خانوادۀ معنوی در اندیشه و بیانات رهبر معظم انقلاب
معنویت در اندیشه مقام معظم رهبری ابعاد مختلفی دارد. گاهی معنویت به تمایلات و روحیات افراد مربوط میشود و از این منظر است که افراد و اشخاص باید سعی کنند به برنامههای معنویِ فردی روی آورده و زمینه شکوفایی و پرورش خویشتن را فراهم کنند. گاهی معنویت به زمینهها و بسترهای اجتماعی و گروهی مربوط میشود که در پی آن لازم است احزاب و گروهها به طرحها و مناسک گروهی پرداخته و بستر تکامل معنویِ جمع را فراهم آورند.
همین طور گاهی معنویت با کانونهای محدوتر(البته پر شعاعتر) ارتباط پیدا میکند که در نتیجه میبایست چنین کانونهایی شعاع تأثیرشان بیشتر شده و از معنویت اشباع شود تا جامعه و بشریت بتوانند از این گستره بهرهمند شده و قدمی به سمت تعالی و تحول بردارند.
مهمترین مصداق برای چنین کانونهایی، کانون پر مهر خانواده است که در بیانات رهبر معظم انقلاب به کرات مورد توجه قرار گرفته است. همه ارزشهاى معنوى را مىتوان از درون کانون گرم خانواده، بیرون کشید و معنویات را در سطح جامعه گستراند.(25/3/84)
با این نگرش است که مقام معظم رهبری خانواده را اصلیترین کانون معنویت دانسته و خطاب به نماینده کشورها در سازمان ملل میگوید: ما باید در کشورهاى خود با فساد مبارزهاى جدى آغاز کنیم؛ باید بنیان خانواده را محکم و نخستین و اصلىترین پرورشگاه آدمى را کانون محبت، صفا، عاطفه و معنویت سازیم.( 31/ 06/ 1366)
معنویت باید در خانواده به فرزندان ترزیق شود
در منظر رهبر انقلاب خانواده تنها جای توالد نسل نیست، بلکه ضرورت دارد از ابتدا معرفت دینی را خانواده به فرزندان منتقل نماید. مقام معظم رهبری که مناسک دینی را در تربیت شخصی خویش کارساز دانسته و در خاطره شخصی خویش فرمودهاند:
آنچه که آن وقت براى من مطرح بود و عملًا وجود داشت، این بود که اهل دعا و ذکر و دعاهاى مأثور و اعمالى که وارد شده بود، بودم. مثلًا یادم است هنوز بالغ نبودم که اعمال روز عرفه را به جا آوردم. اعمال آن روز، طولانى هم هست، لابد آشنا هستید؛ خیلى از جوانان با آن اعمال آشنا هستند؛ چند ساعت طول مىکشد. اعمال، از بعد از نماز ظهر و عصر شروع مىشود و اگر انسان بخواهد به همه آن اعمال برسد، شاید تا نزدیک غروب روزهاى نهچندان بلند، به طول مىانجامد.
آن وقت من یادم است که با مادرم؛ چون مادرم هم خیلى اهل دعا و توجّه و اعمال مستحبّى بود، مىرفتیم یک گوشه حیاط که سایه بود؛ منزل ما حیاط کوچکى داشت، آنجا فرش پهن مىکردیم، چون مستحب است که زیر آسمان باشد، هوا گرم بود؛ آن سالهایى که الآن در ذهنم مانده، یا تابستان بود، یا شاید پاییز بود، روزها نسبتاً بلند بود. در آن سایه مىنشستیم و ساعتهاى متمادى، اعمال روز عرفه را انجام مىدادیم. هم دعا داشت، هم ذکر و هم نماز. مادرم مىخواند، من و بعضى از برادر و خواهرها هم بودند، مىخواندیم. دوره جوانى و نوجوانى من اینگونه بود؛ دوره انس با معنویات و با دعا و نیایش.(4/11/76)
در اندیشه رهبری معرفت دینی به دو بخش تقسیم میشود:
بخش اول «معرفت ایمانی» است که اساس معرفت نیز محسوب میشود و رسالت خانواده، پرداختن به این معرفت و جا انداختن چنین معرفتی است. بخش دوم «معرفت استدلالی» است که با برهان و علوم ذهنی حاصل میشود.
از منظر رهبر انقلاب اگر چه معرفت استدلالی لازم است و به خصوص نهادهای اجتماعی در حوزه تربیت دینی مانند رسانهها و نظام آموزشی باید به این نوع معرفت اهمیت دهند و سعی کنند چنین معرفتی را نهادینه کنند، اما معرفت ایمانی و قلبی به تنهایی برای دستگیری افراد کافی است و میتواند نجات بخش بوده و علت تامه سعادت قرار گیرد.
