۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۷
کد خبر: ۲۳۳۸۴۱
به مناسبت شهادت میرزا کوچک خان؛

ویژه نامه اینترنتی «کوچک بزرگ» منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه اینترنتی «کوچک بزرگ» به مناسبت شهادت میرزا کوچک‌ خان جنگلی در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شد.
ميرزا کوچک خان جنگلي

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه‌نامه اینترنتی «کوچک بزرگ» شامل بخش‌های مختلفی همچون مقالات، احادیث و مقالات مرتبط  در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.

 

از جمله مقالات این ویژه‌نامه می‌توان به «کوچک بزرگ»، «قیام میرزا کوچک‌خان جنگلی»، «میرزا کوچک‌خان نماد بیداری اسلامی»، «اصالت اسلامی قیام میرزا در آیینه اسناد»، «عبرت‌های نهضت اسلامی جنگل»، «نهضت جنگل و تاریخ‌نگاری غرض‌آلود»، «داستان جنگل و میرزا کوچک خان»، «کوچک‌خان جنگلی در نگاه دیگران»، «نهضت جنگل و کودتای 1299»، «نگاهی به روند شکل‌گیری»، «صلابت و پایداری اعتقادی میرزا کوچک‌خان» و «مخالفت میرزا با مشروطه‌خواهان تندرو» اشاره کرد.

 

میرزا کوچک خان، مبارز و عالمی بزرگ

در این مقاله می‌خوانیم: پس از شروع جنگ جهانى اوّل و اشغال ایران به دست قواى روس و عثمانى، میرزا یونس معروف به میرزا کوچک‌ خان با همکاری حاج ‏احمد کسمایى و دکتر حشمت در سال 1293شمسی. پایه اوّلیه نهضت جنگل را پس از مشورت با بعضى از علما از جمله سیّد حسن مدرّس بنا نهاد.

 

میرزا کوچک خان که با هدف مبارزه با عوامل اصلى نابسامانى سیاسى- اقتصادى ایران یعنى استبداد و استعمار پا به عرصه مبارزات گذاشت طولانى‌‏ترین نهضت مردمى این دوران را به وجود آورد که حدود هفت سال به طول انجامید. میرزا کوچک خان که در حوزه علمیه تحصیل و تدریس کرده و از افکار عالمان وارسته الهام گرفته بود، اقدام به تأسیس «هیأت اتحاد اسلام» که اکثریت اعضاى آن را روحانیون تشکیل مى‏‌دادند، کرد1. ولی با توجّه به اعتراضات انجام گرفته «هیأت اتّحاد اسلام» به «کمیته اتحاد اسلام» تغییر نام یافت و راه براى اعضاى جدید که غیر روحانیون بودند باز شد، و اوّلین تغییر در ماهیّت نهضت جنگل شکل گرفت.

 

در واقع «قیام جنگل» به انگیزه متحد کردن مردم براى اعاده مشروطیت، قطع ایادى استبداد و دفع تجاوز استعمارگران، از سوی میرزا کوچک ‏خان جنگلى پدید آمده و مبارزات نهضت جنگل در ابتدا علیه روس، انگلیس و دولت وابسته مرکزى بود، و این نشان‏‌دهنده عدم وابستگى و استقلال نظر جنگلی‌ها بود.

 

آنان چندین سال در مقابل متجاوزین روسیه تزارى و دولت مرکزى ایران مبارزه کرده بودند، و نیروهاى انگلیسى و قزاق‌هاى ایرانى جهت سرکوب نهضت جنگل به دستور مستشاران انگلیسى مدت مدیدی در گیلان به سر مى بردند، تا آن که سرانجام نهضت جنگل پس از هفت سال مجاهدت در راه احیاى قوانین اسلام، با همکارى مشترک قواى دولتى به ‏فرماندهى رضاخان، نیروهاى روس و انگلیس و در پى اعتماد کسمایى و دکتر حشمت به وعده‌های انگلیس و تسلیم آنان به نیروى قزاق قلع و قمع شد و درسی دیگر برای ما به‌جا گذارد که نمی‌توان به دشمن اعتماد و به لبخند آنان دلخوش کرد.

 

کوچک بزرگ

در مقاله دیگری از این ویژه‌نامه با عنوان کوچک بزرگ آمده است: بی تردید نهضت جنگل که در فاصله سال های 1293 تا 1300 ﻫ . ش در گیلان روی داد، از مهم ترین وقایع تاریخ ایران در آغاز قرن حاضر است. بررسی این جنبش و به ویژه سلوک فکری و عملی رهبر آن، میرزا کوچک خان، به ویژه از این جنبه حایز اهمیت است که این نهضت در یکی از خطیرترین برهه های تاریخ معاصر ایران شکل گرفت و با توجه به فشارهای طاقت سوزی که از سوی دول استعماری و استبداد داخلی بر آن وارد شد، توانست مردانه تاب بیاورد و از مسیر اصیل خویش که اسلام و ارزش های دینی بود، منحرف نشود.

