۱۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۷
کد خبر: ۲۵۰۴۸۶
تأملاتی در مصائب و موانع حاکم اسلامی در مواجهه با جامعه؛

گذر از رنج‌ها در مسیر سترگ حاکمیت اسلام و امام

خبرگزاری رسا ـ مرور کم و کیف این گرفتاری‌ها و نحوه مواجهه امام با آنها می‌تواند ما را در مسیر شناخت ویژگی‌های زمان و ابتلائاتی که ممکن است گریبان‌گیر هر یک از ما باشد، یاری دهد. علاوه بر آنکه از بعد تاریخ تحلیلی، زوایای مختلفی از دوران صدر اسلام و زمان حاکمیت حضرت امیرالومنین(ع) را بازگویی می‌نماید.
گذر از رنج ها

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا حاکم اسلامی خاصه در دوران صدر اسلام و به ویژه در زمان زمامداری حضرت امیرالمومنین علی(ع) در مواجهه با جامعه، با موانع و مصائب مختلفی دست و پنجه نرم می‌کرد. موانعی که از دل بی‌ایمانی و بی‌اعتقادی و یا بی‌بصیرتی عوام و خواص جامعه سربرمی آورد و بر رنج و درد او می‌افزود.

مرور کم و کیف این گرفتاری‌ها و نحوه مواجهه امام(ع) با آنها می‌تواند برای همه ما درس آموز باشد و ما را در مسیر شناخت ویژگی‌های زمان و ابتلائاتی که ممکن است گریبانگیر هر یک از ما باشد، یاری دهد.

 

 

علاوه بر آنکه از بعد تاریخ تحلیلی، زوایای مختلفی از دوران صدر اسلام و زمان زعامت و امامت و حاکمیت حضرت امیرالومنین(ع) را بازگویی می‌نماید.

 

سستی و کوتاهی؛ گرفتاری همیشگی حکومت اسلامی در مواجهه با جامعه

 

اما یکی از این گرفتاری‌ها، سستی و کوتاهی آدم‌هایی است که در قرآن( سورۀ نساء آیه 75 ) این چنین مورد اشاره قرار گرفته‌اند: « وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا»

 

چرا در راه خدا و در راه آن‌هایی که به ضعف و ذلت کشیده شده‌اند و به سرپرستی خدا و یاری او چشم دوخته‌اند نمی‌جنگید.

 

حضرت در مورد این‌ها می‌فرمایند شما مثل کسانی هستید که به نحوی خاص شکل گرفته‌اید؛ صبح من شما را با فشار، با نرمش بر می‌گردانم، شب دوباره مثل همان لحظه‌های قبل، به من بر می‌گردید، از شمادعوت می‌کنم که حرکت کنید ولی گوش نمی‌دهید.

 

ریشه این سستی و کوتاهی، حب نفس و وابستگی به دنیاست

 

حضرت در خطبه‌هایی به این نکته اشاره دارند که سستی، کوتاهی، تثاقل، سنگینی، تخاذل، ماندگاری و تواکل و به همدیگر واگذار کردن‌های ما، همۀ این‌ها ریشه در عشق به زندگی، نفس و به دنیا و زینت‌های دنیا دارد.

 

 

در خطبۀ 32 حضرت خصوصیات زمان خود را می‌گویند که مردم به دنیا روی آورده‌اند، ولبئس المتجر أن تری الدنیا لنفسک ثمناً، این تجارت بدی است که تو خودت را به دنیا بفروشی. در سورۀ توبه آیه 38 می‌فرمایند:« اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ. »

 

در خطبه 34 این تعبیر را دارند: أرضیتم بالحیاة الدنیا من الآخرة عوضاً؟ وبالذل من العز خلفاً؟ إذا دعوتکم إلی جهاد عدوکم دارت أعینکم، کأنکم من الموت فی غمرة، به زندگی دل خوش کردن و از مرگ ترسیدن و عشق به زندگی، مجموعۀ مشکلاتی است که باعث می‌شود، انسان بماندو زمین گیر شود و حتی سنجش نداشته باشد و محاسبه‌ای نکند و از حساب و کتاب خسته شود.

 

سستی ناشی از تعلق و راه رهایی‌اش با شناخت انسانست خویش

 

این سستی و کوتاهی و ماندگاری آدم به جهت نقطه ضعف ها و تعلق‌هایش است و درمانش هم با توجه به این نکته است که انسان بفهمد عظیم تر از این‌هاست؛ همین تعلق‌ها باعث شد تا معاویه بهره برداری کند، حتی گفته‌های یک عده می‌تواند در تو ترس ایجاد کند، لازم نیست معاویه‌ای یا پولی باشد، همین که تهدیدها و تطمیع‌ها بیاید، از دست می‌روی و از پا می‌افتی.

