۱۵ آبان ۱۳۹۱ - ۱۱:۵۹
کد خبر: ۱۴۵۴۵۱
مهاجرت علما (1)؛

حاج شیخ عبدالکریم حایری و تأسیس حوزه

خبرگزاری رسا ـ آیت‌الله حایری بزدی با هجرت از اراک به قم افزون‌بر بنیان‌گذاری حوزه علمیه، زحمت فراوانی کشید تا مدرسه فیضیه را احیا کرد و آن را به تحصیل علوم دینیه اختصاص داد.
شيخ عبدالکريم حايري يزدي

عبد الکریم حائری یزدی در سال 1276هجری قمری در روستای مهرجرد یزد به دنیا آمد و در شش سالگی توسط یکی از بستگان روحانی‌اش به مکتب خانهای در شهر اردکان سپرده شد. پس از مدتی تحصیل علوم ابتدایی و ادبی، پدر را از دست داد و به سوی مادر بازگشت اما پس از چندی با موافقت مادر به سوی حوزه علمیه یزد شتافت و در مدرسه محمد تقی خان سکنی گزید. با رشد علمی خود عزم سفر به عراق کرد و با آن‌که در آن زمان حوزه سامرا رونق بیشتری داشت اما او درجوار حرم قدس حسینی به تهذیب و تحصیل پرداخت.

 

دو سالی که در کربلا بود علم و نبوغ او بر استادش آیت‌الله فاضل اردکانی ظاهر شد و او را به سوی میرزای بزرگ شیرازی مرجع تقلید وقت فرستاد.

 

شیخ عبدالکریم حائری در سامرا مورد عنایت میرزای شیرازی قرار گرفت و پس از چندی در شمار علما و فضلای مشهور آن سامان درآمد.

 

مهاجرت به عراق عجم

آیت‌الله حائری در سال 1333قمری به خواهش حاج میرزا محمود فرزند حاج آقا محسن اراکی به اراک آمد و بیش از هشت سال در آن شهر عهده دار اداره حوزه علمیه و تربیت طلاب و علما شد تا جایی که عدد طلاب در حوزه علیمه اراک از سیصد نفر تجاوز کرد. یکی از این طلاب جوان آقا روح الله خمینی بود.

 

وی در سال 1332 قمری برای زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها رهسپار قم شد و اوضاع مدارس دینی را از نزدیک مشاهده کرد . مدرسه فیضیه را دیده بود که حجره های پر غوغای دیروزش اکنون خالی از همهمه محصلان علوم دینی شده و بر قفسه‌های کتاب گرد فراموشی نشسته است. انگار هیچ گاه زمزمه دانش پژوهان اسلامی در فضای قم طنین انداز نبوده است! مدرسه بزرگ دارالشفا را دیده بود که مدرس‌های آن اکنون محل اسکان فقرای شهر یا زائران شده است و کسبه اطراف حرم از حجره هایش برای انبار کالا استفاده می‌کنند و از همه غمناک‌تر حال و روز طلاب جوانی بود که به علت محروم بودن از استادان چیره دست و نبود نظم با چهرهای افسرده، عمر خود را به بیهودگی می گذارنیدند و در آن حجره های تاریک و غبار گرفته با مباحثات سطح، روزگار سپری می کردند. وی بسیار ناراحت و افسرده خاطر قم را ترک کرد و اطرافیانش بارها از او شنیدند که می‌گفت : «چه می شد اگر حوزه علمیه قم سرو سامان می گرفت !»

 

مهاجرت به قم

در سال 1340 قمری یک بار دیگر آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی عزم زیارت کرد و رهسپار قم شد. فرزند ارشدش شیخ مرتضی و آیت‌الله سید محمد تقی خوانساری، وی را در این سفر همراهی می‌کردند.

 

قم در روزهای پایانی سال آماده جشن مبعث و اعیاد شعبانیه بود و آراسته و آزین بندی شده. مردم شهرهای دیگر نیز برای زیارت در ایام نوروز به قم آمده بودند.

 

آیت‌الله حایری در در روز پنج شنبه 2 فروردین (نوروز) 1301 شمسی (مصادف با 22رجب المرجب 1340 برابر با 1922 میلاد) در بین استقبال علما و مردم که در امام زاده شاه جمال گردآمده بودند وارد شهر شد.

 

وعاظ و علما نیز در مجالس مختلف جشن و سخنرانی‌ها از کمالات آیت‌الله حایری برای مردم گفته و آنان را برای اصرار به ماندن وی در قم ترغیب می‌کردند.

 

در بهار 1301 پس از دوماه اقامت آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی، جلسه‌ای از طرف علما، بازاریان و کسبه تهران و قم در منزل آیت‌الله پایین شهری تشکیل شد که بزرگانی چون آیت‌الله بافقی، آیت‌الله کبیر و آیت‌الله فیض در آن شرکت داشتند.