 

حق این است که تمامی نهضت های رهایی بخش در کشور ما و یا دست کم اکثریت قریب به اتفاق آن ها، پیوسته با رهبری و محوریت روحانیون شکل گرفته است؛ و از همین رو است که اندیشه های الحادی، در این سرزمین، دیر نمی پاید و توان مقابله با ریشه های سترگ اعتقادی مردم را که پیوسته از عالمان دل به حق سپرده و دنیا را پشت سر نهاده، بهره مند بوده اند، ندارد. نهضت جنگل در پیدایی و نیز رهبری، از حضور عالمانی هوشیار و فداکاری بهره جست که جز استقلال میهن، برقراری حکومت عدل بر اساس احکام قرآن و وحدت و یک رنگی قومیت ها و مردمان، هدف و آرزویی نداشتند.

 

میرزا که از غوغای عربده کشان بیگانه و ایادی آنان به جان آمده بود، به جنگل های سرزمین مادری خویش پناه برد تا در سایه آرامش دوری از جماعت روشن فکر و غرب زده، چاره بیندیشد. او که خود دست پرورده حوزه های شیعی بود، نیک می دانست که نجات جز در سایه احکام اسلام و قرآن و پیروی از ائمه معصومین:ممکن نیست؛ از این رو گام در جاده ای نهاد که سرافرازی او و ملتش را در پی داشت و حماسه فراموش شده عزت، حمیت و غیرت مردان را بار دیگر در گوش ناشنوای زمانه خویش فریاد کرد. او همچون مقتدای راستین خود حضرت اباعبدالله7، تکیه بر حق کرد و با یارانی قلیل در مقابل دشمنانی کثیر که از هر سو بر او و بر سرزمینش هجوم آورده بودند، ایستاد و سرانجام در آستان عشق، سرباخت.

 

سال 1298 ﻫ . ق در خانه ی میرزا بزرگ، در محله ی “استاد سرا”ی رشت فرزندی دیده به جهان گشود که نامش را “یونس” نهادند. یونس پس از آن که خواندن و نوشتن را فرا گرفت، در سنین نوجوانی یا جوانی وارد حوزه علمیه رشت شد و به فراگیری علوم اسلامی مشغول شد. یونس سالیانی در مدرسه ی حاجی حسن واقع در صالح آباد و مدرسه جامع رشت به یادگیری ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول پرداخت. و مدتی در یکی از حجره های طبقه اول مدرسه نایب الصدر، واقع در بازار زرکشان سکونت داشت. تحصیلات مقدماتی را تا تاریخ 1312 ﻫ . ق در مدارس رشت به پایان رساند. استاد وی آیةالله سید عبدالوهاب صالح ضیاﺀبری ﴿1294 ـ 1357 ﻫ . ق﴾ مجتهد فرزانه ی صومعه سرا، جزو جوان ترین مجتهدان گیلان بود که در 28 سالگی به اجتهاد رسید و شاگرد آخوند خراسانی بود. وی تحت تأثیر افکار انقلابی استادش رهبری روحانیت رشت را در انقلاب مشروطه به عهده گرفت. یونس نیز تحت تأثیر افکار استاد از ابتدای نهضت مشروطه، به خیل مشروطه طلبان پیوست.

 

شاگرد استادسرا در حوزه های علمیه قزوین و تهران مشغول درس خارج فقه و اصول شد.

 

نخستین مجلس شورای ملی ایران در هجدهم شعبان 1324 ﻫ . ق تشکیل شد، اما در سپیده دم 24 جمادی الاولی 1326 ﻫ . ق. به دستور محمدعلی شاه به توپ بسته شد. رهبران مشروطه در تهران، از جمله آیةالله سید عبدالله بهبهانی و آیةالله سید محمد طباطبایی دستگیر شدند. بدین سان استبداد صغیر شکل گرفت و مراجع تقلید نجف فتوا به بازگرداندن مشروطه دادند.

 

مشروطه طلبان گیلان برای فتح تهران به سوی قزوین حرکت کردند. پیشتازان به فرماندهی یونس در بین راه منجیل تا قزوین بارها با قوای دولت درگیر شدند. در قزوین با رسیدن نیروهای کمکی، جنگ سختی در گرفت. یونس در جنگل های قزوین رشادت شایانی از خود نشان داد و سرانجام دروازه ی قزوین گشوده شد و مشروطه طلبان آماده حرکت به سوی تهران شدند.

