آسیب شناسی کارگزاران حکومت در زمان حاکمیت ولایت فقیه
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا موضوع آسیب شناسی کارگزاران حکومت اسلامی در زمان حاکمیت ولایت فقیه یکی از امهات مسایل و مباحثی است که نظام اسلامی با آن درگیر بوده و برای ادامه مسیر نورانی خویش نیازمند تمرکز و توجهی جدی بدان است.
موضوعی پردامنه و جدی که ابعاد مختلفی را در بر میگیرد و توجه به آن میتواند حاکمیت اسلامی را از گزند بسیاری از آسیبها و آفتها صیانت نماید و آنرا به عنوان نمونهای از یک نظام متعالی و الگو برای سایر نظامها و حکومتهای جهان امروز و فردا، معرفی کند.
جهاد اکبر؛ مبارزه با نفس، مهم ترین عامل مقاومت در برابر انحراف
این بحث را با حدیثی از کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره) آغاز میکنیم؛ عن الشیخ الاجل ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی صاحب الکافی، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن النوفلی عن السکونی، عن ابی عبدالله علی (ع) أن النبی صلی الله علیه و آله بعثت سریة فلما رجعوا قال: مرحبا یقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر فقیل یا رسول الله مالجهاد الاکبر؟ قال: جهاد النفس.
سکونی از امام صادق (ع) حدیث کند که فرمود: همانا پیغمبر صلی الله علیه و اله فرستاد لشگری را، پس چون که برگشتند فرمود:آفرین باد به گروهی که به جای آوردند جهاد کوچک را و به جای ماند بر آنها جهاد بزرگ، گفته شد ای پیغمبر خدا چیست جهاد بزرگ؟ فرمود: جهاد نفس است.
ودر سوره آل عمران آیه 14 میفرماید: « زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ » محبت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت، در نظر مردم جلوه داده شده است. ولی اینها سرمای? زندگی مادی است و سرانجام نیک نزد خداست.
پرورش مهرههای کارآمد با جهاد اکبر
برای زمینه سازی حکومت علوی، و تهیه مهرههای کارآمد، به جهاد بانفس نیاز است که پیغمبر اکرم آن را جهاد اکبر نامیدهاند. اما آسیبهای این عصر، جدای از آسیبهای در فرض انحراف است، چون این حاکمیت به خود دعوت نمیکند، بلکه دعوتش به سوی معصوم (ع) است و زمینه ساز حکومت علوی است.
به همین خاطر فرمودند: أنّ أمرنا صعبٌ مستعب لا یحتمله الا مَلَکٌ مقرَّب أو مؤمن امتحن الله قلبه للایمان. تحمل ولایت و صبوری در برابر امانت و تکلیف، یا شهود تمام میخواهد یا عشق مبتلا؛ شهود تمامی راه و تمامی مشکلات به انسان آمادگی میدهد که خضر به موسی میگوید: وَکَیفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا(الکهف/68) چگونه میتوانی صبور باشی برآن چه احاطه و آگاهی نداری.
ملک مقرب شهود دارد و به آینده وقوف دارد و مؤمن ممتحن به عاشقی میگویند که همراه عشق آماده گردیده است. گام اول عشق است. آدمی باید به خودش ایمان بیاورد و خودش را باور کند تا بتواند خدا را، غیب را، یوم الآخر و وحی را تحمل کند.
از شهود تا ابتلاء و محبت؛ گامهایی در ساحت قرب
گام دوم ابتلاء و محنت است، آنها که میخواهند بار بردارند و مسئولیت سنگین حکومت علوی را به دوش بگیرند، باید سختیها را تحمل کنند. بحث در این است که شما در برابر دشمن چه میکنید؟ چگونه زمینه و فرصتها را از او میگیرید و چگونه به دوستانی که میتوانند فرصت میدهید، اساس حرف همین است وگرنه همیشه میشود مشکل را به دیگری بست، شیطان کار خودش را میکند.
