نقش صدوقین در تثبیت اسلام و تحکیم عقاید شیعه/شیخ صدوق حق بسیاری بر مکتب تشیع و حوزه دارد
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، همایش بزرگداشت صدوقین به همت اداره کل اوقاف و امور خیریه استان قم سه شنبه، پانزدهم اردیبهشت ماه سال 94 در در مرقد علی بن بابویه قمی برگزار شد.
صدوقین اطلاق بر علی بن بابویه قمی(صدوق اول) و شیخ صدوق است که پدر و پسر بوده و هر دو جزو فقها و دانشمندان طراز اول شیعی به شمار میروند.
در این مراسم که علما، طلاب، حوزویان و نمایندگان بیوت مراجع تقلید حضور داشتند، آیتالله رضا استادی، عضو شورای عالی حوزههای علمیه و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با تقدیر از برگزار کنندگان این همایش به بیان فضائل، شخصیت صدوقین و ویژگیهای آثار این بزرگواران پرداخت که در ادامه میخوانید؛
مرحوم صدوق و پدر بزرگوارشان حق بسیار زیادی بر مکتب تشیع و حوزههای علمیه دارند، این بزرگواران با برخی از رجالی که در طول سال برای آنها همایش و بزرگداشت برگزار میشود، قابل مقایسه نیستند؛ برای نمونه عطار نیشابوری در میان اهل عرفان و شاعران مرد بزرگی است، ولی برخی از کتابها او از حیث متن دارای مطالب نسنجیده است و حتی خود علاقهمندان به او میگویند که به خاطر زبان فارسی مطالب او را میخوانند.
شیخ صدوق و پدرشان حق عظیمی بر ما نه در زبان فارسی و عربی، بلکه در مکتب تشیع دارند؛ از اینرو نامگذاری یک خیابان در قم، ساختن یک مدرسه و بیان نام این افراد در تقویم کافی نیست. بسیار بیش از اینها باید برای شناساندن این بزرگواران به مردم تلاش کرد، این نیز تنها وظیفه اوقاف نیست، بلکه وظیفه دولت و جمهوری اسلامی است که از این بزرگواران تقدیر کند.
درباره شیخ صدوق و ابن بابویه شرح حال مفصلی در کتابهای مختلف نوشتهاند، ولی میتوان گفت بهترین شرح حال را «آیتالله ربانی شیرازی» پیش از شروع نهضت ـ سال 40 ـ تألیف کرده است.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بخش دوم سخنان خود را به بیان ویژگیهای آثار شیخ صدوق اختصاص داد و تأکید کرد: شیخ صدوق در جوانی پدرشان را از دست میدهند، از نوشتههای ایشان میتوان فهمید که در آن زمان بیست و اندی سال سن بیشتر نداشتهاند، ولی از بزرگان و علما به شمار میرفتند که بلافاصله پس از وفات پدر به عنوان شیخ بزرگ حدیث در قم مطرح و سپس به شهر ری منتقل میشوند.
ایشان پس از وفات پدر مسافرتهای فراوانی برای بیان و جمع آوری احادیث تا پایان عمر که قریب به 77 سال بوده، انجام میدهند؛ شیخ صدوق خدمات بسیاری برای اسلام و تشیع انجام داده است.
ادبیات قوی از ویژگیهای آثار شیخ صدوق است و کسی در اینباره به ایشان اشکال نگرفته است؛ وی پیش از آغاز به کار درباره حدیث یک عالم ورزیده در ادبیات بوده است؛ در کلام، فقه، حدیث، رجال و حتی تفسیر تخصص داشته که اینها با گرایش حدیث صورت میگرفته است، ایشان کتاب تفسیری داشته که به دست ما نرسیده است.
در مقدمه کتاب «من لایحضره الفقیه» مینویسند: بزرگی به من گفت رازی کتابی به نام «من لایحضره الطبیب» دارد، شما نیز بهتر است کتابی به نام «من لایحضره الفقیه» داشته باشید؛ بنده نیز این کتاب را شروع به نوشتن کردم.
در بخشی دیگری از مقدمه میگوید: تا آن زمانی که به بنده پیشنهاد دادن کتاب «من لایحضره الفقیه» را بنویسیم، 245 کتاب نوشته بودم؛ شیخ صدوق قریب به 15 سال پیش از وفات، کتاب «من لایحضره الفقیه» را نوشته است که در ابتدای آن کتاب میگوید «تاکنون بیش از 245 کتاب تألیف کردهام»، برخی از افراد نیز تعداد تألیفات ایشان را 300 عدد بیان میکنند.
