روایت سالهای اسارت؛
مقاومت 45 روزه زیر شکنجه دشمن
خبرگزاری رسا ـ آزاده و جانباز بوشهری گفت: من و همرزمانم مدت 45 روز در زیر سخت ترین شکنجهها و آزار و اذیت دشمن مقاومت میکردیم.
امنیت امروز ما با بهای بزرگ به دست آمده است؛ بهایی که با جان و صبر و پایداری نفر به نفر همه شهیدان، جانبازان و آزادگانمان به تحقق رسیده است.
جنگ هشتساله تحمیلی در ظاهر اگرچه خانوادههای بسیاری را بیپدر، بیپسر و عدهای را با پیامدهای طاقتفرسای جانبازی در همه انواعش از اعصاب و روان گرفته تا مشکلات شیمیایی و قطع نخاعی روبهرو کرد؛ اما در همه ابعاد خود به تقویت مراحل درونی و انسانسازی منجر شد.
بسیاری از آزادگان ما نیز در این میان، رنج اسارت را به جان خریده و مقاومت کردند؛ اما حاضر نشدند قدمی از اعتقادات و هویت خود عقبنشینی کنند.
اندک اندک روزها گذشت و برگ های تقویم ورق خورد تا به روز 26 مرداد ماه روز آغاز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی رسیدیم و همین مسأله برای خبرنگار خبرگزاری رسا بهانه ای شد تا گفتوگویی با خلیل رضایی جانباز 35درصد و آزاده بوشهری هشت سال دفاع مقدس صورت گیرد.
رسا ـ لطفا از نخستین روزهای حضورتان در جبهه بگویید.
دهم دی ماه سال 56 در عملیات کربلای 4 و و در خط سربازان خط شکن اعزام شدیم؛ عملیات کربلای 4 از قبل برنامه ریزی شده بود؛ ولی با توجه به اطلاعاتی که دشمن از قبل به دست آورده بود باعث شد عملیات لو برود و با موفقیت انجام نشود .
رسا ـ ضمن تشریح عملیات کربلای 4، برای ما از نیروهای عملکننده و چگونگی شکستن خط دشمن و افتادن در محاصره دشمن بگویید.
در عملیات کربلای 4 دو گردان وجود داشت؛ یکی گردان مالک اشتر که غواص بودند و دیگری گردان ابوالفضل که زمینی بودند و خط شکن، افرادی که در گردان مالک اشتر غواص بودند، در بعضی عملیات ها وجود باتلاق ها و موانعی که دشمن در آنجا کار گذاشته بود باعث می شد عملیات به سختی پیش برود و با موفقیت انجام نگیرد و حتی در بعضی عملیات ها رزمنده ها در برخورد با این موانع به فیض شهادت نائل آیند.
شب عملیات با وجود اینکه همه مسیرها منتهی به نهر و رودخانه اروند زیر مین و توپخانه دشمن قرار گرفته بود تا آنجا پیش رفتیم که توانستیم سنگرهای کمین دشمن را شناسایی و از بین ببریم. وضعیت به گونه ای شده بود که شب عملیات دشمن همه جا را محاصره کرده بود ولی از آنجا که دشمن از نحوه شکل گیری عملیات ما اطلاع کسب کرده بود، عملیات لو رفت و در پایان به ناچار در محاصره دشمن درآمدیم .
رسا ـ چه مدت در اسارت بودید؟ اسارت را در اردوگاههای مختلف عراق چطور مقاومت کردید؟
در زمان اسارت من و سه نفر از همرزمان از استان بوشهر بودیم در این زمان مدت 13روز در اردوگاه بصره بودیم و بعد از آن ما را به اردوگاه الرشید در بغداد انتقال دادند که یک پادگان نظامی بود، من و همرزمانم مدت 45روز در زیر سخت ترین شکنجه ها و آزاد و اذیت دشمن مقاومت می کردیم. بعد از آن ما را به استان صلاح الدین عراق بردند و مدت چهار سال در اردوگاه آنجا در اسارت بودیم؛ بعد از آزادی، سرانجام در شهریورماه سال 69 به میهن عزیزمان ایران بازگشتیم.