تاسیس حوزه علمیه قم، موضوع این جلسه بود و ساعت‌ها به درازا کشید. پس از اصرار علما و اعلام آمادگی بازاریان در تأمین مالی حوزه، سرانجام نظر نهایی به شخص آیت‌الله حائری محول شد. آیت‌الله حائری ابتدا بر این عقیده بود که بزرگان قم خود این کار را انجام دهند و از عهده این امر خطیر نیز برخواهند آمد اما اصرار علما و مردم، تکلیف را متعین می‌کرد. این شد که گفت: «استخاره خواهیم کرد و اگر صلاح این بود که در قم بمانم به فضلا و محصلین حوزه اراک که انتظار بازگشت مرا دارند می‌نویسم به قم بیایند».

 

آیت‌الله حایری پس از نماز صبح فردا در حرم حضرت معصومه به دعا و نیایش ایستاد و به استخاره روی آورد با این که دأبش این نبود که استخاره کند. آیه 93 یوسف «... َ أْتُونی‏ بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعین» مسیر زندگی علمی وی را ترسیم کرد و او را مصمم ساخت حوزه علمیه قم را سامان داده و شاگردان خود را از اراک به این شهر فراخواند. آقا سید روح الله خمینی یکی از این شاگردان مبرز بود که اندکی پس از استادش وارد حوزه تازه تأسیس قم شد.

 

آیت‌الله حایری همزمان با سرکار آمدن رژیم منحوس پهلوی، مؤسس حوزه‌ای شد که در آینده‌ای نه چندان دور، ریشه پهلوی را از این کشور کند.

 

البته زمزمه تاسیس حوزه علمیه در قم، قرن‌ها پیش در نجف شنیده می‌شد و امام صادق علیه‌السلام در قرن دوم هجری فرموده بودند: « زود باشد که کوفه روزگاری از مؤمنان خالی گردد و علم ودانش در آن ناپدید شود... و به شهری که آن را قم گویند ظاهر شود و روشن گردد و معدن اهل علم و فضل شود...»

 

آیت‌الله مؤسس با تغییر روش آموزشی حوزه، تحولی عظیم ایجاد کرد و در این راه همت و تجربه تدریس سی ساله خود را به کار بست به گونه‌ای که برنامه های درسی حوزه علمیه نجف اشرف با همه ابعاد و وسعتش در حوزه علمیه قم رایج شد و دوران نابسامان حوزه علمیه قم که پس از میرزای قمی وضع رقت باری یافته بود پایان یافت.

 

وی برای اولین بار با گزینش هیأت ممتحنه از طلاب حوزه امتحان می‌گرفت و به ژرف‌اندیشی و مباحثات علمی حوزویان اهمیت داد.

 

آیت‌الله حایری علاوه بر بنیان‌گذاری حوزه علمیه قم، زحمت فراوانی کشید تا مدرسه فیضیه را احیا کرد و آن را به تحصیل علوم دینیه اختصاص داد و دارالشفا را نیز بدان منضم کرد.

 

مدرسه فیضیه رونق گرفت و توسعه یافت و بر حجرات طبقه دوم آن نیز افزوده شد و اولین کتابخانه شهر قم به سال1310 شمسی (مصادف با 1349 قمری،1931 میلادی) در طبقه دوم به جای عمارت شاه نشین در ایوان غربی دائر گردید.

 

بسیاری از بزرگان عصر در این دو مدرسه سکونت کرده و تهجد داشته و درس خوانده‌اند. حضرت امام خمینی و دیگر مراجع و علمای بزرگ در این شمارند. امام خمینی در آغاز ورود به قم در سال 1301 شمسی در حجره 23 فیضیه اقامت داشته‌اند و با مرحوم سید محمد صادق لواسانی (1369ش) هم حجره بودند.

برای اهمیت تأسیس حوزه قم در آن زمان به خاطرات امام خمینی مراجعه می‌کنیم. امام در باره جو آن روز حوزه و فیضیه فرموده‌اند: « من در همین مدرسه فیضیه... یک روز آمدم دیدم [فقط] یک نفر هست! گفتم که چه شده؟ گفت همه این طلبه‏ها قبل از آفتاب از ترس پاسبان‌ها فرار کرده‏اند توى باغات. صبح که مى‏شد قبل از آفتاب، این طلبه‏هاى اهل علم باید فرار کنند بروند در باغات؛ و شب برگردند توى حجره هایشان! آخر شب برگردند توى حجره هایشان. شما نمى‏دانید که به ما چه گذشت در این زمان‌ها»

 

