۰۵ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۸:۴۷
کد خبر: ۱۹۸۳۹۱
سبک زندگی؛

نگاهی به مدل‌های تربیتی

خبرگزاری رسا _ تربیت کودک، کاری ظریف و پیچیده است. در واقع این روش تربیت است که تعیین کننده شیوه زندگی فرزند در آینده است. والدین قادر هستند با گزینش روش‌های درست و صحیح، آینده روشن و زیبایی را برای فرزندانشان به ارمغان بیاورند.
نگاهی به مدل‌های تربیتی
تربیت کودک، کاری ظریف و پیچیده است. در واقع این روش تربیت است که تعیین کننده شیوه زندگی فرزند در آینده است. والدین قادر هستند با گزینش روش‌های درست و صحیح، آینده روشن و زیبایی را برای فرزندانشان به ارمغان بیاورند.
متأسفانه، نبود روش‌های درست و صحیح تربیتی و همچنین وجود شیوه‌های نادرست و غلط، لطمه‌های زیادی به جامعه زده و خواهند زد. افرادی همچون هیتلر، صدام و استالین از استعداد و هوش‌های بالایی برخوردار بودند؛ امّا به دلیل عدم تربیت درست، استعداد و توانایی‌های آنها در راه تباهی و کشتار مردم به هدر رفت.
چه بسا، اگر این گونه افراد از کانون گرم خانواده و محبت و تربیت درست برخوردار بودند، افرادی مفیدی همانند دانشمندان و عالمان زمان خود می‌شدند.
همه انسان‌ها با سرشت و ذاتی پاک وارد این دنیا می‌شوند، لذا زمینه و ظرفیت تکامل را دارند. در آموزه‌های دینی نیز به همین مسئله اشاره شده است؛ پیامبراکرم صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم فرموده: «هر نوزادی با فطرت خدایی به دنیا می آید و پرورش می‌یابد، مگر این که پدر و مادر او را به سوی یهودی‌گری یا مسیحی‌گری بکشانند.»[1]
بنابراین این والدین هستند که با گزینش روش‌های تربیتی گوناگون، زمینه را برای شایستگی و شکوفایی فرزندان یا گمراهی و از بین بردن آنها فراهم می‌کنند. غزالی در این باره فرموده: «کودک در شروع تولد، قلبش پاک و گوهرش نفیس و ساده و خالی از هر نقش و صورتی است و پذیرای هر نقش.»[2]

مدل رفتارهای تربیتی
شیوه رابطه و نوع برخورد اعضای یک خانواده و شرایط عاطفی حاکم بر آن، جو و فضای خانواده را ایجاد می‌کند. حال با سه مدل از این فضاهای تربیتی آشنا می‌شویم؛.
1- منزل سالارها
در این گونه خانواده‌ها به طور معمول یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار و حتّی اراده دیگر اعضای خانواده است، که غالبا پدر چنین نقشی را در خانواده دارد. به این مدل خانواده‌ها، پدر سالار نیز گفته می‌شود.
البته در برخی موارد، به علت عدم وجود پدر، مادر مسئولیت زندگی را برعهده می‌گیرد و به عبارتی اِعمال قدرت می‌کند که چنین خانواده‌هایی، مادرسالار گفته می‌شوند. این گونه الگوها، الگوهای سنتی جامعه ماست؛ یعنی از قدیم الایام این الگو بوده و معمولا مردها هنگامی که خانواده تشکیل می‌دادند، در پس ذهنشان این بود که باید خانواده را به گونه‌ای اداره کنند که حرف، فقط حرف خودشان باشد.
همچنین در برخی خانواده‌ها به دلیل نبود یا عدم توانایی پدر، برادر بزرگتر، به جای کمک و راهنمایی به خواهران و برادران کوچکتر، به زورگویی و دستورات قلدرانه می‌پردازد، که به این مدل خانواده‌ها، برادرسالار نیز گفته می‌شود.
در این سه مدل سالاری، کسی که قدرت را در دست دارد، همه اعضای خانواده باید مطابق میل و خواسته او رفتار کنند و دستوراتش را بی‌چون و چرا اجرا کنند.
این‌گونه افراد، بدون توجّه و در نظر گرفتن توانایی‌های فرزند، توقعات زیادی از او دارند و فرزند را مجبور به اطاعت از قوانین و دستورات خود می‌کنند.
فرزندان در این‌گونه خانواده‌ها، غالبا متزلزل و دارای شخصیت ضعیفی هستند. اعتماد به نفس پایینی دارند و از قبول مسئولیت خودداری می‌کنند. در زمینه تحصیلی وضعیتی متوسطی دارند، در ارتباطات اجتماعی هم ناموفق هستند. این فرزندان مدام از ضعف و نالایقی خود دچار رنج هستند؛ زیرا هیچ‌گاه زمینه‌ای برای باور خود نداشته‌اند.
متأسفانه، آثار مثبتی که ممکن است اِعمال این‌گونه رفتارهای مستبدانه در کوتاه مدت داشته باشد، برخی پدران و مادران را به اشتباه انداخته است. آنها تصور می‌کنند که در دراز مدت نیز همین آثار مثبت وجود خواهد داشت.