 

سران مشروطه گیلان یونس را به عضویت کمیسیون جنگ انجمن ایالتی گیلان و ریاست مجاهدین گیلان منصوب نمودند. رزمندگان گیلانی به رهبری او در کرج و علی شاه عوض ﴿شهریار﴾ با سربازان حکومت مرکزی به جنگ برخاستند. در پی نبردهای سهمگین، مشروطه طلبان گیلان پیروز شدند و در این هنگامه سپاه مشروطه طلب اصفهان نیز به نزدیک شهر تهران رسیدند. در 25 جمادی الآخر 1327 ﻫ . ق مشروطه طلبان گیلان و اصفهان با تصرف تهران، به استبداد خاتمه دادند.

 

یونس از خلاف های برخی سران مشروطه طلب آزرده بود؛ از این رو به رشت بازگشت. نفوذ روشن فکران غربزده و فراماسون، فئودال ها و خان ها به میان سران و رهبران مشروطه و نیز ترور بیش از ده مجتهد طرفدار مشروطه مشروعه دست های پنهان در رهبری مشروطه را آشکار ساخت.

 

مجلس دوم شورای ملی که در اول ذی قعده 1327 ﻫ . ق افتتاح شد، در جهت اصلاح ساختار اداری کشور قانون وضع کرد. مراجع تقلید نجف با ارسال پیام درصدد هدایت انقلاب برآمدند. یونس همراه شماری از مشروطه خواهان گیلان در گمش تپه به نبرد با شورشیان پرداخت. وی در این نبرد زخمی و اسیر شد. به دستور محمدعلی شاه قرار شد وی را طعمه ماهیان کنند. اما خداوند او را نجات داد.

 

یونس داخل قایقی که او را به وسط دریا می برد تا طعمه مرگ کند، آیه ی شریفه: ﴿... وَذَاالنّونِ إذ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ...﴾ را خواند؛ همان آیه ای که موجب رهایی حضرت یونس پیامبر7 از شکم ماهی شد.

 

در پی تصمیم مجلس در استخدام چند مستشار مالی آمریکا، روسیه به دولت ایران هشدار داد که اگر دولت ایران آن ها را اخراج ننماید و تعهد ندهد که فقط از روسیه و انگلیس مستشار خارجی بگیرد، تهران را اشغال خواهد کرد.

 

مردم و مجلس به مخالفت با خواست روسیه برخاستند. شهید شیخ محمد خیابانی و شهید آیةالله سید حسن مدرس0 با سخنرانی های پرشور نمایندگان را به مخالفت با پیشنهاد روس ها برانگیختند.

 

مردم تهران، تبریز و رشت به رهبری روحانیون، علیه این هشدار توخالی به پا خاستند. آخوند خراسانی فتوای جهاد صادر کرد و همراه صدها نفر از طلاب و استادان حوزه علمیه نجف برای دفاع از ایران آماده حرکت شد. مرگ مشکوک آخوند خراسانی در سپیده دم چهارشنبه 21 ذی حجه 1329 ﻫ . ق. ـ‌ روزی که قرار بود برای دفاع از ایران در برابر روس ها به ایران بیاید ـ موجب تأخیر حرکت سپاه مشروطه طلب نجف شد. روحانیون ایرانی مقیم نجف آماده حرکت به سوی ایران شدند.

 

مجلس شورای ملی تعطیل گردید و صدها تن از رهبران مشروطه به دستور روس ها زندانی و تبعید شدند. یونس نیز به یزد تبعید شد، اما همراه شماری از تبعید شدگان هفت ماه در قم اقامت اجباری کرد و پس از آن به تهران تبعید شد.

 

سربازان روسی در انزلی، رشت و تبریز به کشتار مردم پرداختند. به دستور روس ها، آیةالله سید عبدالوهاب صالح ضیاﺀ بری به پنج سال تبعید به خارج از کشور محکوم شد. شیخ الإسلام لنگرودی در رشت و ثقةالإسلام در تبریز، در محرم 1330 ﻫ . ق. به دار آویخته شدند.

 

یونس در سال های 1330 تا 1333 ﻫ . ق به دستور روس ها در تبعید به سر می برد و حق برگشت به زادگاهش را نداشت. وی در سال 1333 ﻫ . ق مخفیانه به رشت بازگشت.

