سیره پیامبر یا ادعای وهابیت؛ کدامیک؟
به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، علی رغم اعتراف بسیاری از بزرگان اهل سنت بر عزاداری و گریه رسول خدا (ص) در فراق یارانش، منصور حسینی کارشناس شبکه وهابی نور و کلمه در برنامه گل خوشبوی نبی، مدعی شد پیامبر خدا (ص) در هیچ جنگی برای شهدای آن گریه نکرده است. وی در ادامه مدعی شد، شیعیان در گریه کردن بر امام حسین (ع) تاسی بر رسول خدا (ص) نمی کنند.
باید گفت در بررسى هاى تاریخى زندگانی پیامبر اکرم (ص) و صحابه ایشان، شاهد آنیم که آنان، در برگزاری سوگواری ها و عزاداری ها بر اساس اقتضاى فطرت خویش رفتار کرده و در رثای برخی از در گذشتگان خویش به گریه و نوحه گری می پرداختند و این مساله موید دیگری است که می توان در مقابل استدلالات بی بنیان وهابیت اقامه داشت و پوچی ادعاهای آنان را به اثبات رسانید. در این گفتار نیز برآنیم تا با ذکر برخى شواهد تاریخى، رفتار شناسی پیامبر، را در این زمینه خاطر نشان سازیم.
گریه در فراق حمزه
حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهرههاى برجسته و قهرمان اسلام بود که در نبرد اُحد به شهادت رسید. رسول خدا (ص) در شهادت عموى خویش بسیار غمگین شد و او را سیدالشهداء نامید و در فراقش گریست.
در جنگ اُحد خبر شهادت حمزه عموی رسول خدا (ص) تأثیری شگرف بر قلب و روح آن حضرت گذاشت، زیرا یکی از بزرگترین مدافعان مکتب توحید و حامیان راستین خویش را از دست داده بود.
بنابراین، عکس العمل فرستاده حق و پیامبر بزرگ الهی در مقابل این حادثه دردناک سرمشقی جاودانه برای پیروان او خواهد شد.
«حلبی در سیره» خود مینویسد:
«پیامبر (ص) چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون از مثله کردن او آگاهى یافت با صداى بلند گریه سر داد». «السیره الحلبیه، ج 2، ص 247»
این گریه و ناله از سوی آن حضرت برای عزای عمویش حمزه آن قدر شدید بوده است که «ابن مسعود» میگوید:
«ندیدیم پیامبر (ص) بر کسی گریه کند، آنگونه که با شدّت در شهادت عمویش حمزه اشک میریخت، بدن حمزه را به طرف قبله قرار داد، سپس کنار آن قرار گرفته و با صدای بلند گریه کرد تا حال غش به آن حضرت دست داد و خطاب به جسد عمویش میفرمود: ای عموی پیامبر خدا، ای حمزه! ای شیر خدا و شیر پیامبر خدا، ای حمزه! ای کسی که کارهای نیکو انجام میدادی، ای حمزه! ای کسی که سختیها و مشکلات را برطرف میکردی، ای حمزه! ای کسی که سختیها را از رسول خدا دور میکردی». «ذخائر العقبی، ص 181»
اما اصل جریان گریه رسول خدا (ص) بر حمزه از اینجا آغاز شد که رسول خدا (ص) در بازگشت از اُحد صدای گریه ی بر شهدا را از خانههای مردم مدینه شنید:
«رسول خدا (ص) از کنار خانههایی از بنى عبد الأشهل و بنى ظفر، عبور میکردند که صدای بکاء و نوحه بر کشتهگان خودشان را شنیدند. چشمان رسول خدا (ص) پر از اشک شد و فرمود: عمویم حمزه گریه کن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسید بن حضیر به خانههای بنى عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر کردند تا غم و اندوه خود را در سینهها حبس کنند و ابتدا برای عموی رسول خدا (ص) عزاداری کنند». «تاریخ طبری، ج 2، ص 210 ـ السیره النبویه لابن هشام، ج 3، ص 613 ـ الثقات، ج 1، ص 234 ـ البدایه والنهایه، ج 4، ص 54 و 55»
از آن به بعد کسانی که سخن پیامبر (ص) را شنیده بودند قبل از گریه بر هر شهیدی اوّل برای حمزه عزاداری میکردند:
«هیچ زنی از انصار بعد از شنیدن فرمایش رسول خدا (ص) که فرموده بودند عمویم حمزه گریهکن ندارد، بر مردهای گریه نمیکرد، مگر اینکه اوّل برای حمزه عزاداری میکرد». «مجمع الزوائد، ج ، ص 126»
استمرار گریه براى حمزه در تمام عزاها:
«ابن کثیر» مىگوید: «تا به امروز زنان انصار پیش از گریه بر مردگان خویش، نخست بر حمزه مىگریند».