فرزندانی که در زمانی خاص راه فراری ندارند و ممکن است در برابر رفتارهای مستبدانه خانواده تسلیم شوند، آیا همیشه مجبور به تحمل این وضع هستند؟ آیا فرزندی که مدام از سخت‌گیری‌های بی‌مورد و رفتارهای مستبدانه پدر یا مادر در رنج است، می‌تواند رابطه روحی و پیوند عاطفی با والدینش برقرار کند؟

این‌گونه رفتارهای مستبدانه، به ویژه در دوران نوجوانی، باعث پیدایش بدبینی فرزندان نسبت به زندگی و احساس پوچی و بدبختی در آنها می‌شود؛ لذا پیدایش چنین روحیه‌ای در فرزندان به ویژه در دوره نوجوانی، زمینه را برای انواع انحرافات فراهم می‌کند و آنها را به سرعت به سمت عواملی که بتواند اضطراب و ناآرامی آنها را هر چند به طور موقت کاهش دهد، سوق می‌دهد؛ که متأسفانه اعتیاد، دوستی‌های خطرناک و انحرافات جنسی از جمله آثار سوء این رفتارهای مستبدانه در فرزندان است.

2- منزل بی‌خیال‌ها
در این نوع مدل و سبک زندگی، هر فردی هرکاری را که می‌خواهد انجام می‌دهد و هیچ کس حق هیچ دخالت و اظهارنظری ندارد. پدر و مادر، فرزند را به حال خود وا می‌گذارند تا به خودی خود رشد کند. تقریبا هیچ گونه انتظاری هم از فرزند خود ندارند. به خواسته‌های فرزند توجّهی ندارند. به طور کامل، او را آزاد می‌گذارند تا به تنهایی رفتارهایش را تنظیم کند و از هرگونه درگیری با او خودداری می‌کنند.
غالب فرزندان در خانواده‌های بی‌اعتنا، در آینده زندگی خود، افرادی خودخواه، بی‌هدف و بدون هیچ قید و شرطی خواهند بود و معمولا هم در زندگی دچار شکست می‌شوند. حس مسئولیت پذیری و توانایی زندگی اجتماعی را ندارند. این گونه افراد هیچ گاه کانون توجّه نبوده‌اند و به همین دلیل، در خود احساس ارزشمندی نمی‌کنند و خود را شایسته پیشرفت و موفقیت نمی‌دانند.

3- منزل عاقل‌ها
در این نوع مدل خانواده‌ها، عاقلانه‌ترین و انسانی‌ترین ارتباط زندگی در میان اعضای خانواده برقرار می‌شود. همه اعضای خانواده، حق اظهار نظر دارند و رفتارهایشان بر پایه مشورت است.
مشکلات را با هم حل می‌کنند و با هم همکاری دارند. شاخصه این نوع خانواده، احترامی است که به همدیگر می‌گذارند. برای درست کردن و اصلاح شخصیت فرزند از نظم و انضباط استفاده می‌کنند، نه تنبیه.
فرزندان این گونه خانواده، در روابط اجتماعی موفقند و در زمینه تحصیلی هم به نتیجه‌های خوبی دست پیدا می‌کنند. با هدف از پیش تعیین شده و برنامه‌ریزی، زندگی را جلو می‌برند. از آنجایی که این افراد به اندازه لازم، تجارب موفقیت و شکست را از قبل اندوخته‌اند، در پذیرش مسئولیت‌ها، با آرامش و اقتدار بیشتر رفتار می‌کنند.
 
