۱۱ آبان ۱۳۹۴ - ۱۷:۵۸
کد خبر: ۲۹۹۴۶۳
گفت‌وگوی تفصیلی رسا با نایب رییس انجمن علمی اصول فقه؛

رویکردهای علمی ما باید مبتنی بر نیازسنجی و مقتضیات روز باشد/ مباحث عقلی قابل تفکیک از مباحث اصولی نیستند

خبرگزاری رسا ـ حقیقت آن است که اصول فقه موجود با اصول فقه آرمانی فاصله قابل توجهی دارد؛ قطعاً اصول فقهی که الان در حوزه است جایگاه بزرگ و بلندی دارد، ولی اصول فقه آرمانی ما نیست. برای اینکه اصول فقه آرمانی ما، اصول فقهی است که در همه ابواب فقه اعم از سیاست، مالیات و اقتصاد و دیگر ابواب مسائل زندگی قاعده‌مند باشد.
آيت الله رحماني

 

گفت‌وگو با حجت الاسلام و المسلمین رحمانی نایب رییس انجمن علمی اصول فقه حوزه در محورها و مباحث مختلفی شکل گرفت. شاید بتوان عصاره بیان ایشان را در این خصوص در این عبارت جستجو کرد که: ما در علم اصول به نقطه آرمانی نرسیده‌ایم؛ نقطه آرمانی ما در علم اصول رسیدن به نقطه‌ای است که هر مسأله جدیدی که می‌آید، ما قواعدش را آماده داشته باشیم و حال اینکه چون قواعد ما منظم نیست، می‌بینیم که اختلافات خیلی زیاد است و افراد گاهی سلیقه‌ای جواب می‌دهند. به هر حال این مسائل نشان می‌دهد که قوانین مدون اصولی نداریم. پس رسیدن به اصول آرمانی آن زمانی است که ما در همه مسائلی که نوظهور است و مسائلی که بوده و خواهد آمد بتوانیم قواعدی را تبیین و آماده کنیم؛ این آرمان است. بخش اول این گفت‌وگوی تفصیلی و تحلیلی را با هم می‌خوانیم.

در این گفت‌وگو از بحث مهم و خطیر فقه حکومتی تا رویکردهای پژوهشی به علم اصول در دوران کنونی و ضرورت نیاز سنجی مبتنی بر ابتلائات و مسائل روز در این حوزه مطرح شد. شاید از مهم‌ترین نکاتی که در این بحث بتوان به آن اشاره نمود، نوع رویکرد تحلیلی ایشان در بحث سیر تطور مبانی فکری علم دینی است که به نوعی بیان و مروری بر اصول اساسی حکومت اسلامی یا حکومت صالحان هم به شمار می‌رود.

 
نکته دیگری که با ایشان مورد بحث قرار گرفت، بحث علم اصول بود و فضایی که ملهم از رویکردهای پژوهشی در این علم می‌تواند به رشد و نمو بهتر این میدان عظیم و مهم علمی یاری رساند.

 

رسا ـ استاد! تحلیل و ارزیابی شما از وضعیت اصول فقه موجود و نیز افق مد نظرتان از اصول فقه مطلوب و آرمانی چیست؟


حقیقت آن است که اصول فقه موجود با اصول فقه آرمانی فاصله قابل توجهی دارد؛ قطعاً اصول فقهی که الان در حوزه است جایگاه بزرگ و بلندی دارد، ولی اصول فقه آرمانی ما نیست. برای اینکه اصول فقه آرمانی ما، اصول فقهی است که در همه ابواب فقه اعم از سیاست، مالیات و اقتصاد و دیگر ابواب مسائل زندگی قاعده‌مند باشد. باید این امکان وجود داشته باشد که در تجارت بین المللی، احکام این نوع از تجارت را از قواعد اصولی استخراج کنید.


به عبارت دیگر
هنوز این قواعد آن‌قدر تنظیم نشده که هر مجتهد بلافاصله بتواند تمام احکام مربوطه را از ابواب مختلف استخراج کند، ولی ماده‌اش موجود است و با توجه به روایات و آیاتی که ما داریم، می‌شود قواعدی از این کتاب و سنت استخراج کرد که در همه ابواب زندگی این تأثیر فعلی را داشته باشد و مجتهدین بتوانند به آسانی آن را استخراج کنند.


علت این وضعیت هم این است که در حوزه‌ها معمولاً کتاب‌های معمولی فقه مانند صلاة، طهارت، نکاح، طلاق، دیات، معاملات و... در این حدود مورد بحث بوده، قواعد اصولی این ابواب هم تا اندازه‌ای منقح شده است؛ ولی ابواب دیگری هم در فقه است همچون فقه الحکومه که الان در حال آمدن به صحنه است و قواعد زیادی می‌طلبد که گاهی این‌ها اصلاً به فعلیت نرسیده و گاهی این حرف را برای بعضی افراد که می‌زنید نمی‌فهمند یعنی چه!


