۰۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۸
کد خبر: ۴۵۱۵۶۱
حجت الاسلام و المسلمین سلیمانی:

از نظر تاریخ تطبیقی، ناکثین زمان ما بیعت شکنان فتنه88 بودند

حجت الاسلام و المسلمین سلیمانی با اشاره به شباهت‌های زمان ما و زمان امیرالمومنین گفت: ناکثین زمان ما کسانی بودند که در فتنه 88 در اعتراضات خیابانی شرکت کردند.
حجت الاسلام والمسلمین سیلمانی

به گزارش سرویس پیشخوان  خبرگزاری رسا به نقل از رسای اندیشه، حجت الاسلام و المسلمین سلیمانی با اشاره به شباهت های زمان ما و زمان امیرالمومنین گفت: ناکثین زمان ما کسانی بودند که در فتنه 88 در اعتراضات خیابانی شرکت کردند.

قسمت چهارم مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین سلیمانی

رسای اندیشه - وضع تاریخ تطبیقی در زمان ما را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا کاری صورت گرفته است؟

در زمان ما در مورد تاریخ تطبیقی کار جدی صورت نگرفته است. در منابر و سخنرانی‌ها تطبیقاتی صورت می‌گیرد، ولی کمتر دیده شده کتاب تاریخ تطبیقی نوشته شود تا زمان ما را با یک مقطع تاریخی تطبیق کند. من چند کار انجام دادم. یکی از آن‌ها «آزمون خواص در حکومت اسلامی» است که نقش خواص و فرایند انحراف خواص صدر اسلام را با زمان ما مقایسه می‌کند. در مقدمه این کتاب آمده است که زمان ما با زمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام شباهت دارد. باید ببینیم خواص آن زمان چگونه منحرف شدند و عامل انحراف این‌ها چه بود. و ببینیم زمان ما خواص چگونه منحرف شدند و عامل انحراف این‌ها چیست. نکته دیگری که در این کتاب اثبات شده این است که عوامل دیگری را که در فروپاشی حکومت حضرت نقش داشتند عوامل فردی بودند. یعنی مولود انحراف خواصند. یکی از عوامل مبنایی در فروپاشی حکومت امیرالمؤمنین علیه‌السلام انحراف خواص بود. بر همین مبنا در زمان ما هم همین این اتفاق افتاد.

کتاب دیگری نوشتم به نام «عدالت در گرداب». در این کتاب مشکلات حکومت امیرالمؤمنین علیه‌السلام مطرح می‌شود. ادبیات کتاب به گونه‌ای است که خواننده می‌فهمد که با زمان ما تطبیق می‌شود. ولی زیاد تشبیه نشده است که در زمان ما فلان جریان یا فلان آقا هم مثلا جزء شخصیت‌های ملون هستند. شخصیت‌های ملون در زمان حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام مثل اشعث، شبث، جریان ابن عبدالله بجلی، ولی در زمان ما اسم برده نمی‌شود که این افراد جزء شخصیت‌های ملون هستند. خواننده‌، کتاب را که می‌خواند می‌گوید این کتاب، امروز را تفسیر می‌کند. یعنی می‌گوید که الان در جامعه ما این مشکلات است. خودش به آن می‌رسد.

ناکثین در زمان ما با ولایت بیعت داشتند ولی عهد شکستند

سلسله مقالاتی درباره تاریخ تطبیقی صدر اسلام با انقلاب اسلامی در نشریه عهد منتشر شده است. این سلسله مقالات با این تحلیل است که انقلاب ارزشی صدر اسلام و انقلاب ما دو مقطع حساس داشت؛ یکی عصر تنزیل و دیگری عصر تأویل. هر کدام از عصرها ویژگی‌های خاص خود را دارد. ویژگی‌های عصر تنزیل رسول خدا با دوران حضرت امام(ره) تطبیق می‌کند و ویژگی‌های عصر تأویل حضرت علی علیه‌السلام با ویژگی‌های زمان مقام معظم رهبری تطبیق دارد.

