۰۴ آذر ۱۳۹۲ - ۱۷:۵۲
کد خبر: ۱۹۰۶۱۴
تحلیل سیاسی توافق‌نامه هسته‌ای؛

شیردال هسته‌ای یا بازی برد ـ برد؟

خبرگزاری رسا ـ در پرونده هسته‌ای ایران یک محور مقاومت و یک محور استعمار نوین وجود دارد که هر دو محور در جبهه داخلی و خارجی، حضور دارند. در محور مقاومت، گفتمان حرمت استفاده از تجهیزات سلاح کشتار جمعی حاکم است و در عین حال استفاده از انرژی صلح‌‌آمیز هسته‌ای را حق مسلم مردم می‌داند. در محور مقابل، هیچ دولت و ملتی غیر از کشورهای خاص غربی، چنین حقی را ندارند چه در زمینه صلح‌آمیز و چه در زمینه سلاح‌های کشتار جمعی.
شیردال هسته‌ای یا بازی برد ـ برد؟
حامد عبداللهی
 
آن‌گاه که جناب دکتر نجفی با افتخار در برابر دوربین، بسته فرستاده شده از آمریکا را می‌گشود تا شیردال کهن ایرانی را به نشان فرهنگْ‌دوستی و آشتی آمریکاییان و ایرانیان، به رخ بکشد،‌ گمان نمی‌کرد پس از اندکی، منابع آمریکایی از بدلی بودن آن پرده بردارند. این شد که همکار وی در توجیهاتی قابل ثبت در تاریخ، مدعی شد این هدیه همچنان نشان از احترام آمریکاییان به ایرانیان دارد و فتح بابی برای مراودات فرهنگی و علمی است چه این که آمریکایی‌ها هرگز ادعایی در باره قدمت آن نکرده بودند! (نقل به مضمون). سپس کاشف به عمل آمد که نه تنها این جام، یک شیء تقلبی از جام اصلی نیست، که جام اصلی هم وجود ندارد! بدین معنا که جام هدیه داده شده یک شیء‌ هنری است که در سال 1999 ساخته شده و در ماجرای فروش تقلبی، توقیف شده است.
 
اکنون سخن از امضای توافق‌نامه هسته‌ای است که پس از چند دور مذاکره طولانی و پیچیده به نتیجه رسیده است. این یاداشت در پی تحلیل سیاسی این موضوع است تا مشخص شود ما به یک شیردال هسته‌ای رسیده‌ایم یا در یک بازی برد ـ برد، قرار داریم:
 
1.       قضاوت در باره دستاوردها، نتایج یا ضعف‌های چنین توافق‌نامه‌ای، امر بسیطی نیست و نیازمند یک تحلیل پیچیده است. همچنین یک تحلیل سیاسی در کنار تحلیل اقتصادی و تحلیل فنی کارشناسان مربوط می‌تواند برآیند دقیق و شفافی را ارایه دهد و نباید خود را از مطالعه همه جانبه، محروم کرد چه این که توافق هسته‌ای ایران، بخشی سرنوشت‌ساز از تاریخ ایران را رقم می‌زند و نباید سطحی به آن نگریست.
 
2.       در پرونده هسته‌ای ایران یک محور مقاومت و یک محور استعمار نوین وجود دارد که هر دو محور در جبهه داخلی و خارجی، حضور دارند. در محور مقاومت، گفتمان حرمت استفاده از تجهیزات سلاح کشتار جمعی حاکم است و در عین حال استفاده از انرژی صلح‌‌آمیز هسته‌ای را حق مسلم مردم می‌داند. در محور مقابل، هیچ دولت و ملتی غیر از کشورهای خاص غربی، چنین حقی را ندارند چه در زمینه صلح‌آمیز و چه در زمینه سلاح‌های کشتار جمعی. دلیل آن هم واضح است؛ قدرت غرب در سلاح برتر و اقتصاد دانش‌بنیان است و انرژی هسته‌ای، میوه ممنوعه‌ای است که دیگر ملت‌ها حق بهره‌برداری از آن را ندارند چون قدرت غرب به چالش کشیده می‌شود.
 