«ابن عمر» روایت نموده «رسول الله (ص) چون از اُحد بازگشت زنان أنصار را مشاهده نمود که بر کشتههای خود گریه میکنند. رسول الله (ص) فرمود: حمزه گریه کن ندارد. رسول خدا (ص) بعد از مقداری استراحت متوجه شدند که زنها برای حمزه گریه میکنند. از آن روز تاکنون زنان ابتدا برای حمزه و سپس برای کشتههای خود عزاداری میکنند». «البدایه والنهایه، ابن کثیر، ج 4، ص 55»
«ابن کثیر» بعد از نقل این خبر اینگونه نظر میدهد:
«این روایت شرط صحت را بر اساس قواعد مسلم دارا می باشد». «البدایه والنهایه، ج 4، ص 55»
«واقدی» نیز میگوید:
«از آن زمان تاکنون زنان ابتدا برای حمزه گریه و عزاداری میکنند». «أسد الغابه، ج 2، ص 48».
«ابن سعد» هم همین مطلب را گفته است:
«از آن روز به بعد است که انصار ابتدا برای حمزه وسپس برای کشته خود گریه میکنند». «الطبقات الکبرى، ج 2، ص 44»
آیا این عمل رسول خدا (ص) دلیل بر مشروعیّت ندبه و گریه و عزاداری نیست؟
اهل ایمان و پیروان راستین پیامبر اکرم (ص) سنّت عملی آن حضرت را ملاک اعمال دین میدانند، بنابراین، سیره عملی آن حضرت در اقامه عزاداری و گریه در شهادت عمویش حمزه میتواند ملاک مشروعیّت عزاداری در مرگ و شهادت بزرگان دین و اولیاء الهی باشد.
2- گریه پیامبر (ص) در شهادت جعفر بن أبی طالب
«جعفر بن أبی طالب نیز از فرماندهان جنگ موته بود، که رسول خدا (ص) با شنیدن خبر شهادتش به دیدن فرزندانش رفت، وقتی که وارد خانه شد فرزندان جعفر را صدا زد، آنان را میبوئید در حالیکه اشک از چشمان مبارکش جاری بود.
أسماء همسر جعفر احساس کرد که برای همسرش اتفاقی افتاده است، لذا سؤال کرد:
پدر و مادرم فدایت شوند، آیا از جعفر و یارانش خبری شنیدهای؟
فرمود: بلی، امروز به شهادت رسیدهاند.
أسماء فریادش بلند شد، زنها دورش حلقه زدند، فاطمه زهراء (س) وارد منزل شد و گریه میکرد، و میفرمودند: وا عمّاه .وای عمویم.
پیامبر فرمودند: گریه کنندگان باید بر همانند جعفر گریه کنند». «الاستیعاب، ج 1، ص 313 ـ أسد الغابه، ج 1، ص 241 ـ الاصابه، ج2، ص 238 ـ الکامل فی التاریخ، ج2، ص 420»
نمونههای ذکر شده علاوه بر سنّت و روش عملی رسول خدا (ص)، تأیید مراسم عزاداری و گریه بر مردگان، تقریر و امضاء آن حضرت نیز به حساب میآید؛ زیرا از ندبه و گریه صاحبان مصیبت نهی نفرمود، بلکه فراتر از آن دستور به گریه و عزاداری را هم صادر فرمود.
گریه پیامبر (ص) در شهادت زید بن حارثه
«زید بن حارثه نیز از فرماندهان جنگ موته بود که به دستور رسول خدا (ص) و به همراهی جعفر بن أبی طالب، و عبد اللّه بن رواحه، رهبری جنگ را به عهده گرفت، زمانی که خبر شهادت او اعلام شد رسول خدا (ص) به منزل وی تشریف بردند، دختر زید با دیدن پیامبر اکرم (ص) بغض، گلویش را گرفت و بلند بلند گریه کرد، پیامبر (ص) هم گریه کردند، سؤال کردند، چرا گریه میکنید؟ فرمود: علاقه و محبّت دوست است به دوست». «فیض القدیر، ج3، ص 695»
گریه پیامبر در مرگ فرزند خویش ابراهیم
ابراهیم تنها پسرى بود که در مدینه نصیب رسول خدا (ص) شد، اما در یک سالگى درگذشت و پدر را در غم فقدان خویش به سوگ نشاند.