رسای اندیشه - پس معتقدید در سخنرانی‌های عمومی افراد در تاریخ تطبیقی دقت علمی نمی‌کنند.

البته برخی افراد دقت نمی‌کنند و باعث ناهنجاری در جامعه می‌شود. یعنی یک عده از طرفداران آن شخصیت که به صورت نامناسب با یک شخصیت صدر اسلام تطبیق داده شده، ناراحت می‌شوند. عده‌ای هم که می‌بینند مخالفان سیاسی‌شان، به رجال بزرگ مثبت صدر اسلام تشبیه می‌شوند، روی خوش نشان نمی‌دهند و می‌گویند چرا شما این تطبیق را انجام می‌دهید؟ این‌گونه نیست که شما می‌گویید. آدم باید واقع‌بین باشد.

رسای اندیشه - آیا ما می‌توانیم در بحث جریان‌شناسی، جریان‌های صدر اسلام و جریان‌هایی که در تاریخ شیعه و تاریخ اسلام وجود داشته را با جریان‌های امروز تطبیق کنیم؟

بله می‌توانیم. مثلا ما در زمان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام چهار جریان داریم؛ جریان ناکثین، جریان قاسطین، جریان مارقین و جریان دیگری داریم به نام جریان اعتزال. این‌ها چهار جریان اصلی‌اند. درگیری‌ها و نزاع بین این‌ها موجب تولید جریان خوارج یعنی جریان مارقین می‌شود.

در زمان ما هم جریان ناکثین داریم. کسانی که با ولایت بیعت داشتند، ولی عهد شکستند.

رسای اندیشه - می‌شود برای هر کدام مثالی هم بزنید؟

ناکثین می‌شود به کسانی که در فتنه 88 آمدند در اعتراضات خیابانی؛ مخصوصا بعد از نماز جمعه آقا. قاسطین کسانی هستند که شمشیر کشیدند و از بن‌ودندان نظام را قبول نداشتند؛ مثل منافقین، جدایی‌طلب‌ها یا مثل اطرافیان سلطنت‌طلب‌هایی که روبه‌روی نظام ایستادند. معاویه اصلا با امیرالمؤمنین علیه‌السلام عهد نبست و روبه‌روی علی علیه‌السلام ایستاد. ما معتقدیم مسعود رجوی و منافقین هیچ وقت با نظام اسلامی عهد نبستند. سلطنت طلب‌ها و نهضت آزادی و حزب خلق مسلمان هم هیچ وقت عهد نبستند. اما ناکثین عهد داشتند ولی عهد را شکستند.

در خصوص مارقین، مارقین هنوز قوت نگرفتند. یعنی ما نمی‌توانیم انگشت بگذاریم و بگوییم این‌ها خوارجند. این‌ها جریان نشان‌داری نیست. ولی جریان اعتزال خیلی دارد قوت می‌گیرد. جریان اعتزال جریانی است که می‌گفت من طرفدار تز «نه علی و نه معاویه»ام. من در اختلافات داخلی شک می‌کنم. فقط اگر یک آدمی بیاورید که صددرصد بتوان گفت که کافر است، من با او مقابله می‌کنم. جنگ با اهل قبله و مؤمنین و انقلابیون سابق را قبول ندارند. این جریان طرفدار تز «لاقتال» است. می‌گوید نباید با منافقان و مخالفان داخلی جنگید. باید با آنها تسامح کرد. این جریان از زمان خاتمی خودش را نشان داد. این‌ها گفتند که ما برائت خودمان را از آمریکا و اسرائیل و پیوندمان را با فلسطین رها کنیم و مشغول خودمان و زندگی خودمان بشویم. لازم نیست مثل گذشته از ولایت اطاعت داشته باشیم. این‌ها پیرو پیدا کردند. امروزه در حوزه‌های علمیه هم زیاد هستند. این‌ها می‌گویند باید از سیاست کناره بگیریم. معنای این‌که از سیاست کناره بگیریم چیست؟ تفسیرش این است که مثل دوران امام نگوییم مرگ بر ضد ولایت فقیه و مرگ بر آمریکا. یکی از کیدهایی که اخیرا به کار می‌برند این است که ما انقلاب را قبول داریم، ولی انقلابیون را قبول نداریم. حتی در حوزه علمیه هم مدرسه دارند. حتی به خودم می‌گفتند. مکه و کربلا می‌روند و موقع تظاهرات بیست‌ودو بهمن مدرسه را تعطیل می‌کنند و طلبه‌ها را این طرف و آن طرف زیارت می‌برند؛ چون نمی‌خواهند طلبه‌ها در انقلاب باشند.