 

میرزا کوچک

یونس به میرزا کوچک مشهور بود. پدرش میرزا بزرگ نام داشت و به همین علت او را میرزا کوچک می خواندند. میرزا پس از بازگشت از تبعید، در اندیشه قیامی فراگیر بود. احمدشاه هنوز به سن قانونی نرسیده بود و نایب السلطنه به جای او حکومت می کرد. نایب السلطنه، نخست وزیر و بسیاری از وزیران و امرای حکومت، فراماسون و نوکر انگلیس بودند. فرمانروایان گیلان نیز تنها در اندیشه ی خوش گذرانی بودند و سربازان روسی که در پی اولتیماتوم، شمال ایران را اشغال کرده بودند، هنوز در این منطقه جای داشتند.

 

میرزا در صدد بود با گردآوری مجتهدان گیلانی در یک مبارزه با اشغالگران خارجی و دولت مستبد همه گیلانیان را به قیام فرا خواند. بدین منظور “هیأت اتحاد اسلام” را تشکیل داد. همه اعضای این هیأت روحانی بودند. آیةالله سید عبدالوهاب صالح ضیاﺀ بری ریاست اتحاد اسلام را بر عهده داشت. بدین سان هسته اولیه نهضت جنگل در سال 1333 ﻫ . ق، در نرگستان شکل گرفت. هیأت اتحاد اسلام مرامنامه ای در 9 ماده تصویب کرد تا بر اساس آن حکومت در دست نمایندگان مردم قرار گیرد.

 

دولت ایران تحت فشار روس ها به سرکوبی نهضت جنگل پرداخت. جنگلی ها در تلاش برای بیرون راندن اشغالگران روسی از کشور به دشمن تلفات سهمگین وارد ساختند. ایمان و شجاعت جنگلی ها سبب شد تا آن ها در درگیری ها پیروز شوند. دولت مرکزی با اطلاعیه های فراوان مردم را از پیوست به جنگلی ها و کمک به آن ها بر حذر داشت. روس ها نیز به وسیله اعلامیه به مردم گیلان اخطار کردند که از پشتیبانی جنگلی ها بپرهیزند.

 

نخستین نبرد سنگین جنگلی ها با قوای دولتی در 26 محرم 1335 ﻫ . ق در کسما شکل گرفت. جنگلی ها دشمن را تار و مار ساختند.

 

روس ها پس از شکست قوای دولت ایران، تصمیم گرفتند علیه جنگلی ها وارد کارزار شوند. سیصد قزّاق روسی همراه پنجاه قزاق ایرانی با اسلحه و مهمات فراوان در ماکلوان با جنگلی ها درگیر شدند. در این نبرد نیز جنگلی ها پیروز شدند.

 

بامداد روز جمعه، شانزدهم رمضان 1338 ﻫ . ق جنگلی ها وارد رشت ـ‌که انگلیسی ها از آن جا عقب نشینی کرده بودند ـ‌ شدند و حکومت جمهوری را در گیلان اعلام نمودند.

 

تأسیس حکومت جمهوری انقلابی در گیلان ثمره ی پربار مبارزات نهضت جنگل است. براساس توافق میرزا کوچک و روس ها، کمیته ای مرکب از جنگلی ها و روس ها اعضای کمیته ی انقلاب را تشکیل داد. میرزاکوچک سرکمیسر و کمیسر جنگ این کمیته انتخاب شد.

 

با کنار رفتن هیأت اتحاد اسلام از صحنه ی رهبری نهضت جنگل، کمونیست ها اندک اندک پست های کلیدی را در دست گرفتند. احسان الله خان دوست دار و خالوقربان که رهبری نظامی کُردهای نهضت جنگل را بر عهده داشتند، دارای افکار کمونیستی بودند. روس ها برخلاف توافق خود با میرزاکوچک در رشت به تبلیغات کمونیستی پرداختند. مردم متدین گیلان که تا پیش از تأسیس جمهوری انقلابی در گیلان با بذل جان، مال و فرزند از هیچ کوششی در کمک به نهضت جنگل دریغ نداشتند، با دیدن تبلیغات کمونیستی از حمایت نهضت جنگل دلسرد شدند.

 

مجتهدان گیلانی که بنیان گذار هیأت اتحاد اسلام و از رهبران نهضت جنگل بودند، خود را کنار کشیدند. صدها نفر از کمونیست های روسی به گیلان آمدند و به تبلیغات کمونیستی پرداختند. به دنبال اوج گیری تبلیغات کمونیستی در گیلان اقدامات خودسرانه روس ها و کمونیست های ایرانی در گیلان، و طرح نقشه ی ترور میرزا و دستگیری هم فکرانش، میرزا کوچک در روز جمعه 22 شوال 1338 ﻫ . ق برابر با 18/4/1299 ﻫ . ش. به نشان اعتراض به فومن رفت و اعلام کرد تا زمانی که جلو اقدام های کمونیست ها گرفته نشود، به رشت برنخواهد گشت.