کار شیخ صدوق بسیار گسترده بوده که نشانگر حافظه بسیار قوی ایشان است، متأسفانه بسیاری از کتابها ایشان از بین رفته و آنچه اکنون در میان ما است، به 20 عدد نیز نمیرسد؛ البته گفته میشود که پدر شیخ صدوق نیز 20 تألیف داشته که اکنون تنها یکی از آنها باقی مانده است.
آیتالله استادی، پاسخگویی به مسائل روز و شبهات را از ویژگیهای بارز شیخ صدوق و دلایل ایشان برای تألیف کتابهای مختلف عنوان کرد و ادامه داد: در عصر کنونی افرادی همانند آیتالله مطهری به فکر مطرح کردن مسائل روز در کتابهای خود بودند تا تألیفاتشان به روز باشد، کاربردی و قابل استفاده باشد؛ شیخ صدوق نیز چنین شخصیتی بوده و پاسخ به شبهات مختلف را وظیفه خود میدانسته است.
در مقدمه کتاب «اکمال الدین» مینویسد: پس از سفر به مشهد و زیارت علی بن موسی الرضا(ع) به نیشابور رفتم. در آنجا شیعیانی که به دیدن من میآمدند و شبهاتی را درباره امام زمان(ع) مطرح کردند که من هم سعی فراوانی در حل آن شبهات نمودم، تا آنکه به قم آمدم. در آنجا نیز شیخ نجم الدین ابو سعید محمد بن حسن بن محمد بن احمد بن علی بن صلت قمی به دیدارم آمد. او نیز از من درخواست نگارش کتابی در اینباره داشت و من هم به ایشان وعده اجابت دادم، تا آنکه شبی امام زمان(ع) را درخواب دیدم. آن حضرت به من فرمود: «چرا کتابی درباره غیبت نمینویسی تا خداوند به وسیله آن حوائجت را برآورده سازد؟». عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! من در این باره چند کتاب نوشتهام». آن حضرت فرمود: «اینک کتابی بنویس و در آن به غیبتهای پیامبران الهی اشاره کن!». پس از آن از خواب بیدار شدم و بر آن شدم تا این کتاب را به نگارش درآورم.
یکی دیگر از کتب مهم ما کتاب «توحید» شیخ صدوق است، این کتاب حدیثی میباشد، ولی در آن مسائل کلامی نیز به صورت مختصر بیان شده و یک کتاب درسی به شمار میآید که اگر حوزه بنا داشته باشد، اینگونه کتابها تدریس شود، میتواند کتاب توحید صدوق را به عنوان کتاب درسی قرار دهد که باید علما بزرگ آن را تدریس کنند.
وی در مقدمه این کتاب میگوید: آنچه که مرا به تألیف این کتاب واداشت، این بود که دیدم برخی از مخالفان شیعه به خاطر مشاهده برخی از روایات موجود در کتابهای شیعی که نسبت به تفسیر آنها جاهل و از معانیشان غافل بودند، آنها را به ناحق تفسیر و هیچ مقابلهای بین الفاظ آن روایات با الفاظ قرآن نکرده، ما را متهم به اعتقاد به تشبیه و جبر میکنند و از این طریق، چهرهای مشوّه از مذهب ما به مردم جاهل ارائه داده، طریقت ما را بر مردم پوشانده و آنها را از دین خدا باز داشته و بر انکار حجتهای خدا (ائمه طاهرین علیهم السلام)واداشتند. از اینرو، با قصد قرب الهی به کتابت این کتاب پرداختم.
شیخ صدوق تأکید میکند که این کتاب را برای رضای خدا نوشته است؛ در آن زمان مباحث مالی، اسم و رسم مطرح نبوده است، آن زمان اینگونه نبوده که فرد دلش را به تیراژ کتابها خوش کند، تنها خدا را در نظر میگرفت.
در گذشته نیز همانند دوران کنونی تهمتها و هجمههای فراوانی علیه تشیع وجود داشته که یکی از ویژگیها شیخ صدوق پاسخگوی به این شبهات و مسائل روز بوده است؛ پاسخ دادن به شبهات خود از بهترین عبادات به شمار میآید.
از دیگر کتابهای بسیار خوب شیخ صدوق میتوان به کتاب «خصال» اشاره کرد که در آن روایات شمارهگذاری شده و منبرهای به راحتی میتوانند از آن بهره ببرند؛ کتاب «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» از تألیفات ایشان است که گستردگی معلومات شیخ را نشان میدهد.