بنیان گزار اعتزال ابوموسی اشعری بود

این‌ها جریان‌هایی هستند که در حوزه فعالند و امروزه این جریان قوت پیدا کرده، به طوری که تا مدارس انقلابی هم رفته است. سیاسی‌شدن را عیب می‌دانند. جریان اعتزال این‌گونه بود. می‌گفت در مسائل سیاسی زمانه دخالت نکن. در حالی که من معتقدم این‌ها خودشان سیاست دارند. یعنی اگر به این‌ها قدرت بدهید و بگویید که چه کار کنید، این‌ها یقینا یک برنامه و روشی برای اداره نظام دارند. متأسفانه در روش این‌ها یک کدهایی وجود دارد که تحت تأثیر جریان‌های غربی هستند. یعنی حتی با برخی سفارت‌ها ارتباط دارند. به این معنا که از آن‌ها به این‌ها پول می‌رسد. پس به یک معنا این‌ها خودشان اهل سیاستند و جریان‌های ریزی دارند. نحله‌ای به دنبال لعن و نفرین و... هستند. می‌گویند ولایت فقیه و انقلاب و مرگ بر آمریکا نگویید. عده دیگر می‌گویند حوزه نباید سیاسی شود؛ چون اگر حوزه سیاسی شود موجب می‌شود به ملاحظه نظام یک‌سری از حقایق را نگوید. جالب است که برخی از کسانی که می‌گویند حوزه نباید از دولت بودجه بگیرد و سیاسی شود خودشان در همین حوزه مؤسساتی دارند و در دولت ردیف بودجه دارند. برای مؤسسه‌ای که جزء حوزه است و خودشان در رأس آن هستند بودجه می‌گیرند، ولی برای حوزه بودجه نمی‌گیرند. چرا این کار را می‌کنند؟

بنیان‌گذار تئوریسین جریان اعتزال در صدر اسلام ابوموسی اشعری بود. او گفته بود حدیثی از رسول خدا شنیدم؛ «رسول خدا فرمود فتنه‌ای می‌شود. اگر در آن فتنه شرکت نکنی بهتر از این است که شرکت کنی. اگر شرکت کردی سواره شرکت نکنی بهتر از این است که پیاده شرکت کنی». ظاهر حرف‌های این آقا این بود که باید احتیاط کرد و نباید جنگید؛ چون دین آدم خراب می‌شود. این چه کاری است که با مسلمان و اهل قبله بجنگیم. طرفداران معاویه هم نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند. طرفداران علی هم همین‌طور. آدم فکر می‌کرد ابوموسی زاهد و فقیه و دلسوز و عابد است. مورخین می‌گویند وقتی ابوسی در جنگ صفین حَکَم شد، طرفداران اعتزال خیلی قوت گرفتند.

