۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۰
کد خبر: ۴۹۴۷۷۰
یادداشت؛

آموزه هایی از سه قهرمان سرزمین طف/ سه درس از سیره سرداران کربلا

یادداشت پیش رو با مروری کوتاه بر سه روایت از زندگی سرداران کربلا به درس هایی از این روایت اشاره کرده و آنها را مورد تامل قرار داده است.
کربلا

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، گذشته از شناخت شناسنامه ای بزرگان دین و مذهب آنچه امروز بیش از پیش دردی از دردهای بشریت و مسلمین را دواء می کند شناخت این بزرگان بواسظه سیره و کردارشان در زندگی مادی معنوی خویش در تمام فراز و نشیب هاست.

اکنون به مناسبت ایام ولادت حضرت امام حسین بن علی، و عباس بن علی و علی بن الحسین که درود خداوند بر هر سه این بزرگمردان تشیع ، ما نیز به تبع از مطلبی که در صدر نوشتار عرض گردید از هرکدام از این حضرات یک درس که مأخوذ از سیره ی ایشان می باشد را ذکر می نماییم :

امام حسین بن علی، سید الاحرار(ع)

الف-درس آزادگی، فتوّت و بخشش از امام حسین(ع)

تمیم بن قحطبه از فرماندهان شامی بود که در میدان نبرد از اسب بر روی زمین افتاد و پای وی مقطوع گردید اما حسین بن علی به کشتن وی نپرداخت بلکه در مقابل از او سوال نمود :

چه کمکی از من ساخته است تا برای تو انجام دهم؟

تمیم گفت : قدرت راه رفتن ندارم و پای ام قطع گردیده است اکنون بمن رحم نما و بگویید که از لشکر مقابل بیایند و مرا ببرند!

امام حسین بن علی فریاد برآوردند که ای لشکر دشمنان خدا بیاید و سرباز خود تمیم را به خیمه گاهتان باز گردانید(۱)

باید توجه نمود که امام حسین (ع) در اوج قدرت و ظفر در میدان نبرد و درعین اینکه قدرت هرگونه حمله به تمیم بن قحطبه سرباز لشکر دشمن را داشت اما به عجز و بیچارگی وی لطف و ترحم نموده و علاوه بر اینکه او را از کشته شدن معاف نمود ، برای انتقال وی به لشگرگاهش کمک نیز برای وی طلبیده و او را به حال خود رها نمود!

حال جای سوال اینجاست که اگر امام سوم ما شیعیان اینگونه در سیره خویش اهل جوانمردی و رحم و مروت بود ، آیا ما در مقابل یکدیگر چقدر ازین سیره برخوردار هستیم ؟

حضرت قمر العشیره, ابوالفضل(ع)

ب- درس تولّی ، وفا و عمل به عهد خویش

در مجلس یزید ملعون بعد از اینکه اسرای کربلا را وارد ساختند ، وسائل و ابزار آلاتی که از لشگر امام مظلوم حسین (ع) به غنمیت گرفته شد بود را نیز وارد مجلس کردند.در میان وسائل به غنیمت گرفته شده ، پرچمی که به عنوان علم سپاه امام حسین(ع) بود نیز به چشم می خورد . یزید ملعون بعد از اینکه چشم اش به پرچم خورد از روی شگفتی و تعجب سه مرتبه از جای بلند شد و دوباره نشست ، اطرافیان از وی پرسیدند که آیا شگفتی تو از چیست؟

ملعون پاسخ داد:

به این پرچم و دسته ی آن نگاه کنید! تمام پرچم و دسته ی آن مورد اصابت تیر و شمشیر قرار گرفته است اما قسمتی از دسته ی آن  که دستگیره اش می باشد سالم مانده است که جای دست علمدار است و این نشان از آن است که علمدار این پرچم تا آخرین لحظه که جان داشته علم و پرچم را در دست نگاه داشته است واین اوج وفاداری وی می باشد.

بعد از این نام علمدار را جویا شد که به وی گفتند :

علمدار ابالفضل پسر علی بن ابی طالب است! (۲)

اکنون ای محبان حضرت اباالفضل ، آیا ما چقدر به عهد خویش به امیر مان یعنی حضرت صاحب الزمان (ع) وفادار و پایبندیم ؟

حضرت علی بن الحسین، زین العباد (ع)