 

میرزا کوچک در نامه هایی به رهبران کمونیست ها در شوروی، جنایت های کمونیست های ایرانی در گیلان و شرح کودتای آن ها را بازگفت. در یکی از این نامه ها ـ در تاریخ 15 ذی قعده 1338 ﻫ . ق ـ آمده است: «... مع الأسف تصوراتمان به عکس نتیجه داد. هنوز اطراف گیلان را قشون شاه پرست و عناصر مستبد احاطه دارند و هنوز قشون انگلیس از حدود گیلان خارج نشده و مسایل حیاتی بین ما و شما حل نگردیده است و با این احوال شما در رشت و انزلی به اختلاف، حتی به منازعه شروع نموده اید... اگر این اقدامات شما دوام پیدا کند، ناچاریم به هر وسیله باشد به تمام احرار و سوسیالیست های دنیا حالی کنیم که وعده های شما همه اش پوچ و عاری از صحت و صداقت اند. به نام سوسیالیزم اعمالی را مرتکب شده اید که لایق قشون مستبد نیکلا و قشون سرمایه داری انگلیس است...».

 

در سوم اسفند 1299 ﻫ . ش، قزاقان ایرانی، به فرماندهی رضاخان از قزوین به تهران حمله بردند و پایتخت را تصرف کردند. کودتای سوم اسفند را انگلیسی ها طراحی و رهبری نمودند. سیدضیاﺀ که تمایلات شدید انگلیسی داشت، به نخست وزیری و رضاخان به عنوان سردار سپه انتخاب شدند. میرزا کوچک در فومن به سر می برد. از جنگلی ها شمار اندکی باقی مانده بودند. گروهی از آن ها شهید، زخمی یا دستگیر شده، و بسیاری نیز رفاه را برگزیده، دست از مبارزه برداشتند. خالوقربان و حیدرخان عمو اوغلی در پی توطئه ای دیگر برای کشتن میرزا کوچک و به دست گرفتن قدرت بر آمدند، اما این بار میرزا پیش دستی کرد و توطئه را در نطفه خنثی نمود. از آن پس میرزا کوچک با تعداد انگشت شماری از یارانش به جنگل های انبوه گیلان پناه برد.

 

رضاخان با تمام قوا در پی سرکوبی نهضت جنگل بر آمد و رشت را از تصرف کردها بیرون آورد. خالوقربان خود را به رضاخان تسلیم کرد و درجه سرهنگی گرفت. رضاخان با همراهی نیروهایی که تاروپود جنگل را می شناختند و سالیانی در کنار میرزا کوچک بودند، برای دستگیری میرزاکوچک دست به کار شد.

 

پاییز 1300 ﻫ . ش. یاران میرزا همچون برگ های خزان بر روی زمین ریخته بودند. میرزا بود و تنی چند از یاران وفادارش. در یکی از آخرین نامه های میرزا به دوستانش آمده است: «إتّکای من و همراهانم به خداوند دادگری است که در بسیاری از این ممالک حفظم نمود... افسوس می خورم که مردم ایران مرده پرستند و هنوز قدر این جمعیت را نشناخته اند.

 

تنهاترین سردار نخستین سال قرن چهاردهم هجری شمسی در سوگ یاران شهیدش چون ابر می گریست. او به یاد آخرین سردار شهیدش شیخ محمد خیابانی اشک می ریخت. میرزا در آذر 1300 ﻫ . ش. به سوی کوه های خلخال به راه افتاد تا بتواند در آن جا دوستان قدیمی اش را گردآورد و دوباره قیام را آغاز نماید، اما برف بی امان می بارید. شلاق بادهای سرد کوه های بلند گیلان بر صورت رنج کشیده اش فرود می آمد. پیکر سردار جنگل در یازدهم آذر 1300 ﻫ . ش در کوه های گیلوا در زیر برف و بوران یخ زده بود. ساعتی بعد به دستور خان طالش سرش را از تن جدا کردند و به رشت آوردند. خالوقربان، یار دیروز میرزا سر او را به تهران آورد و به رضاخان تسلیم نمود. سر میرزا در گورستان حسن آباد تهران دفن شد. پس از آن، یکی از یاران کوچک بزرگ مخفیانه سرش را به رشت آورد و در کنار پیکرش در “سلیمان داراب” رشت به خاک سپرد.