رسای اندیشه - چه شد که طرفداران اعتزال در جنگ صفین قوت گرفتند؟

ابوموسی در حکمیت با عمروعاص روبه‌رو شد. عمروعاص از طرف معاویه و ابوموسی هم به امیرالمؤمنین تحمیل شد. گفت همچنان که این انگشتر را از انگشت بیرون می‌آورم، علی را عزل می‌کنم. ابوموسی دامادی دارد به نام عبدالله بن عمر. مورخین می‌گویند می‌خواست داماد خودش عبدالله بن عمر را که جزء جریان اعتزال بود، حاکم جهان اسلام کند. خودش تز و برنامه داشت. با همین وضع سالیان متوالی در کوفه حکومت می‌کرد. زمان عثمان و زمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام سیاسی بود و حکومت می‌کرد.

اگر به این آقایانی که الان می‌گویند حوزه سیاسی نشود، بگویند حاضرید به خبرگان بیایید و عضو شوید، می‌آید و شرکت می‌کند. اگر به این‌ها بگویند شما حاضرید مدیریت حوزه را قبول کنید؛ حتی من معتقدم اگر به این‌ها بگویند ولایت جامعه را به شما بدهند یا مرجع تقلید مورد نظر را به شما بدهند چگونه است؟ می‌گویند خیلی خوب است و به صحنه می‌آیند. ولی سؤالی که از این‌ها داریم این است که به هر حال جامعه ولیّ می‌خواهد یا نه؟ ولیّ‌ای که به صورت رسمی علیه مشرکین برائت می‌جوید بهتر است یا ولیّ‌ای باشد که نسبت به مشرکات تسامح داشته باشد؟ کسی که دشمن روی او حساس است و می‌گوید او نباشد بهتر است یا کسی که دشمن با او پیوند برقرار می‌کند و کفار راضی‌اند که او باشد؟ کدام بهتر است؟ ادبیات این جریان بسیار لطیف و روان و قانع کننده است؛ چون اول، منطقش این است که دین خودت را باید حفظ کنی؛ فالحتط لدینک. احتیاط دینی برای مردم جذابیت دارد. دوم، از سپر دین استفاده می‌کند؛ یعنی برای کار خودش استدلال دینی دارد. سوم، گاهی اوقات از استدلال عقلایی استفاده می‌کند. می‌گوید من نمی‌دانم کجای اسلام این همه نابسامانی است؛ زمان امیرالمؤمنین هم همین‌طوری بود و در حکومت حضرت خیلی مشکلات بود.

جریان اعتزال طرفدار تز نه علی نه معاویه بود

کسانی بودند که می‌گفتند دعوا و درگیری با اهل باطل نیست و همه، صلح و آرامش است. خیلی‌ها خوششان می‌آید و طرفدار این اسلام می‌شوند؛ چون هم مسلمان خوانده می‌شوند و هم آسیبی نمی‌بینند. همه چیزشان هم (مال و ثروت و مسافرت‌شان) سرجایش محفوظ می‌ماند. اسلام بی‌دردسری است. سازمان سیا یک کتابی را منتشر کرد به نام مسلمانان میانه‌رو. وزارت اطلاعات ایران این کتاب را ترجمه کرد. در این کتاب می‌گوید شما در جهان اسلام به دنبال کسانی بروید که طرفدار تز نه آمریکا و نه اصولگرای بنیادگرایی –به قول خودشان- هستند؛ یعنی آن اسلامی که تقابل با آمریکا را ترویج می‌کند و در آن جهاد است را کنار بگذارید و دنبال این‌ها نروید. به دنبال کسانی بروید که می‌گویند ما دین فردی خودمان را داریم و هر کس حاکم باشد با او همکاری می‌کنیم و با هم کنار می‌آییم. این را تقویت کنید. الان در ایران و در حوزه علمیه، این‌گونه مسلمانی دارد باب می‌شود. متأسفانه در برخی مدارس و طلبه‌های جوان ما دارد نفوذ می‌کند. البته طلبه‌های جوان بیدارند. ولی متأسفانه بسیج برخی از مدارس علمیه یا بسیج برخی از مساجد کسانی هستند که تحت تأثیر این تفکر واقع شده‌اند؛ می‌گویند ولش کنید و نظر سیاسی ندهید./836/د102/ل

ارسال نظرات