3.       در آینده ممکن است پرونده‌های دیگری میان ایران و غرب ( دو محور مقاومت و استعمار نوین) گشوده شود. در این پرونده هسته‌ای نیز مانند پرونده‌های گذشته (‌جنگ تحمیلی و غیره) تقابل بسیاری مشاهده می‌شود که نشان از مباحث زیربنایی دارد. در تمام این پرونده‌ها دو نکته اساسی نهفته است. نخست نوع ارتباط جمهوری اسلامی ایران با دولت آمریکا، سپس نوع ارتباط با رژیم صهیونیستی. واقعیت این است که ایالات متحده، حاضر به پذیرش و هضم انقلاب اسلامی نبوده و نیست و قطع ارتباط با ایران نیز از همین جهت بوده است و پیامدهایی مانند بلوکه کردن اموال و دارایی‌های ایران داشته است. از سوی دیگر، ایران اسلامی نیز هرگز حاضر به رسمیت شناختن رژیم جعلی و نامشروع صهیونیستی در اراضی مسلمانان نیست. اما نکته این جا است که ایران برای محو اسرائیل از نقشه جهان، روش‌های خاص خود را دارد که غرب از درک آن‌ها یا عاجز است یا هراس دارد. تنها گزینه نظامی برای حذف اسرائیل زمانی است که صهیونیست‌ها حماقت کرده و اقدام نسنجیده‌ای بکنند. آن گاه است که دست ایران روی ماشه فشرده خواهد شد. پس هسته‌ای کردن ماجرای ایران و رژیم صهیونیستی، یک تبلیغات گمراه‌ کننده است و کارشناسان نظامی و فنی بر این مسئله اذعان دارند.
 
4.       به هر حال مسئله امروز جهان، پرونده هسته‌ای ایران است و غرب پس از سه دهه فشارهای گوناگون، بهترین راه را فشار اقتصادی یافته است. گزینه نظامی هم در راستای فشار اقتصادی ارزیابی می‌شود چه این که آمریکا در مقطعی تلاش کرد با ورود نظامی به مسئله، صادرات نفت ایران از خلیج فارس را تهدید کند. این جا بود که هشدار قاطع فرمانده کل قوا مقام معظم رهبری، نقشه دشمن را بر آب کرد و غرب تفهیم شد که چنین اقدامی، پیامدهای ناگواری برای هم‌پیمانان منطقه‌ای و منافع اقتصادی خواهد داشت. در گام بعدی تحرکات به ظاهر مقتدرانه غرب در سوریه به گل نشست و باز غرب فهمید گزینه نظامی، چه مصیبت‌هایی را ممکن است دامن‌گیر اسرائیلی‌های غاصب بکند. بنابر این آمریکا تصمیم گرفت با تطمیع و تحمیق و تهدید شرکای خود، راه‌کار تحریم را جدی‌تر از گذشته اجرا کند تا اقتصاد تقلیدی ایران را به زانو درآورد.
 
5.       در این که تحریم‌ها چه مقدار به اقتصاد کشورمان آسیب زد و چه مقدار باعث شکوفایی صنعت و تجارت داخلی شد، باید به نظر کارشناسان اقتصادی مراجعه کرد اما در تحلیل سیاسی باید گفت از آن‌جا که مسئله فنی انرژی هسته‌ای به مسئله اقتصادی گره خورده است پس راه‌کار سیاسی می‌تواند گره‌گشا باشد؛ چرا که ما با یک بازی سیاسی روبرو هستیم. در گذشته و در دولت اصلاحات با مدیریت جناب روحانی و دیگر بازیگران سیاست، ما به تعلیق داوطلبانه دست زدیم و هیچ دستاوردی هم نداشتیم. غربی‌ها مدتی ما را از پیشرفت در این رشته بازداشتند و نه تنها از نظر فنی و اقتصادی، مساعدتی نکردند که ما را محور شرارت نامیدند. این خسارت سیاسی و فنی اما یک سود پر هزینه برای ما داشت و آن این که عده‌ای غرب‌باور را به شکست و زبونی کشاند تا بدانند آمریکایی‌ها هیچ‌گاه برای پیشرفت دیگران، قدمی برنمی‌دارند. آنان که خود در محور استعمار نوین، نقش سرباز داخلی را داشتند یا فهمیدند که باخته‌اند یا از ادعاهای چرب و شیرین خود دست کشیدند و در انتخابات هم نتیجه را واگذار کردند. این تجربه بود که باعث شد رئیس دولت فعلی بگوید: آن دوران گذشت!
 
