تهدیدها و چالش های پیش روی شیعیان عراق بعد از آزادسازی موصل
به گزارش خبرگزاری رسا، عملیات موصل که روزهای آخر خود را سپری می کند، نگاه های مختلفی نسبت به آینده آن برای گروه ها و اقلیت های مختلف متصور است. با توجه به نزدیک بودن پایان عملیات موصل و رهایی عراق از تروریسم به دنبال بررسی مهم ترین چالش ها و تهدیدات پیش روی شیعیان عراق هستیم.
چالش ها و تهدیدات پیش روی شیعیان عراق
در حوزه داخلی
نخست؛ کارشکنی اعراب سنی در روند سیاسی و خصومت با شیعیان
اعراب سنی به ویژه بخش افراطی اهل سنت، از ائتلاف شیعه و کرد و در نتیجه خروج حاکمیت گذشته ازدست شان و کنار ماندن خود از صحنه قدرت سیاسی در این کشور، ناراضی و بلکه عصبانی هستند و به همین دلیل در دورۀ پس از سقوط صدام، پیوسته در روند سیاسی این کشور اخلال ایجاد کرده اند. تروریسم داعش در این کشور، و قبل از آن ، ترورهای وسیع و گسترده شیعیان در طول سال های گذشته، در نتیجه این ناکامی بوده است. این در حالی است که در این رابطه هنوز افق روشنی پیشروی نیست و معلوم نیست تروریزم برخاسته از اعراب سنی، حتی پس از شکست کامل داعش در عراق و خروج سرزمینهای تصرف شده از دست آنها، با شیعیان عراق چه خواهد کرد.
دوم؛استقلال طلبی،زیاده خواهی و چال شگری کردها
کردها در پی استقلال خویش از عراق هستند و در این راستا مطالبات زیاده خواهانه دارند و هرگاه که فرصت را مناسب می بینند، در قبال دولت مرکزی که دردست شیعیان می باشد ایجاد مشکل می نمایند. از طرفی شیعیان به عنوان دارندگان پست نخست وزیری و مسئولیت دولت، موظف هستند در مقابل این خواسته و مطالبات کردها بایستند. این وضعیت، در شرایطی که کردها در مقابل اعراب سنی، به عنوان طرف ائتلاف سیاسی با جریان شیعی می باشند، شیعیان را بیشتر، دچار محدودیت و چالش می نماید. بطوری که گاه خود را مجبور می بینند، در مقابل اعراب سنی، به کردها امتیاز بدهند. بنا براین، همراهی و همکاری کردها با شیعیان ، در سطح راهبردی نبوده بلکه تاکتیکی است. به این معنا که چنانچه کردها احساس نمایند از طریق ائتلاف با اهل سنت ، بهتر می توانند به خواسته های خود برسند ، در اینکه در کنار اعراب سنی و در مقابل شیعیان قرار بگیرند، درنگ نخواهند کرد.