شما فقه را در همه جا می‌بینید چون جایی نیست که فقه در آنجا حضور نداشته باشد؛ قابل تصور نیست که نقطه‌ای در دنیا فقه نباشد. مثلاً نماز در فضا، نماز در قطب یا سفینه و مسائل دیگری که پیش می‌آید یا عبادات و معاملات. این‌قدر ابواب زندگی زیاد می‌شود و توسعه پیدا می‌کند که مثلاً علومی و صنعاتی که می‌آید هر صنعت و علمی حکمی می‌طلبد و شما باید قواعدی داشته باشید تا به واسطه آن قواعد، حکم زندگی را استخراج کنید؛ ولی ما چنین اصولی نداریم که بخواهد و بتواند همه این موارد را پوشش دهد.

 


اصول موجود، اصولی که ما می‌خواهیم نیست؛ ولی نه اینکه این اصول به درد نخورد یا ناقص باشد. در ابوابی که قواعد کافی است، برای استخراج این ابوابی که موضوع بحث در زندگی معمولی مردم است، اصول ما کارآیی دارد.

 

ولی توسعه مسائل زندگی، قواعد جدیدی از اصول را می‌طلبد و لذا بایستی در مسائل اصولی، تحقیقات جدید و نوینی به وجود بیاید که برای ابعاد زندگی امروزین افراد جامعه، قواعد نو و جدید ممحد بشود نه اینکه فقط در ابوابی که الان معمول است، نتیجه بخش باشد؛ بلکه در مسائلی که امروز وجود دارد و در آینده هم می‌آید، باید اصول ما جوابگو باشد و با توجه به اینکه ابواب زندگی توسعه پیدا می‌کند، بایستی قواعد اصولی هم توسعه پیدا کند.


رسا ـ استاد! آیا حضرتعالی زمینه‌های این تحول و نوآوری را در حوزه امروز و اکنون ما می‌بینید یا نه، این صرفاً یک آرزوست.


فکرش قبلاً نبوده ولی الان آمده است. در حال حاضر باید گفت هم فکرش آمده و هم ضرورتش؛ الان دست اندرکاران و فقهایی که متصدی امور هستند می‌بینند که احتیاج به چنین قواعدی هست و لازم است راهکارهای جدیدی از اصول برگرفته شود و برای حل این مشکلات ارائه شود.


رسا ـ به نظر شما کجا می‌تواند متکفل احیا و پیگیری اجرایی شدن و دستیابی به این آرمان باشد؟


بله این امر متصدی می‌خواهد؛ متأسفانه یا از حیث کمبود بودجه یا از این حیث که ضرورت را آن‌هایی که مسئول اصلی هستند درک نمی‌کنند یا اینکه اگر درک می‌کنند امکانات و نیروی انسانی آن را ندارند و...؛ به هر حال اکنون این موضوع خیلی جدی نیست و این مایه تأسف است. بایستی فقها برای مسائلی که در مسیر توسعه زندگی بشر پیدا شده است راه چاره اصولی بیابند. تا این مسائل اصولی پیدا نشود نمی‌توان جواب خیلی از این مسائل را داد.


برای مثال یک مسأله جدیدی به وجود می‌آید مثلاً نماز در فضا یا در قطب؛ سی تا نظریه پیدا می‌شود. این نظریات مختلف به این خاطر است که قواعد منظم اصولی موجود نیست. وقتی یک مسأله جدیدی به وجود می‌آید مانند تلقیح مصنوعی یا دیگر موارد که مثلاً در مؤسسه رویان مطرح است، می‌بینید که در فقهای امامیه هفت تا هشت تا نظر به وجود آمده است؛ دلیل این اتفاق این است که قواعد منظم نیست. اگر قواعد منظم اصولی موجود باشد، قطعاً این اختلافات کم است. چرا در مسائل عبادی اختلاف کم است ولی در این مسائلی که جدید به وجود می‌آید می‌بینید که هر کسی یک چیزی می‌گوید؛ اینکه هر کسی یک چیزی می‌گوید این معنی را می‌دهد که قواعد منظم و قابل پذیرش برای همه و به اصطلاح قواعد اصولی آن تدوین نشده است.


هم می‌شود گفت که قواعد منظم نشده و هم می‌شود گفت که اخلال به وجود آمده است؛ مثلاً ما مباحث اصولی را با مباحث فلسفی مخلوط کرده‌ایم. البته مباحث فلسفی کمک می‌کند. گاهی از اوقات قواعد فلسفی در استخراج احکام کمک قابل توجهی می‌کند.