6.       با توجه به مذاکرات طولانی هسته‌ای ایران در چند سال گذشته و توافق هسته‌ای در دولت فعلی باید یک برداشت سیاسی هم از دولت ارایه کرد. رئیس دولت، جناب شیخ حسن روحانی، که خود از مدیران باسابقه و اهل کیاست ایران است، به کدخدایی آمریکا در جهان، اذعان دارد. گرچه در توجیهاتی خواست بگوید منظورش اربابی آمریکا بر کشورهای اروپایی بوده است اما این از نظر سیاسی تفاوتی نمی‌کند. در این گفتمان، برای حل مناقشات باید سراغ کدخدا رفت. اما جناب رئیس، میان دو ضرب‌المثل گیر افتاده است: « کدخدا را ببین، ده را بچاپ»! و « فلانی را به ده راه نمی‌دادند، سراغ کدخدا را می‌گرفت» ! از سویی رئیس جمهور محترم می‌خواهد با برقراری ارتباط دو سویه ایران و آمریکا، دیگران را به تعامل بکشاند از سوی دیگر، جامعه جهانی به سرکردگی آمریکا و بوق‌های تبلیغاتی (‌و نه ملت‌ها دنیا و اکثریت کشورها) حاضر به پذیرش ایران هسته‌ای نیستند. پس باید پرسید ما بر سر چه چیز، مذاکره می‌کنیم‌؟ ما در پی احقاق حقوق هسته‌ای هستیم و غرب آن را برای ما مشروع نمی‌داند! پس چگونه می‌توان بین وجود و عدم، گفتگو برقرار کرد؟ این جاست که باید حدس زد همه مباحث، روی میز و آشکار نیست.
 
7.       برای شناخت و معرفی سیاست هسته‌ای دولت محترم باید به مناظرات انتخاباتی بازگشت که در آن نقش‌ها به خوبی تقسیم شده بود. در آن مناظرات، جناب دکتر ولایتی که نقش کاهش آرای اصول‌گرایان به نفع اصلاح‌طلبان را به عهده‌داشت، به صراحت در برابر جناب دکتر جلیلی گفت: مذاکره این نیست که شما هیچ کوتاه نیایی و توقع داشته باشی طرف مقابل کوتاه بیاید. مذاکره یک بده بستان است؛ باید چیزی بدهی و چیزی بگیری. ( نقل به مضمون). این سیاست، پیش از دکتر جلیلی هم سابقه داشت. جناب دکتر لاریجانی که در جریان انتخابات پیشین خطاب به دوم خردادی‌ها گفته بود شما انرژی هسته‌ای دادید و شکلات گرفتید ( نقل به مضمون) در دولت اول جناب دکتر احمدی‌نژاد، خود سکان مذاکرات را به عهده گرفت اما پس از مدتی، بی سر و صدا کنار کشید و سکان را به دکتر جلیلی داد. تحلیل اخبار آن زمان، این بود که دکتر لاریجانی بر خلاف رئیس دولت وقت، به این نظر رسیده که اکنون وقت معامله است چون ایران دستاوردهایی دارد که می‌تواند با غرب به بده بستان بپردازد. این سیاست معامله البته از مکتب استاد شیخ اکبر هاشمی بهرمانی آموخته شده بود که در دوره جنگ تحمیلی و پس از آن بسیار از این شیوه بهره جسته بود. در مجموع باید گفت سیاست هسته‌ای دولت فعلی بر مبنای درس گرفتن از تجربه تلخ گذشته و اعتقاد به معامله با غرب است.
 