منزل خوب
حال که با این سه نوع مدل رفتار تربیتی آشنا شدیم، جواب به این پرسش که کدامیک از این سه مدل رفتار تربیتی، برای فرزندان مناسب‌تر است، راحت‌تر خواهد بود؛ فضای عاطفی و اعتدال.
یکی از مهم‌ترین عوامل در تربیت فرزند، مهر و محبت است. محبتی که فرزندان از والدین دریافت می‌کنند، باعث آرامش روانی آنها می‌شود و همچنین آنها را از خیلی از انحرافات باز می‌دارد.
حضرت موسی علیه ‌السلام از خدای متعال سؤال کرد، چه چیزی نزد تو محبوب‌تر است؟ خدای متعال در پاسخ فرمود: «حُبُّ الأطفال؛ محبت کودکان»[3]
لازم به ذکر است که مهر و محبت می‌بایست در حد تعادل باشد. افراط و تفریط در محبت کردن، ضررهای عاطفی و اخلاقی را در پی خواهد داشت. همان قدر که بی‌مهری، فرزندان را پژمرده و ضعیف بار می‌آورد، محبت‌های زیادی هم از فرزندان، افرادی لوس، پرتوقع و دائم طلبکار درست می‌کند که دیگران قادر به همراهی آنها نخواهند بود.
محبّت افراطی، همچنین موجب می‏شود که فرزند بیشتر اوقات خود را با والدین به سر برده و در نتیجه نمی‏تواند با بچه‏های هم سن و سال خود ارتباط برقرار کند و بدین ترتیب رشد اجتماعی او به کندی صورت می‏گیرد.
بنابراین در نیکی، احترام و محبت به کودک و توجّه دادن به منزلت اجتماعی و مقبولیت او نزد والدین و جامعه، نباید از حد گذشت و به افراط گرایید؛ همچنین نباید به او آزادی مطلق داد که هر چه دلش خواست انجام دهد.
والدین، لازم است در این زمینه از روشی متعادل در برخورد با او پیروی کنند؛ نه نهایت سهل انگاری و نه سخت‌گیری افراطی در گفتارها و کردارهایشان.
در نتیجه، نرمی و شدت باید میزانی داشته و تعادل میان این دو حاکم باشد تا فرزند با آرامش و اطمینان از مرحله کودکی بگذرد و بین رفتار پسندیده و ناپسندیده تفاوت بگذارد.
روایات رسیده از معصومان علیهم ‌السلام نیز بر اعتدال در برخورد با کودک تأکید کرده‌اند. از این‌رو نه افراط پسندیده است و نه تفریط.

امام محمد باقر علیه ‌السلام به شدت والدین را از محبّت افراطی نهی کرده و فرموده: «شَرُّ الآباءِ مَنْ دَعاهُ الْبِرُّ اِلَی الإفراطِ؛ بدترین پدران [والدین] کسی است که نیکی [به فرزند] را به حد افراط برساند.»[4]
والدینی موفق خواهند بود که قادر باشند با درایت و تدبیر، بین محبت و جدّیت جمع کنند و رفتار آنها با فرزندانشان، معجونی از اقتدار و مهرورزی باشد.
تحقیقات مختلف، کارکرد این روش تربیتی را به اثبات رسانده است. افرادی که چنین روشی را انتخاب می‌کنند، باید توجه داشته باشند کلید اصلی موفقیت در این نوع سبک زندگی [در برابر سطح توقعات و میزان انتظار والدین از آنها] بستگی به درجه حمایتی است که از فرزندان خود دارند.
زمانی فرزند موفقی از سوی والدین تربیت خواهد شد که میزان پاسخگویی و سطح انتظارات والدین، در حد بالایی با هم برابری کنند. بر این اساس، هم توانمندی فرزند خود را رشد داده‌اند و هم قادر شده‌اند پاسخگوی خوبی برای نیازهای او باشند که در شکل گیری شخصیت معتدل و متعالی او، نقش به سزایی خواهد داشت.
این نکته نیز حائز اهمیت است که تربیت فرزند باید صلاحی باشد نه اصلاحی؛ بدین معنی که اگر والدین زمانی را که برای فرزندشان می‌گذارند، بر روی رفتارهای مثبت بیشتر از زمانی که روی اصلاح رفتارهای غلط می‌گذارند، وقت بگذارند، این والدین در امر تربیت موفق‌تر خواهند بود؛ ولی اگر والدینی غلط گیر باشند، به طوری‌که هنگامی که فرزندشان فحش داد، تمام وقت و انرژی خود را برای اصلاح آن بگذارند، کمتر موفق خواهند بود.[5]
والدین، لازم است روی رفتار درست فرزندان، تمرکز بیشتری داشته باشند؛ در این‌صورت خود فرزندان رفتار بد را متوجّه خواهند شد. هنگامی که والدین، راه درست و حق را به فرزندان یاد می‌دهند، راه نادرست و باطل را خودشان متوجّه خواهد شد.
منبع:
[1]. بحارالانوار، ج3، ص281
[2]. مجله خانه خوبان، شماره 42، ص38
[3]. بحارالانوار، ج104، ص97
[4]. تاریخ یعقوبی، ج2، ص320
[5]. خانواده پویا، ج10، ص88
و استفاده از منابع مطالعاتی
- هشدارهای تربیتی
- کودک هشیار بپروریم
- بهداشت روانی
- مقاله؛ فرزندپروری؛خان‌ها و خانه‌ها
عقیل مصطفوی مجد
975/702/ر
ارسال نظرات