دعوا نبايد سر سانتريفيوژ باشد
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه جوان، نيروگاههاي هستهاي، رآكتورها، آب سنگين، كيك زرد، سانتريفيوژها و كل دانش و فناوري هستهاي مردم ايران حتماً خيلي مهم است. همه اين سالها براي به وجود آمدنش و باقي ماندنش كلي تلاش و هزينه مادي و معنوي شده و حتي براي داشتنش شهيد دادهايم. همه مذاكرات 15 ساله اخير نيز براي نگه داشتن همه آن چيزي است كه با عنوان «فناوري هستهاي» جزيي عظيم از ثروت مردم ايران به شمار ميرود. با اين همه، مركز ثقل بحث و دعواي منتقدان برجام، ثروت عظيمتري است. برجام، صرفاً يك مصداق است. اختلاف اصلي را بايد در مباني جرياني، تفكرها و گفتمانها يافت كه در مقام عمل منجر به شكلگيري يا موافقت و مخالفت با برجام ميشود.
مردم ايران بسيار فراتر و بسيار عظيمتر از نيروگاههاي هستهاي و سانتريفيوژهاي غنيسازي اورانيوم، ثروتي قدرت زا داشته و دارند كه در تمام سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي 57 (و حتي در جريان شكلگيري آن انقلاب) به آنان قدرت بخشيده و آنان را از آسيبهاي بسياري در امان داشته؛ و آن «استكبار ستيزي»، «بي اعتمادي به غرب» و «ايستادگي روي پاي خود» است. آنچه در سه سال گذشته و پيش از اين، در دوران اصلاحات تلاش شد كه از ذهن مردم خالي شود و بهجاي آن سيمان ريخته شود، بي اعتمادي به غرب و يافتن راه حل مشكلات داخلي در غرب بود. جدال سر سانتريفيوژ و غنيسازي جدال سر مصداقهاست؛ وگرنه تلاش بر بزك امريكا بود؛ بر جا انداختن اين ذهنيت كه «امريكا آنقدري هم كه جمهوري اسلامي ميگويد، بد نيست؛ آنقدر دشمن دشمن نكنيم!»؛ بر نهادينه كردن اين تفكر كه «راه حل مشكلات در ارتباط با غرب است» و اختلاف اصلي و دعواي اصلي سر همين مفاهيم است.
با تمديد تحريمهاي موسوم به قانون داماتو توسط مجلسين امريكا، ايران ميتواند شكلهاي مختلفي از واكنش را نشان دهد. در نهايت ما ميتوانيم – گرچه به سختي و طي پروسهاي زمانبر – اما به آن سطح از فناوري هستهاي كه پيش از اجرايي شدن برجام داشتيم، برسيم؛ اما آيا كسي ميتواند تضمين بدهد باري ديگر و در موضوعاتي ديگر يا حتي همين موضوع هسته اي، اين اتفاق و فريب خوردن از غرب و صرف هزينههاي گزاف پاي «اعتماد به غرب» روي ندهد؟ اگر امروز يك جريان سياسي در ايران حاضر شد پاي ميز مذاكره با غرب بنشيند و به قول و قرار امريكاييها و رفقاي اروپايي شان اعتماد كند و توافقنامه مشترك امضا كند، چرا فردا روزي همين جريان باز بر مبناي همين اعتماد نهادينه شده، سر موضوعي ديگر به وعدههاي غربي دل خوش نكند و پاي ميز مذاكره ننشيند؟ مشكل همين جاست كه جدال بر سر مصاديق و اصلاح مصاديق الزاماً منجر به اصلاح مفاهيم نميشود. ميتوانند توجيه كنند كه اين يك بار اشتباه شد، اما نبايد مطلقاً راه اعتماد به امريكاي مودب و باهوش را بست و اينگونه مفهوم اعتماد به امريكا، امروز در مذاكرات هستهاي مصداق مييابد و فردا شايد در مذاكرات موشكي، حقوق بشري و ...
مصداقها را ميشود اصلاح كرد؛ اما تا وقتي آن تفكر و گفتمان اشتباه پابرجاست و از تجربههاي چندباره عبرت نميگيرد، بايد براي آينده اين سرزمين نگران بود. آنها امروز یا فردا ميتوانند سانتريفيوژها را برگردانند؛ بتنها را از قلب رآكتور اراك خارج كنند؛ غنيسازي اورانيوم را ادامه دهند؛ اخراجيهاي صنعت هستهاي را مجدد به كار دعوت كنند؛ اما فرداهايي هم وجود دارد كه شايد باز بتوانند با شعارهاي پوپوليستي و رنگي مردم را با خود همراه كنند. براي سانتريفيوژها نه، اما براي اين تفكر جاي نگراني هميشه باقي است و امروز محل تبيين و روشنگري بايد اين مفاهيم انقلابي باشد كه يقيناً بخشي از مولفههاي قدرت نرم ايران است./836/د102/ل