8.       اکنون اگر با تغییر دولت در ایران و تغییر سیاست پافشاری بر حق هسته‌ای همراه با پذیرش فشارها و تحریم‌ها و تهدیدها و هزینه‌ها به سیاست مذاکره و معامله همراه با رعایت خطوط قرمز هسته‌ای، مواجه هستیم، در آن سوی میز چه خبر است؟ غربی‌ها چه تغییری کرده‌اند؟ بدیهی است که غرب از نظر اعتقادی و نظریه، تغییری نکرده است اما شرایط جهانی به گونه دیگری رقم خورده. کدخدا می‌داند که دیگر عصا و دندان مصنوعی برای ترساندن دیگران، سودی ندارد و شهرهای آمریکایی یکی پس از دیگری درحال ورشکستگی است. دولت مرکزی در تامین بودجه خود از محل استقراض بیشتر هم دچار چالش شده و دنیا را هم نمی‌توان به مدت طولانی برای یک جنگ اقتصادی، راضی نگه‌داشت. کشورهای اروپایی هم منافعی دارند که نمی‌توان از آن چشم پوشید. دولت ایران هم راه‌های دور زدن تحریم‌ها را یاد گرفته است. ملت ایران هم تاب تحریم‌ها را دارد و این یعنی کوبیدن آب در هاون!‌ چرا که تحریم‌ها هم جواب ندهد، دیگر هیچ راهی برای نزاع با ایران باقی نمی‌ماند. وانگهی؛ رفتار تحقیر آمیز آمریکا در دوره تعلیق داوطلبانه، دوستان محور استعمار نوین در داخل کشور را خوارتر کرد و آینده سیاسی غیر باوری را برای غرب در ایران رقم زد. امنیت اسرائیل غاصب هم نه تنها تامین نشد که هشدارهای صریح‌تری از ایران برای تل آویو صادر شد که کم‌تر سابقه داشت. انرژی هسته‌ای ایران هم که روز به روز پیشرفت کرد. پس لازم است ضمن حفظ ظاهر استعمارگرانه با تکرار عبارات همه گزینه‌ها روی میز است، به سوی میز شتافت!‌ پس در دو سوی میز شاهد یک توافق نانوشته هستیم: این میز باید به توافق برسد! چون به سود دو طرف است.
 
9.       دولت کنونی در تبلیغات انتخاباتی، شعار حرکت چرخ‌های اقتصاد و تولید همراه با چرخ‌های تاسیسات هسته‌ای را مطرح کرد و تلاش می‌کند در گزارش صد روزه نخست فعالیت، دستاوردهای خود در این زمینه را ارایه دهد؛ پس رسیدن به توافقی مکتوب و مشخص در یک دوره محدود برای دولت، ارزشمند خواهد بود. دولت با نگاهی که به اقتصاد جهانی دارد مصمم است با کاهش و در نهایت رفع تحریم‌ها، اقتصاد کشور را به حالت سابق برگردانده و از نظر اقتصادی و مالی،‌ برگ برنده‌ای در داخل داشته باشد. از این روآمانو رئیس آژانس بین المللی اتمی بدون تبلیغات رسانه‌ای به ایران می‌آید و پیش از مذاکرات ایران با شش کشور کذایی، بیانیه رضایتمندی صادر می‌کند. رئیس دولت هم در تماس با سفرا و وزرا و رؤسای دیگر دولت‌ها دائم تذکر می‌دهد که غرب باید از این فرصت پیش آمده،‌استفاده کند. در داخل هم سخن از خزانه خالی و حذف یارانه‌ها است. در نتیجه دولت می‌خواهد بگوید حل مسئله هسته‌ای به سود اقتصاد ایران و رفاه مردم و فرصتی برای غرب در صورت تعامل با این دولت است. در این نگاه، دانش و تاسیسات هسته‌ای، ارزشی اقتصادی خواهند داشت که در معادلات سیاسی در نظر گرفته می‌شود. به دیگر سخن، لازم نیست برای تکمیل چرخه هسته‌ای هر هزینه سیاسی و اقتصادی پرداخت شود.
 
10.   در ایران اما روایت مقاومت، روایت دیگری است. رهبری نظام در طول چند سال گذشته بر اصول خاصی تاکید داشته‌اند. بی‌اعتمادی به غرب و آمریکا از جمله این اصول است. دستور لغو تعلیق داوطلبانه و بی‌حاصل دولت دوم خردادی از سوی رهبری، حمایت از شیوه و اصل مذاکرات در دولت اصول‌گرای پس از آن و نمایندگی دکتر جلیلی از رهبری و تاکید مجدد بر حفظ خط قرمزهای نظام به مسئولان دولت فعلی، امری روشن و مستند است. منش رهبری در دولت فعلی البته حمایت از دولت‌مردان و تدوین رویکرد نرمش قهرمانانه است. در محور مقاومت در جبهه داخلی، دو اقدام دیگر نیز، مذاکرات اخیر بچه‌های انقلاب را پوشش داد. یکی شعار بلند مرگ بر آمریکا در 13 آبان امسال و دیگری سخنان پر صلابت رهبری در چند موضع علیه غرب و صهیونیست‌ها. در واقع غربی‌ها که علاقه داشتند روی میز مذاکرات، خط روی سکه ایران را بالا پایین کنند، با آن روی شیر سکه ایران مواجه شدند و دریافتند در این بازی اگر به خط قرمز راضی نشوند باید شیربچه‌های ایرانی را تحمل کنند که در انرژی هسته‌ای تا پای جان ایستادند و در برابر تحقیرهای غرب، چنان عزت ایران اسلامی را بالا بردند که آمریکا و اذنابش را مات کرد.
محور مقاومت در ایران، پیش از این دولت نشان داده بود که زبان سخن با غرب، زبان علم و قدرت است نه زبان خشوع و زبونی؛ پس اگر قرار است نرمشی صورت پذیرد، فرصتی برای رفع اتهام علیه کشور و تغییر میدان رزم است نه کوتاه‌ آمدن از حقوق ملت.
 
