شخصیت فقهی شیخ مفید از دید حضرت آیتالله خامنهای
به گزارش خبرگزاری رسا، رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای در فرودین 1372 پیامی را به کنگرهى جهانى هزارهى شیخ مفید صادر فرمودند که بخشی از آن به مناسبت سالروز بزگداشت شیخ مفید بازخوانی و تقدیم خوانندگان میگردد.
فقاهت به معناى استنباط حکم شریعت از منابع کتاب و سنت، در شیعه داراى سابقهیى طولانى است. سخن امام باقر (ع) به ابانبنتغلب که: اجلس فى مسجد المدینة و افت الناس ... و نیز تعلیم آن حضرت به عبدالاعلى که: یعرف هذا و اشباهه من کتاب اللَّه عز و جل قال اللَّه تعالى ما جعل علیکم فى الدین من حرج ... و بیانات دیگرى از این قبیل حاکى از آن است که اصحاب ائمه (علیهمالسّلام) از دیر باز به مرحلهى استنباط احکام از قرآن و سنت پیامبر (صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم) و کلمات آن حضرات نائل گشته، و فقه به معناى معرفت احکام، در دائرهى شیعیان آن بزرگواران به صرف تقلید و عمل به کلمات ائمه (علیهمالسّلام) منحصر نمانده و به سمت گسترش به جزئیات بیشتر و پیچیدهتر شدن در استدلال پیش رفته است. با این حال میان آنچه فقهاى اصحاب ائمه (علیهمالسّلام) در باب فقاهت و افتاء انجام مىدادند، با آنچه از فقاهت در دورانهاى شکوفایى فقه شیعه فهمیده مىشود یعنى رد فروع به اصول و استنباط صدها قاعدهى کلیه و هزاران حکم فقهى پیچیده و مشکل از کتاب و سنت و حکم عقل، و تفریع فروع بىشمارى که قادر باشد در غیبت امام معصوم همهى سؤالهاى مکلفین را از شریعت پاسخ گوید و حلال و حرام خدا را در همهى ابواب با همهى جزئیات بیان کند، فاصلهیى ژرف وجود داشت و این فاصله باید به مرور و با پیشرفت تدریجى فقاهت پر مىشد.
بىشک فقهاى پیش از مفید قدمهاى ارزندهیى در این راه برداشتهاند، لیکن این شیخ بزرگ با قدرت فکرى نبوغ آساى خود، در این عرصه نیز مبدأ یک تاریخ پر تحول و سر سلسلهى یک جریان زاینده و رو به عمق و افزایش، محسوب مىگردد. گویا پس از چند قرن جمع آورى منابع فقه یعنى کلمات صادره از معصومین و افتاء براساس متون و ظواهر روایات، در مقطعى از تاریخ فقه لازم بوده است که این ذخیره و سرمایهى ارزشمند به قالب اندیشهى علمى زده شود و شیوهیى فنى براى استنباط ابتکار گردد.
پیش از شیخ مفید دو جریان متفاوت در فقه شیعه وجود داشته است یکى جریانى است که فرد شاخص آن علىبنبابویه (متوفى 329) است و شاید بشود آن را جریان قمیین نامید و به گمان زیاد استاد مفید در فقه یعنى جعفربن قولویه (متوفى 368) نیز از آن زمره است. فقاهت در این جریان به معناى افتاء بر طبق متون روایات است. بطورى که هر فتوا در کتب فقهى این گروه از فقهاء، حاکى از وجود روایتى در مضمون آن بوده و لذا هر گاه صاحب آن فتوا از وثاقت و ضبط لازم برخوردار باشد آن فتوا مىتواند جایگزین یک حدیث باشد. بدین جهت است که شهید (ره) در ذکرى فرموده است که: قد کان الاصحاب یتمسکون بما یجدونه فى شرائع الشیخ ابى الحسن بن بابویه رحمة اللَّه عند اعواز النصوص لحسن ظنهم به وان فتواه کروایته.
بدیهى است که فقاهت با این کیفیت، بسى ابتدایى و عارى از اسلوب فنى و پیچیده است و فروع مذکور در کتب فقهى این جریان منحصر به فروع منصوص و بسى کم و محدود است و این همان است که طعن مخالفین به قلت فروع را متوجه فقه شیعه مىکرده و شیخ طوسى رحمةاللَّه بعدها به خاطر دفع این طعن کتاب «المبسوط» را تالیف فرموده است.