ابراهیم از مادری به نام «ماریه» به دنیا آمد، بیش از 18 ماه از عمرش نگذشته بود که دست قضا او را از پدر گرفت، آن حضرت در مرگ فرزند خردسالش گریان بود که عبد الرحمان بن عوف از گریه حضرت تعجّب کرد، عرض کرد: وأنت یا رسول اللّه؟ آیا شما هم در مرگ فرزند گریه میکنید؟ حضرت فرمودند: یا ابن عوف، إنّها رحمه، ای پسر عوف، اشک ریختن در مرگ فرزند لطف و رحمت خداوند است. سپس فرمودند: چشم گریه میکند، و دل غمگین و محزون میشود، ولی سخنی نمیگوییم مگر آنچه که خدا را راضی کند، ای ابراهیم! ما در فراق تو محزون و غمگین هستیم». «صحیح بخاری، ج 2، ص 85، - صحیح مسلم، ج 4، ص 1808، کتاب الفضائل، باب رحمته بالصبیان ـ العقد الفرید، ج 3، ص 19، کتاب التعزیه ـ سنن ابن ماجه، ج 1، ص506 ، باب ما جاء فی البکاء علی المیت ـ مصنف عبد الرزاق، ج 3، ص552، باب الصبر والبکاء والنیاحه»
گریه پیامبر بر عبدالمطلب
پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب، رسول خدا (ص) بر جد عزیزش گریست؛ ام ایمن مىگوید:
«من پیامبر (ص) را دیدم که در زیر جنازه عبدالمطلب راه مىرفت و مىگریست». « تذکره الخواص، ص 7»
گریه پیامبر (ص) بر ابوطالب
درگذشت ابوطالب، عموى با ایمان و حامى عزیز پیامبر (ص)، نیز بر آن حضرت بسیار گران آمد، امیر المؤمنین (ع) مىفرماید:
«چون خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پیامبر (ص) دادم، ایشان گریستند و فرمودند: او را غسل دهید و کفن کنید و به خاک بسپارید، خداوند او را بیامرزد و مورد رحمت خویش قرار دهد». « الطبقات الکبرى، ابن سعد، ج 1، ص 105»
گریه پیامبر (ص) بر مادرش آمنه
«روزى رسول خدا (ص) قبر مادر عزیز خود آمنه را در ابواء زیارت کرد. به گفته مورخان، آن حضرت در کنار قبر مادر گریست و همراهان خود را نیز به گریستن انداخت». «المستدرک، ج 1،ص 357 ـ تاریخ المدینه، ابن شبّه، ج 1، ص 118»
گریه پیامبر (ص) بر فاطمه بنت اسد
فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب و مادر امیر المؤمنین (ع) نزد پیامبر بسیار محبوب بود او در سرپرستى رسول خدا (ص) بسیار اهتمام ورزید. چون فاطمه در سال سوم هجرى درگذشت، پیامبر (ص) که او را همچون مادر خویش مىدانست از رحلتش بسیار اندوهناک شد و گریست، مورخان مىگویند:
«پیامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابید و بر او گریست». «ذخائر العقبى، ص 56»
گریه پیامبر (ص) بر عثمان بن مظعون
«حاکم» در «مستدرک» میگوید:
«رسول خدا (ص) بعد از مرگ عثمان بن مظعون او را بوسید و برای او گریست». «المستدرک على الصحیحین، ج 1، ص 514، ـ سنن ترمذی، ج 3، ص 314، کتاب الجنائز باب ما جاء فی تقبیل المیت ـ المعجم الکبیر، ج24، ص 343، باب عائشه بنت قدامه بن مظعون الجمحیه ـ سنن البیهقی الکبرى، ج 3، ص 407، ـ ربیع الأبرار، ج 4، ص 187ـ جامع الأصول، ج 11، ص 105»
گریه پیامبر (ص) بر سعد بن ربیع شهید اُحد
«حاکم» در «مستدرک» به نقل از «جابر بن عبد الله انصاری» مینویسد:
«هنگامیکه سعد بن ربیع در جنگ اُحد به شهادت رسید، رسول الله (ص) به مدینه مراجعت نمود... آن حضرت به خانه او وارد شد ما هم به همراه او وارد خانه شدیم. جابر میگوید: به خدا سوگند در آنجا نه زیر اندازی و اثاثیهای وجود نداشت. ما در کنار حضرت نشستیم و آن حضرت در باره شخصیت سعد بن ربیع سخن میگفت و برای او طلب رحمت میکرد،... هنگامی که زنان این جملات را از حضرت شنیدند، شروع کردند به گریه نمودن و در این حال چشمان حضرت نیز پر از اشک شد. و حضرت از گریه نمودن زنان نیز ممانعت ننمودند». «امتاع الاسماع، مقریزی، ج 13، ص 269»
پیامبر (ص)، خلیفه دوم را به خاطر جلوگیری از گریه زنان نهی میفرماید
در متن زیر شاهدیم که خلیفه در محضر رسول خدا (ص) از گریه جمعی از زنان که در تشیع جنازهای شرکت نمودهاند جلوگیری میکند اما رسول خدا (ص) خلیفه دوم را از این کار نهی میفرماید.
