نیاز فوتبال تزریق تفکر انقلابی است
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، بارها نوشتهایم که برای جریانات زیادهخواه، پدرخوانده مآب، و رخنه کرده در پیکر ورزش، مفاهیم و اصول سازنده و باارزشی چون قانون و تخصص و عدالت و جلوگیری از حیف و میل بیتالمال و جلوگیری از تضییع حقوق ورزش و جامعه ورزش و... دیگر مفاهیم و اصول سازنده چون علمگرایی، حرفهایگری و... اگر منافع آنها را تامین نکند پشیزی ارزش ندارد و اگر مدیری، مسئولی، بخواهد برنامهای خلاف منافع و جایگاه نامشروع آنها به اجرا بگذارد، با تمام قوا و به ویژه راه انداختن قشقرق و هوچیبازی رسانهای و البته از نوع «زرد» آن، به تخطئه و خراب کردن چهره و شخصیت آنها در نزد مردم و افکار عمومی میپردازند و تاکتیک «تحقیر و تخریب» بیش از هر تاکتیک دیگری به کار گرفته میشود و...و اینها همه یعنی همانی که در آغاز سخن گفتیم. ورزش ایران، به ویژه رشتههای پرطرفدار، پولساز، حساس، تاثیرگذار در روح و روان و جوانان، فرهنگ ساز و... نباید سامان بگیرد. نباید وضع موجود حاکم بر آن اصلاح شود و همین وضع و قصه باید تداوم یابد و...
این اسمش شارلاتانیسم است!
این سخن تکراری است اما هرچقدر هم تکراری باز هم تکرار آن را ضروری میدانیم تا از سوی جریانات مخرب که گفتیم هنرشان بازی کردن با واژهها و مفاهیم پرمعنی و استخدام آنها در خدمت اهداف خویش است به ضد رسانه بودن و ضد آزادی بودن! و ناآشنا با اصول ژورنالیسم و... متهم نشویم. ما نه ضد رسانه هستیم، نه ضد آزادی و تا حدودی هم به قواعد ژورنالیسم آگاهیم، اما این را میدانیم این که هست نه اسمش ژورنالیسم است، نه آزادی و نه رسانه چرا که در روندی طبیعی و عقلایی اینها همه باید در خدمت پیشرفت و اعتلای جامعه و حوزه تخصصی باشد. وضع ورزش ما از لحاظ فنی، وضعیت فرهنگی و اخلاقی آن، بیبندوباری و شارلاتانیسم رسانهای که اغلب، قواعد ژورنالیسم که در همه جای دنیا رعایت میشود، رعایت نمیکند، یعنی رعایت خط قرمزها و حرکت در چارچوب منافع ملی و... خود گویای همه چیز است و حرف ما را اثبات میکند اما آنچه گفتیم باید تکرار کنیم این است که وضع ورزش ما، رسانههای ما، فوتبال ما، فرهنگ ورزش ما و... هرچه باشد و هرطور باشد، معلول است.
علت همان چیزی است که بارها بر آن تاکید کرده و آن را تکرار کردهایم، یعنی نحوه مدیریت اعمال اصل نظارت که از اصول بیبدیل مدیریتی همه جای دنیا- البته آنجا که حساب و کتابی هست، سیاست و نظم و برنامه و هدفی در کار است و...- به حساب میآید.
مدیران عوضی آمده
متاسفانه آنچه در ورزش و فوتبال و رسانههای ما کمتر دیده شده، مسئله اعمال مدیریت صحیح و کارآمد است، رعایت و اجرای اصل نظارت است.وقتی اینها نیست، وضعیت فرهنگی و رسانهای ما هم همین میشود. برایش «برنامه» نداریم، «دیگران» برایش برنامههای مختلف از کسب سود و منفعت گرفته تا وسیله قرار دادن آنها برای انجام اغراض و نیات ضد ملی و ضد ایرانی خود و نتیجه نهایی این میشود که ابزاری مثل ورزش، رشته جذاب و پرطرفداری مثل فوتبال، ابزار مهم و تاثیرگذاری چون «رسانه» و... مثل سایر ابزار و وسایل دیگر به جای اینکه در خدمت جامعه و جوانان و فرهنگ عمومی استفاده شود، بر ضد کارکرد خود تبدیل میشوند.