 


رسا ـ یعنی شما فلسفه را در حد کمک کردن به اصول می‌دانید یا نه بعضی وقت‌ها مخل هم می‌شود؟


فلسفه از حیث اینکه در مسائل فقهی کمک کار اصولیین بوده شکی نیست؛ حالا اینکه مثلاً مباحث فلسفی گاهی به نادرستی وارد اصول شده باشد بله ممکن است. ولی اگر ما از قواعد فلسفی کمک بگیریم، می‌توانیم در رشد علم اصول موفق‌تر باشیم. مثلاً قاعده ملازمه یا مستقلات عقلیه یا ملازمه بین امر به شی و نهی از ذبح، همه این‌ها قواعد عقلی است؛ ولی خوب این قواعد عقلی کمک کرده، نه اینکه زیان زده باشد به اصول. این حرف‌ها را بعضی افراد می‌زنند که چون می‌بینند یک سری مباحث فلسفی که آن‌ها می‌بافند و بعضی از کسانی که درس خارج می‌گویند و مباحث را طولانی می‌کنند، این‌ها اساساً مباحث جزئی خیالی را می‌گویند که نمی‌شود اسم آن‌ها را فلسفه گذاشت و الا مباحث عقلی را نمی‌شود از مباحث اصولی تفکیک کرد. به هر حال شما احکام شرعی را از ادله نقلی به توسط عقل می‌فهمید. یعنی شما با عقل باید از نقل، حکم شرعی را استخراج کنید.


رسا ـ این نکته که من عرض کردم به خاطر این بود که آیت الله سبحانی این اشاره را داشتند و جایی این مسئله را فرموده بودند.


بله این بیان حضرت آیت الله سبحانی در جایگاه خودش درست است، ولی نسبت به چیزهایی که ایشان مرادش است، صحت دارد و الا خود ایشان در همین اصولی که نوشته، از اکثر مسائل عقلی استفاده کرده و در کتاب‌های خودشان آورده‌اند.


رسا ـ جایگاه علم اصول الان در فضای علمی و آموزشی حوزه کجاست؟ آیا جایگاه حقیقی خودش را دارد یا اگر ندارد جایگاهش کجاست؟ مثلاً تفسیر را می‌دانیم که همیشه مظلوم و در حاشیه بوده است.


نه این را هم من قبول ندارم. این را قبول ندارم که تفسیر مظلوم و در حاشیه است؛ اصلاً در حوزه قم همه‌اش درس تفسیر است. من در منزل آقای طباطبایی، آقای مقتدایی و علمای دیگر هم بودم و اگر حتی پنج دقیقه به من مهلت دادند سخنرانی کردم و گفتم که ببینید بعضی می‌گویند که در حوزه علم تفسیر و درس تفسیر کم شده، ولی ما همه‌اش درس تفسیر می‌گوییم؛ مثلاً در درس خارج کتاب الصلاة اگر آیات مربوط به صلاه نبود، این همه روایت نمی‌آمد؛ پس ما داریم تفسیر قرآن می‌گوییم. در کتاب زکات آیات زکات، در کتاب حج آیات حج؛ بالاخره درست است که ما زیاد روایات را بررسی می‌کنیم، ولی باز این روایات مربوط به آیات است. بنابراین همه مسائل فقهی پیرامون آیات الاحکام است؛ پس تفسیر است.


به هر حال حوزه تفسیر می‌گوید، ولی تفسیر آیات الاحکام؛ اما در خصوص تفسیر آیات تبیینی قبول دارم آنچنان که باید، نیست. درست است که آیات تبیینی در حوزه کم است.

 


رسا ـ شاید در مقایسه با جریان و روند حاکم بر حوزه که فقه و اصول است وقتی مقایسه می‌شود گفته می‌شود که تفسیر در حاشیه است.

 

فقه و اصول، تفسیر آیات است که بله نسبت به آیات الاحکام خیلی بحث می‌شود ولی نسبت به آیات دیگر کمتر.

 

رسا ـ منظور بنده حقیر هم همین بود. موافقید برگردیم به بحث اصول؟ بحث اصول را می‌فرمایید که جایگاه اصول را چگونه می‌بینید؟ منظورم در مقایسه با آن نقطه آرمانی است.


