زنان در تاریخ آمریکا
کتابهای تاریخ زیادی پیرامون آمریکا نوشته است و بسیاری خوب یا بد به نقل آن سامان پرداخته اند، اما صراحت لهجه، آشنایی و تسلط هاوارد زین باعث شده است تا کتاب تاریخ آمریکا از 1492 تا 2001 را از سایر کتب جدا کند.
این کتاب طولانی در 930 صفحه توسط مانی صالحی علامه ترجمه و انتشارات کتاب آمه آن را منتشر کرده است. از ابتدای کتاب که نگاه کریستف کلمب به سرخ پوستان را روایت میکند تا دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون همه و همه نشان از یک انسجام کلی در کتاب است که منتقدانه به داستان نگاه میکند.
در قسمتهای زیادی از کتاب پیرامون حقوق زن اشاره میکند و روایت داستانی را برعهده دارد که از قرنن هجده زن چه جایگاهی داشت و اندک اندک در مسیر آینده به کدام نقطه رسید. در ادامه به یک ماجرا میپردازد و اشاره میکند: هنگامی که ساجورنر تروت در 1853 در چهارمین مجمع ملی حقوق زنان در نیویورک سیتی برای سخن گفتن به پا خاست همه این ها با هم جمع شد.
جمعیتی متخاصم در تالار بودند که فریاد میکشیدند، مسخره میکردند و تهدید مینمودند. او گفت: میدانم برایتان خیلی مشکل و آزار دهنده است که ببینید یک زن سیاه پوست بلند شده و برای شما چیزهایی میگوید و از حقوق زنان صحبت میکند. ما چنان به حضیض ذلت پرتاب شده بودیم و اکنون من اینجا هستم.
فرانسیس رایت اسکاتلندی یکی از طرفداران اولیه آزادی زنان و یک سوسیالیست آرمانی از سوی کارگران فیلادفیا دعوت شده بود تا به مناسبت چهارم ژوئیه در سال 1829 برای یکی از اولین گردهماییهای مشترک همه اتحادیههای کارگران یک شهر در ایالات متحده سخنرانی کند.
او گفت: آیا در این کشور انقلاب شده که «دختران و پسران صنعتگران و کارگران صنایع زیر فشار غفلت و بی توجهی، فقر شدید، فساد، گرسنگی و بیماری لگدمال و نابود شوند.»
در آن دوران از شش میلیون نیروی کار در آمریکا سال 1850 تقریبا نیم میلیون نفرشان زن بودند، 330000 نفر خدمتکار و کارگران خانگی، 55000 آموزگار و از 181000 زنی که در کارخانهها مشغول به کار بودند، نیمی از آنها در کارخانجات نساجی کار میکردند.
اما اوضاع فرهنگی ایالات متحده بعد از شتاب مهاجرت به این کشور کمی تغییر میکند. در دهه 1880 و 1890 مهاجران با شتابی بیشتر از سابق، از اروپا به ایالات متحده سرازیر شدند. انها سفر وحشتناک فقرا را برای عبور از اقیانوس تجربه کرده بودند.
اکنون تعداد مهاجران ایرلندی و آلمانی کمتر از ایتالیایی ها، روس ها، یهودی ها، یونانیان و مردمی از جنوب و شرق اروپا بودند که با اهالی بومی آنگلوساکسون خیلی غریبهتر و دارای فرهنگی بیگانهتر در مقایسه با مهاجران قدیم بودند.
اولین اعتصاب زنان
اولین بار 1825 زنان خودشان اعتصاب کردند. آنها اتحادیه خیاطان زن در نیویورک بودند که خواستار افزایش دستمزدشان شدند. در 1828 اولین اعتصاب زنان کارخانهها در دوور در نیوهمپشایور برپا شد که چند صد نفر از زنان کارگر با بیرق و پارچه نوشته راهپیمایی کردند.
اوضاع قطعا با این روال نمیماند و بردهداری مدرن در راه بود، زنانی که تا دیروز در امر تربیت فرزند اهتمام داشتند، از این روز آغاز ورودشان به دنیای مردانه شد.
حق رأی زنان
از سال 1920 زنها همانند مردها رای میدادند و شرایط تابعیت و زیر دست بودن آنها تقریبا هیچ تغییری نکرده بود. میزان و ابعاد پیشرفت اجتماعی زنان را بلافاصله پس از کسب حق رای میتوان در یک ستون راهنمایی و توصیه مشاهده کرد که دوروتی دیکس مینوشت.
او میگفت که زن نباید صرفا یک خدمتکار خانگی باشد: زن مانند ویترینی است که شوهرش سطح فرهنگ و فضایل خود را از طریق او به نمایش میگذارد ... بزرگترین معاملات سرمیز ناهار مطرح و انجام میشود...
جنگ جهانی دوم بیش از همه موارد زنان را از خانه به بیرون کشاند تا کار کنند. تا 1960 سی و شش درصد زنان شانزده سال به بالا -23 میلیون نفر- در مقابل دستمزد ثابت مشغول به کار بودند. اما اگر چه 43 درصد زنان دارای کودکانی در سنین مدرسه، مسغول به کار بودند اما مهد کودک برای دو درصدشان بود و بقیه مجبور بودند تا ترتیب دیگری برای این امر بدهند.
در حوالی همین سالها زنان طبقه متوسط تحصیل کرده و متخصص شروع کردند به سخن گفتن. کتاب راز و و رمز زنانگی اثر بتی فریدن مینویسد: آن مسئله ای که نامی ندارد، دقیقا چه بود؟ زنان برای بیان کردن آن از چه کلماتی استفاده میکردند؟
گاهی زنی میگفت: «من به نوعی احساس پوچی میکنم ... یا ناقص هستم.» و یا میگفت: «من احساس میکنم که انگار اصلا وجود ندارم.» و گاه ... «یک جور احساس خستگی ... آنقدر از دست بچههایم عصبانی میشوم که خودم را میترساند... بدون هیچ دلیلی دلم میخواهد گریه کنم.»
از آن شور و شوق زنانگی قرن نوزده، در قرن بیست میبینیم که دیگر نایی برای حرکت نمانده است. یک زن کارگر کارخانهای در نیوبدفورد، ماساچوست اوایل دهه هفتاد در یک شرکت متوسط که سهم مدیر عاملش از درآمدهای شرکت در سال 1970 به 325000 دلار می رسید، در یک روزنامه اتحادیه نوشت که 90 درصد کارگران آن قسمت زن هستند اما همه سرکارگرها یا مباشران مردند.
در دوران ریاست جمهوری یبل کلینتون زنان نقش مهمی در رهبری جدید «فدراسیون کارگران آمریکا» و «کنگره تشکلهای بخش صنعت» ایفا میکردند. کارن نوسباوم که رئیس مجمع ملی زنان شاغل بود، مدیر بخش زنان «فدراسیون ...» و «کنگره ...» شد و در 1998 مدیریت ده اداره از مجموع 21 اداره اتحادیه با زنان بود.
تاریخ آمریکا این چنین با فمینیسم گره خورد که زن را از عرش عزت در خانه به فرش ذلت رساند و این روزها آمارهای جهانی اعلام میکند که آمار زنا، تجاوز، طلاق، فرزندان نامشروع، خشونت علیه زنان نه تنها کاسته نشد بلکه افزایش یافت و این بازی دفاع از حقوق زنان تنها به نفع سرمایه داری و استفاده ابزاری از زن تمام شد./918/د101/س
نویسنده: علی اصغر سیاحت هویدا، دانش آموخته حوزه علمیه قم