این در حالی است که باز هم تکرار میکنیم در صورت اعمال مدیریت صحیح، غیرتمندانه، عقلایی و در یک کلام جهادی، ورزش ایران در اکثر رشتهها، از جمله فوتبال میتواند با توجه به داشتههای مادی و انسانی خود، به سرعت مسیر رشد و پیشرفت را در پیش بگیرد. منتها متاسفانه کسانی هستند که این حرفها را باور ندارند و... بدتر از هر چیز وقتی است که بعضی از این نوع افراد سکاندار و مدیر بخشی از امور اجتماعی هم بشوند. اگر ریشهیابی کنیم دلیل اصلی آن این است که اینگونه افراد «خودباور» نیستند، «اعتماد به نفس» ندارند، چون عوضی آمدهاند و کار را بلد نیستند، گیج میخورند و تصمیمهای متناقض میگیرند و حرفهای بیسر و ته میزنند و در نهایت به دام جریانات فریبکار و منفعتجو میافتند و دست به دامان «خارجی»ها میشوند، اینها به خاطر عوضی آمدن و غصب کردن مناصب، خواه و ناخواه به درد «کتمان خویشتن» دچار میشوند و ارزشهای فرهنگی و ملی و عناصر خودی و سرمایههای مادی و انسانی و... را نمیتوانند ببینند و... باور نمیکنند اگر کار دست کاردان باشد، از سرمایهها و امکانات موجود درست بهرهبرداری کرد، برای پیشرفت درست و علمی برنامهریزی کرد، میتوان به سرعت در مسیر پیشرفت و رشد قرار گرفت.
حاکمیت تفکرات ضد انقلابی در ورزش
متاسفانه اینها هنوز باور ندارند در این مملکت انقلاب شده و فرهنگ و باورهای پساانقلابی، بر آنها حاکم است. به قول رهبر انقلاب: «تفکر قبل از انقلاب اینجوری بود. انقلاب آمد ورق را برگرداند، به ایرانی شخصیت داد، هویت داد، حرکت داد، او را تشویق کرد، به اینکه نیروی درونی خویش را به کار بیندازد. نتیجه این شده که ما در بین این همه کشور دنیا رتبه پانزدهم علمی قرار بگیریم، این خیلی حرف بزرگی است. «ایشان در بخشی دیگر درباره «ضریب هوشی ایرانیان» که نسبت به متوسط جهان از «سطح بالایی» برخوردارند، سخن میگویند و تاکید میکنند که نه تنها در این باره اطلاعات و آمار دقیق در اختیار دارند، بلکه «حتی سیاستمداران و دشمنان ملت ایران، به مناسبتهای مختلف به ضریب هوشی بالای ملت ایران اعتراف میکنند؛ الفضل ما شهدت به الاعداء».
اما چه باید کرد که با کمال تاسف باید گفت بر ورزش ما و به ویژه فوتبال ما تفکرات قبل از انقلاب حاکم است. از این بدتر میشود گفت حتی تفکرات قبل از انقلاب هم حاکم نیست، یک نوع تفکر هرهریمسلکی و یک نوع روش وادادگی و ولنگاری مدیریتی حاکم است. فضای غالب فکری و فرهنگی و ورزش ما که بیش از هر جا در رسانهها متبلور میشود، برخلاف تفکر انقلابی که به ایران و ایرانی «شخصیت» میدهد، ایران را مسخره میکنند، شخصیتش را در مقابل خارجیها میکوبند، علم و سواد و آگاهیاش را نادیده میگیرند و با القابی چون سنتی و علیاصغری و... آنها را در مقایسه با همگنان خارجی، عقب مانده و... معرفی میکنند و به ذهن مخاطبان القا میکنند و...