 

گرفتاری دیگر در این رابطه، تیه و سرگردانی آن‌هاست

 

در سورۀ توبه آیه 45 می‌فرماید:«إِنَّمَا یسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیبِهِمْ یتَرَدَّدُونَ» تنها کسانی از تو اجازه می‌خواهند و اذن می‌گیرند که به خداوند و روز دیگر ایمان نیاورده اند و دلهاشان شک و ریب را پذیرفته، پس آن‌ها در ریب خودشان رفت و آمد می‌کنند، چون نمی‌خواهند از شک به یقین برسند، که دلهاشان شک را پذیرفته و از شک تا شک، تردّد دارند، این‌ها می‌گویند اگر توانایی داشتیم حرکت می‌کردیم، در حالیکه اگر می‌خواستند، امکان فراهم می‌کردند و زمینه‌ها را آماده می‌ساختند.

 

 

در سورۀ احزاب آیه 10، به ترس چشم هاو هراس مسلط دل‌ها و گمان‌ها و سوء ظن‌ها اشاره دارد، سوء ظن هاو گمان‌هایی که باعث کفر و عذر تراشیدن آن‌ها شده بود. حضرت در خطبۀ 115 با تعبیر فتاه عنکم رأیکم، وتشتت علیکم أمرکم. ودر خطبه 165 با تعبیر لکنکم تهتم متاه بنی اسرائیل به دوتیه اشاره دارند تیه در رأی و تیه در عمل.

 

تیه یعنی سرگردانی، که گاهی در نظر است که حضرت در خطبۀ 115 می‌فرمایند: آن یاد آوری هایتان را فراموش کردید و از ان چه که باید می‌ترسیدید، ایمن شدید. مشکل سرگردانی و پراکندگی و تشتت، نتیجه جریانی است که قبل از این اتفاق افتاده و آدمی آن چه را باید می اموخته، فراموش کرده: نسیتم ما ذکرتم، وأمنتم ما حذرتم.

 

حضرت می‌فرمایند، خیال کرده‌اید، دنیا منطقه الفراغ است و به هر جای ان می‌توان پای گذاشت، در حالی که چنین نیست و دنیا قانونمند است، هرجا نمی‌شود پای گذاشت، نمی‌شود به هر جا رفت، هر چیزی را نمی‌شود گفت و قانون مندی و نظام مندی تورا محدود می‌کند.

 

و گاهی هم این تیه در عمل است، که حضرت در خطبۀ 165 به آن اشاره دارند بیان حضرت بسیار قابل تأمل است، می‌فرمایند. اگر شما تخاذل را نداشته باشید و آن جایی که باطل با شما برخورد می‌کند، در نابود کردن و سست کردن آن کوتاهی نکنید، آن‌هایی که ضعیف‌ترند و مسلط بر شما شده‌اند، دیگر در شما طمع نمی‌کنند و آن‌هایی هم که نیرومند هستند، نمی‌توانند بر شما مسلط شوند، ولی شما این دو نکته را فراموش کردید ودر نتیجه به تیه و سرگردانی بنی اسرائیل مبتلا شدید.

 

 

به جان خودم قسم! اگر مرا رها کنید از دست شما بروم، این سر گردانی به مراتب مضاعف خواهد شد. چرا؟ چون که حق را یافته‌اید و رهایش کرده‌اید و به پشت سرتان پرتاب کرده‌اید، نزدیک تر را رها کرده‌اید و با دورها پیوند زده‌اید.

 

که حضرت در این خطبه‌ها به منشأها و درمان‌های این دو تیه هم اشاره دارند، که همان فکر و ذکرو حذری است که باید برای آدمی جا بیفتد و بداند که نمی‌شود هر جا پای بگذارد. این طور نیست که رهایش کنند، این طور نیست که اگر موسی از او خواست با من بیا و او گفت نمی‌آیم، کاری با او نداشته باشند که نرفتن همان و چهل سال تیه و سرگردانی همان.

 

یعنی چهل سال کار می‌کنی، اما به تو حاصلی نمی‌دهند. حضرت می‌فرمایند: تیه شما بیشتر از چهل سال خواهد بود، چون یافته‌اید و زیر بار نرفته‌اید.

