گستردگی مصادیق عمل صالح از دیدگاه آیتالله جوادی آملی
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، خدای سبحان در آیه چهار سوره مبارکه رعد فرمود: وَ فِی الاَرضِ قِطَعُ مُتِجاوِراتٌ وَ جَنّاتٌ مِنْ اَعنابٍ وَ زَرعٌ وَ نَخیلٌ صِنوانٌ وَ غِیرُ صِنوانٍ یُسقَی بِماءٍ واحِد. یک هکتار زمین که بر فرض به 10 قسمت تقسیم میشود، قِطَعٌ مُتِجاوِراتٌ. این 10 قطعه در جوار همند؛ خاک همه یکی، آب همه یکی، هوای همه یکی، آفتاب همه یکی، قمر و شمس برای همه یکی؛ لکن: وَ نُفَضِّلُ بَعضَها عَلی بَعضٍ فِی الاُکُل؛ امّا میوهها گوناگون، رنگها گوناگون، برگها گوناگون، مزهها گوناگون، بوها گوناگون؛ هر گل یک بویی دارد، هر میوه یک طعم و مزهای دارد، هر برگ یک رنگی دارد، میوهها فرق میکند.
«اُکُل» یعنی خوراکی، نه خوردن! تمام این میوهها از یکدیگر جدایند.فرمود: اینها دیگر از ناحیه مبادی فاعلی اِفاضه میشود. بعد فرمود: کُلُوا وَ ارْعَوا اَنعامَکُمْ اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ (1) برای کسی که دارای عقل باشد. هر کدام از اینها یک علامت و نشانه قدرت الهی است. اینها غیر از آن معجزاتی است که وجود مبارک موسای کلیم دارد.
خلقت بدن انسان از خاک
بعد فرمود: مِنهَا خَلَقناکُم، ما شما را از زمین آفریدهایم و به زمین میبریم و بار دیگر شما را از زمین بیرون میآوریم؛ اینها مربوط به بدن انسان است که درباره آن فرمود: اِنّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِین. حالا بشر اوّلی از طین است که وضعش روشن است، بشرهای بعدی هم از طین هستند؛ مع الواسطه. یا به وساطه اینکه جدّشان از خاک بود.
الان اگر کسی به پشت بام این نظام کیهانی برود، مردم این زمین را نگاه کند؛ میبیند اینها 2 قرن قبل در همان بیابانها و خاکها و مزرعهها و مرتعها بودند، 2 قرن بعد هم باز در همین مزارعند. یعنی اگر از یک فرشتهای سوال کنیم این 7 میلیارد بشر 2 قرن قبل کجا بودند، 2 قرن بعد کجا میروند، میفرماید: 2 قرن قبل در این باغها بودند، 2 قرن بعد هم در همین باغ ها هستند. خاکهای این باغها که زیر درخت بود، یا زیر بوته خوشه گندم و جو و برنج بود؛ تغذیه شدند، جذب شدند، به صورت برنج و گندم و اینها در آمدند، یا به صورت میوه در آمدند، کم کم به بازار عرضه شدند، نسل قبل، از این میوهها خورد و نطفه منعقد شد و از آن نطفه فرزندی به دنیا آمد، شدند این 7 میلیارد فعلی. اینها هم بعد از چند سال میمیرند و در قبرستان میروند و خاک میشوند و قبرستان یک مدّتی میشود پارک و بعد میشود اراضی مَوات و مُباح و بعد تقسیم میکنند و بعد هم به صورت مزرعه و باغ در میآید، یا به صورت های مسکن در میآید! این مال این بدنها.
امّا روح هرگز نمیمیرد، خدای سبحان میفرماید: شما خیال نکنید در زمین گم میشوید! این تعبیر «یُعیدُ» آن معاد مصطلح نیست که فرمود: مِنهَا خَلَقناکُمْ وَ فِیهَا نُعیدُکُمْ وَ مِنهَا نُخرِجُکُمْ تارَهً اُخرَی. معاد مصطلح در آیات دیگر هست، نظیر آیاتی که از آنها سوال میکنند کی ما را دوباره بر میگرداند؟ قُلْ یُحییهَا الَّذِی اَنشَاََها اَوَّلَ مَرَّه، بگو کسی که شما را بار اوّل آفرید. در بخشهای دیگر، آیه 51 سوره مبارکه اسراء این بود: فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعیدُنَا. شما که میگویید ما بعد از مرگ حساب و کتابی داریم، کی ما را بر میگرداند؟ جواب: قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ اَوَّلَ مَرَّه. این «یعیدُکُم» معاد مصطلح است که انسان دوباره در عالم آخرت زنده میشود. امّا این یُعیدُکُم ای که محلّ بحث است، مال این بدن است که مِنهَا خَلَقناکُمْ وَ فِیهَا نُعیدُکُمْ وَ مِنهَا نُخرِجُکُمْ تارَهً اُخرَی. این مِنهَا نُخرِجُکُم زمینه معاد مصطلح است.
گرفتاری مشرکان به مشکل حسگرایی
مشکل آنها این بود، میگفتند که انسان همین بدن است! بسیاری از این کمونیستها، آنوقتی که خُرُچرُف رئیس جمهور شوروی سابق بود میگفتند: انسان همین است که ما در تالار تشریح میبینیم و غیر از این نیست. یا (معاذ الله) خدایی نیست و گرنه ما میدیدیم. این تفکر حسّی و حصر معرفت در حس، دامنگیر این مادییّن هست که اگر باشد ما هم میبینیم. اینها میگویند: اگر چیزی دیدنی نباشد، (معاذ الله) موجود نیست. مشرکین حجاز هم گرفتار همین بودند. برخی از بنی اسرائیل هم مبتلا به همین حسگرایی بودند، که به موسای کلیم عرض میکردند: لَنْ نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللهََ جَهرَهً؛ تا ما بِه عیان نبینیم، ایمان نمیآوریم. یا میگفتند: اَرِنَا اللهَ جَهرَهً.این دو آیه نشان میدهد که اینها گرفتار حسگرایی بودند. مشرکان حجاز هم درباره خصوص انسان مبتلا به این بودند. میگفتند: ما که مردیم، در زمین گم میشویم.