 

میرزا کوچک خان نماد بیداری اسلامی

در این مقاله از ویژه‌نامه آمده است: میرزا کوچک خان ، مسلمانی معتقد و مبارزی وطنخواه و نستوه بود و نهضت او خاستگاه دینی و مردمی داشت . نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی در شرایطی شکل گرفت که جای جای سرزمین ایران آماده قیامهای آزادیبخش برای پایان بخشیدن به حضور بیگانگان و پایان دادن به اوضاع آشفته درون مرزها بود . نهضت جنگل مقارن با بروز جنگ جهانی اول در سال 1914 شکل گرفت ، به رغم اعلام بیطرفی دولت ایران در این جنگ ، بخش عمده سرزمین ایران به اشغال بیگانگان درآمد و استقلال کشور سخت به مخاطره افتاد . در این زمان ، آشفتگی سیاسی ، عدم وجود دولتمردان لایق و مستقل ، سقوط پی در پی کابینه ها و بی ثباتی قدرت سیاسی از یک طرف و پریشانی و فقر گسترده از سوی دیگر ، چنان فضای دهشتناکی را بر مقدرات ایران حاکم کرده بود که احساس مسئولیت هر انسان انقلابی و مؤمن به دین و میهن خود را چون میرزا کوچک خان، بر می‌انگیخت.

 

نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی در شرایطی شکل گرفت که جای جای سرزمین ایران آماده قیامهای آزادیبخش برای پایان بخشیدن به حضور بیگانگان و پایان دادن به اوضاع آشفته درون مرزها بود . نهضت جنگل مقارن با بروز جنگ جهانی اول در سال 1914 شکل گرفت ، به رغم اعلام بیطرفی دولت ایران در این جنگ ، بخش عمده سرزمین ایران به اشغال بیگانگان درآمد و استقلال کشور سخت به مخاطره افتاد . در این زمان ، آشفتگی سیاسی ، عدم وجود دولتمردان لایق و مستقل ، سقوط پی در پی کابینه ها و بی ثباتی قدرت سیاسی از یک طرف و پریشانی و فقر گسترده از سوی دیگر ، چنان فضای دهشتناکی را بر مقدرات ایران حاکم کرده بود که احساس مسئولیت هر انسان انقلابی و مؤمن به دین و میهن خود را چون میرزا کوچک خان ، برمی انگیخت .

 

میرزا پس از ایجاد ارتباط با تشکیلات اتحاد اسلام در تهران و بحث و مناظره با آنها با این هدف که «هر دولتی که نتواند مملکت خود را از سلطه و اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد ، وظیفه ملت است که برای استخلاص وطنش قیام کند».

 

تصمیم گرفت برای پایه ریزی یک نهضت ، به سازماندهی نیروها بپردازد . اتحاد اسلام سازمانی در استانبول بود که با هدف گردآوری مسلمانان زیر پرچمی واحد برای مبارزه با استعمار به وجود آمد . مؤسسان آن سید جمال الدین اسدآبادی ، عبدالرضا کواکبی ، رشید رضا و شیخ محمد عبده و عده ای از رجال سیاسی و روحانی ایران نظیر محمدرضا مساوات ، محمد کمره ای ، سلیمان محسن اسکندری ، سید حسن مدرس و ادیب الممالک از اعضای آن بودند . اتحاد اسلام ، کانون اصلی رهبری و مرکز ثقل تصمیم گیریهای سیاسی ، اداری ، اجتماعی و نظامی نهضت جنگل بود و حفظ استقلال ایران را تعقیب می کرد . میرزا پس از توافق با تشکیلات اتحاد اسلام ، از تهران عازم گیلان شد و تشکیلاتی مخفی را به نام " هیئت اتحاد اسلام " پایه ریزی و به تدریج مجاهدان و یارانی را جذب این تشکیلات کرد.

 

نخستین پایگاه عملیاتی نهضت در جنگل تولم ( سه فرسخی شمال غربی رشت ) تأسیس شد و در شوال 1333 ق عملیات خود را با نام اتحاد اسلام علیه نیروهای اشغالگر آغاز کرد.

 

هدفهای عمده نهضت با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان عبارت بودند از : اخراج نیروهای بیگانه ، برقراری امنیت ، رفع بیعدالتی و مبارزه با خودکامگی و استبداد . ایدئولوژی هیئت بر پایه آنچه که در ارگان نهضت جنگل ، روزنامه جنگل ، انتشار یافت ، عبارت بود از : حمایت از استقلال کامل کشور بدون مداخله دولت بیگانه ، اصلاحات اساسی و رفع فساد در تشکیلات دولتی ، نهضت با رهبری میرزا به تدریج توانست کمکهای اقشار مختلف مردم را جلب کند ، به سازمان نظامی و سیاسی قوی تبدیل شود و به تهدید فزاینده ای برای نیروهای اشغالگر ، به ویژه نیروهای روسیه تزاری تبدیل شود. گسترش نهضت در میان دهقانان و حمایت آنان از میرزا سبب وحشت مالکان بزرگ گیلان نیز شده بود.

