چرا جمهوری اسلامی نظام بینالمللی را مطلوب نمیداند
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع شورای هماهنگی تبلیغات، نظم بین الملل کنونی که بر پایه نگاه قدرت محور و سکولار بنا گذاشته شده، فاقد رویکرد عدالت محوری می باشد. در حالی که عدالتخواهی خصیصه ذاتی بشری است و هر نظم جهانی که نتواند به عدالت منتهی شود، در نهایت فروخواهد پاشید. با گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران با انتخاب رویکرد عدالت محوری به تقابل با نظم ناعادلانه کنونی به پا خواسته است و در این مدت نشان داده که می توان بدون قرار گرفتن در بلوک بندی های قدرت، راه سومی را برگزید و با وجود موانع و مشکلات محیطی، استقلال و هویت ملی خود را حفظ و با جهان خارج ارتباط متقابل برقرار کرد و این سیاست را که در جهان نمی توان بدون وابستگی و تکیه بر یکی از قدرتهای بزرگ به حیات خود ادامه داد، را به چالش طلبید.
با توجه به موفقیت جمهوری اسلامی ایران در تقابل با نظم ناعادلانه موجود، در این قسمت سعی داریم که به نظم مطلوب و مدنظر جمهوری اسلامی ایران در عرصه جهانی و منطقه اشاره کنیم.
الف) عرصه جهانی:
در عرصه جهانی، نظم بین المللی مطلوب ایران نظمی اسلامی، غیر سکولار، اخلاقی و عادلانه است که تعالی و سعادت کل بشریت را تامین می کند.
جمهوری اسلامی ایران معتقد است جامعه جهانی باید به یک درک مشترک برسد که در آن منافع تمامی ملت ها مورد احترام قرار گرفته و همین امر شرط تحقق همکاری و صلح در جهان قرار گیرد، نه پی ریزی نظمی سلسله مراتبی که در آن کشورهای جهان برای تحقق منافع گروه خاصی از دولت ها فعالیت می کنند. از اینرو در نظم مطلوب ایران، تغییر و تحول ساختاری، اعم از مادی و غیر مادی، در سطح بین المللی نیز لازم و ضروری است. چون این نهادها و ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هستند که در راستای منافع قدرت های بزرگ عمل نموده و به ابزاری برای استثمار سایر ملل تبدیل شده اند.
بنابراین با این نگاه، عدالت محوری موجود در گفتمان سیاست خارجی ایران در برابر اصل قدرت مداری نظم ناعادلانه کنونی قرار می گیرد.
همانگونه که بیان گردید براساس نظریه واقعگرایی، ثبات نظام بینالمللی در گرو حفظ وضع موجود و کنترل نیروهای مخالف نظام بینالمللی است؛ در حالی که براساس هنجارها و آموزههای انقلاب اسلامی ایران، حفظ وضع موجود عین بیثباتی است و مهمترین علل بروز خشونتها و ناآرامیهای بینالمللی، ناشی از سیاست قدرت و بازی قدرتهای بزرگ برای اعمال سلطه بر ملتهای محروم و تعمیق روابط وابستگی میان کشورهای پیشرفته و جهان سوم یا در حال رشد میباشد. انقلاب ایران در روابط بینالملل باعث تقویت آن دسته از ایدههایی شده است که ثبات بینالمللی را نه در حفظ ساختار بینالمللی، بلکه در تغییر و تحول در آن جستجو می کنند. تحولی که در آن امکان ایفای نقش همه دولتها در ساخت محیط با ثبات فراهم می آید.
در مجموع می توان گفت نظم مدنظر ایران، رویکردی تجدید نظرطلبانه نسبت به نظم امنیتی جهانی داشته و بر آن است تا نظمامنیتی منطقه ای را در مقابل آن تعریف کند و در این چارچوب، رژیم صهیونیستی را از ماتریسقدرت منطقه ای خارج نماید.[1]
ب) عرصه منطقه ای:
در عرصه منطقه ای نیز جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی خواهان تغییر وضع ناعادلانه موجود و حمایت از استقلال ملت های مسلمان منطقه بوده است. همچنین جمهوری اسلامی ایران از زمان پیروزی انقلاب در جهت تبدیل شدن به قدرتمنطقه ای و مرجعیت ایدئولوژیک دنیای اسلام گام برداشته است.