دشمن کار خودش را میکند، من چه کنم؟ آیا من میتوانم از نقطه ضعفهای دشمن بهره بگیرم؟ اینها مسأله اساسی است. بنابر این هم? مادر عصر حاکمیت ولی فقیه مسئولیم که هر کس به اندازه توانایی خود نقطه ضعفهای خود را پر کند و زمینه را برای حکومت علوی فراهم نماید چرا که کُلُّهُم راعٍ وَ کَلُّهُم مسئولٌ عَن رَعیَّتِه؛ همه شما مسئولید.
بعضی از آسیبهایی که در این فرض مطرح میشوند علاوه بر آسیبهای دوران معصوم (ع)، که باز هم مربوط به خود ماست؛ یکی فرصت ندادن به استعدادها است، ممکن است تنگ چشمی یا خستگی یا تجربههای بدی که من از دیگران داشتهام، باعث میشود که به دیگران فرصت ندهم تا خودشان را نشان دهند، من کاری را به شخصی واگذار کردهام اما او آن را خوب انجام نداده، از او میبرم و به دیگری روی میآورم؛ این تنگ چشمی است که باعث فرصت ندادن به ظهور استعدادهاست.
از مسائل خود کنار نکشیم تا مارا محاصره کنند؛ انسانی که دستش خالی است مگر میتواند در حلقه محاصره نیفتد و اگر افتاد مگر میتواند امتیاز ندهد؟ لذا اگر خود را آماده نکنیم، با دستهای ما کارهای خودشان را انجام میدهند و با زبان ما حرفهای خودشان را میزنند.
ورع، اجتهاد، عفت، سداد؛ بالهای رهایی
لذا حضرت در نام? 45 نهج البلاغه میفرماید: أعینونی به ورع واجتهاد، و عفة و سداد؛ مرا در چهار امر کمک کنید: ورع، اجتهاد، عفت، سداد انسان به همان نسبت که عشق و علاقه به چیزی دارد به همان اندازه خوف و خشیت جدایی را دارد، این عشق و ترس، ورع و اجتهاد را شکل میدهند و این دو حالت یکدیگر را متعادل میسازند، عاشق بدون این ورع از هر راهی میرود و هر کوششی را میخواهد، در حالی که ترس از جدایی و محرومیت در او حالت حذرو ترس و ورع میآورد.
در حوزه عمل و در میدان اقدام، ناچار آفتهای گوناگون از شهوات و از غضبی که پشتوانه این شهوات غضب آلوده است، وجود دارد به خصوص آن جا که محبوب شده باشد و تزیین گردیده باشند که عفت درمان آنهاست.
و اما سداد، پر کردن شکافها و برداشتن کسری هاو کمبودهاست، وجود مسدّد، وجودی است که خود شکاف و کسری ندارد و اهل سداد کسانی هستند که شکافها و کسریها را پر میکنند.
دلخوشی به تملقها؛ رمینه سازی برای سقوط اخلاقی
آسیب بعدی دل خوشی به تملقهاست، در بیانی از حضرت سجاد(ع) آمده: کَم مِن مَفتونٍ به حسنِ القَول فیه. چه بسیارند کسانی که به واسط? تعریفهای مردم فریب خوردهاند. توجه کنیم که گفتگوها، چاپلوسی هاو تملّق گویی ها سرشارمان نکند و فریبمان ندهد، وقتی میخواهیم خودمان را مقایسه کنیم باید با آنهایی که عقب افتادهاند، مقایسه نکنیم، بلکه با آنهایی که پیشرفت کردهاند، مقایسه کنیم لذا توقعهای جدید از خودمان داریم و به تملقها دل خوش نمیکنیم.
لذا حضرت در خطبه 16 میفرماید: شغل من الجنة والنار أمامه. مشغول است کسی که بهشت و جهنم را جلوی خود میبیند. بی خیال نیست که مشغول است و بر حذر است و با ورع است.
آسیب بعدی غفلت از زایش بی امان دشمن است، دشمن مدام فعالیت میکند، نیرو میخرد، خلق می کند، میزاید و کشف میکند؛ یعنی با همه و با هر کسی که بویی میبرد از این که میشود به روی او برنامه ریزی کرد، برنامه ریزی میکند.