جریان دوم نقطهى مقابل این جریان و متکى به استدلال و به ظن غالب، متخذ و سرمشق گرفته از فقه سنى است و دو چهرهى معروف این جریان حسن ابى ابى عقیل العمانى (متوفى ؟) و ابن جنید الاسکافى (متوفى احتمالاً 381) مىباشند. اگر چه دربارهى این جریان و حتى همین دو فقیه معروف اطلاعات کافى وجود ندارد که نشان دهد دقیقاً چه مایه از اجتهاد و نظر در استنباطات فقهاى آنان وجود داشته است ولى از آنچه مفید و دیگران دربارهى ابنجنید گفتهاند مسلم مىنماید که وى گرایش به قیاس و رأى داشته و از طریقهى معروف و مقبول شیعه برکنار بوده است. و اما عمانى اگر چه به این گرایش انتساب نیافته بلکه بنابه گفتهى نجاشى که مىگوید «وسمعت شیخنا ابا عبداللَّه یکثر الثناء على هذا الرجل رحمةاللَّه» و از آنچه او و شیخ در دو فهرست دربارهى کتاب او گفتهاندمىتوان چنین فهمید که وى فقیهى مستقیم و شاید نزدیک به همان طریقهیى بوده است که مفید اتخاذ کرده و مشى نموده و در آن، تألیف و تحقیق کرده و بر آن، شاگردان خود را پرورش داده است. لیکن، با این حال از آنجا که آراء وى غالباً در شمار شذوذات فقهى و متروک است و شاید به همین جهت هم از کتاب او جز نامى براى اعصار بعد از علامه و محقق(ره) باقى نمانده است، مىتوان حدس زد که وى نمىتواند سلف جریان فقهى بعد از خود باشد و فقاهت او داراى عیبى بوده است. البته شک نباید کرد که آن عالم اقدم که بحر العلوم دربارهى او گفته است که: هو اول من هذب الفقه و استعمل النظر و فتق البحث عن الاصول و الفروع فى ابتداء الغیبة الکبرى (فتاوى العلمین ص 13) در دستیابى شیخ مفید به قاعده و پایهى صحیح فقاهت که باید گام اول در باب خود شمرده شود، تأثیر داشته و چون مقدمهیى براى آن محسوب مىشده است.
چنانکه ملاحظه مىشود هر یک از دو جریان فقاهت از جهتى ناقص است. در جریان اول، فتوا همان متن روایت است بدون تفریع و رد فرع بر اصل و بحث و مناقشه و نقد و استنتاج. اجتهاد به معناى مصطلح آن، در فقاهت دخالت و تأثیرى ندارد. و در جریان دوم اگر چه استدلال و نظر هست، لیکن گویا آن نیست که به اقتضاى تعالیم مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) باید باشد، با قیاسى همراه است و یا به نحوى است که به آراء شاذه، منتهى مىشود و بگونهیى است که در حوزهى فقاهت شیعه قابل دوام نیست.
فقه مفید از این هر دو عیب، پاک و داراى هر دو مزیت است: هم تکیه بر روشهاى معتبر نزد امامیه و هم استفاده از اجتهاد مصطلح و دخالت دادن عنصر استدلال و استنباط نظرى در فقه. بنابر این او همان کسى است که قالب علمى مقبول و معتبر نزد شیعه را به دست آورد و مواد مأثور و اصول متلقاة را نظم علمى بخشید و آن را در حوزهى فقاهت شیعه باقى گذارد، و این همان است که بعد از او تا قرنها و تا امروز، جریان قانونمند فقاهت، آن را دنبال کرده و به شکوفایى و رشدى که امروز از آن برخوردار است رسانده است.
براى اینکه با ارزش و اهمیت کار فقهى مفید آشنایى اجمالى پیدا شود به سر فصلهاى سه گانه در این مورد اشاره مىکنیم:
الف) کتاب مقنعه.
ب) رسالههاى فقهى کوچک مفید.
ج) کتاب التذکرة باصول الفقه.