شاید اکنون بخواهند کتابی همانند «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» بنویسند، باید یک گروه بیشتر از 20 نفر تشکیل شود، تا بتوانند چنین آثاری را تألیف کنند، ولی مشاهده میکنیم که شیخ صدوق آن را به تنهایی تألیف کرده است.
یکی دیگر از کتابهای بسیار خوب شیخ صدوق «معان الاخبار» است؛ «امالی صدوق»، «مصادقة الاخوان»، «عیون اخبار الرضا»، «فضایل شیعه»، «صفات شیعه»، «اعتقادات»، «دین الامامیه»، «المقنع» و «الهدایه» از دیگر تألیفات شیخ صدوق است که تسلط کامل ایشان نسبت به مباحث مختلف اسلام و شیعه را نشان میدهد.
شیخ صدوق کتابی به نام «مدینه العلم» داشته که متأسفانه از بین رفته است؛ اگر کتابهای شیخ صدوق را 300 عدد بدانیم، باید گفت که 280 عدد آن از بین رفته و تنها تعداد انگشت شماری باقی مانده که مهمترین آنها «من لایحضره الفقیه» است، در این کتاب 6 هزار روایت بیان شده است، این تعداد روایات کم نیست، نشانگر آن است که شیخ صدوق به روایات بسیار تسلط داشته است.
مگر در آن زمان امکانات اینگونه بوده که بتوان روایات را به راحتی به دست آورد، در آن زمان نوشتن، نگهداری و تکثیر کتب مشکلات خود را داشته است؛ ولی شیخ صدوق 6 هزار روایت را در یک کتاب جمعآوری کرده و میگوید «حاضرم براساس تک تک آنها فتوا دهم».
این بسیار مهم است که فردی حداقل از میان 100 هزار روایت 6 هزار روایت را با توجه به مباحث مختلفی همانند سند نداشتن برخی از آنها، صدور آنها در هنگام تقیه، معارض بودن آنها با برخی دیگر از روایات در یک کتاب جمعآوری کند و بگوید که من حاضرم به آنها فتوا دهم، این نشان از تسلط بسیار خوب ایشان به روایت است.
شیخ صدوق شخصیت بسیار بزرگی بوده که به برکت دعای امام زمان(عج) به دنیا آمده است؛ درست است که ایشان از کمکهای غیبی نیز بهره میبرده، ولی اخلاص و قصد قربت خودش نیز وجود داشته، تمام تلاشش ترویج و تثبیت دین بوده است.
شیخ صدوق همانند شیخ مفید تعداد زیادی سفر با شرایط آن زمان برای جمعآوری روایات به افغانستان، مشهد و دیگر نقاط داشته است؛ ایشان شخصیتی شناخته شده در میان جامعه اسلامی بوده که مسائل و پرسشهای مختلفی از کشورها به ایشان ارسال میشده است.
شیخ صدوق برای دیدن مشایخ و دریافت روایات از آنها سفرهای طولانی و زیادی انجام میداده است؛ مرحوم آیتالله ربانی شیرازی میگوید «شیخ صدوق از تعداد 252 مشایخ چه شیعه و چه غیر شیعه روایات نقل کرده است».
شیخ صدوق حتی قابل قیاس با شخصیتهای بزرگی همانند سید بحرالعلوم هم نیست، چرا که سهم ایشان در مقایسه با علمای بزرگی همانند سید بحرالعلوم در تثبیت مکتب بسیار زیاد بوده است، البته هر دو سهم داشتهاند، ولی افرادی همانند شیخ صدوق زیر بنا را درست کرده و کتاب ایشان یکی از کتب اربعه شیعه به شمار میآید.
کتاب «وسائل الشیعه» با بهرهگیری از 80 کتاب بیش از 30 هزار روایت نقل کرده که 6 هزار عدد آن برای شیخ صدوق است، یعنی یک و پنجم روایات را شیخ صدوق نقل کرده است؛ سهمی که افرادی همانند شیخ صدوق و کلینی در تثبیت مکتب داشتهاند با دیگران قابل مقایسه نیست، اگر مرحوم کلینی را در یک کفه ترازو قرار دهیم و صدها عالم دیگر را در کفه دیگر ترازو، بازهم کفه ترازوی ایشان سنگینی میکند؛ چرا که در آن تاریخ و شرایط کتابی چنین مستحکم تألیف کرده که در دنیا برای ما افتخار به شمار میآید.