در تحلیلی مبتنی بر واقعیت می توان مدعی شد که در منطقه غرب آسیا، ترکیه و عربستان بعنوان دو رقیب منطقه ای ایران، چارچوب نظم بین المللی کنونی را پذیرفته اند و قصد تعارض و به چالش طلبیدن آن را ندارند. اما ایران این نظم را ناعادلانه دانسته و با داشتن منابع عظیم انرژی و دولتی مردم سالار و نفوذ ایدئولوژیک در کشورهای منطقه، هژمونی آمریکا را در منطقه به چالش کشیده و مهمترین مانع سیاست های استبدادی و استکباری آمریکا در سطح منطقه می باشد.
از طرف دیگر با جابجایی نقش و موفقیت بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای پس از 11 سپتامبر 2001 و تحولات ناشی از اشغال افغانستان و عراق و آثار منطقه ای آن، امکان پیگیری و ایجاد توازن قوا به شکل سنتی در منطقه غرب آسیا از سوی قدرت های فرامنطقه ای به چالش کشیده شد و سبب گردید تا یکی از رقبای اصلی منطقه ای ایران یعنی عربستان سعودی روز به روز موقعیت خود در دنیای اسلام را از دست بدهد و به ازای آن، به قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران افزوده شود. در ادامه با وقوع تحولات حاصل از بیداری اسلامی، وقایع تروریستی در سوریه و عراق، باز هم جمهوری اسلامی ایران با انتخاب سیاست های مناسب و بهره گیری از نگاه عدالت محور توانست علیرغم مخالفت های آشکار و غیرآشکار قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای، خود را به عنوان مهمترین و تاثیرگذارترین بازیگر منطقه غرب آسیا مطرح کند.
بطور خلاصه می توان گفت نظم مطلوب جمهوری اسلامی ایرانو متحدین منطقه ای آن در منطقه غرب آسیا، مدیریت دسته جمعیچندجانبه، تجدیدنظرطلبانه، غیر همسو وقائل بهخروج آمریکا ازمنطقه، و حمایت از آرمان فلسطین و محور مقاومت می باشد.[2]
گفتمان انقلاب اسلامی بر پایه ظلمستیزی، استکبارستیزی و عدالتخواهی، نظم موجود بینالمللی را نه تنها مطلوب نیافته، بلکه آن را به زیان جامعه بشریت میداند که انسانها را از معنویات دور و تنها غرق در مادیات کرده است. بنابراین، انقلاب اسلامی در ابعاد فرانظری، ساختاری، هنجاری و نهادی، نظم موجود را برخلاف اصول و مفروضات گفتمانی خود میبیند و به همین دلیل آن را با چالشهایی جدی مواجه ساخته است.
در کل نظام بینالملل در دوران جنگ سرد و نیز پس از فروپاشی نظام دو قطبی با اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی همخوانی نداشته و نظم بینالمللی مطلوب ایران، نظامی عدالت محور با پذیرش حاکمیت و حقوق مساوی انسانهاست.
نظام بینالملل مطلوب انقلاب اسلامی، نظامی بدون تبعیض اقتصادی، سیاسی و اعتقادی و نظامی بر اساس عدالت جهانی میباشد که تنها با حاکم شدن قوانین الهی بر تمام ابعاد زندگی اجتماعی بشر و در تمام جهان محقق میشود.
بنابراین انقلاب اسلامی با فروپاشی نظام دو قطبی و بر اساس اصول اعتقادی و آرمانی خود نمیتوانست با استقرار نظام تک قطبی که با رویکردی رئالیستی و قدرت محور در صدد تحمیل خواسته های خود به سایر ملل مظلوم جهان بود و به اخلاق و عدالت توجهی نداشت، موافق باشد. بخصوص آنکه این نظام وضعیت تبعیضآمیز گذشته را این بار با قدرت بیشتری بر جهان تحمیل مینمود.
ایران اسلامی در طول 35 سال گذشته با اتخاذ راهی مستقل، علیرغم موانع و مشکلات محیطی، استقلال و هویت ملی خود را حفظ کرده و توانسته است این اصل که در جهان نمیتوان بدون وابستگی و اتکای به یکی از قدرتهای بزرگ به حیات خود ادامه داد، را با موفقیت به چالش بکشد. در مجموع می توان گفت از نظر جمهوری اسلامی ایران رسیدن به روابط بین الملل مطلوب، مستلزم ایجاد تغییر و دگرگونی در کارگزاران نظام بین الملل، فرآیندها و دستورالعمل های جهانی است. نظامی که در آن حقوق همه انسان ها رعایت شود و امکان همزیستی و روابط مسالمت آمیز واقعی فراهم گردد./1325/د101/س