دوری از نفرت و حسادت و دشمنی؛ تمرینی سترگ برای رستگاری
بر روی کمترین نفرتها، حسادتها و دشمنیهای ما حساب باز میکنند بروی توقع هاو تعلقهای ما برنامه ریزی میکنند که من چه چیزی رادوست دارم، چون دشمن هیچ معیار و ارزشی ندارد تا بترسد، دشمن نهایت زندگیاش رادنیا میبیند و خوب هم برای آن برنامه ریزی میکند. که حضرت در خطبه 133 میفرمایند: إنما الدنیا منتهی بصر الأعمی، که دنیا آخرین حدّ بینایی کور دل است.
و به تبع این آسیب، آسیب بعدی، غفلت از زایش خود است، وقتی که من نتوانم، تولید مداوم داشته باشم و نتوانم موالیدم را مصونیت بدهم و نتوانم مصونیت یافتهها را در جایگاه خویش بنشانم، قطعاً محاصره خواهم شد.
این نکتهای اساسی است که تو باید نیروهایت را تربیت کنی و مهرههایت را بسازی، مصونیت بدهی، آسیب پذیریشان را کنترل کنی و بر آنها در حین عمل نظارت مستمر داشته باشی.
راستی که شیطان بر هر کاری که ارزشمند تر است آتش بیشتر میگشاید و وسوسه زیادتر می ریزد و مشکل بیشتر فراهم میسازد و مایی که باید از این هجوم وسوسه و ظهور آرزوها به بصیرت میرسیدیم و مکر او را میشناختیم، خود ازحاملان جوجههای او هستیم، به تعبیر امام در خطبه 7 نهج البلاغه میفرماید: فباض وفرخ فی صدورهم، ودب ودرج فی حجورهم، فنظر بأعینهم، و نطق بألسنتهم، فرکب بهم الزلل، وزین لهم الخطل، شیطان در دلهای انان تخم گذارد و جوجههای خود را در دامانشان پرورش داد، با چشمهای آنان مینگریست و با زبانهای آنان سخن میگفت پس با یاری آنها بر مرکب گمراهی سوار شد و کردارهای زشت رادر نظرشان زیبا جلوه داد.
به همین خاطر در سوره انعام آیه 52 به رسول اکرم خطاب میشود: وَلَا تَطْرُدِ الَّذِینَ یدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِی یرِیدُونَ وَجْهَهُ، آن روحهایی که در طلوع و غروبشان، در شروع و پایانشان، دعوتی جز دعوت حق ندارند از خود نران.
کسانی که در فاصله روز، دگرگون نشدهاند و شروع و صبح، پایان و شب آنها، در دعوت به حق یکی بوده و شرک در وجود آنها رخنه نکرده و چیزی غیر از حق و دعوت به او، وجود آنها را پر نکرده، تو آنها را از خود نران.
و یادر سوره کهف ایه 28 میفرماید: وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِی یرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَینَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا، آنها که دعوتشان در شروع و پایان، در صبح و شب، یکی است با همانها باش، چشمهایت از آنها تجاوز نکنند، که همینها بار تو را میکشند و همین وجودهای طالب و تسلیم، نه آدمهای آب خورده پر بار که بارشان ر ا به دست تو میدهند، پس تو آنها را کنار نگذار، چشم از آنها بر ندار و به دیگران ندوز که در این چشم داشت، جلوه هاو زینتهای دنیا تورا گول میزند.
مهرههایی تمام وقت و کارامد برای حاکمیت اسلام و نه ابن الوقتهایی در مسیر باد!
این مهرهها را باید تولید کرد، اینها وجودهای تمام وقتی هستند که برای این کار آمدهاند، اینها استوانههایی هستند که تو باید سقفهای سنگینت را بر روی آنها بنا کنی، که در حد ایثار و فداکاری، فعالیت میکنند و در عین حال، خائفند که در سوره انسان آیه 10 میفرماید: إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا، که ما با تمام عملها باز هم خائف هستیم.
