشیده شده و نتوانسته مسایل و نیازهای فطری انسان را تأمین کند. اکنون در جامعه کنونی وظیفه ما نسبت به استنباط و ارائه سبک زندگی بر اساس فرهنگ اسلامی چیست؟ با توجه به سخنان اخیر مقام معظم رهبری در دیدار با مردم شریف استان خراسان شمالی در موضوع سبک زندگی اسلامی با حجتالاسلام سید احمد فقیهی، استاد تفسیر و علوم قرآنی مؤسسه امام خمینی(ره) به گفتوگو مینشینیم.
رسا - در تمدن اسلام سیره و سخن معصومین (ع) به چه صورت راهنمای فطرت انسان می شود ؟
نعمت بزرگی که در اختیار ماست، از پیامبران آخرین پیامبر و یادگاران بینظیر ایشان قرآن و سنت و سیره معصومین(ع) است که فرمود:"انی تارک فیکم الثقلین". اما آنچه گرفتار آن هستیم و در فرمایش مقام معظم رهبری هم وجود داشت، نبود سبک زندگی اسلامی در کشور اسلامی آن هم در دوران زعامت اشخاصی همچون امام راحل(ره) و آقا است.
خدا سایه مقام معظم رهبری را کم نکند سوالات خیلی مهمی در سبک زندگی اسلامی مطرح کردند که پاسخگویی به آنها در حد من نیست و من فقط به برخی از آنها اشاره میکنم. سبک زندگی اسلامی در جامعه شیعه باید برگرفته از قرآن و روایات و سیره معصومین باشد که اینها مطابق فطرت انسان هستند. مرحوم علامه طباطبایی(ره) در تفسیر المیزان به تناسب آیات مختلف، مطابقت احکام دین با فطرت انسان را بیان کردهاند. البته این مسأله، عقلی نیز هست و نیاز به اثبات ندارد؛ زیرا همان خدایی که انسان را آفریده و از زوایای وجود او نیز آگاه است، احکام دین را فرستاده است.
رسا – عملکرد پیروان سایر ادیان الهی نسبت به سیره بزرگانشان با آنچه شیعه عمل میکند قابل مقایسه است؟
در بین مسیحیان کتابهای مقدس چهارگانهای وجود دارد که به اناجیل اربعه معروف است که اینها وحی نیستند و خودشان هم این ادعا را ندارند، پس اینها چطور مقدساند؟ میگویند چون وحی دوگونه است وحی کلامی وعملی. سیره انبیاء و ائمه وحی مجسم است سبک زندگی ائمه وحی عملی است و میتواند منشأ احکام دین باشد.
رسا - آیا معارف و احکام دین در فرهنگ اسلام تفکیکپذیر هستند؟
در دین اسلام مسائل مختلف وجود دارد که به عقاید، احکام و اخلاق نامگذاری شدهاند. این تقسیمبندی که در قرآن وجود ندارد، این را علما انجام دادهاند در قرآن و در روایات و در سیره ائمه(ع) احکام اعتقادی، عملی و اخلاقی ممزوج است در سبک زندگی و سیره و روش قرآن و ائمه معصومین(ع) ظاهرا اینگونه استنباط میشود که قوانین، اول اعتقادات است که اصلا زیربنای یک جامعه یا یک شخص است. آنجا که اعتقادات و بینشها پایه و اساس است، یعنی جامعه باید خداشناس باشد، خداپرست باشد. جامعه باید به قیامت و نبوت و رسالت و امامت اعتقاد داشته باشد اینها به جای خودش ثابت است. اما در مرحله بعد در اداره جامعه حقوق و تکالیف باید کاملا مشخص باشد، باید حقوق افراد در جامعه کاملا مشخص باشد و رعایت شود از دیدگاه فقه و حقوق، از ضروریات است.
اما صحبت این است که آیا در سبک زندگی، اول به قوانین حقوقی پناه ببریم یا به قوانین اخلاقی؟ یعنی وقتی قرآن و سیره ائمه(ع) را بررسی میکنیم، سبک زندگی شان اول بر اساس حقوق تنظیم میشود یا براساس اخلاق؟ برداشت ما این است که قرآن و سیره معصومین(ع) این را نشان میدهد که سبک زندگی باید بر اساس اخلاق باشد. لازم نیست مردم از اول بروند سراغ حقوق، نه در خانواده نه در جامعه، که آقا این حق من است این حق تو است که حالا باید به من اینقدر بدهید به او آنقدر.