«رسول خدا (ص) برای تشیع جنازهای خارج شدند و به همراه او خلیفه دوم هم حاضر بود. در این حال صدای زنان به گوش رسید که گریه میکردند خلیفه دوم با شدت با آنها برخورد نمود. رسول خدا (ص) به خلیفه دوم فرمود: آنها را رها کن که چشم اشکبار است و جانها مصیبت زده و تازه از دست دادهاند». «المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 381، کتاب الجنائز ـ سنن النسائی (المجتبى)، ج4، ص19، کتاب الجنائز باب الرخصه فی البکاء على المیت ـ مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص444، باب مسند أبی هریره ـ سنن ابن ماجه، ج1،ص505، ، کتاب الجنائز باب ما جاء فی البکاء على المیت»
پیامبر (ص) اشک را رحمت الهی میداند
«دختر رسول خدا (ص) پیغام برای آن حضرت فرستاد که فرزندم را میخواهند دستگیر کنند به سراغ ما بیا، رسول خدا (ص) در پاسخ، کسی را فرستاد تا به او سلام برساند و به او بگوید: همه چیز از خداست هر چه را بخواهد میگیرد و هر چه را بخواهد عطا میکند و برای هر چیزی وقت و زمان مشخصی است، پس بهتر است که صبر پیشه کنی.
دوباره دختر رسول خدا (ص) به دنبال آن حضرت فرستاد و او را قسم داد که بیاید، از این رو حضرت برخاست و در حالی که سعد بن عباده و معاذ بن جبل و أبی بن کعب و زید بن ثابت و چند شخص دیگر به همراه او بودند به سوی خانه او رفتند، رسول الله (ص) آن کودک را به مادرش برگرداند و این در حالی بود که حضرت نفس نفس میزد و اشک نیز از چشمانش جاری گردید، سعد عرض کرد: یا رسول الله! این اشک و گریه برای چیست؟ حضرت فرمود: این رحمتی است که خداوند در قلوب بندگانش قرار میدهد، و خداوند به آن بندگانی رحم میکند که آنها به دیگران رحم کنند».
«صحیح بخاری، ج 1، ص 431، ش 1224، کتاب الجنائز باب قول النبی یعذب المیت ببعض بکاء أهله و ج 5، ص 2141، ، کتاب المرضی باب عیاده الصبیان و ج 6، ص 2452،کتاب الأیمان والنذور باب قول الله تعالی «وأقسموا بالله» ـ صحیح مسلم، ج 2، ص635، کتاب الجنائز باب البکاء على المیت ـ سنن النسائی (المجتبی)، ج 4، ص 22، کتاب الجنائز باب الأمر بالاحتساب والصبر عند نزول المصیبه ـ سنن النسائی الکبرى، ج 1، ص 612، کتاب الجنائز باب الأمر بالاحتساب والصبر عند نزول المصیبه ـ سنن أبی داود، ج 3، ص193، کتاب الجنائز باب فی البکاء على المیت ـ مصنف عبد الرزاق، ج 3، ص551، باب الصبر والبکاء والنیاحه.»/1406/1409/ح