سنتگرایان حوزه با تحول مخالفند

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از رسای اندیشه، دکتر فراتی با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی به دلیل نوپابودنش، از فقدان دانشی دینی که آن را در همه عرصههای زندگی، حمایت نماید رنج برده است گفت: روحانیت سنتی مقولات بزرگ زندگی را بر حسب مفاهیم گذشته، تجزیه و تحلیل میکنند.
نسبت حوزه و روحانیت با علوم جدید و سنتی چیست؟
از زاویه مذهب به زندگی نگریستن، مهمترین ویژگی نظام دانایی روحانیت است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ابعاد گستردهتری یافته است. در سالهای پیش از انقلاب، روحانیت عمدتاً به زندگی فردی و عبادی مؤمنان اولویت میداد و کمتر بر وحیانی کردن امور نوعیه آنان تأکید میورزید؛ اما وقوع انقلابی کاملاً مذهبی در ایران، آنان را مجبور میساخت تا علاوه بر جنبه های فردی مؤمنان، عرصه ای عمومی زندگی را نیز بر مدار نصوص اسلامی بازتفسیر کنند و روایتی متناسب با شرایط جدید، از اسلام ارایه نمایند و بدینگونه زیرساختهای علمی نظام جمهوری اسلامی را برآورده سازند. جمهوری اسلامی نیز به دلیل نوپا بودنش، از فقدان دانشی دینی که آن را در همه عرصههای مختلف زندگی، حمایت نظری نماید رنج برده و بیشتر، از ذخایر پیشین برخی از روحانیونِ نواندیش بهره میبرد. ذخایری که اغلب تولیدات
جمهوری اسلامی به دلیل نوپا بودنش، از فقدان دانشی دینی که آن را در همه عرصه های زندگی، حمایت نماید رنج برده است
فکریاش، آنچنان کلی و مجمل بود که بیشتر به درد شرایط پیش از انقلاب میخورد. تقریباً از دهه بیست شمسی به این سو، روحانیت همواره ادعا کرده بود که در اسلام، راه حل همه مشکلات، وجود دارد؛ اما ادبیاتی که بر این ادعای بزرگ، صحه نهد و تئوری روشنی که از آن حمایت ورزد چندان وجود نداشت.
تنها نظریاتی که در حد فاصل نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی، توانسته بود از این ادعا، حمایتی نظری نمایند، نظریه ولایت فقیه امام خمینی و تحلیلهای اجتماعی متفکرانی مثل علامه طباطبائی و مرتضی مطهری از اسلام بود که البته در برخی از ابعاد، غیر شفاف به نظر میرسید. گرچه انقلاب اسلامی با اتکا بر همین نظریات کلی به پیروزی رسیده بود اما به عینیت رسیدن همان دعاوی، نیازمند تولیدات جدیدی بود که عمدتاً روحانیت میبایست آنها را برآورده کند.
از توجیه الزام سیاسی (مشروعیت) گرفته تا فرآیند تصمیمسازی در حکومت اسلامی، همگی نیازمند تنقیح مبانی و نظریهپردازی دینی بودند تا در هماوردی با دانش سیاسی سکولار، توجیهی برای نظام جدید التأسیس دستوپا کنند و این چیزی بود که روحانیت میبایست به حسب شرائطی که با وحی اسلامی داشت بر عهده گیرد.
این دغدغه، به تدریج در سالهای پس از پیروزی انقلاب، موجب ظهور گرایشها و رویکردهای متنوعی در باب اسلامیسازی معرفت یا تولیداتی دینی در عرصه علوم انسانی، در حوزه علمیه قم گردید. گرچه برخی از این تولیدات فکری، مثل آثار متعددی که درباره مشروعیت انتصابی ولایت فقیه نوشته شد، برخاسته از ملاحظات قدرت سیاسی به حساب میآمد، اما گفتگوهای روحانیت در باب امور سیاسی، فراتر از ملاحظات قدرت، جنبه های انتقادآمیز یا عمومیتری نیز به خود گرفت و موجب ظهور یا تقویت شاخههایی از دانش سیاسی در حوزهه ای علمیه گردید.