رسا - لطفا یک نمونه قرآنی از ممزوج بودن اخلاق و حقوق ذکر فرمایید.
به عنوان نمونه در مورد طلاق قرآن اینطور بیان میکند که اگر کسی زنش را طلاق داد قبل از اینکه عروسی کرده باشد"من قبل ان تمسو هن" حکم فقهی و حقوقیاش این است که "فنصف ما فرضتم" نصف مهریه را باید بدهد، ولی قرآن بلافاصله بعد از این حکم عملی و حقوقی یا فقهی، بلافاصله چند تا حکم اخلاقی بیان میکند؛ میفرماید "الا أن یعفون" مگر اینکه زن همان را هم ببخشد. گفتیم از نظر فقهی نصف آن حقش است اما گاهی هم ببخشد خیلی بهتر است. یا اینکه نه، مرد نصف دیگر را ببخشد. گفتهاند نصف آن مال زن است. یک وقت هم مرد دلش میخواهد همه را بدهد به زنش خب همه را بدهد. این بنابر یک تفسیر است. تفسیر دیگری هم دارد؛ این دو تا "الا ان یعفون او یعفوا الذی بیده عقدة النکاح " و "و ان تعفوا اقرب للتقوی" یعنی باز اگر عفو کنید بهتر است، در جای دیگر میفرماید "فلا تنسوا الفضل بینکم." همانگونه که مشاهده میشود یک حکم عملی با چند حکم اخلاقی در هم ممزوج شده است.
رسا - به نظر می رسد در مرحله عمل سختتر از اینها باشد؛ چه توصیهای برای سبک زندگی اخلاقی در زندگی دارید؟
مثلا در زندگی خانوادگی به جای اینکه زن بگوید حقوق من اینهاست، مرد بگوید حقوق من آنهاست، هر یک باید تلاش کنند حقوق طرف مقابل را مراعات بکنند. چهقدر توصیه شده که زنها مهریه خود را ببخشند از آن طرف چهقدر توصیه شده به مردها که نسبت به برخورد با همسرانشان با محبت، مدارا و گذشت باشند. مثلا در روایات دارد که "المومن یاکل بشهوت اهله و المنافق یاکل اهله بشهوته" ببینید این چه سبک زندگیای است!
باید زندگیهای ما، چه خانوادگی چه اجتماعی این طوری پایه ریزی شوند که مومن یاکل بشهوت اهله یعنی ببیند خانوادهاش هر چه میخوردند او هم همان را بخورد. حالا فقط خوردن هم نیست خوردن یک نوعش است میگویند امروز ظهر شما چی میل دارید؟ میگوید هر چی شما میل دارید. حالا این مال خوردنش است مال جاهای دیگر هم هست امشب کجا بریم؟ هر کجا شما دوست دارید! این علامت ایمان است.
مؤمن در سبک زندگی دیگران را برخودش ترجیح میدهد، همسرش را بر خودش مقدم می دارد. روایات ما سرشار از این مطالب است که انسان دیگران را بر خودش مقدم بدارد. اصلا صحبت این نیست که حق من است یا نه. اما بالعکس و "المنافق یاکل اهله بشهوته" منافق آن کسی است که دیگران باید به خواسته او تن دهند امروز ظهر من این غذا را میخواهم دیگران هم باید همان را بخورند من دوست دارم فلان جا بروم دیگران هم باید بروند دنبال او.