باز امام خمینی در باره این دوره فرموده‌اند:« من در مدرسه دارالشفا حجره داشتم. رفقاى ما یک عده‏اى بودند خوب، آنجا مجتمع مى‏شدند و مى‏نشستند و درد دل مى‏کردند. ...در آن بحبوحه فشار به ملت، فشار به روحانیت...چند روز که این اجتماع بود یک شخصى آمد- که خدا از او بگذرد- آمد نشست آنجا و گفت که خوب است که اینجا اجتماع نکنید؛ ... با ملایمت گفت. رفقا هم با شوخى با او صحبت کردند و رفت. فردا یک نفر کارآگاه آمد ایستاد دم در، گفت که آقایان اینجا نباید باشند، اگر باشند چه خواهد شد ... گفت که: بنا بر این است که در تمام ایران شش نفر معمم باشد. یک بنایى بود که از این عمامه‏ها اینها مى‏ترسیدند، چرا؟ براى اینکه این عمامه‏ها توى مردم به عنوان "نایب پیغمبر ما جاى تو خالى است" بودند، مردم از اینها حرف مى شنیدند؛ از این مسجدها مى‏ترسیدند... ما نتوانستیم این پنج ـ شش نفر، هفت ـ هشت نفرى که بودیم در مدرسه دارالشفا، در آن حجره بمانیم. صبح که مى‏شد، یواش مى‏رفتیم در منزل یکى از آقایان آنجا- یا مثلًا دوره. آنجا- مجتمع مى‏شدیم و با هم درد دل مى‏کردیم ... »

 

این مشکلات به دلیل تصمیم رضاخان برای تغییر لباس مردم و روحانیت بود. پنجشنبه 6 دی ماه 1307 ( 14 رجب 1347 قمری، 27 دسامبر1928 میلادی) ، قانون متحدالشکل شدن لباس به تصویب مجلس شورای ملی رسید که به موجب آن کلیه اتباع ذکور ایران ملزم به پوشیدن لباس متحدالشکل شدند و عده‌ای همچون طلابی که از عهده امتحان برآیند از این قانون مستثنی گردیدند. در همین راستا هیئتی از طرف وزارت فرهنگ برای امتحان طلاب در فیضیه متمرکز شد و غرض شاه از این کار تصفیه و نابود کردن حوزه بود. از طلاب به غیر از فقه و اصول از تاریخ و جغرافی و ریاضی و انگلیسی هم امتحان می گرفتند! از هر طلبه هم پنج تومان پول تمبر می‌گرفتند در حالی که هر طلبه با ماهی سه تومان زندگی می‌کرد. هر کس موفق می‌شد جواز عمامه می‌دادند و از سربازی معاف می‌شد. هر سال سطح امتحانات را برای اذیت طلاب تغییر می‌دادند و پس از مدتی معافیت لغو شد و براساس معدل امتحان درجه نظامی برای اجباری صادر می‌گردید! ماموران هم در فیضیه طلاب را اذیت کرده و عمامه از سرشان برمی‌داشتند. از این رو طلاب مجبور بودند پس از اذان صبح از مدرسه و قم خارج شده به جمکران بروند و شبانه برگردند و درس و مباحثه در فیضیه رو به تعطیلی نهاد.

 

آیت‌الله علی صافی نقل می‌کند: «در آن موقع ممتحنینی همچون«مشکات» از تهران به قم می‌آمدند و دو سوال اصولی، دو سوال فقهی و دو سوال دیگر می‌کردند که باید همان جا در نزد ممتحنین با ادله، جواب می‌دادیم. من پیش از امتحان، مرحوم آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری را جلوی صحن حضرت معصومه سلام‌الله علیها دیدم و این خبر را دادم . ایشان برای شنیدن توضیح به یکی از حجره‌های مدرسه فیضیه تشریف آوردند و گفتند: شاید خود من هم همانجا جواب را نتوانم بدهم، اما کاری از دست من بر نمی‌آید... بالاخره من در امتحان شرکت کردم و نفر اول هم شدم. اما وقتی می‌خواستیم راه کوتاهی همچون از در فیضیه تا سر گذرخان را برویم؛ چند بار پاسپان‌ها از ما جواز می‌خواستند.»

 رحلت

سرانجام آیت‌الله مؤسس حاج شیخ عبدالکریم حایری شنبه 10 بهمن 1315 شمسی ( 17 ذی قعده 1355قمری،30 ژانویه 1937 میلادی) پس از سا‌ل‌ها خدمت ماندگار در تاریخ ایران و شیعه، رحلت کرد و در جوار حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها به خاک سپرده شد.

 

سرپرستى حـوزه علمیه قـم را «مراجع ثلاث»، آیات عظام سید محمد تقـى خـوانسارى(1371ق)، سید محمد حجت(1372ق) و سید صدر الدیـن صدر(1373ق) تا چند سال بر عهده داشتند تا این که آیت‌الله بروجردی به قم هجرت کرد و مقام زعامت شیعه و حوزه علمیه را بر عهده گرفت.

حامد عبداللهی/903/ی701/ن

ارسال نظرات