 

آنان خواستار دفع و سرکوب سریع جنگلیها بودند. حمله مشترک نیروهای روس و فرماندار گیلان( حشمت الدوله ) برای سرکوبی نهضت به کرات با شکست مواجه شد. پایگاه قدرتمند مردمی و اعتقاد راسخ رهبری نهضت به مبارزه سبب اصلی شکست ناپذیری آن بود . نهضت پس از ضربات نظامی سختی که در حمله قوای دولتی و روس در ماسوله تحمل کرد ، به سرعت توانست در ظرف سه ماه تجدید سازمان کند و با تصرف فومنات ، کسما قدرتمندتر از گذشته این بار در برابر دولت مرکزی بایستد.

 

پس از انقلاب اکتبر 1917 روسیه و متارکه روسیه از جنگ جهانی اول ، دولت انقلابی دستور بازگشت نیروهای روسی را صادر کرد. در این میان انگلیس که بی رقیب مانده و در ایران به قدرت فعال مایشا تبدیل شده بود ، درصدد برآمد نهضت جنگل را که کانون اصلی تهدید برای منافع خود می دانست ، از میان بردارد. به همین منظور عوامل انگلیس عده زیادی از اهالی منطقه شمال را به جرم ارتباط با قوای جنگل دستگیر و به مناطق دیگر تبعید کردند. انگلیسیها که در پی دستیابی به منطقه قفقاز و سلطه بر ذخائر نفتی آنجا و نیز به دست آوردن سیادت در دریای خزر و گسیل نیروهای خود از راه گیلان بودند ، با مقاومت جدی رهبری نهضت جنگل مواجه شدند. فرمانده نیروهای انگلیسی ، دنسترویل ، دستور حمله به مجاهدان جنگل را صادر کرد. نیروهای انگلیس با کمک به فرمانده نیروهای روسی ، پس از شکست مجاهدان جنگل ، رشت را تصرف و خودسرانه بدون صلاحدید دولت مرکزی ، به عزل و نصب مقامات منطقه اقدام کردند.

 

انگلیس به منظور استفاده هر چه بیشتر از فرصت به دست آمده ناشی از خلاء نظامی و امنیتی روسیه در منطقه ، قرارداد 1919 را طرح و امضا کرد که البته با اعتراض و مخالفت شدید و گسترده نیروهای انقلابی و مذهبی در سراسر کشور و از جمله جنگلیها مواجه شد . دولت موقت وثوق الدوله که خود عاقد این قرارداد ننگین بود ، در مقابل ، سیاست خشونت و وحشت را در پیش گرفت . سپس وثوق الدوله که حامی و مجری سیاستهای انگلیس بود ، به این نتیجه رسید که نهضت جنگل را که به تهدیدی جدی برای منافع انگلیس تبدیل شده بود ، باید از میان بر می داشت . او نخست سیاست تطمیع میرزا را در پیش گرفت و به او حکومت گیلان و سواحل دریای خزر را پیشنهاد داد و پس از آنکه از این سیاست نتیجه ای نگرفت و با مخالفت شدید میرزا روبرو شد . سعی کرد از راه ایجاد نفاق و تشتت در میان برادران نهضت ، آن را از درون تضعیف و مضمحل سازد و تا حد زیادی در پیشبرد این سیاست موفق شد . حاج رضا کسمایی که با نفوذترین رهبران جنگل پس از میرزا به شمار می رفت ، به میرزا خیانت کرد و با اخذ امان نامه از دولت وثوق الدوله ، همراه مجاهدان کسما از صف نهضت جنگل جدا شد و برای سرکوب میرزا و نهضت جنگل با دولت همکاری کرد.

 

پس از ایجاد شکاف در نهضت و تضعیف آن ، انگلیسیها از فرصت پیش آمده بهره گرفته و با ارسال نامه ای از میرزا خواستند ظرف پنج روز یا اطاعت خود را از دولت وثوق الدوله اعلام دارد و یا ایران را ترک کند که در این صورت دولت انگلیس حاضر است در بین النهرین به او پناهندگی دهد. آنها به دنبال بهانه ای برای حمله مجدد به جنگلیها بودند و همزمان با رد این پیشنهاد از سوی میرزا ، پس از اعلام اولتیماتوم 48 ساعته برای تسلیم جنگلیها ، نیروهای انگلیس به همراه قوای دولتی ، از هوا و زمین به مواضع آنها یورش بردند. قوای جنگل به رغم مقاومت ، شکست خوردند و فومنات را تخلیه کردند و راهی شرق گیلان شدند.

