تأملاتی در باب جام جهانی فوتبال و جامعه ما؛
وقتی فوتبال به جای عامل محرک، ماده مخدر میشود!
خبرگزاری رسا ـ شاید این عنوان و تیتر برای شما هم قدری گزنده و سنگین و سهمگین باشد، «وقتی ورزش و فوتبال به جای عامل محرک، ماده مخدر میشود!»

درآمدی بر ورزش به عنوان سبک زندگی
شاید این عنوان و تیتر برای شما هم قدری گزنده و سنگین و سهمگین باشد، «وقتی ورزش و فوتبال به جای عامل محرک، ماده مخدر میشود!» ولی اگر قدری دقیقتر و عمیقتر و جدیتر و بیتعارف به موضوع نگاه کنیم، شاید ما و شما هم به همین نتیجه برسیم.
ورزش، لازم و بلکه واجب است و در این شکی نیست و هر قدر هم برایش سرمایه گذاری شود میارزد و ارزشش را دارد. بازیهای حرفهای و جذابیتهای متنوع متن و حاشیهاش هم به قدر لازم و کافی و متناسب با نیازهای بشر امروز هم، قابل فهم و قبول است و در این هم شکی نیست. فوتبال هم در حیات امروز بشر و به خصوص در سرگرمیهایش نقشی جدی و غیر قابل انکاری دارد؛ این هم درست.
اینها همه برای همه قابل فهمند و چندان نیاز به دلیل و برهان و مصداق هم ندارند.
اما آنچه جای تأمل و سوال دارد و به همین زمینهها هم بر میگردد، اتفاقی است که به مناسبت و بهانه فوتبال و حالا جام جهانیش، در جامعه ما در حال رخ دادن است؛ چه در متن جامعه و چه در رسانههایمان.
میخواهیم از یک حقیقت تلخ صحبت کنیم. از حقیقتی بیرون آمده از لوای یک مَجاز منتشر در جهان معاصر! یک وادادگی و از خود رمیدگی مفرط که همه شئون یک زندگی و یک جامعه را تحت الشعاع چیزی قرار میدهد که شاید تناسبی و توازنی و تباری از آن دست که باید و شاید را نداشته باشد!
حکایت فوتبال و جام جهانی!
بار دیگر جامعه ایرانی به یاری رسانههای دیداری و شنیداری و مجازیش، در تسخیر جام جهانی فوتبال درآمده است!
آری؛ این روزها تب فوتبال و مسابقات جام جهانی که به نوعی بزرگترین رویداد ورزشی جهان به شمار میرود و پیوند عمیق و دقیقی هم با سیاست و فرهنگ و اجتماعیات و اقتصاد برقرار کرده، همه محافل را در دنیا به سوی خود کشانده و نقل همه مجالس شده است.
کشور ما هم به مدد رسانه ملی و حجم انبوه برنامهها و تبلیغات مفصلی که برای این برنامه تدارک دیده است، در تب جام جهانی و زیر سایه این رویداد قرار گرفته است.
اما حقیقت آن است که هیچ کس در اصل اهمیت و ضرورت ورزش کردن به عنوان یک واجب تردیدی ندارد و به فرموده مقام معظم رهبری، امر به ورزش امر به معروف است؛ اما سوال اینجاست که آیا این حجم از توجه و تبلیغات و رصد کردن و غرقه شدن در متن و حواشی رویدادی مثل جام جهانی فوتبال هم قابل دفاع و سودمند است؟
هم برای فرد و هم جامعه، هم برای رسانه ملی و عموم مخاطبانش و البته برای فرهنگ عمومی جامعه ما.
اینکه تلویزیون به مناسبت این رویداد تلاش کند تا یک سرگرمی جذاب و متناسب و متعادل برای مخاطبانش و به ویژه برای قشر جوان تدارک ببیند هم اصلا چیز بدی نیست و قابل درک و دفاع است، اما همین تدارک اگر دچار افراط و نوعی تخدیر و غرقه شدن شود، نتایج سوئی را به دنبال خواهد داشت.