سوم؛ائتلاف احتمالی کردها و اعراب سنی
دلایل مختلفی ، شیعیان و کردها را در ائتلاف با یکدیگر قرار داده است. آنها در طول تاریخ گذشته، بطور مشترک ، محروم از حقوق سیاسی خود و مورد ستم حاکمیت هایی قرار داشته اند که خاستگاه آنها اعراب سنی بوده است. حاکمان سنی عراق ،همیشه کردها را شورش گرانی دانسته اند! که تمامیت ارضی کشور را به خطر انداخته اند و به همین دلیل، مستحق سرکوب شدید بوده اند.این نگاه هنوز در بخشی از اهل سنت وجود دارد و لذا معتقدند در مقابل استقلال طلبی و مطالبات کردها باید قویاً ایستاد و با آنها برخورد سخت نمود. در حالی که دیدگاهها و مواضع شیعیان در مقایسه با آنها، معتدل تر است. همچنین، بخشی از کردها یعنی اتحادیه میهنی و هم پیمانان آن ، به دلیل شرایط و اقتضائات جغرافیایی بیشتر نیازمند تعامل و همکاری با شیعیان هستند تا اعراب سنی. علاوه براینها، مناطق مورد مناقشه بین کردها و دولت مرکزی بیش از همه، مورد مناقشه کردها و اعراب سنی است ؛ زیرا بطور عمده دراین مناطق ، کردها و اعراب سنی ساکن هستند و لذا در صورت الحاق آنها به سرزمین های اقلیم ، این اعراب سنی هستند که دچار چالش اصلی خواهند شد. به همین دلیل برخی ازکارشناسان معتقدند، به احتمال زیاد کردها و اعراب سنی بر سر این مناطق ، دچار منازعه خواهند شد. با همه این تفاصیل، ائتلاف کردها و اعراب سنی ، غیر ممکن نیست. به میزانی که شیعیان در روابط با کردها دچار مشکل شوند و از طرف دیگر ، اعراب سنی آماده دادن امتیاز به کردها گردند، شرایط برای شکل گیری این ائتلاف آماده تر خواهد شد.
در حوزه بین المللی
کارشکنی ها و اقدامات خصمانه کشورهای منطقه ای و فرا منطقه ای
ایالات متحده و متحدان غربی این کشور که در سال ۲۰۰۳ رژیم صدام را ساقط کردند، تا سال ۲۰۰۷ در کنار شیعیان بودند. زیرا اعراب سنی در ستیز با غربی ها – به عنوان اشغالگران عراق- قرار گرفتند. اما پس از سال ۲۰۰۷ ، به این دلیل که اوضاع عراق نه تنها مطابق میل آنها پیش نرفت ، بلکه نفوذ جمهوری اسلامی ایران هر روز در آن گسترده تر شد، در نتیجه، آمریکائی ها متمایل به اعراب سنی شدند و خود را در مسیر کارشکنی در روند سیاسی و گسترش تروریزم علیه شیعیان قرار دادند. کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در حمایت از اعراب سنی، از همان ابتدا در این مسیر قرار داشتند. کشورهای عرب حوزه خلیج فارس ، همچنان به معارضه پیدا و پنهان خود با شیعیان ادامه می دهند. ترکیه نیز در سال های اخیر در صف و همسویی با این کشورها در مقابل شیعیان عراق قرار گرفته است. اما آمریکائیها سعی دارند با سیاست های معتدل، تمامی طرف های سیاسی از جمله شیعیان را در دست داشته باشند. این بدان معنا نیست که آن ها دیگر به عنوان یک عامل چالش برای شیعیان عراق مطرح نیستند. نباید فراموش کرد که ماهیت آمریکا و متحدانش تغییر نکرده است. آنها دوست و حامی جدی رژیم اشغالگر قدس، هم پیمان و حامی دولت های عرب منطقه و دشمن قسم خورده جمهوری اسلامی ایران هستند. این اعتدال و نرمش نسبی آمریکائی ها با مقامات شیعه عراق ، صرفاً با هدف بازگشت به صحنه سیاسی این کشور، به منظور کنترل بیشتر روندهای سیاسی در عراق و بلکه در منطقه می باشد. در همین شرایط ، کشورهای مذکور روابط نزدیکی با کردها برقرار نموده اند که این مسئله موجب تقویت بیشتر کردها و ایجاد چالش برای شیعیان خواهد بود.