11.   فارغ از مفاد توافق‌نامه و سبک و سنگین کردن دستاوردهای آن که این روزها از سوی کارشناسان فنی و حقوقی مطرح شده و خواهد شد باید دید ایران از نظر سیاسی چه به دست آورده است:
تجربه گذشته نشان داد مذاکره مستقیم با شرایط نامناسب و مذاکره با حضور میانجی‌ها دستاوردی برای کشور نداشت گرچه حقایق بسیاری را برای کشورهای دنیا و منطقه روشن ساخت. در این دور مذاکرات، ایران به بسیاری فهماند که می‌تواند کشورهای پر ادعای غربی را برای چندبار به میز مذاکره بکشاند. البته غربی‌ها هم علاقه دارند همین احساس را القا کنند که ایران را با تحریم‌ها وادار به مذاکره و توافق کرده‌اند؛ به ویژه که شواهدی هم از رفتار و گفتار دولت‌مردان ایرانی دارند اما این نتیجه است که روشن می‌کند کدام طرف ناگزیرتر بوده است. آیا غرب توانسته سایه امنیتی برای اسرائیل غاصب فراهم سازد یا در روند پیشرفت هسته‌ای ایران وقفه‌‌ و ضربه‌ای کاری ایجاد کند؟
همچنین ایران بر خلاف غرب که دائم لاف گزینه نظامی و مذاکره توأمان را سر داده است، نشان داد اهل گفتگو است و هرگز میز مذاکره را ترک نکرده است و به ثمر ننشستن گفتگو با حاصل نشدن توافق یا عدم پایبندی غرب بر آن، هزینه بالایی خواهد داشت.
زمان‌بندی و موقت بودن این توافق‌نامه امکان راستی آزمایی را برای جهانیان مهیا کرد تا دانسته شود طرف غربی چه اندازه به تعهد خود پایبند خواهد بود چرا که طرف ایرانی چیزی برای از دست دادن ندارد چون بارها اعلام کرده در پی بمب هسته‌ای نیست. این جا است که ادعاهای احتمالی پوچ غربی‌ها در آینده وضعیت را بدتر از وضعیت فعلی نخواهد کرد. غرب دیگر با تکرار ادعاهای دروغین خود چیز جدیدی به دست نخواهد آورد.
دستاورد دیگر این است که کشورهای منطقه و حتی خود اسرائیل غاصب نیز دریافتند همیشه فریاد و غوغا کردن از دور و تجهیز مخالفان جمهوری اسلامی با تکیه بر غرب‌، جوابگو نیست چرا که در یک سوی این میز، غربی‌ها نشسته بودند و این یعنی در سیاست فعلی،‌ دولت‌های مرتجع عرب، هیچ وزنی ندارند و صهیونیست‌ها هم باید به چند سخنرانی و دید و بازدید و احتمالا به کمک‌های تسلیحاتی دل خوش کنند. صهیونیست‌ها شاید بدانند که ایران برای مقابله با اسرائیلی‌ها نیازی به بمب اتم ندارد همان گونه که بمب اتم نمی‌تواند اسرائیلی‌ها را در برابر ایران، ایمن کند.
دل‌خوری عرب‌ها و صهیونیست‌هایی که دست‌شان در دست هم است، دستاورد مهمی است گرچه اسرائیلی‌ها در این دل‌خوری، اغراق هم می‌کنند و نیم نگاهی به دستاوردهای غرب از توافق‌نامه دارند بر خلاف عرب‌های مرتجع که چیزی عایدشان نخواهد شد.
همچنین ایران به نوعی توانست غربی‌ها را به پذیرش حق هسته‌ای خود قانع ساخته و رخنه‌ای در سد تحریم‌ها ایجاد کند. ایران در شرایط تحریم ناجوان‌مردانه توانسته به راه‌های دیگر تجارت در جهان دست یابد و با لغو بخشی از تحریم‌ها علاوه بر برد سیاسی، توان‌مندی اقتصادی نیز به دست آورده است.
شاید نفس امتیاز گرفتن از غرب در قالب مذاکره را بتوان مهم‌ترین برد ایران در این توافق‌نامه دانست هرچند میزان این امتیاز کم باشد اما امکان برداشتن‌ گام‌های بعدی این امید را می‌دهد که امتیازات بیشتری در راه خواهد بود.
 
