یوگا درحقیقت نوعی شیطان پرستی است
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از قدس آنلاین، یوگا از جمله کلاس هایی است که برخی به اسم ورزش و برخی هم اصطلاحاً برای کلاس گذاشتن در سال های اخیر به آن اقبال داشته و یوگا و مدیتیشن هایش را نسخه آرامش وحلال مشکلات می دانند! این در حالی است که بررسی کوتاهی بر آنچه به عنوان آموزه و مرحله در کلاس های یوگا تدریس می شود، نشان می دهد که ظاهر آرام این به اصطلاح ورزش می تواند طوفانی سهمگین را در باورها و اعتقادات دینی افراد ایجاد کند و به آنها صدمه بزند.
از این رو، با حجت الاسلام حسین عرب، پژوهشگر موسسه بهداشت معنوی و عضو پژوهشکده ادیان و فِرَق پژوهشگاه بین المللی المصطفی(ص) درباره آسیب های یوگا برای باورهای دینی مذهبی به گفت وگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:
با توجه به آنکه یوگا در ایران با عنوان کلاس ورزش دایر می شود اما حرکات و آداب آن با ورزش های معمول تفاوت دارد، آیا می توان آن را ورزش دانست یا اصل یوگا چیز دیگری است؟
تصور عامه مردم دنیا از یوگا ورزش ذهنی بدنی است که کارکردهایی همچون درمان بیماری ها، تقویت حافظه، رفع افسردگی و ... دارد اما وقتی به آرا و کتاب های یوگا مراجعه می کنیم، می بینیم پایه گذاران یوگا حتی پیشکسوتانی که آن را وارد ایران کرده اند اصلا چنین نگاهی به آن نداشته اند.
برای مثال سیدجلال الدین موسوی نسب که به خاطر کهولت سن به عنوان پدر یوگای ایران شناخته می شود و بیش از ۳۰ جلد کتاب در این حوزه دارد در یکی از آثار خود اشاره می کند: «هر کس یوگا را ورزش بداند دچار کوتاه بینی درباره آن شده است!»
یا داریوش شایگان در کتاب «ادیان و مکتب های فلسفی هند» در معرفی یوگا، آن را از مکاتب فلسفی هندو معرفی می کند که سینه به سینه نقل شده است.
آقای پتنجلی که در حدود ۴۰۰ سال قبل از میلاد می زیسته نه تنها کارکرد غیرورزشی برای یوگا قائل است بلکه آن را طریقت عرفانی می داند که هدفش را «بیداری کُندالینی» و رسیدن به مرحله «سامادهی» که «فنا» ترجمه شده، می داند.
لذا در بطن یوگا و اندیشه مروجان آن، یوگا ورزش قلمداد نمی شود و اصلا چنین برداشتی توهین به آن است. اما تناقض و تضاد در این است که یوگا طریقت عملی عرفان هندوئیسم است. در فلسفه هندوئیسم مسئله محوری و اصلی، نجات از چرخه تناسخ که به آن «موکشا» گفته می شود و تمام دستگاه های فلسفی هند معطوف به آنند، است یعنی یوگا برای نجات انسان از چرخه تناسخ، مسیر عملی را نشان می دهد.
با همین نگاه اولیه می توان دریافت یوگا مکتبی فسلفی است و پشتوانه فلسفی دارد و کارکرد ورزشی آن بیش از ۲۰۰ سال سابقه ندارد و اولین بار هم توسط هندیان مرتبط با دستگاه استعماری انگلیس به اروپا معرفی شد.
یوگا با پشتوانه فلسفی چه مراحلی دارد و آیا این مراحل و آموزه ها با آنچه به عنوان ارزش در دین الهی شناخته می شود، تضادی دارد؟
مشهورترین و اصیل ترین نوع یوگا «یوگای پتنجلی» است و چون هشت مرحله دارد در زبان سانسکریت «یوگای هشت مرحله ای» هم به آن گفته می شود.