توئی که چنین مهرههایی داری، دنبال چه میگردی؟ اینهایی که خود طلب و تسلیم دارند، چرا از اینها عبور میکنی؟ اینهایی که هم صالح هستند و هم مصلح.
آسیبهای بعدی برخوردهای یکسان است، یعنی ما همیشه یک نوع برخورد داریم، در حالی که مشکلات متنوع هستند، حرفها متنوع اند، مکرها متنوع اند، ولی حرفهای ما، کارهای ما همه یک جور و قابل پیش بینی است، حتی دوست را خسته میکند تاچه رسد به دشمن که اورا میخنداند، اساسیترین حرف این است که ما خیال نکنیم اگر کسی خوب بود تا آخر خوب میماند پس باید بیاموزی که با طرف مقابل در هر موقعیت و با هر شرایط چگونه برخورد کنی، اگر تو فقط برای یک نحوه برخورد آماده شده باشی و برای یک نحوه زندگی برنامه ریزی کرده باشی، قطعاً عقب میمانی آن هم در دنیایی که هم تحول مستمر خودش را و هم تحول مستمر آدمهایش را شاهد هستی.
که در قرآن کریم سوره احقاف آیه 9 به این موضع گیریهای مختلف رسول در موقعیتهای مختلف اشاره دارد که حضرت برای هم? موقعیتها آماده بودند، قُلْ مَا کُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِی مَا یفْعَلُ بِی وَلَا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یوحَى إِلَی وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ.
میفرماید: من بدعتی میان رسولان نیستم و نمیدانم برای من و شما چه پیش میآید بلکه از وحی تبعیت میکنم و میدانم در هر موقعیتی چگونه موضع گیری نمایم.
حضرت هم در خطبه 81 درباره دنیا توصیفی دارند: ومن أبصر بها بصرته، ومن أبصر إلیها أعمته، این دنیا آن جا که هدف تو میشود و به آن نگاه میکنی تورا کور میکند و آن جا که وسیله میشود و با آن نگاه میکنی تورا بینا میکند، همچون خورشید که اگر با آن نگاه کنی، میبینی و اگر به آن نگاه کنی، کور میشود، پس در یک موقعیت دو نوع برخورد دو نتیجه میدهد این بینائی و کوری و این محرومیت و بهره مندی، نتیجه موقعیت و امکانات نیست، بلکه نتیجه موضع گیری و زاویه دید توست.
توجیه و برون فکنی آسیب بعدی است، گاهی ما مسئولیت یک مسأله را برعهده نمیگیریم، و چون این مسأله برعهده کسی نبوده و مسئول مستقیمی نداشته، پس هر کس میتواند به دوش دیگری بیندازد. مادام که خود را مسئول ندانیم، نمیتوانیم حرکتی داشته باشیم.
بحثی که در سوره صافات بین دو دسته حاکم و پیرو مطرح میشود، شاهد و نمونهای بر همین مسأله است، در این سوره آمده است: وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ(الصافات/24) انها را نگه دارید که مسئولند، از آنچه داشتهاند و درباره آنچه انجام دادهاند، باید جوابگو باشند، مَا لَکُمْ لَا تَنَاصَرُونَ(الصافات/25) چرا به یکدیگر کمک نمیکنید.
و حضرت در نامه 45 میفرمایند در مورد مسئولیت و عهده داری: أأقنع من نفسی بأن یقال: أمیرالمؤمنین، ولا أشارکهم فی مکاره الدهر، أو أکون أسوةً لهم فی جشوبة العیش! فما خلقت لیشغلنی أکل الطیبات، کالبهیمة المربوطة همها علفها، ایا به همین رضایت دهم که مرا امیر المؤمنین (ع) خوانند ودر تلخیهای روزگار با مردم شریک نباشم در سختیهای زندگی الگوی آنان نگردم؟
آفریده نشدهام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده.
فقدان طرح و برنامه؛ آسیبی جدی در برابر حاکم و حکومت اسلامی
نداشتن طرح و برنامه آسیب بعدی میباشد، وقتی که من طرحی نداشتم، جزمی نداشتم، احاطه نداشتم، مبتلا به تناقض میشوم و به بازی گرفته میشوم.