واردات مدیر خارجی!!
اینها همه به این خاطر است که بعضی کسانی که صاحب مسئولیت و مدیریت شدهاند، به وظیفه خود به درستی عمل نمیکنند و نمیتوانند این وضعیت را جمع و جور و به سمت اهداف ملی و آرمانهای انقلابی سازماندهی کنند، متاسفانه گهگاه خبرهایی میشنویم که میبینیم این درد، فقط دامن ورزش ما را نگرفته است و اگر در ورزش بعضیها برای دست به دامان خارجیها شدن فعلا تا واردات «سرمربی» پیش رفتهاند، کسانی که قرار است نقش عمدهای در اقتصاد مقاومتی و خودکفایی مملکت داشته باشند، حرف از «واردات مدیر» از خارج میزنند!! یعنی تفکری که صد و اندی سال بیشتر و در دوره حاکمیت حکومت ارتجاعی قاجار به ذهن خیلی از رجال و سیاستمداران مملکت حاکم بود! از موضوع زیاد دور نشویم، بحث مدیریت بود و عدم اعمال مدیریت صحیح که عامل بسیاری از مشکلات فنی و ریشه بسیاری از آشفتگیهای اخلاقی و فرهنگی ورزش است. ما ضمن احترام به شخصیت آقای کفاشیان، همانطور که بارها نوشتهایم و صریحا اعلام نظر کردهایم، ایشان را با این شیوه نگرش و مدیریت برای اداره و سامان دادن به رشتهای مثل فوتبال با این همه مشکلات و دردسر داخلی و بیرونی، کارآمد و مناسب نمیدانیم.
ایشان که البته وارث بسیاری از خرابیهای بهجا مانده از اسلاف خویش است، نه تنها نمیتواند آن خرابیها را آباد کند، بلکه با عملکرد خود بر آنها میافزاید و مسائل را پیچیدهتر میکند.
نمونه اخیر آن موضوع استعفای اعضای کمیته اخلاق و درگیری لفظی آنها با کارلوس کیروش سرمربی تیم ملی است که اخیرا باز اوج گرفته است. این دو هم کادر فنی تیم ملی و هم کمیته اخلاق از اجزا و زیرمجموعههای فدراسیون هستند، اگر مدیریت صحیح اعمال شود، هر کس سر جای خودش و در محدوده اختیارات رفتار و عمل میکند، سیستم را که فدراسیون فوتبال ایران باشد، به سمت هدف مشترک به جلو میرانند، اگر مدیریت ضعیف و ناکارآمد باشد، آشفتگی و تداخل وظایف و دلخوری و اعتراض و بداخلاقی و درگیری پیش میآید. به قول شاعر:
چون این کار آن جوید، آن کار این
سراسیمه گردد سراسر زمین
وقتی این مسائل و مشکلات پیش میآید، در یک تحلیل کاملا علمی و منطقی- نه تحلیلهای سفارشی و مغرضانه جهتدار و انحرافی- که هنر بیشتر تحلیلهایی است که از برنامههای پرمخاطب ورزشی سیما، پخش میشود. سیمایی که قرار بود و هست، دانشگاه باشد، سیمایی که قرار است در «جنگ نرم» نقش حساسی را ایفا کند و... و حالا حداقل خیلی از برنامههای ورزشی آن که قاعدتا مخاطبان آن را بیشتر نسل جوان تشکیل میدهند تبدیل به مرکزی برای جولان دادن ندیدبدیدهای بیمایه اجنبیپرست و دفاع از خارجیهای قانونشکن و گردنکش شده است و حرص و جوش به هم خوردن «تمرکز»!! آنها را برای بازی حساس! و حیاتی! با گوام را میخورند و... واقعا که زهی تاسف!!/998/د102/ف2
منبع: روزنامه کیهان