این سبک زندگی است که انسان در خانه و در جامعه اخلاق را مقدم بدارد، یکی از مصادیقش ترجیح دادن دیگران بر خود است، ببینید در این صورت زندگی چهقدر شیرین می شود! در رانندگی اگر هر رانندهای احتمال دهد ماشینی که از کنارش دارد رد می شود مریض دارد عجله دارد گرفتار است، حالا حق تقدم را بدهد به او که آقا شما بروید؛ او جلوتر از شما برود. این برخوردهای تندی که گاهی در رانندگیهایمان بین رانندهها هست این از آن جلو میزند او جلوی این میپیچد، او ناراحت است که چرا او از من سبقت گرفت؛ مال این است که آن اخلاق در سبک زندگی ما وارد نشده است. خیلی از منازعات ما در امور جزئی در صف نانوایی در صف بنزین یا در امور بالاتر بخاطر این است که این اخلاق در سبک زندگی ما وجود ندارد.
رسا - در سیره معصومین(ع) کدام یک از اخلاق و حقوق را پر رنگ می بینیم؟
یک استنباط اولیه این است که اصلا آنچه در سیره پیامبر اکرم(ص)، سیره امیرمومنان(ع) و حضرت زهرا(س) بود، تقدم اخلاق است. ببیند حضرت زهرا(س) شب تا صبح دعا میکردند اما همهاش به دیگران. وقتی به ایشان گفته شد که پس خودتان؟ فرمود "الجار ثم الدار" این سبک زندگی اخلاقی است. یعنی نه فقط در دعا کردن بلکه در همه امور اگر انسان دیگران را بر خودش مقدم بدارد این می شود یک سبک زندگی اسلامی.
خب حالا بعضی این اشکال را وارد میکنند که فرض کنید یک نفر اخلاقی برخورد میکند، دیگران که تعدی و تجاوز میکنند و زیر بار اخلاق نمی روند! اینجا چه باید کرد؟ بله اینجاست که ضرورت حقوق پیدا میشود. بله اگر کار به جایی رسید که به منازعه کشید و کسانی به حقوق اخلاقی تن ندادند، بله اینجا لازم است که حدود کاملا مشخص شده باشد. یعنی در جای خودش هم حق هر کس، دقیق مشخص شده باشد و در صورت نیاز مطابق آن عمل شود.
اگر مثلا در ادارات ما، کارخانههای ما و نیروی اداری ما اخلاق مراعات میشد نتیجهاش این بود، که اگر ساعت کارش هم تمام شده اما یک مراجعه کننده آمد از جهت حقوقی دیگر وظیفهای ندارد؛ ساعت کاری تا 2 بوده ساعت یک ربع به 3 است، دیگر وظیفهای از جهت حقوقی ندارد، اما اگر از نظر اخلاقی نگاه کنید و آن زندگی به سبک اخلاقی باشد، آن وقت کار مراجعه کننده در غیر وقت اداری را هم راه میافتد. اما اگر گفتید فقط حقوق؛ خب دیگر وظیفه تا ساعت 2 بوده و وقت اداری او تمام شده است.
آن وجهه غالب در آیات قرآن، روایات و سیره معصومین(ع) این است؛ که خیلی هم فراموش شده است. باید در برخوردهای اجتماعی و در سبک زندگی، اخلاق باشد من یک وقتی یک مقاله هم در این زمینه تنظیم کردم هنوز دفاعی نشده که چاپش کنم تحت عنوان تقدم اخلاق بر حقوق.
ممکن است بعضی بگویند هر کدام در جای خودش. این جواب راحتی است که بله هر چیز در جای خودش، اما میشود این را پرورش داد که اثبات کنیم، در اولین مرحله و مقدم بر احکام حقوقی قرآن، روایات و سیره معصومین(ع)، اخلاق را نشان میدهند و مقدم می شمارند. برخورد اخلاقی در همه مراحل زندگی است. حقوق میماند برای آنجایی که بعضیها تجاوز را پیش میگیرند. آنجاست که باید حقوق مشخص شود.
رسا - لطفا بفرمایید حکمت و فلسفه ازدواج، از منظر قرآن چیست؟
مرحوم علامه طباطبایی(ره) در المیزان این را مطرح میکند؛ میفرماید ازدواج آن مقداری که از قرآن استفاده میشود، حالا اگر حکمتهای دیگری هم داشته باشد ما نمیدانیم، سکونت و آرامش است. میفرماید "و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها" ازدواج زن و مرد و در کنار هم زندگی کردن برایشان یک سکونت و آرامشی ایجاد میکند. این خودش بحث مفصلی است.