کسانی که نقشه و طرحی ندارند، مهره نقشه دارها و طعمه طراحها میشوند، عظمت قرآن در این است که به ما یاد میدهد، طرحها را چه وقت شروع کنیم و برنامه ریزیها را چه هنگامی داشته باشیم.
طرحها در شب، در متن بحران هاو حادثهها ریخته میشود، در عمق تاریکی است که باید برای فردای روشنت طرحی بریزی، اینجاست که تو حتی شب را قدر میدانی که در مطلع فجر، هزار ماه بی تدبیر کمتر از یک شب قدر است: لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ(القدر/3)
آن شبی که برای انسان اندازه هامشخص شد، در آن شب، قرآن نازل شد تا طرح او بر اساس آن باشد، رسول اکرم از طرحی برخوردار بود که توانست حتی از یهودیان نتیجه بگیرد، رسول طرحی داشت که مدینه را تصفیه کرد ایشان با صلح حدیبیه به مقصودش نزدیک شده، این صلح، از سطح و اندازه آگاهی رسول خبر میدهد که حضرت به مجموعه مسائل توجه داشت.
مادامی که رسول (ص) پایههایش را عَلَم نکرده، از طرحهای دیگری که در دست داشته، دست نمیکشد، لذا با طرحهای حضرت، نقشههای دشمن نقش بر آب شد.
وَقَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ وَإِنْ کَانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ(الإبراهیم/46). هنگامی که نقشه هاو مکرهایی که میتواند کوهها را متزلزل و آب کند کشف شد و رو افتاد، دیگر خاصیتی نخواهد داشت.
این طرح رسول بود و این هم علی (ع) که حتی در دامن دشمن خود، نسل خود را گسترده کرد، در دامن ابوبکر و سعد بن عباده، فرزندهای خود را پرورید یعنی محمد بن ابی بکر و قیس بن سعد را، و مهرههایش را فراهم کرد. باید در دشمن نفوذ کنیم تا از نقشههای او، پیش از پیاده کردن آنها آگاه باشیم، کسانی که از دشمن بی خبرند، چطور می خواهنددر برابر سنگرهای او سنگری بسازند؟ که امیر المؤمنین (ع) میفرماید: هیچ جمعیتی در درگاه خانه خود نجنگید، جز اینکه خوار و ذلیل شد خطبه 27.
اینها اشارههایی بود از مجموعه آسیبها؛ و حال در برابر اینها چه باید بکنیم؟ آیا میخواهیم به دیگران واگذار کنیم، توجیه کنیم؟ یا این که همه بار را به دوش میگیریم؟
امیر المؤمنین در نامه 62 میفرماید: من دست باز کشیدم تا آن جا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته میخواهند دین محمد (ص) را نابود سازند، پس ترسیدم اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم رخنهای در آن ببینم یا شاهد نابودی ان باشم.
که حضرت به عثمان بن حنیف در نامه 45 فرمودهاند: ألا وإن لکل مأموم إماماً، یقتدی به، ویستضیء به نور علمه. ألا وإن إمامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه، ومن طعمه بقرصیه. ألا وإنکم لا تقدرون علی ذلک، ولکن أعینونی به ورع واجتهاد، وعفة وسداد.
آگاه باش که برای هر پیروی کننده، پیشوایی است که از او پیروی کرده و به نور دانش او روشنی میجوید و بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه کهنه و از خوراکش به دو قرص نان اکتفا کرده است و همانا که شما بر چنین رفتاری توانا نیستید، ولی مرا به حذر و پرهیزگاری و کوشش و تلاش و پاکی و پاکدامنی و محکم کاری و درست کاری یاری کنید.
و درمان این آسیبها، همین سفارشات حضرت(ع) است؛ این کمکی است که ما میتوانیم برای ولی ّمان در این مرحله داشته باشیم. باشد که رستگار شویم.
حسن حامدی
/701/830/م