الف) کتب مقنعه:
مقنعه یک دورهى تقریباً کامل فقه است، هیچ کتاب فقهى پیش از آن با این خصوصیت وجود ندارد. مقنع صدوق علاوه بر اینکه مانند کتاب على بن بابویه متون روایات است از لحاظ جامعیت مباحث فقهى هم به مقنعه نمىرسد و علاوه بر آن، مباحث آن مختصرتر و کوتاهتر است، مفید در این کتاب، اگر چه استدلال بر فتاواى خود ذکر نکرده و لذافهم چگونگى استدلال او بر این فتاوى آسان نیست، اما به استناد قرینهى اطمینان بخشى مىتوان گفت که فتاوى او در این کتاب متکى به استدلال متین فقهى است و اگر این استدلال، مکتوب نیست تا آیندگان از آن استفاده کنند، اما چنان بوده که تلامذه و طبقهى فقهاى متصل به او آن را سرمشق کار خود قرار دهند و بر آن، بیافزایند. آن قرینهى اطمینان بخش، کتاب تهذیب شیخ طوسى است. چنانکه مىدانیم، تهذیب شرح مقنعه و بیان استدلالهاى فقهى آن است. شیخ طوسى (ره) در مقدمهى آن کتاب پس از ذکر انگیزهى خود از نگارش آن و اینکه همان صدیقى که از او تألیف کتاب را طلب کرده این را نیز خواسته است که شیخ براى اداى آن مقصود، مقنعهى مفید را که کافى و شافى و خالى از حشو و زائد است شرح کند، روش خود را در استدلال بیان مىکند که بطور خلاصه چنین است: استدلال در هر مسأله به ظاهر یا صریح قرآن و یا انواع دلالتهاى مفهومى آن (مانند: مفهوم موافقه و مفهوم مخالفه و دلالت التزامیه و اشباه آن)، و نیز استدلال به سنت قطعیه به معناى خبر متواتر و یا خبر محفوف به قرینه، و نیز اجماع مسلمین یا اجماع امامیه، سپس ذکر احادیث مشهور در هر مسأله، و آنگاه مطرح کردن دلیل معارض (اگر وجود داشته باشد) و سعى در جمع دلالى میان دلیلین و اگر جمع دلالى ممکن نشود، رد دلیل مقابل به خاطر ضعف سند یا به خاطر اعراض اصحاب از مضمون آن، و در جایى که دو دلیل از لحاظ سند و امثال آن (مانند جهت صدور یا اعراض مشهور و غیره) برابر باشند و هیچیک ترجیحى بر دیگرى نداشته باشد، ترجیح خبرى که موافق اصول و قواعد کلیهى مستخرجه از شریعت است، و ترک دلیل مخالف اصل و قاعده، و در صورتى که هیچ حدیثى در مسأله نباشد عمل به مقتضاى اصل، و همیشه ترجیح جمع دلالى بر ترجیح سندى، و جمع دلالى را بر طبق «شاهد جمع» منصوص انجام داده و حتى المقدور از آن تخطى نکردن.
این روشى است که شیخ طوسى براى استدلالى کردن کتاب مقنعه در اول کتاب تهذیب ذکر مىکند. اهل فن به خوبى مىدانند که این، روشن جامع استدلال در تمامى ادوار فقاهت شیعه تا امروز است، و قالب کلى استدلال فقهى در همهى دورانهاى پس از شیخ طوسى (ره)، تا امروز همین بوده است. اکنون این سؤال مطرح مىشود که آیا شیخ مفید که خود، نویسندهى کتاب مقنعه است از این روش استدلال جامع که مىتواند فقیه را به فتاوى سراسر آن کتاب برساند غافل بوده و بدون معرفت به این روش استدلال به آن فتاوى دست یافته است؟ و به عبارت دیگر آیا شیخ طوسى (ره) مبتکر این نحوه استدلال است؟ یا او آن را از استاد خود، مفید آموخته است؟ به نظر مىرسد که توجه به جوانب موضوع، پاسخ این سؤال را روشن مىسازد. مىدانیم که شیخ طوسى، تألیف کتاب تهذیب را در حیات شیخ مفید یعنى پیش از سال 413 آغاز کرده و این مقدمه در آن هنگام نوشته شده است. ورود شیخ طوسى به عراق در سال 408 است و او در این سال که جوانى 23 ساله بوده در خدمت شیخ مفید طى مدارج عالى علم و تحقیق را آغاز کرده و تا سال 413 یعنى در مدت 5 سال از محضر آن نابغهى بزرگ استفاده کرده است، بقیهى استفادههاى علمى شیخ از محضر سید مرتضى و در طول 23 سال بوده است.
بدین ترتیب جاى شک باقى نمىماند که شیخ طوسى آن اسلوب استدلال فقهى را در محضر شیخ مفید و از خود آن بزرگوار آموخته و چون با روش استدلال استاد خود آشنا بوده توانسته کتاب وى را با اصول مورد نظر خود او مستدل سازد.