رسا ـ خاطره ای از دوران اسارت دارید؟
خاطره های زیادی از زمان جبهه و جنگ و دوران اسارت در ذهن به جا مانده است ولی یک خاطره از دوران اسارت به یادمانده که دوست دارم در اینجا بیان کنم؛ یکی از مسائل مهم پایبندی و اعتقاد به ارزش های اسلامی ما شیعیان، توسل به ائمه اطهار و اهل بیت(ع) و قرآن است در آن زمان اردوگاه الرشبد بغداد راهروهایی داشت که هر کدام از این راهروها به غرفه هایی منتهی می شد؛ یکی از دوستانی که آنجا در اسارت بود روی دیوار یکی از راهروها نوشته بود: " الله واحد ، خمینی قائد" نگهبانان پادگان با دیدن نوشته روی دیوار عصبانی و ناراحت شدند و برای شناسایی آن فرد شروع به جستجو و بازرسی از اسرا کردند؛ فشارها و شکنجه های آنها برای بازجویی بیشتر شد تا آنجا که دیگر از شکنجه های ما خسته شده بودند؛ تصمیم آخر را گرفتند و ما را مجبور کردند تا روبروی هم قرار بگیریم و همدیگر را کتک بزنیم. در آخر هم مشخص نشد چه کسی این کار را کرده و قضیه فیصله پیدا کرد.هدف دشمن از این کارها فقط ایجاد تفرقه و اختلاف بین ما و دوستان بود.
رسا ـ خانواده از اسارت شما اطلاع داشتند؟
تا زمانی که در اردوگاه دشمن و در اسارت بودم با خانواده ارتباط نداشتم. در آن زمان حمایت های صلیب سرخ بود که از اسرا و آزادگان در زندان ها و پادگان های عراق اطلاعات کسب می کردند. در زمان اسارت اردوگاه اجازه نداد صلیب سرخ برای بازرسی و مصاحبه با اسرا به اردوگاه بیایند تا آن زمان نیز خانواده ام از اسارت من اطلاع نداشتند.
رسا ـ از حال و هوای زمان آزادی و بعد از آن بگویید؟ بعد از بازگشت به میهن چه کار کردید؟
بعد از بازگشت به میهن اسلامی چون قبل از اعزام به جبهه دانشجوی تربیت معلم بودم ادامه تحصیل دادم و در شغل شریف معلمی به خدمت در آموزش و پرورش استان بوشهر درآمدم. همزمان تحصیل را نیز کنار نگذاشتم و سطح کارشناسی را در دانشگاه شیراز ادامه دادم و توانستم به سمت مدیریت آموزش و پرورش شهرستان دشتی و سپس در دفتر نظارت شورای نگهبان استان به خدمتگزاری مشغول شوم. از سال 89 – 90 تاکنون در دبیرستان نمونه امام خمینی(ره) بوشهر در خدمت آموزش و پرورش استان هستم.
رسا ـ افراد شاخص و همرزمان شما در آن زمان چه کسانی بودند؟ معرفی می کنید؟
از همرزمانم در آن زمان، آقای حاج علی زینعلی بود که در آن زمان معاون سیاسی و امنیتی استانداری بوشهر بود همچنین آقای شیخ ابولی و حاج حسین بختیاری و حاج احمد دهباشی که همه از همرزمانم در عملیات کربلای 4 بودند.
رسا ـ و حرف پایانی شما؟...
جوانان انقلابی ما سعی کنند این انقلاب را براساس آرمان ها و ارزش های اسلامی و توجه به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب پیش ببرند و از ارزش ها و سرمایه های میهن اسلامی حفظ و پاسداری کنند و دعای آخرم این است که در این مسیر موفق و پاینده باشند./833/گ403/س
ارسال نظرات