علمای میگویند شیعیان باید سرشان را بالا بگیرند و بدانند که ثقهالاسلام آنها در قرن سوم و چهارم کتابهای حدیثی نوشته است که نخستین کتاب ایشان کتاب عقل است، کدام مکتب و مذهبی را سراغ دارید که به این میزان به عقل بهاء دهد؟
افرادی همانند شیخ صدوق، مرحوم کلینی و شیخ طوسی سهمشان نسبت به تحکیم عقاید تشیع و اصل اسلام بسیار زیاد است که به هر میزان ما بتوانیم از آنها تجلیل کنیم باز هم کافی نیست. البته باید بدانیم در کتابهای شیخ صدوق و مرحوم کافی نیز با تمام عظمتشان گاهی روایت ضعیف یافت میشود، به گونهای نباشد که فرد بگوید هر چه این بزرگواران گفتهاند درست است و دشمن نیز از این طریق بخواهند در برخی از مسائل علیه ما هجمه کنند.
ما هیچ کتابی را «من البدو الی الختم» مصون از اشتباه نمیدانیم، عظمت این بزرگواران و زحمتهایشان جای خودشان، ولی باید بدانیم که معصوم نبودهاند و ممکن است برخی از مسائل ضعیف را نیز در کتابهای خود مطرح کرده باشند؛ البته اینکه چند حدیث ضعیف بیان شود، به جای لطمه نمیزند.
کتاب «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق به قدری مهم است که شرح و حاشیه فراوانی بر آن نوشته شده است؛ مناسب است که طلاب با کتابهای حدیثی و شرح آنها آشنا باشند، در حالی که متأسفانه طلاب نسبت به این کتابها آشنایت کمی دارند و این عیب است، نباید به این کتابها بی اعتنا باشیم و خود را از فواید آنها محروم کنیم، برخی از اساتید ما نسبت به کتابهای قدیمی بسیار گرایش داشتند.
خوب است طلاب افزونبر دروس خود، روزی یک یا دو حدیث از کتاب «کافی» را با یکدیگر مطالعه و مباحثه کنند تا مقداری نسبت به مسائل تسلط داشته باشند؛ بنده قریب به 50 سال پیش در مسافرتی از یک رجال سیاسی آن زمان کتاب خاطراتی گرفته و مطالعه کردم، در این کتاب نوشته شده بود «جوان بودم گرفتار وسواس شدم، کم کم گرفتار شبهات اعتقادی شدم، متحیر مانده بودم که چه کنم، تصادفا تصمیم گرفتم یک کتاب حدیثی را از ابتدا تا پایان بخوانم، اثر وضعی خواندن کتاب این بود که به طور کامل تمام شبهات و وسواسها را فراموش کردم»؛ خواندن آیات قرآن و روایات اثرگذار بوده و شبهات را برطرف میکند.
البته در برخی از کتابها همانند «فهرست شیخ بن نعیم» از شیخ صدوق پسر و پدر نام برده شده است که مؤلف گفته است: پسر(شیخ صدوق) 200 تألیف از پدر و چند تألیف از خود یاد کرده است؛ مرحوم تستری در قاموس الرجال میگوید «ایشان اشتباه کرده و مطلب را عکس بیان کرده است، یعنی 200 کتاب برای پسر است و چند کتاب برای پدر»؛ در ظاهر نیز اینگونه به نظر میآید که مرحوم علی بن بابویه چندین کتاب بیشتر تألیف نکرده است، چرا که شیخ صدوق در هنگام تألیف کتاب «من لایحضره الفقیه» بیان میکند که تاکنون 245 کتاب تألیف کرده است.
از پدر صدوق نیز کتابهای بسیار کمی از جمله «شرایع» برای ما باقی مانده که عظمت ایشان با این کتاب مشخص میشود، چرا که نشان دهنده تسلط ایشان بر مباحث فقه، حدیث، معارف و دیگر موارد است و خلاصهای مکتب را در کتاب «شرایع» بیان کرده که در حال حاضر مختصری از این کتاب باقی مانده است؛ به طور کلی باید گفت که صدوقین سهم وافری در تحکیم مبانی تشیع، مذهب اهلبیت(ع) و ترویج آن را داشتهاند.
باید شاکر خدا باشیم که همین مقدار از آثار این بزرگواران در اختیار ما است و بیش از اینها از این بزرگواران باید تجلیل کنیم، مردم به ویژه مردم قم و تهران را با این افراد آشنا کنیم.
/502/993/م