سیره صحابه در عزاداری
به گزارش سرویس مانیتورینگ خبر گزاری رسا ، عبدالمجید ظهرابی کارشناس شبکه وهابی نور در برنامه ویژه ای به مناسبت ماه محرم مدعی شد در بین صحابه عزاداری مرسوم نبودi است.
برپایی عزاداری از سوی صحابه که اهل سنت عدالت و نیز فعل آنان را حجت میدانند در مطلق عزاداریها بالخصوص در مصیبت فقدان رسول (ص) از سوی مردم مکه و یا مدینه میتواند شاهدی بر وجود عزاداری در صدر اسلام بین صحابه به حساب آید و هرگز کسی به اینگونه مراسم به دید بدعت و... نگاه نکرده است.
1ـ عزاداری مردم مکه بعد از رحلت رسول خدا (ص)
به گفته سعید بن مسیب، به هنگام فوت رسول گرامى اسلام، شهر مکه از شدت ناله و گریه مردم به لرزه درآمد.
لما قبض النبى (ص) ارتجت مکه بصوت: بعد از وفات رسول خدا (ص) تمام شهر مکه یکپارچه گریه و ناله شد.« اخبار مکه، فاکهى، ج3، ص 80.»
2ـ عزاداری عایشه و دیگر زنان مدینه در سوگ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم
عایشه مىگوید:و قمتُ التدم (اضرب صدرى) مع النساء و اضرب وجهى.
بعد از وفات رسول خدا (ص) برخواستم و به اتفاق سایر زنان مدینه در عزای آن حضرت به سر و صورت خود میزدیم.« السیره النبویه، ج 4، ص 305.»
3ـ گریه امیر المؤمنین (ع) برای محمد بن ابی بکر
صاحب کتاب تذکره الخواص مینویسد:
بلغ علیا قتل محمد بن أبی بکر فبکی وتأسف علیه ولعن قاتله:خبر کشته شدن محمد بن أبی بکر به امیر المؤمنین (ع) رسید آن حضرت با شنیدن این خبر گریست و متأسف گردید و قاتلینش را مورد لعن قرار داد.
«تذکره الخواص، ص 102»
4 ـ عزاداری عمر برای نعمان بن مقرن
ابن ابی شیبه در المصنف مینویسد:
عن ابی عثمان: اتیتُ عمر بنعى النعمان بن مقرن، فجعل یده على راسه و جعل یبکى.
ابو عثمان میگوید خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر دادم او با شنیدن این خبر دست بر سرگذاشت و شروع به گریستن نمود.« المصنف، ابن أبی شیبه کوفی، ج 3، ص 175 و ج 8، ص 21»
5ـ اجازه عمر برای عزاداری زنان برای خالد بن ولید و همراهی خود با آنان
صاحب أغانی در همین مورد اضافه میکند:
عن أبی بکر الهذلی قال سمع عمر بن الخطاب نساء بنی مخزوم یبکین على خالد بن الولید فبکى وقال لیقل نساء بنی مخزوم فی أبی سلیمان ما شئن فإنهن لا یکذبن وعلى مثل أبی سلیمان تبکی البواکی
أبو بکر هذلی میگوید: عمر بن خطاب شنید که زنان بنی مخزوم بر خالد بن ولید گریه میکنند لذا او هم برای خالد گریست و گفت: باید به زنان بنی مخزوم گفت که در باره أبی سلیمان هرجه خواستند انجام دهند که در این صورت دروغ نگفتهاند و بر مثل أبو سلیمان باید گریه کنندگان گریه کنند.«الأغانی، ج 22، ص 98.»
6 ـ عزاداری ابن مسعود برای مرگ عمر
فوقف ابن مسعود على قبره یبکى: این مسعود کنار قبر عمر ایستاد و گریه کرد« العقد الفرید، ج 4، ص283.»
7 ـ عزاداری عبداللَّه بن رواحه بر حمزه
عبداللَّه بن رواحه بر حمزه گریست و اشعارى را در رثاى او خواند.«السیره النبویه، ج 3، ص 171.»
8ـ گریه زنان و مردم مدینه با شنیدن خبر شهادت امام حسین (ع)
طبری در تاریخ خود نقل میکند:
لما قتل عبید الله بن زیاد الحسین بن علی و جیء برأسه إلیه دعا عبد الملک بن أبی الحارث السلمی فقال: انطلق حتی تقدم المدینه علی عمر بن سعید فبشّره بقتل الحسین – وکان عمرو أمیر المدینه -... قال عبد الملک فقدمت المدینه، فلقینی رجل من قریش فقال: ما الخبر؟ فقلت: الخبر عند الأمیر؛ فقال إنا لله وإنا إلیه راجعون؛ قتل الحسین بن علی.
فدخلت علی عمرو بن سعید، فقال: ما وراءک، فقلت: ما سرّ الأمیر؛ قتل الحسین بن علی؛ فقال: ناد بقتله، فنادیت بقتله، فلم أسمع والله واعیه قط مثل واعیه نساء بنی هاشم فی دورهن علی الحسین...
چون عبید الله بن زیاد حضرت امام حسین بن علی علیهما السلام را به شهادت رساند و سر مطهر او را برای عبد الملک بن أبی الحارث سلمی بردند او گفت: آنها را به سوی مدینه سوق دهید و خبر شهادت حسین را به مردم مدینه بدهید... عبد الملک میگوید به مدینه آمدم، شخصی از قریش با من مواجه شد و از من سؤال کرد: چه خبر؟ گفتم: خبر نزد أمیر است؛ او معنای سخنم را فهمید و گفت: إنا لله وإنا إلیه راجعون؛ حسین بن علی کشته شد.
بر عمرو بن سعید، حاکم مدینه وارد شدم، گفت: چه پشت سر داری؟ گفتم: آنچه که أمیر مخفی داشته است؛ حسین بن علی کشته شده است؛ او هم دستور داد تا در شهر مدینه جار بزنند و کشته شدن امام حسین را اعلام کنند.
به خدا سوگند! هرگز من در عمر خود نالهای مانند صدای ناله زنان مدینه در خانههایشان که برای شهادت امام حسین علیه السلام عزاداری میکردند نشنیدم...«تاریخ طبری، ج 3، ص 342.» /1406/1409/ح