در حوزه شیعیان عراق
نخست؛فقدان وحدت نظر ایدئولوژیک نیز رهبری مذهبی قدرتمند و واحد
حوزه علمیه و مرجعیت شیعه عراق ازهمان ابتدا در اوایل دهه ۱۹۲۰ و بویژه در دهه های حاکمیت بعثی ها دچار صدمات فراوانی شد و شخصیت های انقلابی و تأثیر گذار آنها مانند شهید محمد باقر صدر، به شهادت رسیدند. علما، منزوی و از صحنه تحولات سیاسی کشور بطور کامل دور شدند. گرایشات فکری – سیاسی متفاوت و گاه متعارض در بین مراجع تقلید مانند اختلاف نظر در مسائلی چون پیوند دین و سیاست همچنین مرجعیت دینی و سیاسی، جامعه مذهبی را در سلوک و رفتار سیاسی دچار تشتت و تفرق نموده است. در این راستا نه تنها جامعه شیعی در مشرب های فکری ، سیاسی و دینی مختلف قرار گرفت و از وحدت نظر و عمل سیاسی- دینی، تا حدود زیادی دور ماند، بلکه احزاب شیعی نیز در این رابطه دچار یک چالش قرار گرفتند. وضعیتی که همچنان حاکم است و جامعه شیعه در این رابطه همچنان بلا تکلیف می باشد. برای هر شیعه عراقی این سئوالات می تواند مطرح باشد:آیا دین و سیاست یکی است و تکلیف سیاسی ما را دین روشن می کند؟ و یا دین نباید در سیاست دخالت نماید؟ آیا به لحاظ دینی ما باید تابع ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ایران باشیم؟ یا می توانیم ولی فقیه خود را در عراق داشته باشیم؟ در این صورت ولی فقیه در عراق چگونه تعیین خواهد شد؟ مؤثرترین مرجع تقلید که در صحنه سیاسی عراق ایفای نقش می نماید، آیت الله سیستانی می باشد.
دوم؛ضعف بلوغ و آگاهی سیاسی شیعیان
شیعیان تا قبل از مقطع زمانی جدید، هیچ گاه مشارکت سیاسی نداشته اند. حاکمیت های استبدادی در این کشور مانع از آگاهی سیاسی عموم مردم از جمله شیعیان بوده اند. عدم رشد و فقدان آگاهی سیاسی از ویژگی های مشترک جوامع ضعیف و و رشد نیافته است. بین رشد سیاسی مردم و موفقیت های احزاب و گروه های سیاسی ، رابطه مستقیم وجود دارد. نباید انتظار داشت در یک جامعه ضعیف و رشد نیافته، احزاب قوی و رشد یافته وجود داشته باشند. فرهنگ حاکم بر جامعه عراق ، فرهنگ سنتی است. هنوز در این کشور، قوم ، عشیره و رئیس عشیره ، حرف اول را می زند. تعصبات قبیله ای و عشیره ای همچنان مرجح و فرهنگ کیش شخصیت ، حاکم است است. مجلس اعلا و سیادت آن متعلق به خانواده حکیم است. رهبری مجلس به این اعتبار که از خانواده حکیم است حرمت و جایگاه ویژه ای دارد. اگر چه سید عمار حکیم سیاست تصمیم گیری جمعی را در دستور کار خود قرار داده است. جریان سیاسی(نه حزب سیاسی) صدر متعلق به خانواد صدر است که در حال حاضر سید مقتدی صدر، رهبری آن را بر عهده دارد و هرگونه تصمیم گیری در اختیار وی می باشد. حزب فضیلت اگرچه تا حدود زیادی متفاوت از جریان صدر است زیرا شیخ یعقوبی رهبر این حزب دیدگاه سازمانی و تشکیلاتی دارد، اما باز هم تا حدود زیادی ، تصمیم گیر اصلی در حزب، شخص یعقوبی می باشد. فقط حزب الدعوه است که متفاوت از بقیه احزب و جریان ها، سازمانی و تشکیلاتی عمل می کند و تقریباً برمحوریت اشخاص، استوار نیست. این در شرایطی است که جامعه متکثر قومی، مذهبی و سیاسی عراق، مستلزم احزاب قوی و کارآمد است که مبتنی باشد بر خرد جمعی و هوشمندی سیاسی.