به جز اندکی از روحانیون سنتی که از دیرباز تعلیم علوم جدید را به دلیل غربی بودن، غیرمجاز شمرده و بر آموزشهای سنتی به ویژه فقه و اصول اصرار میورزیدند، بسیاری از روحانیون به منظور همین نیازهای معرفتی نظام سیاسیِ برآمده از انقلاب، به طرح دیدگاههای متنوعی درباره لزوم تحول در ساحت علوم انسانی و اسلامی پرداختند و در این راستا نیز گامهای مهمی برداشتند.
پنج مواجهه حوزه با علوم جدید و قدیم: رویکرد سنتی، تهذیب گرا، بنیان گرا، مجددگرا و نوگرا
در حوزه چه رویکردهایی را نسبت به علوم میتوان یافت؟
پنج رهیافت مهم در باب تعامل یا تهافت علوم قدیم و جدید در حوزه هست: رویکرد سنتی، تهذیب گرا، بنیان گرا، مجددگرا و نوگرا؛ این پنج گروه، گفتگوی دامنه داری را در فضای علمی حوزه علمیه قم، راهبری میکنند.
از آنجا که نص در نظام دانایی حوزه، خصلتی هژمونیک دارد، جایی برای ظهور تفکری که صرفاً بر مدار تجدد بچرخد نمیگذارد یا به آن فرصتی جهت یارگیری از میان حوزویان نمیدهد. مضافاً بر این که، تفکری که در آن، نص اسلامی، کانون اندیشه نباشد، خصلتی حوزوی ندارد و ناخواسته از حوزه فاصله میگیرد. به همین دلیل، در حوزه، نص، محور گفتگوهاست و سایر اندیشهها به عنوان متغیری وابسته مورد ارزیابی قرار میگیرند. مجموعه رویکردهایی که در حوزه علمیه قم درباره علوم جدید وجود دارد را میتوان در قالب پنج جریان فکری ذیل، مورد مطالعه قرار داد:
جریان اول: سنتیها و علوم جدید
روحانیت سنتی مقولات بزرگ زندگی را بر حسب مفاهیم گذشته، تجزیه و تحلیل میکنند
سنتیهای حوزه علمیه قم، به گروهی از روحانیون اشاره دارد که از نظر فرهنگی، نگاهی سنتی به مسایل دارند و مقولات بزرگ زندگی را بر حسب مفاهیم گذشته، تجزیه و تحلیل میکنند. این گروه از روحانیون که معمولاً شناخت دقیقی از تحولات عصر مدرن ندارند و بیشتر بر حفظ میراث گذشته و جلوگیری از تحول در آن تأکید میورزند، غالباً تفکرات اجتماعی و سیاسی خود را ضمن آرای فقهی خویش به اشارت بازگفته یا در موضعگیریها و عملکردهای خویش باز مینمایانند. روحانیون سنتی که متأسفانه به طور عمومی از سوی پاره ای از منتقدین نواندیش، تحقیر میشوند از درون، به طیفهای متنوعی، تقسیم و در قبال علوم جدید، دیدگاه یکسانی ندارند. از آنجا که پرداختن به تنوعات داخلی سنتیها، از حوصله این نوشتار خارج است در ذیل تنها به دو گروه عمده آنها اشاره میکنیم:
گروه اول، گروهی کوچک است که از آنها میتوان به اخبارگرایان، یاد کرد. اخبارگرایی و نه اخباری، عنوانی است عام، که هم شامل روحانیونی اخباری میشود و هم شامل روحانیونی که نظراً، اصولی اما عملاً حدیث گرا و اخباری به حساب میآیند. از نظر اخبارگرایان، هر آنچه آدميان تا روز قيامت به آنها نياز دارند نزد اهل بيت (ع) مخزون و مكتوب است و هيچ راهي جز مراجعه عموم مردم به اخبار و سماع از معصومين (ع) وجود ندارد.
اين بدين معناست كه اداره زندگي بر ارتكازات عقل و هر آنچه كه بر مدار سنت نچرخد، نشانهي عقبماندگی و كوفتن درب اين و آن است. گذشته از آثار پراکنده ای که از اخبارگرایان قم، مثل «سیأتی زمان علی الناس» و «النساء فی الاسلام» نوشته آیت الله سید محمود دهسرخی، وجود دارد کتاب «اسلام و تجدد» نوشته مهدی نصیری اثر خوبی در معرفی عقاید این گروه اندک و رو به حاشیه در قم میباشد. این اثر که بر همان منقولات مورد استناد مکرر اخبارگرایان تکیه میزند میکوشد روایتی جامع از عقاید آنان ارایه نماید./836/د102/ل