یکی دیگر از مهمترین حکمتهای ازدواج نیز تولید مثل و بقای نسل است. علامه طباطبایی(ع) میفرمایند حکمت ازدواج و فلسفه ازدواج این است که نسل بشری ادامه پیدا کند. خب اگر ازدواج نباشد و تولید مثلی انجام نگیرد این نسل که باقی نمیماند. لذا علامه میفرماید این نسل باید ادامه پیدا کند. غذا خوردن نیز همینطور است، برای جبران انرژی تحلیل رفته از انسان است. و الا اگر این دو نباشند، یکی خوردن یکی ازدواج، نسل بشر منقرض میشود.
رسا - در خلقت انسان تدبیر خداوند بر تحقق این هدف چه بوده است؟
مرحوم علامه(ع) می فرماید: خداوند یک تدبیر کرده و آن این است که، فرض کنید اگر خدا در خوردن لذت قرار نداده بود چه می شد؟ اگر در خوردن لذت نبود گاهی مردم نمیخوردند تا از گرسنگی بمیرند. این تدبیر خداوند است که در خوردن لذت قرار داده که مردم بخاطر آن لذیذ بودن و میل به خوردن، بخورند تا نمیرند.
ایشان میگوید: ازدواج هم همین طور است؛ اگر در ازدواج، لذت و شهوت نبود کسی زیر بار ازدواج نمیرفت. اگر ازدواج شهوت و لذت نداشت و فقط به مردم میگفتند ازدواج کنید بخاطر نسل بشر، هیچکس زیر بارش نمیرفت. شما تا حالا دیدهاید کسی خیلی علمی و ادبی بگوید بنده میخواهم ازدواج کنم بخاطر اینکه فلسفه ازدواج در آفرینش خداوند ادامه نسل است؟! اینها نیست. بیشتر آن وجهههای شهوانی غالب است. خداوند آمده آن لذت را برای ازدواج و نکاح قرار داده تا مردم تن به ازدواج بدهند. وقتی آن لذت و شهوت تأمین شد، هدف خداوند متعال هم تأمین میشود.
رسا - امروزه غالب اندیشمندان اسلامی تولید مثل را لذت بخش برای مادر و پدر میدانند و این را عامل فطری شکلگیری خانواده میشمارند. از طرف دیگر فیمنیسم میگوید فرآیند تولید مثل ستم بر زنان است. لطفا بفرمایید این مسئله در سبک زندگی اسلامی چگونه قابل بررسی است؟
علامه طباطبایی(ره) میفرماید: خداوند این عالم را تدبیر میکند و در تولید مثل تقسیم کار کرده است. یکسری کارها را بر عهده مرد گذاشته و یکسری را بر عهده زن. در این تولید مثل مرد و زن شریکاند شراکت کامل است. منتها قدریش در اختیار مرد است بخشی دیگر در اختیار زن. "نساءکم حرص لکم" زنها کشتزاری هستند که این کشت در آن پرورش پیدا میکند. حالا اینکه زنها کشتزارند و این طفل را در رحم خود نگه میدارند این ظلم به زنهاست؟ یا اینکه نه این یک افتخار است! چه افتخاری به نظر من آمد که به زنان این عنوان را بدهیم که خداوند خالق است و این خالقیت خود را در روی زمین، در وجود زن قرار داده است. یعنی زن شده مظهر خالقیت در زمین، یعنی بچه را در رحم او رشد میدهد. این کسر شأن برای زنان نیست؛ بلکه زنان دارند در فاعلیت طولی، خودشان را در مجرای خالقیت خداوند قرار میدهند.
برای مادر هم همینطور. خداوند یک احساسات و عواطف قوی قرار داده که عجیب است. به همین مقدار که نطفه در رحم مادر منعقد میشود و شکل میگیرد، مادر یک احساس انس و محبتی نسبت به جنین پیدا میکند. آن عاطفه مادری باعث میشود که از فرزند خودش لذت ببرد نه اینکه ظلمی در حقش باشد. این را هم خدا در مادران قرار داده است. شما الان اگر مراجعه کنید به زنانی که فرزند ندارند ببینید گاهی حاضرند تمام هستی، زندگی و مالشان را بدهند که یک فرزند داشته باشند. این تدبیر خداوند است که مادر را طوری آفریده که از این تولید فرزند و پرورش این فرزند لذت میبرد.