مثلا اینکه ما به جای فوتبال و ورزش و اصل تحرک و شادابی و نشاط فردی و اجتماعی، درگیر حواشی این مسأله شویم. اینکه جوانانمان و دیگر اقشار جامعه، به جای ورزش کردن و الگو گرفتن از اصل امر ورزش، به حفظ کردن نام بازیکنان و الگوگرفتن از مدل مو و یا حرکات و سکنات آنان مشغول شوند.آن هم حرکات و سکناتی که معلوم نیست تا چه با فرهنگ و اعتقادات و مبانی ارزشی و دینی ما همخوانی داشته باشد!
نکته دیگر این است که رسانه ملی باید برای پخش این برنامههای ورزشی تدبیری بیاندیشد که مخاطبانش دچار مشکلات حاد دیگری نشوند. به طور نمونه در شب اول این بازیها ویژه برنامه شبکه سه از حدود ساعت 9 شب آغاز شد و تا ساعت 8 صبح فردا ادامه یافت!
به راستی جوانی که این همه ساعت را پای تلویزیون بنشیند و به دیدن فوتبال بگذراند، دیگر برای کار و تلاش فردا و یا حتی برای ادای فریضه نماز صبحش، حال و حوصله و قوت و توانی خواهد داشت؟!
آیا این خود نمونهای از یک برنامهریزی غلط و افراط در امر توجه به یک مقوله ورزشی که در جای خود و به اندازه خود مهم و قابل پیگیری هم هست، نیست؟!
به دیگر سخن باید گفت فوتبال به اندازه خودش مهم و جذاب هست، اما نباید چنان رفتار کنیم که همه شئون زندگی مان تحت الشعاع آن قرار گیرد. حتی کار و تلاش و وقت و انرژی و خانواده و نماز و دیگر شئون مهم و خطیر زندگیمان.
جای آن دارد که مدیران رسانه ملی هم تدبیری بیاندیشند که مقولهای همچون جام جهانی فوتبال در یک برنامه ریزی و بر مبنای یک اندیشه متعادل و متناسب با نیازهای جامعه ایرانی، مورد توجه و تبلیغات قرار بگیرد و به گونهای عمل نشود که همه چیز جامعه تحت الشعاع این رویداد قرارگرفته و شاید شئون زندگی مردم در این مدت به نوعی حالت تعلیق در آید! چرا که در این صورت فوتبال و اساسا ورزش، کارکرد اصلی خود را از دست میدهد و به نوعی نقض غرض منجر میشود.
یعنی همان چیزی که بنا بوده مایه تکاپو و نشاط و حرکت باشد، به نوعی تخدیر و رخوت و حسرت و عسرت تبدیل میشود و همه چیز در این منظومه، رنگ میبازد و نتیجه عکس میدهد.
شاید یکی از دلایلی هم که باعث شده فوتبال در کشور ما تنها در رد و بدل شدن پولهای نجومی حرفهای شود و نه چیزهایی مثل فراگیر شدن ورزش و یا قهرمانی شدن به معنای درست و مثبت کلمه، همین امر باشد.
مدیران و برنامه سازان و سیاستگزاران ما باید بیاموزند که در قبال رویدادهای جهانی- مثل مسابقات جام جهانی فوتبال- و متن و حاشیهشان، نه مرعوب باشند و نه مستأصل و منفعل.
بلکه باید با رویکردی پیشرو و فعال و اندیشه ورزانه و متوازن، به استفاده از فواید و دفع مضرات این رویدادها دست زده و جامعه را در راهی قرار دهند که به سمت تعالی و تکامل و پیشرفت باشد و نه در مسیر حسرتبار و عسرت زده و تخدیرآمیز.
آری، میخواهیم از یک حقیقت تلخ صحبت کنیم؛ از حقیقتی بیرون آمده از لوای یک مَجاز منتشر در جهان معاصر!
یک وادادگی و از خود رمیدگی مفرط که همه شئون یک زندگی و یک جامعه را تحت الشعاع چیزی قرار میدهد که شاید تناسبی و توازنی و تباری از آن دست که باید و شاید را نداشته باشد، دارد؟!
وقتی با تأملاتی واقع گرایانه و حقیقت مبنا در باب جام جهانی فوتبال و جامعهمان فکر میکنیم، به یاد میآوریم که نکند ورزش و فوتبال به جای عامل محرک، برای جامعه و جوان ما، تبدیل ماده مخدر شود؟!
باید به هوش باشیم!
/979/703/ر
ارسال نظرات