این برداشت هنگامى تقویت مىشود و قطعیت مىیابد که مبانى اصولى شیخ مفید در کتاب اصول - که بعداً به بررسى آن خواهیم پرداخت - مورد توجه قرار گیرد. با ملاحظهى آن کتاب و تکیهى مفید بر کتاب و سنت متواتر و محفوف به قرینه یا مرسل مشهور و مورد عمل اصحاب و دیگر نظرات وى در اصول، به روشنى نشان مىدهد که اسلوب استدلالى که شیخ طوسى در مقدمهى تهذیب بیان کرده همان است که استادش بدان معتقد بوده و عمل مىکرده و به شاگردان خود مىآموخته است. نتیجه آنکه کتاب مقنعه اگر چه با استدلال مقرون نیست ولى از آنچه گفته شد معلوم مىشود که شیوهى استدلالى به همان گونه که در هزار سال بعد از مفید همواره در حوزه فقاهت شیعه معمول و متداول بوده، آن فقیه نامدار را به فتاوى وى در آن کتاب رسانده است.
این روش استدلال همان خط جامع و کاملى است که پیش از او در هیچیک از دو جریان فقهى شیعه - یعنى جریان ابن با بویه و جریان قدیمین - سابقه نداشته و شیخ بزرگوار ما مبتکر و مؤسس و پایهگذارى آن است.
ب - رسالههاى فقهى:
این رسالهها به وجود حجم کم، گویاى عمیق دانش فقهى شیخ بزرگوار است. اگر چه برخى از آنها مانند رسالهى «المسح على الرجلین» و «ذبائح اهل الکتاب» مشتمل بر استدلالهاى جدلى و شبه عقلى است، لکن بعضى دیگر به درستى حاوى اسلوب متین وقوى، و منظم فقهى است مثلاً رسالهى «المهر» یا «جوابات اهل الموصل فى الرؤیة والعدد» یا «المسائل الصاغانیه». در رسالهى رؤیت و عدد که مخصوص رد قول منسوب به صدوق رد قول منسوب به صدوق (ره) و برخى دیگر از فقهاى قدیم مبنى برسى روز بودن ماه رمضان است، شیخ مفید استظهار از آیات، و بهره گیرى از لغت، و استشهاد به احکام فقهى مسلم، و بحث در فقه الحدیث روایاتى که مورد استدلال خصم است، و مناقشه در سند و ذکر احوال رجال و نکات فراوانى در فهم و استنباط از احادیث را در کنار هم آورده و از هر یک به بهترین و پختهترین وجهى استفاده کرده است. از کارهاى جالب وى در این رساله این است که در جایى پس از ذکر حدیث مورد استدلال طرف مقابل، هم سند آن را تضعیف مىکند هم مضمون آن را با تکیه بر استدلالى متین، غیر معقول و دور از بیان حکمت آمیز امام و ناشى از جعل کسى که عامى و جاهل است مىشمرد، و هم با قرائنى احتمال ارسال سند آن را مطرح مىسازد که این نکتهى اخیر نشان دهندهى تبحر و احاطه او به حدیث است (رجوع شود به رسالهى مزبور، صفحهى 23 به بعد، فصل مربوط به روایت یعقوببنشعیب از حضرت ابىعبداللَّه «علیهالسّلام)»
رسالهى «المسائل الصاغانیه» که در آن پاسخ به اشکالات فقیه حنفى اهل صاغان را در ده مسألهى فقهى بیان مىکند، نمونهى دیگرى از قوت استدلال و تبحر فقهى شیخ عالىمقام است. این رساله اگر چه داراى ماهیت کلامى یعنى در مقام بحث و محاجه با خصم غیر شیعى و رد اتهام بدعت از سوى او و متقابلاً نسبت افتراء و بدعت دادن به خود او و امام اوست، لیکن چون مسائل مطروحه، عموماً فقهى است هر بینندهى صاحبنظر را به قوت استدلال و روح علمى و فقاهت مجتهدانهى وى، به وضوح آگاه مىسازد.
این رساله و رسالهى «العدد و الرؤیة» به خوبى مىتوانند نمودار مقام ابداع علمى شیخ مفید و اثبات کنندهى این حقیقت باشند که هر آنچه در طبقه شاگردان و شاگردان شاگردان او از شیوهى علمى فقاهت مشاهده مىشود، تماماً منشأ گرفته از اسلوبى است که آن بزرگوار پایه گذار و مؤسس آن محسوب مىگردد.
ج - کتاب التذکرة باصول الفقه:
علم اصول، آئین استنباط فقهى است. شیوهیى است براى رسیدن از ادله معتبره به احکام عملى. تنظیم قوانین و قواعد اصولى در حکم وضع آئین نامهیى براى فقاهت است. بدون چنین آئین نامهیى قلمرو فقاهت، بىحد و مرز و در معرض خلط و ناخالصى و اشتباه است و احکام استخراج شده لامحاله از اعتبار برخوردار نیست. علاوه بر اینکه سلائق و آراء و فهم شخصى فقیه نقشى بیش از حد در نتیجهى فقاهت مىیابد و نظرات فقهاء، دچار تشتت و بىقاعدگى مىگردد.