این تقدیر خداوند است و سه چیز را خداوند در امر ازدواج قرار داده است؛ یکی اینکه زن در ادامه آن مجرای خالقیت خدا قرار میگیرد این خودش یک افتخاری است، دوم اینکه مادر از آن احساسات و عواطفی که خدا در او قرار داده لذت میبرد و سوم اینکه در همان اصل نکاح و ازدواج خداوند آن لذت را قرار داده به گونهای که مردم با میل و رغبت خودشان آن کاری را انجام میدهند که خدا خواسته، آن تدبیر خداوند است.
رسا - لطفا توضیح بدهید نقش مدیریتی هر کدام از زوجین، در کمال و پرورش خانواده و فرزندان طبق رویکرد اخلاقی سبک زندگی اسلامی که حضرتعالی ارائه فرمودید چیست؟
بله عرض کردم اگر زندگی براساس اخلاق باشد دیگر نمیشود گفت هر کدام حقشان و وظیفهشان چیست و چیزی بر گردن یکی باشد که گردن دیگری نباشد، زندگی مشترک است. زندگی مشترک یعنی زندگیای که همه امور در آن با شرکت، همکاری و مشاوره هست. قرآن خیلی بر این اصل تأکید میکند که گاهی فیمینستها خیال میکنند قرآن حقوق زنها را رعایت نکرده! قرآن اتفاقا می گوید که میخواهید بچه را شیر بدهید ممکن است مادر شیر بدهد ممکن است بگوید من شیر دادن سختم است؛ بیایید دایه بگیرید. قرآن میفرماید که" فان ارادا فصالاعن تراض منهما و تشاور" یعنی باید (پدر و مادر) با یکدیگر مشورت کنند و امور زندگی و امور فرزند را با مشورت پیش ببرند.
البته گاهی در زندگی یک اموری است که از دست مردها بر نمیآید، اگر قرار باشد فرزند را شیر دهند آن هم شیر مادر خب پدر که شیر ندارد دستگاه شیر دهی در مادر است معلوم است که آن وظیفه زن است اگر قرار باشد مادر در منزل به تربیت فرزند و شیردهی فرزند خودش و نظافت و پرورش بچه مشغول باشد، باید رزق و روزی او را کسی تأمین کند قرآن میفرماید تأمین زندگی بر عهده مرد است.
البته این که تأمین مخارج زندگی بر عهده مرد است و از لحاظ حقوقی و فقهی میگویند واجب است. مقصود این نیست که در حد وجوبش بدهند. نفقه زن یک حدی دارد اما هیچ وقت توصیه نمیکنند که مخارج زنش را در حد وجوب بدهد. از نظر اخلاقی همیشه توصیه میشود که مرد تا آنجایی که توان دارد باید در حد معقول وسائل رفاه و امنیت و سلامتی همسرش را تهیه کند، نه در حد وجوب. ما میخواهیم بگوییم که در یک حدی این وظیفه به گردن مرد قرار داده شده، از جهت حقوقی اما از جهت اخلاقی توصیه به این شده که برای همسرش رفاه فراهم کند.
از آن طرف یک وظایفی به عهده زن قرار داده شده که مهمترینش همین حفظ و نگهداری و تربیت فرزند است. این هم باز یک حد وجوبی دارد، اما باز همیشه اخلاق حاکم بوده یعنی هیچ وقت قرآن و روایات ما تبلیغ این را نکردهاند که مثلا بگویند، زن میتواند برای شیر دادن از شوهرش اجرت بگیرد. این را تبلیغ نکردهاند، اینها بحثهای حقوقی است. اما همیشه در تقسیم کارها و اموری که مربوط به زندگی زوجین در خانواده است، آنجا هم همیشه باید اخلاق حاکم باشد نه اینکه ما برویم سراغ احکام حقوقی و احکام فقهی./975/گ401/ر
ارسال نظرات