نقطه آرمانی ما در علم اصول رسیدن به نقطه‌ای است که هر مسأله جدیدی که بیاید ما قواعدش را آماده داشته باشیم و حال اینکه چون قواعد ما منظم نیست، می‌بینیم که اختلافات خیلی زیاد است و گاهی سلیقه‌ای جواب می‌دهند. به هر حال این مسائل نشان می‌دهد که قوانین مدون اصولی نداریم. پس رسیدن به اصول آرمانی آن زمانی است که ما در همه مسائلی که نو به دنیا رسیده است و نو به ظهور رسیده است و مسائلی که بوده و خواهد آمد بتوانیم قواعدی را تبیین و آماده کنیم؛ این آرمان است. ولی فعلاً در این حد است که در ابواب زندگی معمولی که از گذشته و حال بوده کار کنیم. فقط در این‌هاست ولی مثلاً مسائل فضا، مسائل قطب، مسائل زندگی در کرات، مسائل صنعت جدید، مسائل تولیداتی که در مؤسسه رویان مطرح است و ده‌ها مسأله جدید دیگر که در این‌ها هنوز مسائل اصولی تبیین شده نیست. حقیقتاً نباید این همه اختلاف در مباحث اصولی مبتلابه امروز ما باشد؛ پس اصول آرمانی ما آن اصولی است که بتوانیم در آن حوزه به قواعد مبینی برسیم که این قواعدش هست؛ یعنی در ذیل آیات و روایات ما می‌توانیم قواعد زیادی را داشته باشیم که بتواند پاسخگوی همه این مسائل جدید باشد. ولی روی این‌ها کمتر کار شده است.


رسا ـ چرا؟ به نظر شما آیا اساسش این است که ما روحیه کار جمعی نداریم؟ حتی علمای ما این روحیه را ندارند؟


مرحبا! یکی‌اش همین است؛ روحیه کار جمعی نداریم. یکی دیگر هم اینکه بالاخره آن‌ها هم زندگی دارند. ما وقتی می‌خواهیم یک گروهی را به کار بگیریم، به یک کار مهم بایستی فکر حاشیه‌هایش را هم بکنیم؛ تأمین حاشیه‌ها میسر نیست؛ فرض کنید ما این استاد را می‌خواهیم بیاوریم روزی پنج ساعت یا روزی سه تا چهار ساعت توی مؤسسه و در این موضوع ده استاد یا بیست استاد کار کنند؛ خوب باید ساعتی پنجاه تومان به این‌ها پول داد یا نه؟ خوب باید رفت آوردشان بعد بردشان. خب وقتی امکانات چنین اموری هم موجود نیست چه می‌شود کرد؟


رسا ـ ارزیابی شما از اتفاقات مثبتی که در این سال‌ها بوده است چیست؟ انجمن‌ها و محافل علمی ما کارهای مثبتی هم در طی این مدت انجام داده است.

 

انجمن اصول کرسی‌های نظریه پردازی داشته، همایش‌هایی تشکیل داده، نظرات شخصیت‌های بزرگی را در محافل علمی مطرح کرده و ضرورت توسعه علم اصول را برای مراجع و علما تبیین کرده است. ما این ضرورت‌ها را گفته‌ایم؛ کارهای زیادی انجام داده است. مثلاً در جلسات متعدد پیرامون توسعه علم اصول کارهای قابل توجهی انجام شده است. در اموری که بر عهده انجمن است خیلی کار شده است.


رسا ـ سؤال مهمی که مطرح است اینکه محصول پژوهش‌های علمی ما در فضای جامعه چه بازخوردی دارد؟ آیا اساساً این گونه نگاه می‌شود؛ مثلاً یک عالم فاضل حوزوی در یکی از محورها مثلاً فقه، اصول یا رجال یا هر قسمت دیگری پژوهشی می‌خواهد انجام بدهد آیا نیم نگاهی به نیازهای جامعه هم دارد یا نه پژوهشگر ما در فضای ذهنی خودش پژوهشش را انجام می‌دهد چه بسا خیلی هم به درد امروز مردم یا فضای کلی جامعه نخورد؛ اساساً چنین مشکلی را احساس می‌کنید؟


اینکه حالات اجتماع در پژوهش‌ها لحاظ می‌شود یا نه قابل بحث است. مثلاً در جامعه المصطفی الان می‌بینم رساله‌هایی که تأیید می‌شود مطابق با نیازهای منطقه دانش پژوهی که آنجا هست، تأیید و تصویب می‌شود. در حوزه هم در کمیته‌های تخصصی همچون کمیته معارف، علوم سیاسی و خیلی از کمیته‌ها، این معنا لحاظ می‌شود که پایان نامه‌های نوشته ‌شده مبتنی بر نیازسنجی باشد. در کتاب‌هایی هم که تدوین می‌شود باید نیازهای روز لحاظ ‌شود. اما می‌دانید سرّ این شرایط چیست؟ سرّش این است که الان پژوهش در حوزه و مؤسسات تحقیقی زیاد است، ولی چون همه‌شان منظم نیستند، می‌بینیم که کارهای موازی انجام می‌دهند.


در واقع بایستی از انجام این امور موازی خودداری کرد و با در نظر گرفتن نیازسنجی‌ها و لحاظ کردن اولویت‌های هر رشته در تحقق امور پژوهشی، این حیطه را مسیری برای رسیدن به افق‌های بلند قرار داد.

 

/1327/401/ر

ارسال نظرات