12.   نباید ساده‌لوحی کرد و گمان داشت که ما بدون دادن هیچ امتیازی، از غرب امتیاز گرفته‌ایم و حق مسلم هسته‌ای تثبیت شده است. واضح است که غرب صلاحیتِ دادن یا گرفتن حق هسته‌ای را ندارد اما مهم این بود که خصم در گفتار و نوشتار خود به این حق، اذعان کند که نکرد! غربی‌ها گرچه در عمل، با فروکاستن درصد غنی سازی به پنج درصد آن را پذیرفته‌اند اما این از نظر سیاسی کافی نیست و برد به شمار نمی‌رود چون راه را برای انکار همین مقدار در آینده را باز گذاشته‌اند.
همچنین تعلیق‌ها ممکن است ایران را در مسیر تکمیل چرخه هسته‌ای کشور دچار رکود و خمودگی کند که باز از نظر سیاسی و با توجه به تبلیغاتی که در نقاشی‌های نتانیاهو بی‌شرم در سازمان بین الملل صورت گرفته بود، معنای بدی بدهد و نشان دهد که این بار غرب اجازه نداده است ایران از مذاکره برای خرید زمان بهره ببرد!
با شواهدی که مسئولان داخلی دست و پا کرده‌اند، غربی‌ها با شادمانی اعلام می‌کنند این تحریم‌ بود که ایران را پای میز مذاکره و توافق کشاند. در واقع ایران نتوانست ضعف غربیان در مذاکره را به افکار عمومی نشان دهد و خودسانسوری ایران و بازگذاشتن رسانه‌های غرب در این زمینه هم مزید بر علت شد.
غربی‌ها به راحتی می‌توانند زیر میز بزنند و توافق‌نامه‌ را به بهانه‌های واهی مانند گذشته بی‌اثر سازند. غربی‌ها در این صورت چیزی را از دست نخواهند داد چرا که معتقدند همین بخش کوچک تحریم‌های لغو شده، قابل بازگشت است و حتی ممکن است گزینه‌های دیگری به بهانه سرباز زدن ایران هم مطرح شود چرا که هزینه لغو توافق از سوی ایران نیز بسیار بالا است.
غربی‌ها یک سود سیاسی اقتصادی دیگری هم در این شش‌ماهه به دست می‌آورند و آن تخلیه جیب روسیه و چین و دیگر کشورهای واسطه از سود تحریم ایران است. برای غربی‌ها خوشایند نیست خود از دلارهای نفتی ایران محروم باشند اما چین به بهانه تحریم، دلارهای ایران را در بانک‌های خود ذخیره کند.
غربی‌ها در جبهه داخلی ایران هم فرصت می‌یابند آبروی رفته را به نوعی برگردانده و نزد مزدوران خود کمی معتبر شوند. آن‌ها یاد گرفتند که بی‌محلی به غرب‌پرستان داخلی هزینه بسیاری برای‌آنان داشت و با ضعیف‌شدن این جبهه، کسانی سر کار آمدند که با غنی سازی بیست درصد، همه غرب را به سخره گرفت و در میز مذاکره فقط به تفاهم می‌اندیشید نه بده بستان.
 