پاسخی که قرآن کریم میدهد مربوط به این است که: آن (کُم) که حقیقت شماست در زمین نمیرود: قُلْ یَتَوَفّاکُم،همه حقیقت شما را فرشتههای ما میگیرند. این بدنتان خاک میشود، دوباره میسازیم. حقیقت شما از زمین برنخاست. این بدنتان از زمین برخاست، دوباره میشود زمین، سه باره ما این را از زمین بر میگردانیم. امّا شما که نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی، به آنجا مرتبط بودید، با دستگاه غیب مرتبط بودید؛ تمام حقیقت شما را به صورت (کُم)، نه بَعضُکُم؛ تمام هویت شما در دست فرشتههای ماست(یَتَوَفّاکُم). فرشته، عزرائیل (ع) و مأموران، متوفّیاند، شما متوفّا اید؛ شما وفات میکنید نه فوت، فرشتگان ما مُستوفیانه تمام، حقیقت شما را اِستیفا میکنند، به حضور ما میآورند؛ چیزی در زمین نمیماند!
ضرورت حفظ اعمال نیک تا قیامت
یک وقت است یک کسی مجرم است، بعد توبه کرد؛ این یَأتِ رَبَّهُ تائِباً. چون معیار این نیست که کسی در گذشته کار خوب کرد یا کار بد کرد! معیار آن است که کسی بد بیاید یا خوب بیاید. اگر کسی کار خوب کرد، بعد (معاذ الله) این را به هم زد؛ درست است که قَدْ عَمِلَ صالِحاً فِی الدُّنیا، امّا این را به هم زد: ثُمَّ ارْتَدَّ. یا کسی کار بد کرد، ولی توبه کرد؛ آن بد گذشت، ولی فعلاً یَأتِ رَبَّهُ مُؤمِناً.در قرآن کریم، در موقع پاداش دهی نمیگوید کسی در دنیا کار خوب کرد، میگوید: مَنْ جآءَ بِالحَسَنَه؛ کسی نقد در دستش باشد، نه اینکه در دنیا کار حسنه کرده باشد! اگر کسی کار خوب کرده، بعد به هم زده؛ به این پاداش نمیدهند!! معیار آن است که در صحنه حساب هر کی میآید، حسنه در دستش باشد: مَنْ جآءَ بِالحَسَنَهِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِهَا، نه مَنْ فَعَلَ حَسَنِه!
در قیامت هم اگر برای علماء حقّ شفاعت هست، مال همه نیست. کسانی که بَعَثَهُ اللهُ یُومَ القِیامَهِ فَقیهاً، به او میگویند: قِفْ تَشْفَعْ تُشَفَّع. خیلیها هستند که در قیامت عوام محشور میشوند! اینی که به دنبال نخود سیاه درس خوانده، اینکه به دنبال القاب بود یا به دنبال مال بود یا به دنبال صرافی بود؛ این دیگر فقیهاً محشور نمی شود! کسی که لِلّه درس بخواند، به درسش عمل بکند و باور بکند، به دنبال صرافی نباشد؛ این شخص بَعَثَهُ اللهُ یُومَ القِیامَهِ فَقیهاً. آنوقت به او میگویند: بایست و هر که را خواستی شفاعت کن و به همراه خودت ببر: قِفْ تَشْفَعْ تُشَفَّع. عمده آن است که آنجا که میآید، دستش نقد باشد: مَنْ جآءَ بِالحَسَنَه.
گستردگی مصداق عمل صالح برای نیل به رضای الهی
قرآن کریم روی عمل تکیه میکند و عمل خاصی را ذکر نمیکند. گاهی خصوصیّت عمل را ذکر میکند، امّا آن عملی که مشروع باشد و مورد رضای خدا باشد. چه دامداری و کشاورزی باشد و چه تولید و خودکفایی؛ فرق نمی کند چه باشد! هر کسی در هر کاری که دارد. این همه مردم که هستند، همهشان کارهایشان شبیه هم نیست! هر کسی در هر رشتهای که هست، اگرکارش را لِلّه انجام بدهد، مشمول «عمل صالح» است. لذا در اینگونه از موارد اصلاً عمل، خصوصیّت و نحوه عمل مطرح نیست! حالا کسی نماز بخواند یا کشاورزی بکند یا دامداری بکند یا درختکاری بکند، درخت را آب بدهد. هر عمل صالحی را ذات أقدس إله پاداش میدهد؛ از این رو برای این بخش از آیات اصلاً خصوصیّت عمل مطرح نیست.
فرمود: مَنْ یَأتِهِ مُؤمِناً قَدْ عَمِلَ الصّالحِاتِ فَاُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ العُلی. حالا اگر کسی عمل صالح نداشت، ولی مؤمن بود؛ اینچنین نیست که او را به بهشت راه ندهند. بعد از یک مدّتی راه میدهند، امّا درجات عُلیاء به او نمیدهند! بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی در جمع طلاب حوزه علمیه قم./907/د102/ح
منبع: کیهان