اولین مرحله در یوگا با عنوان «یامایوگا» یا پرهیزها و محرمات یوگا است، اولین پرهیز در این مرحله اصطلاحا «اهینسا» است که بر پرهیز از خشونت و تسلیم شدن و عدم مقابله با آن تا آرامش از دست نرود! معنی شده است و این یعنی تسلیم شدن مقابل خشونت و آزار در حالی که در منابع دینی ما تسلیم مقابل خشونت با مبانی ظلم ستیز اسلام قابل جمع نیست و بعضا ترغیب و ترویج و جهانی سازی یوگا گاهی برای همین آموزه هایی است که می تواند منشاء سوءاستفاده های سیاسی و امنیتی باشد چراکه آزار و اذیت بیرونی یک ملت را توجیه معنوی می کند و اینچنین آنها راحت تر تحت سلطه قرار می گیرند!
مرحله دوم یوگا، «نیاما یوگا» یا الزامات یوگا است که پنج محور دارد و از مهمترین آنها «ساشا» است که به نظافت ترجمه می شود، اینکه انسان باید تمیز باشد اما وقتی منابع یوگا و تمارین آن را بررسی کنیم به دستورات خاصی برای نظافت می رسیم!! مثل نوشیدن آب نمک و سپس برگرداندن آن! یا تمارین وقیحانه دیگری به بهانه پاکسازی دستگاه تنفس و گوارش!
کلی گویی درباره یوگا باعث التقاط های اینچنینی شده است اما نظافت در اسلام که جزئی از ایمان است اصلا با این تعابیر یوگا قرابتی ندارد چراکه این راه ها نه تنها با آموزه های دینی بلکه با ارزش های انسانی در تضاد است!
مرحله سوم یوگا «آساهانا» یا وضعیت های جسمانی است که از معروف ترین آنها «سوریاناماسکار» به معنای «سلام بر خورشید» است، البته ترجمه دقیق این لفظ پرستش خورشید است و عینا خضوع و خشوع انسان را برابر خورشید ترسیم می کند و در آیین هندو این عمل با اسطوره های خدای خورشید ارتباط دارد و عین کفر است.
جالب آنکه وقتی در قرآن به داستان قوم سباء اشاره می شود و اینکه هدهد پیامی را از جانب حضرت سلیمان(ع) به این سرزمین که مردمش خورشیدپرست بودند، برد، خداوند می فرماید: «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»، همین آیه به ما گوشزد می کند که باید منتظر دیدن دیگر شواهد شیطانی در یوگا باشیم چراکه در روایات ما رابطه بین خورشید و شیطان پررنگ است!
علاوه بر این، در یوگای اصیل توصیه می شود که انسان حتما به «سامادهی» یا «فنا» برسید چراکه وقتی به این مرحله برسد آگاهی برتر در وجودش طلوع می کند و فرد باید برابر «ایشوارا» تسلیم باشد. آقای شایگان در کتاب «ادیان و مکتب های فلسفی هند» در تعریف این مفهوم می گوید: ایشوارا نمادی است از تمام خدایان هندی!
این در حالی است که خداوند در آیات قرآن شباهت های خدایان مشرک را معرفی می کند، شاید در برخورد با این آیات ذهن ما به سمت بت پرستی می رود در حالی که خداوند تاکید می کند اینها اسطوره هایی بودند از شیاطین جنی؛ برای مثال در آیه ۶۰ سوره مبارکه یس می فرماید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ » که اشاره به عهد الهی از بنی آدم که عبادت شیطان را نکنند، دارد!
از این رو، از بحث شرک و خدایان متعدد هندوئیسم متوجه می شویم ورای این اسامی و اسطوره ها، موجوداتی شیطانی در عالم هستند که بتدریج وقتی انسان یوگا را انجام داده و به مراحل بالاتر آن می رسد دچار «بیداری کُندالینی» می شود! یعنی نیروی شیطانی درون انسان فعال شده و تسلیم جنیان می شود به قیمت اینکه برخی قدرت های خارق العاده را در ذهن و جسم خود فعال کند.