ج- درس احترام و گرامی داشت مقام علم و علماء

وَ لَقَدْ جَاءَ رَجُلٌ یَوْماً إِلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع بِرَجُلٍ یَزْعُمُ أَنَّهُ قَاتِلُ أَبِیهِ فَاعْتَرَفَ، فَأَوْجَبَ عَلَیْهِ الْقِصَاصَ، وَ سَأَلَهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُ لِیُعْظِمَ اللَّهُ ثَوَابَهُ، فَکَأَنَّ نَفْسَهُ لَمْ تَطِبْ بِذَلِکَ. فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع لِلْمُدَّعِی- وَلِیِّ الدَّمِ الْمُسْتَحِقِّ لِلْقِصَاصِ: إِنْ کُنْتَ تَذْکُرُ لِهَذَا الرَّجُلِ عَلَیْکَ حَقّاً فَهَبْ لَهُ هَذِهِ الْجِنَایَةَ، وَ اغْفِرْ لَهُ هَذَا الذَّنْبَ. قَالَ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص لَهُ عَلَیَّ حَقٌّ- وَ لَکِنْ لَمْ یَبْلُغْ [بِهِ‏] أَنْ أَعْفُوَ لَهُ عَنْ قَتْلِ وَالِدِی. قَالَ: فَتُرِیدُ مَا ذَا قَالَ: أُرِیدُ الْقَوَدَ فَإِنْ أَرَادَ لِحَقِّهِ عَلَیَّ أَنْ أُصَالِحَهُ عَلَی الدِّیَةِ صَالَحْتُهُ وَ عَفَوْتُ عَنْهُ. قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع: فَمَا ذَا حَقُّهُ عَلَیْکَ قَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص لَقَّنَنِی تَوْحِیدَ اللَّهِ وَ نُبُوَّةَ رَسُولِ اللَّهِ، وَ إِمَامَةَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْأَئِمَّةِ ع. فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع: فَهَذَا لَا یَفِی‏ بِدَمِ‏ أَبِیکَ‏! بَلَی وَ اللَّهِ، هَذَا یَفِیَ بِدِمَاءِ أَهْلِ الْأَرْضِ کُلِّهِمْ- مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ سِوَی [الْأَنْبِیَاءِ وَ] الْأَئِمَّةِ ع إِنْ قُتِلُوا فَإِنَّهُ لَا یَفِی بِدِمَائِهِمْ شَیْ‏ءٌ، أَ وَ تَقْنَعُ مِنْهُ بِالدِّیَةِ قَالَ: بَلَی.

نقل شده است؛ مردی با کسی که گمان می‌کرد قاتل پدرش بوده، خدمت امام سجاد(ع) رسید و گفت: یا ای پسر رسول خدا(ص) این مرد پدرم را به قتل رساند.
امام زین العابدین(ع) از متهم حقیقت را پرسید، آن مرد نیز اعتراف به قتل نمود. امام حکم به قصاص داد، اما از فرزند مقتول درخواست بخشش نمود و فرمود: چون عفو، ثواب و أجر بسیاری از سوی پروردگار دارد، از قتل وی درگذر.

فرزند مقتول به عفو راضی نشد.

امام سجاد(ع) رو به وی نمود و گفت اگر این مرد بر تو حقّی دارد باید به یاد آری و این جنایت را بر وی ببخشی و او را به بهانه آن حقّ نکشی، و به خاطر این گناه از خدا برایش طلب بخشش نمایی و او را برای این جرایم عفو کنی.

آن مرد گفت: ای فرزند رسول خدا(ص) او بر من حق دارد، اما آن‌قدر نیست که به خاطر آن او را عفو نمایم و از خون پدرم درگذرم.
امام(ع) فرمود: از او چه می‌خواهی؟

گفت: اگر اراده شما باشد که من به همان حقّ اندک او با وی مصالحه به دیه کنم و از قصاصش درگذرم، من نیز صلح کردم و او را عفو نمودم.
حضرت سجاد پرسید: حقّ او در ذمّه شما چیست؟

گفت: وی توحید خدای مجید و نبوّت حضرت رسول(ص) و امامت علیّ بن أبی طالب و أئمّه معصومین(ع) را به من آموخت.

امام(ع) فرمود: آیا به نظر شما این کفایت از خون پدرت نمی‌کند؟! و اللَّه به خدای عالم که این تعلیم حقایق دین و آداب شریعت، به خونبهای تمام مردم زمین از أوّلین و آخرین - غیر از انبیای مرسل و ائمه معصوم- اگر کشته شوند می‌ارزد، امابه خونبهای أنبیای مرسلین و أئمّه معصومین(ع) کفایت نمی‌کند.

آیا به دیه راضی می‌شوی؟! گفت: بله.(۳)

منابع:

۱-مقتل معظم پیشوای شهیدان/ حضرت آیت الله سید رضا صدر(برادر امام موسی صدر) ص ۱۲۴

۲-الخصائص العباسیه ص ۱۳۸ / نوادر الحسینیه

۳-حسن بن علی علیه السلام، امام یازدهم، التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص ۵۹۶، قم، مدرسة الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف‏، چاپ اول، ۱۴۰۹ق؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج ۲، ص ۳۱۹، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق

ارسال نظرات