 

گرفتاری بعدی، تشتت و پراکنده کاری آن‌هاست

 

یکی از رنج هاو مشکلات امیر المؤمنین علی (ع) با اصحابشان پرا کندگی، تفرقه، تشتت و تناقض آن‌هاست و به تعبیر حضرت، از هر طرف که دوخته می‌شوند از طرف دیگر پاره می‌شوند، از هر طرف که جمع می‌شوند از طرف دیگر پراکنده می‌شوند، که حضرت به آن‌ها خطاب می‌کند، شما مانند آن گروه شترهایی هستید که هر کدام از هر طرفی می‌روید، جمعشان می‌کنی، پراکنده می‌شوند، یعنی تجمعشان به سامان نخواهد بود، دانه دانه هستید، جمعتان بی فایده است. لا غناء فی کثرة عددکم مع قلة اجتماع قلوبکم. خطبه 118

 

ودر سورۀ آل عمران آیه 105 می‌فرمایند:« وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَینَاتُ وَأُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» می‌فرماید نباشید مانند کسانی که پراکنده شدند و اختلاف کردند بعد از اینکه بیّنات و روشنگری‌ها برای آن‌ها آمد.

 

 

آن چه باعث می‌شود، این پراکندگی و تشتّت شکل بگیرد، سرگردانی‌های آدمی است، آدم وقتی در مبانی معرفتی و در مبانی عاطفی‌اش مشکل داشت، به طور طبیعی در روابطش هم مشکل خواهد داشت، وقتی عزت نباشد، وقتی زهد و آزادی نباشد، همان طور که در زیارت غدیر یه آمده:

 

آثرت الآخرة علی الاولی فزهدت و اعتصمت بالله فعززت، که آخرت را بر دنیا بر گزیدی پس زاهد شدی و اعتصام به خدا پیدا کردی، پس عزتمند شدی. وقتی این‌ها نباشد، تناقض در اموال و افعال تحقق پیدا می‌کند، نه می‌توانیم با علی(ع) بمانیم نه می‌توانیم با معاویه برویم، می‌رویم و بر می‌گردیم.

 

و این بدترین ماندن با علی(ع) است و بدترین بودن با معاویه است، چون برای علی حاصلی ندارد و معاویه هم بدون این که پولی داده باشد و سرمایه گذاری کرده باشد، به مقصودش رسیده است. تاوقتی که آدمی تناقض دین و دنیا را برای خودش حل نکرده باشد، نمی‌تواند یک دل و یکسره باشد که در دعای کمیل هست، حتّی تَکون اَعمالی و اَورادی کل‌ها وِرداً واحدا و حالی فی خِدمتک سَرمدا، مادام که در دنیا بهره‌ای ببینیم، همه دلم را برای صفای خدا نخواهم گذاشت، می‌گویم بگذار بروم این جا را هم ببینم.

 

همین تشتّت و گرفتاری برای عمربن سعد هم هست، می‌ماند که با امام حسین باشد یا با ابن زیاد؟

 

مدتی دست به دست می‌کند و عقب می‌اندازد، می‌گوید شاید صلح شود، ولی وقتی می‌بیند که شمر آمده و به او می‌گوید یا می‌کشی یا کنار می‌روی وقتی احساس می‌کند که شمر می‌خواهد او را بردارد شب را تا صبح فکر می‌کند و این شعر را می‌سراید، که اگر بهشتی و جهنمی باشد که هست، توبه می‌کنم! این گونه تکلیف خود را یکسره کرد، آدم تا خود و تکلیفش را یکسره نکند نمی‌تواند امامش را بکشد!

 

 

این پراکندگی‌ها هم ریشه در سرگردانی سابق و تیه در رأی و عمل دارد، به همین جهت تا این پراکندگی‌ها، حل نشود، آدمی هر، دم به سویی می‌رود و هر جایی توقف می‌کند. که در سورۀ نساء آیه 74 آمده:« فَلْیقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ» پس باید قتال کنند در راه خدا ان کسانی که معامله کرده‌اند حیات دنیا را با آخرت.

 

و در آیه 104 سوره نساء آمده:« وَلَا تَهِنُوا فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یرْجُونَ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا» می‌فرماید در تعقیب و دنباله گیری این گروه کافر کوتاهی نکنید، اگر رنج می‌برید و درد می‌کشید، این‌ها هم رنج می‌برند، با این تفاوت که شما امید دارید و ان‌ها امیدی به خدا و به آینده معاد و آینده دنیا ندارند.

 

اگر انسان طرح جامعی نداشته باشد که پراکندگی‌ها را جمع کند، کارها به سامان نیست، درس به یک جهت خوانده می‌شود و ازدواج و کارهای دیگر به انگیزه‌های متفاوت دیگر، با طرح جامع است که انسان به آرامش می‌رسد و ان اینکه به یاد کسی باشد که دائماً به یاد اوست: الا به ذکر الله تطمئن القلوب، یعنی اینکه او مارا رها نکرده که همیشه به یاد ماست و یاد اوست که دل را آرام می‌کند و تناقض‌ها را برای انسان حل می‌کند، وگر نه اگر یاد او نباشد، دنبال سرگرمی‌های خودمان هستیم و همین‌هاست که ما را خائض و فرو رفته کرده است، که در آیۀ 91 سورۀ انعام می‌فرماید:« ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یلْعَبُونَ» این‌ها بازی گرند و به دنیا دل خوش، نمی‌خواهند رونده باشند، و به بازی مشغول اند.