13.   اکنون که این موافقت نامه امضا شده است، بازتاب‌های گوناگونی را شاهد هستیم. طرف‌های ماجرا چنان با آب و تاب از دستاوردهای خود سخن می‌گویند که گویی طرف دیگر باخته و چیزی به چنگ نیاورده است. این نوع گفتگوی متناقض را پیش‌تر هم شاهد بودیم. زمان حضور رئیس دولت محترم در نیویورک، گفتگوی تلفنی بین رئیس جمهور ایران و آمریکا صورت گرفت که البته از کارهای نابجای دولت بود. اما پس از این گفتگو هر کس تماس را به طرف مقابل نسبت می‌داد. از مجموع سخنان این گونه می‌شد نتیجه گرفت که گروه ایرانی، دیدار حضوری را به صلاح ندیده اما در پایان، پیشنهاد ارتباط تلفنی را مطرح کرده که با تماس گروه آمریکایی این ارتباط برقرار شده است. این‌جاست که ایرانی می‌گوید ما تماس نگرفتیم، آمریکایی می‌گوید تماس به پیشنهاد و اصرار ایرانی بوده است!‌
اکنون نیز مصاحبه‌ها و گفته‌ها در باره توافق‌نامه، همین وضع را یافته است. واقعیت این است که ایران با گفتمان دولت تدبیر و امید، به معامله با غرب تن داده و مدعی بازی برد ـ‌ برد است. اما این که این گفتمان، چقدر در راستای انقلاب اسلامی است و وزن هر کدام از این واژه‌های برد چقدر است باید گذشت زمان را چاشنی تحلیل کرد تا به قضاوت عادلانه رسید.
رهبر معظم انقلاب در پاسخ به پیام تبریک رئیس جمهور محترم، جمله‌ای پر معنا دارند : « دستیابی به آنچه مرقوم داشته‌اید در خور تقدیر و تشکر از هیئت مذاکرات هسته‌ای و دیگر دست‌اندرکاران است»‌ همان گونه که غربی‌ها در گوشه و کنار از حقایقی سخن گفته‌اند:
وزیر امور خارجه آمریکا با اشاره به برخی مخالفت‌ها گفته است: « آن‌هایی که معتقدند این توافق کامل نیست نیز مسئول هستند که بگویند که چه جایگزینی بهتر است؟ شاید بگویند افزایش فشارها را آن‌قدر باید زیاد می‌کردیم که در نهایت ایران به سوی فروپاشی سوق پیدا کند اما تحت هیچ شرایطی و طبق نظر کارشناسان، این امر این طور نیست؛ اگر ما تحریم‌ها را بیشتر کنیم ایران پیشرفت هسته‌ای بیشتری پیدا می‌کند و اسرائیل بیشتر تهدید می‌شود و ایران می‌توانست سانتریفیوژهای بیشتری بسازد و اوباما معتقد است که این راه‌حل موفق نیست. در سال 2003، ایران 164 سانتریفیوژ داشت و در آن زمان ایران پیشنهادی داد که با آن موفق نشد و هم‌اکنون تعداد سانتریفیوژهای ایران پیشرفت زیادی داشته است. اگر تحریم‌ها را افزایش می‌دادیم و به سیاست خود و انجمن جامعه بین‌المللی هیچ کمکی نمی‌شد و اتحاد بین‌المللی ضعیف می‌شد و اگر به تحریم‌ها در حالی که ایران تمایل به مذاکره دارد، ادامه بدهیم، اتحاد بین‌المللی از بین می‌رود.»
ایریک کانتور، رهبر اکثریت مجلس نمایندگان آمریکا نیز در بیانیه‌ای اعلام کرد: « من همچنان نگران این هستم که این توافق به اندازه کافی توانایی غنی‌سازی ایران را متوقف نمی‌کند در حالی‌که این توافق اجرایی می‌شود آمریکا باید هوشیار باشد و بلافاصله و با قوت به هرگونه تخلفی از جانب ایران واکنش نشان دهد. علاوه بر آن ما باید اتحادمان در منطقه را بازسازی کنیم و با جدیت در کنار شرکای نزدیک‌مان در برابر خصومت‌های ایران بایستیم»
 