سوم؛تقدم منافع حزبی و گروهی به منافع جامعه شیعه در بین احزاب و گروه های شیعی
هر یک از احزاب و گروههای شیعه، قبل از آنکه به فکر منافع مشترک جامعه شیعی باشند ، بدنبال منافع حزبی و گروهی خود در درون جریان سیاسی شیعه هستند و تلاش می کنند در رقابت با احزاب شیعی، بیشترین سهم قدرت سیاسی را در داخل این جریان، از آن خود سازند. البته این مسئله بصورت مطلق نیست. شیعیان ائتلاف ملی را شکل داده اند تا در قالب آن در قبال دو جریان کردی و عرب سنی نیز در رابطه با مسائل کلان داخلی و خارجی ، با وحدت نظر و هماهنگی عمل کنند ؛ اما با این وجود، در بسیاری از مواقع ، مصالح و منافع شیعیان ، قربانی منافع حزبی آنها می گردد.
چهارم؛ضعف بلوغ و تجربه سیاسی و مدیریتی
باید بپذیریم که شیعیان در طول تاریخ گذشته از صحنه های سیاسی و مدیریتی کشور دور بوده اند. نه توانستند به سطوح بالای تحصیلی دست یابند و نه در پست های مدیریتی قرار گرفتند. در نتیجه، تجربه چندانی در حوزه فعالیت های حزبی و مدیریت سیاسی بویژه در سطح حکومت داری آن هم در جامعه پیچیده عراق را ندارند و این امر به ضعف عمده این جریان تبدیل شده است.
پنجم؛وجود ابهامات ،همراه با فقدان وحدت نظر و عمل در میان جریان شیعه
شیعیان به دلایل بیان شده در بندهای پیشین، چه در سطح جریان سیاسی منتسب به آنها و چه در سطح حزبی و گروهی، فاقد چشم انداز، طرحهای کلان و راهبردها ی مشخص و مشترک با یکدیگر در رابطه با موضوعات مهم و پیش روی سیاسی در کشور می باشند. البته آنها در قالب ائتلاف ملی ، مجموعه سیاسی واحد شیعی را تشکیل داده اند که تمامی احزاب عمده و مطرح شیعی را در بر می گیرد . آنها در این ائتلاف اهداف و اصولی را برای خود تدوین نموده اند . اما این مسئله ارتباط چندانی با آنچه در ابتدای این بند گفته شد ندارد. سئوال های اساسی زیادی وجود دارند که احزاب شیعی باید در رابطه با آنها اولاً نظر داشته باشند ؛ ثانیاً به وحدت نظر و عمل با یکدیگر برسند. درقبال مسائل خارجی و میزان و نحوه روابط با کشورهای دوست و دشمن(جمهوری اسلامی ایران، ایلات متحده آمریکا و متحدان غربی آن، عربستان سعودی و متحدان منطقه ای آن ، ترکیه و ...) ، در قبال مسائل اقلیم ، میزان و نحوه روابط با کردها ؛ بویژه مسائل مورد اختلاف بین کردها و دولت مرکزی، در قبال اعراب سنی و نحوه تعامل و همکاری با آنها، در تعامل و روابط با یکدیگر یعنی در درون جریان سیاسی شیعه.
ششم؛خطر درگیری نظامی بین احزاب و گروه های شیعه
در خلال سال های گذشته در مقطع پس از سقواط صدام ، در مواردی شیعیان درگیری های نظامی خونین داشته اند. گرچه این درگیری ها ، دامنه دارنبوده و تداوم نیافته است. درگیری های مجلس اعلا به نیروهای مقتدا صدر در استان های جنوبی نیز جنگ نیروهای دولتی همراه با نیروهای آمریکایی در زمان نخست وزیری نوری مالکی با نیروهای مقتدا صدر (لشگر المهدی) در سال ۲۰۰۸ . این مسئله از ضعف های مهم احزاب شیعی می باشد. هیچ تضمینی وجود ندارد که در آینده، چنین درگیری هایی بین احزاب و گروه های شیعی رخ نخواهد داد. /۹۱۶/ ۱۰۲/ع
احسان رفائی