در یک جمع صمیمی از مقام معظم رهبری پرسیده شد که شما خدا را چگونه شناختید؟ وی در پاسخ به نقش خانواده تأکیده کرده و فرمودند:
البته من به صورت ایمانى، از خانواده گرفتم و به صورت معرفتى، بعدها با فکر و با مطالعه کتابهاى استدلالى، توانستم به معرفت استدلالى دست پیدا کنم. عزیزان من! مىتوانم به شما بگویم که معرفت استدلالى لازم است؛ اما آن چیزى که انسان را نجات مىدهد و به حرکت وا مىدارد، همان معرفت ایمانى است. یعنى وقتىکه ابوذر مسلمان شد، پیامبر اسلام نرفته بود برهان نظم و برهان خلف و برهان علّت اولى را براى او بیان کند و بگوید به این دلیل خدایى هست و خدا یکى است و این بتها خدا نیستند. نه خیر؛ با آن بیان پُرجاذبه خودش، ایمانى را در دل ابوذر انداخته بود!
مىدانید، آن بیانى که بر اثر نورانیّتِ ایمان در دل انسان به وجود مىآید، چه قدر ارزشمند است! حالا چه آن را پدر و مادر به انسان بدهند، چه یک بزرگتر دیگر، چه یک حادثه که گاهى آن ایمان ناب را به انسان مىبخشد که آن براى انسان، خیلى بیشتر به کار مىآید، تا آن استدلالها. اگر چه آن استدلالها حتماً لازم است؛ زیرا در آن ایمانى که گفتم، ممکن است گاهى وسوسه بشود، بعضى بیایند و خدشه کنند.
انسان براى اینکه خودش را از آن وسوسهها به جاى امنى برساند، به آن استدلال احتیاج دارد. آن استدلال، مثل ستون و دیوارى است که انسان به آن تکیه مىدهد و خیالش آسوده است که جاى وسوسه و دغدغه نیست؛ یعنى کسى نمىتواند در انسان، تردید ایجاد کند. اما آن چیزى که انسان را به کار مىآید، به حرکت وادار مىکند و در میدانهاى زندگى کمک مىکند، همان اعتقادى است که از ایمان، از محبّت، از جاذبه و از شور و عشق، حاصل مىشود.(4/11/76)
ایشان احساس مسئولیت معنوی را در بین اعضای خانواده لازم دانسته و ضرورت حفظ ایمان و تقوا را نسبت به همدیگر گوشزد نموده و میگویند:
«قوا انفسکم و اهلیکم»؛ جوان و همسرتان را باید حفظ کنید؛ این جزو وظایف شماست. این، اثر تشدیدکننده دارد؛ یعنى وقتى در خانوادهاى، جوان یا یک عضو خانواده، خداى نکرده نقطه ضعفى پیدا کرد، مثل لکه سیاهى شد روى دندان و میناى دندان در این نقطه خراب شد، به تدریج روى ذهن مخاطبهاى خودش و پدر و مادرش اثر مىگذارد و همینطور اثرهاى متقابلِ تشدیدکننده دارد؛ در نتیجه آن حقیقت و معنویت را از دست مىدهد.
این آیه شریفه براى من همیشه جالب بوده است: «الّذین آمنوا و اتّبعتهم ذرّیتهم بأیمان الحقنا بهم ذرّیتهم و ما ألتناهم من عملهم من شیء؛ کسانى که توانستهاند ایمان ذریه خود را حفظ کنند(و لو عمل ذریه، آنچنان برجسته نیست) ما در درجات عالىِ معنوى، ذریه را به آنها ملحق مىکنیم».
در روایت دارد «لتقرّ عیونهم؛ تا چشمهایشان روشن شود». مؤمن که شما باشید، اگر توانستید بچه خود را مؤمن بار بیاورید، خداى متعال کمبودهاى این بچه را در قیامت، در بهشت و در عرصات دشوارى که در برابر شماست، جبران مىکند؛ او را به شما مىرساند تا چشم و دل شما روشن شود. خدا براى یک مؤمن، خیلى ارزش قائل است.(6/8/83)
خانواده محل تعاطف و تراحم معنوی است
بخشی از معنویت، تعاطف و احساس مثبت روحی است که در روان شناسی به آن هیجان اطلاق میشود. عطوفتهایی که از جانب والدین به فرزندان میرسد و همینطور الفت و همدلی که اعضای خانواده از همدیگر میبینند، بخشی از معنویت دینی است که میتواند کانون خانواده را از حس معنوی سرشار نماید. با همین نگاه است که ارتباط بین کانونهای خانوادگی نیز در اندیشه مقام معظم رهبری باید بر مبنای عاطفه و محبت باشد؛ به گونهای که این تعاطف از یک کانون به کانون دیگر سرریز شده و سرور و شادی را به آن ارزانی دارد.