اد رویس، سناتور جمهوریخواه ایالت کالیفرنیا و رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا هم با تکرار اتهامات غرب مبنی بر نظامی بودن برنامه هسته‌ای ایران، مدعی شد: « من نگرانی‌هایی جدی درباره این مسئله دارم که توافقنامه استانداردهای لازم برای محافظت از آمریکا و متحدانمان را رعایت نمی‌کند. به جای عقب راندن برنامه هسته‌ای ایران، تهران می‌تواند عناصر کلیدی توانایی هسته‌ای تسلیحاتی‌اش را حفظ کند. این ماییم که کار برچیدن را انجام می‌دهیم و ایران را از شر فشار تحریم‌هایی که در طول چند سال افزایش یافته‌اند خلاص می‌‌کنیم»
 
همچنین سناتور مارکو روبیو، سناتور جمهوریخواه فلوریدا و کاندیدای احتمالی انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در سال 2016 مدعی شد: «اگر دولت ایران اجازه یابد بخش بزرگی از زیرساخت هسته‌ای خود را حفظ کند این توافق، هسته‌ای شدن ایران را محتمل‌تر خواهد کرد. این توافق به سایر کشورهای شروری که مایلند هسته‌ای شوند، نشان خواهد داد که می‌توان یک دهه دروغ گفت و در نهایت آمریکا خسته می‌شود و درخواست‌های کلیدی‌اش را کنار می‌گذارد.
ایران احتمالا از این توافق و توافق‌های بعدی که نیازمند مصالحه واقعی نیستند برای به دست آوردن توانایی هسته‌ای تسلیحاتی استفاده خواهد کرد»

و سرگئی لاوروف وزیرخارجه روسیه، گفت: « توافق به دست آمده به این معنی است که ما موافق به رسمیت شناختن حق ایران برای استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای از جمله حق برای غنی‌سازی اورانیوم هستیم، با درک این واقعیت که مسایل باقی مانده در برنامه هسته‌ای ایران حل خواهد شد و این برنامه‌ها تحت کنترل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در می‌آید.این هدف نهایی است و در سند توافق نهایی در ژنو ثبت شده است»
 
همچنین لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه به خبرنگاران گفت: « توافقنامه میان ایران و 1+5 بر حق ایران برای غنی‌سازی صلح‌آمیز تاکید می‌کند و هرگونه دسترسی ایران به تسلیحات هسته‌ای را مسدود می‌سازد»
 
ویلیام هیگ وزیر خارجه انگلیس نیز نوشته است: « توافقی که با ایران امضا شد برای تمام دنیا از جمله کشورهای خاورمیانه و خود مردم ایران خوب است. بنابر این توافق، برنامه هسته‌ای ایران برای مدت 6 ماه گسترش نمی‌یابد و در برخی موارد عقب نیز می‌رود.این توافق نشان داد می‌توان با ایران تعامل کرد و از طریق دیپلماسی موضوعات دشوار را حل کرد.»
 
14.   در پایان با تکرار این جمله مشهور که آزموده را آزمودن خطا است باید تنها به یک نکته حقوقی اشاره شود که تاثیر زیادی در تحلیل سیاسی و حتی بازتاب‌های تاریخی این توافق‌نامه دارد. عبارت‌هایی در توافق‌نامه وجود دارد که به وضعیت فعلی ناظر است و آن را به گزارش‌های آژانس معطوف ساخته و باید برای ملت ایران روشن شود. باید دید آیا منظور از حفظ وضعیت فعلی چیست؟ چرا که به نظر می‌رسد بخشی از تاسیسات هسته‌ای کشور، پیش از مذاکرات، عقب‌نشینی‌هایی داشته است. علی‌اکبر صالحی معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان انرژی هسته‌ای نیز در توضیح سفر آمانو به ایران بیان کرده: « طی مذاکرات قبلی آژانس و جمهوری اسلامی، مدالیته‌ای برای شفاف‌سازی، در 6 محور تنظیم و به همه آن‌ها پاسخ داده شد به طوری آژانس رسماً اعلام کرد ابهامات قبلی رفع شد و دیگر سؤالی بدون پاسخ نمانده است. ایران طبق مقررات حق داشته و دارد که اجازه بازدید از سایت پارچین را ندهد، اما طی نشست‌ها و مذاکرات دور جدید هدف همکاری و شفاف‌سازی است»
امید است تدبیر دولت، آزمودن دوباره آزموده‌ها نباشد و گام‌های رو به جلو را شاهد باشیم نه یک شیردال هسته‌ای که نه اصل دارد نه بدل!/903/ی701/ع
 
ارسال نظرات