 

آنها برای اینکه مردم قربانی جنگ نشوند ، از جنگ خودداری کردند و از معرکه گریختند . در این عزیمت دکتر حشمت ، یار و یاور نزدیک میرزا که از ادامه مبارزه خسته شده بود با گرفتن امان نامه با تعدادی از یاران خود تسلیم قوای دولتی شد ، اما او را امان ندادند و به اتهام جنگ علیه دولت مرکزی و پناه دادن به جنگلیها و مخالفت با سلطنت در 11 شعبان 1337 ق به دار آویختند. میرزا با وجود شرایط سخت و اسفبار به پایگاه خود در جنگلهای فومنات عقب نشینی کرد و با سازماندهی مجدد به مقاومت خود ادامه داد . دولت مرکزی تلاش کرد مجددا میرزا را تطمیع کند ، اما سودمند نیفتاد و میرزا در پاسخ ، با اشاره به بی ثمر بودن تلاش حکومت برای تطمیع او ، از برقراری نظام جمهوری و رهایی ستمدیدگان سخن به میان آورد . در این اوضاع و احوال ورود کمونیستهای شوروی به خاک ایران منشأ تحولاتی شد که نهضت جنگل و رهبری آن را از دست میرزا خارج کرد.

 

کمونیست های شوروی به بهانه سرکوبی و استرداد کشتیهای شورشیان و ضد انقلابیهای روسیه ، وارد گیلان شدند و در آنجا ماندند و با میرزا کوچک خان ارتباط برقرار و در پوشش ائتلاف و کمک به انقلاب و نهضت جنگل آن را از مسیر اصیل و اسلامی آن منحرف و ضربات سختی به اعتبار دینی و اسلامی آن وارد کردند. این مقطع یعنی از 29 شعبان 1338 ق ( 28 اردیبهشت 1299 ، تاریخ ورود ارتش سرخ به ایران تا 11 آذر ماه 1300 ش ، شهادت میرزا ) دوره افول و انحطاط و سرانجام شکست نهضت جنگل است .

 

میرزا پس از اشغال انزلی از سوی روسها ، بنا به دعوت فرمانده ارتش سرخ در انزلی برای مذاکره با نمایندگان دولت شوروی و حزت عدالت وارد انزلی شد و پس از مذاکره با بلشویکها ، موافقتنامه ای را بدین مضمون امضا کرد : عدم اجرای اعمال کمونیسم از حیث مصادره و ضبط اموال و الغاء مالکیت و منع تبلیغات . تأسیس جمهوری انقلابی موقتی پس از ورود به تهران و تأسیس مجلس مبعوثان به هر قسم حکومتی را که نمایندگان ملت بپذیرند. سپردن مقدرات انقلاب به دست این حکومت و عدم مداخله روسها در آن . هیچ قشونی بدون تصویب و اجازه حکومت زاید بر قوای موجودئ از روسیه به ایران وارد نشود .

 

روسها کالاهای تجار ایرانی را که در بادکوبه ضبط کرده اند . چون مال ایرانیان است ، تحویل این حکومت دهند . برگزار نمودن کلیه مؤسسات تجارتی روسیه در ایران به حکومت جمهوری . نکته مهم در این موافقتنامه ، روحیه استقلال طلبی و میهن پرستی و مخالفت میرزا با اصول کمونیسم بود. او در واقع ائتلاف با بلشویکها را یک دیپلماسی برای تقویت مواضع خود در برابر حکومت وثوق الدوله و اشغالگران انگلیسی تلقی می‌کرد و سر آن نداشت که دست از ایران و عقیده خود بردارد و مرام کمونیسم را به عنوان مشی و و ایدئولوژی خود بپذیرد، از همین رو به تدارک یک حمله پرداخت.

 

در حمله نیروهای دولتی در 22 مهر 1300 به رشت بدون هیچ تصرفی به تصرف آنها درآمد ، ولی میرزا همچنان با وجود خیانت عده زیادی از یارانش به جنگ و گریز در جنگلهای گیلان ادامه داد و در اوایل آذر ماه با تنها همراهش گائوک آلمانی ( هوشنگ ) به سوی خلخال عزیمت کرد و سرانجام بر اثر سرمای جانکاه منطقه ، در 11 آذر ماه ، 1300 ش به شهادت رسید.

 

ویژه نامه اینترنتی «کوچک بزرگ» به مناسبت سالروز شهادت میرزا کوچک خان جنگلی در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شده است و علاقمندان به مشاهده و استفاده از این ویژه‌نامه می‌توانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/پ202/ف

ارسال نظرات