درست است که عمق و پختگى و پیچیدگى روز افزون علم اصول به سلامت آراء فقهى کمک مىکند، اما آنچه بیش از آن در غایت و نتیجهى فقاهت اثر مىگذارد، اصل ایجاد و وضع این علم است. بىشک پایه و مایهى اصلى علم اصول فقه در کلمات ائمه (علیهمالسّلام) و در ضمن همان چیزى است که بدان «اصول متلقاة» اطلاق مىشده است. ولى در شیعه اولین کتاب اصول را (تا آنجا که مىدانیم) شیخ مفید نوشته است، و آن همین کتاب کوچک و پر محتواى «التذکرة باصول الفقه» است که احتمالاً انتخابى است که به وسیلهى شاگرد وى شیخ ابوالفتح کراجُکى (م - 449) از اصل کتاب مفید - که آن نیز خود کتاب مختصرى بوده است - انجام یافته است.
این کتاب با همهى اختصار داراى اهمیت زیادى است. زیرا: اولاً این نخستین کتاب در اصول فقه در شیعه است. شیخ طوسى (رحمةاللَّه) در مقدمهى کتاب عدة الاصول مىگوید: «ولم یعهد لا حد من اصحابنا فى هذا المعنى الا ما ذکره شیخنا ابو عبداللَّه رحمةاللَّه فى المختصر الذى له فى اصول الفقه ...»ثانیاً در آن، مباحث بسیارى با عبارات کوتاه آمده و بخصوص در مباحث الفاظ، سرفصلهاى متعددى مشتمل بر ابحاث مهم در آن مشاهده مىشود. ثالثاً در بعضى از مباحث آن، نظر شیخ بزرگوار به آنچه در زمانهاى بسیار متأخر از سوى محققان اصولى ذکر شده، بسى شبیه و نزدیک است. مثلاً آنچه در باب نسبت عام و خاص بیان کرده بسیار شبیه است به اصطلاح: «ارادهى جدى و ارادهى استعمالى» که در تحقیقات اسلاف نزدیک به زمان ما وجود دارد. عبارت شیخ مفید در این مورد چنین است: «والذى یخص اللفظ العام لاُیخرج منه شیئاً دخل تحته، و انما یدل على ان المتکلم به اراد به الخصوص و لم یقصد به الى ما بُنى فى الفظ له فى العموم ...» (ص37). رابعاً در حالى که بناى کتاب بر اختصار است، مباحثى که در استنباط احکام فقهى، ضرورىتر و کاربردىتر است، مقدم داشته شده و مباحث بیشتر نظرى - از قبیل بحث در حقیقت علم یا حقیقت کلام که شیخ الطائفه رحمة اللَّه در اول عدة الاصول به تفصیل در آن غور کرده - مورد توجه آن بزرگوار قرار نگرفته است. به نظر این جانب بسى جالب است که در عین اختصار کتاب مورد بحث، مباحثى از این قبیل که: عموم و اطلاق، مخصوص سنت قولیه است و در سنت فعلیه عموم یا اطلاق راه ندارد، یا اینکه امر عقیب حظر، بیش از اباحه را افاده نمىکند، یا اینکه استثناء عقیب جمل متعددة، در صورتى که قرینهیى نباشد به همهى آنها بر مىگردد، و امثال اینها مورد غفلت قرار نگرفته و به خاطر تأثیر و تکرر آن در استنباطات فقهى در عبارت مناسب بیان شده است.
از آنچه گفته شد آشکار مىگردد که شیخ بزرگوار ما با نگارش کتاب اصول، مقدمات لازم براى ابداع یک قالب علمى و فنى جهت استنباط فقهى را تدارک مىدیده است. علم اصول براى او مجموعهیى از معارف ذهنى و شبه کلامى نیست. بلکه همانطور که شاگرد او نیز در مقدمهى عدة الاصول تصریح کرده چیزى است که: «احکام شریعت بر آن مبتنى است و بدون مستحکم کردن این پایه، علم به شریعت کامل نمىشود، و هر که اصول را مستحکم نکند، حکایت کنند و مقلد است و عالم نیست».
علاقهمندان میتوانند برای مشاهده متن کامل پیام رهبری به کنگره جهانى هزاره شیخ مفید به آدرس khamenei.ir مراجعه نمایند. /916/