 

 

از جمله مشکلات حضرت، گروه‌های سست عنصر است، حضرت مبتلا به کسانی است که نیش می‌زنند عیب می‌جویند، منحرف می‌شوند و نیرنگ می‌زنند، حضرت در خطبۀ 119 به خصوصیات آن‌ها اشاره دارند و ازآن ها گلایه می‌کنند که عبارتند از، طعّانین (کنایه زنان)، عیّابین(عیب جویان)، حیّادین (منحرفین )، و رواغین( فریب کاران و نیرنگ بازان و روباه صفتان)

 

در سوره حجرات آیه 11 است:« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یکُونُوا خَیرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یکُنَّ خَیرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» می‌فرماید: ای کسانی که ایمان اورده اید، نباید گروهی از مردان شما گروهی دیگر را مسخره کنند، شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند، و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، ...

 

بیان ساده‌اش این است که تو وقتی می‌خواهی به کسی بگویی این کار را نکن، مدام به او نیش می‌زنی که: چطوره؟ خوب بود؟...یعنی برخورد مستقیم را کنار می‌گذاریم و غیر مستقیم برخورد می‌کنیم؛ به طرف مقابل نیش می‌زنیم، انتقال تلخ احساس را برای او می‌خواهیم، تا تلخی‌اش را هم حس کند.

 

طعنه که صورت تلطیف یافته‌اش در طنز می‌آید، اگر دو خصوصیت را در تو و در مخاطب تو بیاورد، شکل مسأله عوض می‌شودغ اگر در تو عشق و محبت و نصیحت بیاید و اگر در مخاطبت حساسیت و آگاهی مطلوب تو فراهم شود، دیگر به طعنه و طنز روی نمی‌آوری، گاهی این طعن و طنز مخاطب را له می‌کند و اورا آزار می‌دهد.

 

ما به خدا می گوئیم: واعف عن توبیخی بکرم وجهک، این قدر آدم لطیف و حساس می‌شود که نمی‌تواند حتی این مقدار خراش را تحمل کند، حال چگونه می‌توانیم در جامعه‌ای که می گوئیم دوستشان داریم و یا به آگاهی‌شان واثق هستیم، طعنه بزنیم و همز و لمز کنیم.

 

وقتی که من عشق و دل سوزی نسبت به کسی نداشته باشم، حتی با محبت‌هایم می‌توانم اورا بسوزانم؛ گله حضرت از کسانی که همراهش هستند، این است که شما طعّانین هستید، خیلی نیش می‌زنید.

 

اگر تو عاشق کسی شوی دیگر او را کم نمی‌کنی لذا غیبتی که از آن نهی شده برای مؤمنین است، و مؤمن دلش لبریز از عشق به خداو خلق خداست، در سوره حجرات آیه 12 آمده است:« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ».

 

عیب جویی آن جایی است که تو عشقی نداری و می‌خواهی روی او را کم کنی و او را از میدان بیرون کنی؛ این جاست که جستجو می‌کنی تا عیب‌هایش را پیدا کنی آن هم به هزار شکل، حتی با محبت.

 

عیب جویی تو، از انتقام از تثبیت خودت و از نفی مخاطبت ریشه می‌گیرد، اما اگر تو علاقمند شدی، عیب را می‌پوشانی «خیر الساترین» به این است که تو به گونه‌ای عیب را بپوشانی که درمان شود، و منحرفین کسانی هستند که از اهداف روی بر می‌گردانند و تسویه حساب‌های زود رس نتیجه‌اش این است که تو می‌کوشی تا بیشترین امتیاز را داشته باشی، بهترین جنس را در دست داشته باشی، این است که مکرو فریب و نیرنگ تو بیشتر می‌شود، به این خاطر روّاغ، مکار است و این وعده خداوند است که آن‌هایی که به این حالت می‌رسند و می‌خواهند همۀ احتمالات را صاحب شوند، بهره‌ای نمی‌گیرند « أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ(البقرة آیه 16). حضرت بعد از این تقسیم بندی می‌فرمایند: جمعیت زیاد شما وقتی که دل‌هایتان پراکنده باشد، سودی ندارد.

 

لقد حملتکم علی الطریق الواضح التی لا یهلک علیها الا هالک من استقام فَإلی الجنه و من زلّ فالی النار، من آنچه در رابطه با شما داشتم، یعنی بینات روشن را به شما رساندم، و کار را برای شما یکسره کردم.

(ادامه دارد)

 

حسن حامدی

 

/701/830/م
 

ارسال نظرات