ایشان در این خصوص گفتهاند:
در برخى از کشورهاى غربى، فرزند و پدر در یک شهر زندگى مىکنند، اما فرزند از پدرش سال به سال احوالى نمىپرسد! خانوادهها دور هم جمع نمىشوند؛ کودکان از عطوفتهاى پدرانه و مادرانه برخوردار نمىشوند؛ زن و شوهرها جز به موجب یک قرارداد موقت(یک قرارداد قانونى بسته شده) کنار هم نمىنشینند؛ زن یکجا کار دارد، مرد یکجا کار دارد، آخرِ کارِ این، ساعت هشت شب است، آخر کار آن، ساعت ده شب است، بعد یک قرار این با یک دوستى دارد، او قرار با یک همکارى دارد؛ اگر اینها را شما مىشنوید که در جایى هست و اگر اینها واقعیت دارد، اینها دیگر نشانههاى پسرفت است.
آن تحولى که به این چیزها بینجامد، مورد تأیید ما نیست. ما تحولى مىخواهیم که بین پدرها، مادرها، خانوادهها، فرزندان، دوستان و همسایگان الفت و محبت بیشتر به وجود آورد. تا چهل خانه آن طرفتر را شما همسایه خود بدانید؛ این خوب است. محیط، محیط تراحم و تعاطف باشد؛ همه افراد جامعه نسبت به همدیگر احساس مسئولیت کنند: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته؛ همه شما راعى هستید؛ یعنى رعایتکننده. همه شما مسئول از رعیتتان هستید؛ یعنى آن کسى که مورد رعایت شما باید قرار بگیرد». آن تحولى که در پیوندها و نظامات اجتماعى به یک چنین حقایقى منتهى بشود، آن پیشرفت است؛ پیشرفت مورد نظر اسلام و جمهورى اسلامى، این است.(18/8/85)
خانواده کانون مدیریت جنسی
امروزه عرفانهای کاذب از حیث تدبیر جنسی نسبت به کانون خانواده، نه تنها بیتوجهی کرده و حریم آن را شکستهاند، بلکه از قضا این کانون در بعضی از مکاتب انحرافی که شعارهای معنوی سر دادهاند، مورد هجمه واقع شده و حتی در تعارض با عشق و شادمانگی معرفی شده است. مکتب اشو که در کشور ایران چند سالی است به عنوان یک عرفان ترویج میشود، چنین نگرشی را تعقیب میکند.
در نگرش مقام معظم رهبری آزادی جنسی اگر خارج از محیط خانواده تعقیب شود، پایههای معنوی این کانون تضعیف شده و نمیتوان انتظار دوام و استحکام خانواده را داشت. رهبر انقلاب محدود نمودن ارضاء جنسی را جزو افتخارات و نقاط قوت ادیان الهی معرفی کردهاند:
هنر ادیان و بیشتر از همه اسلام، در این است که غرایز جنسى و غریزه زوجطلبى انسان را که غیر از غریزه جنسى است، در خدمت تشکیل خانواده قرار داده و کارى کردهاند که کانون خانواده، با پشتوانه غریزه جنسى، یا با پشتوانه آن غریزه دیگر که از غریزه جنسى عمومیتش بیشتر است، تحقق پیدا کند و باقى بماند. بعضیها ممکن است در سنین خاصى نیاز جنسى هم نداشته باشند، اما نیاز به زوجطلبى را دارند و مىباید زوجى از جنس مخالف را داشته باشند؛ زن و مرد فرقى نمىکند. سکن، مایه آرامش است.
ادیان و بیش از همه اسلام، اینها را پشتوانه تشکیل خانواده قرار دادهاند. اگر انسانها رها بودند که غریزه جنسى را هر طور مىخواهند، اشباع کنند، یا خانواده تشکیل نمىشد، یا یک چیز سست و پوچ و تهدیدپذیر و ویرانىپذیر مىشد و هر نسیمى او را به هم مىزد. لذا در هر جاى دنیا که مىبینید آزادیهاى جنسى هست، در آنجا به همان نسبت خانواده ضعیف است؛ چون مرد و زن براى اشباع این غریزه، احتیاجى به این کانون ندارند. اما در آنجایى که دین حاکم است و آزادى جنسى نیست، اینجا همه چیز براى مرد و زن هست؛ لذا این، حفظ و نگهداشته مىشود.(20/4/70)
پژوهشگر و منتقد معنویتهای نوپدید؛
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست
/925/م11/ر