بنابر برخی شنیده ها از کلاس های یوگا بعضا در آنها این مطلب ترویج می شود که باید شفیعان درگاه الهی منظور ائمه معصوم علیهم السلام را کنار گذاشت و هر کس با ابداع ذکر شخصی خود با خداوند ارتباط بگیرد چراکه ائمه(ع) نیز مانند ما انسان اند و شاید ذکر و ورد مخصوص آنها به کار ما نیاید! آیا می توان از این منظر یوگا را مکتبی فلسفی در تقابل با آموزه های دینی و مذهبی دانست؟
همانطور که از اصطلاحات و الفاظِ ترجمه شده یوگا مشهود است شاهد نوعی التقاط در یوگا هستیم چراکه تقریبا بعد از ورود اولیه یوگا به عنوان ورزش به ایران شاهد آنیم که طیفی از مترجمان به التقاط مفاهیم یوگا و عرفان اسلامی دست می زنند؛ برای مثال به مفهوم «مانترا» (الفاظ تکرار شدنی) در هندوئیسم که از آن به ذکر تعبیر می شود اشاره می کنند و آن را راهی می دانند که انسان با تکرار آنها به شهود و خلسه برسد.
برخی برای اسلامی سازی این تعبیر می گویند باید روی نام های قرآن تمرکز و آنها را تکرار کنیم در حالی که که هیچ پشتوانه ای در این باره نداریم که فردی اسامی سوره های قرآن را تکرار کند در حالی که ضمن آن در حال ارتباط با شیطان باشد!
لذا چنین التقاط هایی ضریب نفوذ یوگا را در ایران بالا می برد و مانع از درک ضریب آسیب می شود، این در حالی است که عرفان اسلامی مرتبط با وحی است اما در مکاتبی مثل صوفی گری و جریانات انحرافی، شریعت و محوریت آموزه های بنیادین دین را بنابر منافع، کنار می زنند چنانکه بیشتر این التقاط ها بین مکاتب صوفیانه و یوگا رخ می دهد بری مثال برخی مکاتب صوفیانه بر مدیتیشن و یوگا هم تاکید دارند.
چرا علی رغم برخورداری از مکتب عرفان اسلامی و اهل بیتی که ظرفیت رفع عطش معنوی بشریت را دارد نه تنها در جذب مخاطب خارجی به آن موفق نبوده ایم بلکه مخاطب داخلی نیز به سمت یوگا و امثال آن گرایش یافته است؟
عوامل این نفوذ متعدد است: یکی خلاء موجود در سبک زندگی مدرن است که انسان ها به طور کلی دچار بحران معنوی در آن شده اند و به هر مکتب و جریانی که حرفی از معنویت و فطرت انسانی بزند، مراجعه می کنند.
در این بازار تشنگی نسبت به عرفان و معنویت و بازگشت به خدا کمکاری ما در ارائه صحیح معنویت اسلامی نیز سبب رفتن به مسیرهای انحرافی شده است.
عامل دیگر اراده سیاسی است، یعنی وقتی معنویت گرایی را در دنیا تبارشناسی می کنیم با پدیده ای به نام «شرقی سازی غرب» مواجه می شویم یعنی فرهنگ شرق یا به عبارت بهتر معنویت های هندویی و بودایی در غرب ضریب نفوذ بالایی یافته و با بررسی ها می توان نمادهای فراموسونری را در آنها یافت که قرائتی از معنویت هندوئی را که با فضای سبک زندگی مدرن همخوانی بیشتری دارد، به دنیا ارائه کردند و پشت سرش ایستاده و ترویج می کنند و در واقع رقابت ناسالمی برای مقابله با مکتب عرفانی اهل بیت(ع) را شکل داده اند.
این در حالی است که ما دچار انباشت علم هستیم و نیاز داریم نهادهای علمی مان به ویژه حوزوی با فرآوری این داده های علمی دین، سبب جذب مردم به آموزه های دینی شوند چراکه این گرایش در آنها وجود دارد./1325//102/خ
...............
خلاصه سمت این دین ورزش مانند نرید . والله اسلام بهترین دین هستش یاحق