۰۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۳:۲۹
کد خبر: ۵۵۲۱۴۶
حدیث اخلاقی بزرگان(۸۴)

رابطه تقوا و عاقبت بخیری

آنچه که موجب می­ شود انسان به حسن عاقبت برسد و سوءعاقبت پیدا نکند، خوف و بیم نسبت به عاقبت است؛ آن چیزی­ که این خوف را می­ شکند احساس ایمنی از آزمایش الهی است.
آقامجتبی تهرانی

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، مرحوم آیت الله آقامجتبی تهرانی در یکی از درس های اخلاق خود به بررسی رابطه میان تقوا و عاقبت به خیری می پردازد.

آنچه که می خوانید بخشی از سخنان این استاد اخلاق فقید است:

آنچه که موجب می­ شود انسان به حسن عاقبت برسد و سوءعاقبت پیدا نکند، خوف و بیم نسبت به عاقبت است و این از خوف­های ممدوح هم هست؛ ستایش شده و نقش سازندگی در سه رابطه اعتقادی، ایمانی(قلبی) و عملی دارد.

چه می­ شود خوف انسان نسبت به سوء عاقبتش تضعیف شود یا از بین برود؟ چون خوف از سوءعاقبت موجب می­ شود انسان در این چند رابطه کار کند تا حسن عاقبت را با تقوی تحصیل کند؛ خوف از سوءعاقبت موجب می­شود انسان برود دنبال اینکه برای خودش حسن عاقبت تحصیل کند. حسن عاقبت با چه چیزی تحصیل می­ شود؟ با تقوی؛ ببینید سطح را آوردم پایین. بنابراین خوف نسبت به سوء عاقبت نقش سازندگی به این معنا دارد که این در تحصیل تقوی نقش دارد.

حالا می­ رویم سراغ اینکه چه می­ شود این خوف از دل انسان بیرون برود و در نتیجه سوءعاقبت پیدا ­کند و اگر هم تقوا و زمینه­ ای از تقوی در کار بود آن هم برود؟ چه می­ شود این؟ آدم بنشیند فکر کند.

یک بحثی را در مباحث اخلاقی مطرح می­ کنند و یک بخشی از آن را هم در مباحث عرفانی - معرفتی بحث می­ کنند؛ و آن را تحت عنوان احساس ایمنی از مکر الهی مطرح می­ کنند. اگر انسان احساس ایمنی از مکر الهی کند می گویند این ضدّ خوف ممدوح است. در مباحث اخلاقی می­ گویند ضد خوف ممدوح، ایمنی از مکر الهی است.

و این را در آیات هم داریم که هیچگاه نباید انسان احساس ایمنی کند از مکر الهی. سوره اعراف «و لَو أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ و اتَّقَوا» اگر اهل قریه­ها بیایند ایمان پیدا کنند، تقوی پیشه کنند «لَفَتَحْنَا علَيهِْم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ و الْأَرْضِ و لَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُون. أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَاتًا و هُمْ نَائمُون» تا می ­رسد به اینجا: «أَ فَأَمِنُواْ مَكْرَ الله» مهمّ این است. این ضد آن مسئله تقوایی است که آن بالا آورد. «أَ فَأَمِنُواْ مَكْرَ اللَّهِ  فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُون» اینجا این مسئله را مطرح می­ فرماید.

 در باب اینکه مکر الهی (که در این آیه وارد شده است) چیست؟ می­ روند سراغ آن آزمایش الهی. خصوصاً آیات قبل آن این بود: «لَفَتَحْنَا عَلَيهِْم بَرَكَاتٍ مِّنَ السماء والارض...» که نِعَم الهیّه است. این را کمی باز می­ کنم و آن اینکه انسان باید آزمایش الهی را در رابطه با نِعَم الهیّه در نظر داشته باشد. ما اینطور هستیم وقتی ببینیم به اینکه - نعوذ بالله - خطا می­ کنیم، گناه می­ کنیم بعد هم خدا دوباره نعمتش را به ما می­ دهد، این موجب می ­شود ما احساس ایمنی کنیم. مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش مکر را حتی به عذاب الهی تفسیر می­ کند. مکر الهی را می­ گوید عذاب خدا. احساس ایمنی از عذاب خدا. جنبه امتحان و آزمایش در همین دنیاست و آن اینکه احساس ایمنی کند.

چه می­ شود که احساس ایمنی می­ کند؟ این می­ بیند وقتی گناه می ­کند خدا اینجا پس­گردنی به او نمی­ زند، باز هم نعمت به او می­ دهد. این موجب می­ شود که آن خوف و بیم که در روابط سه­ گانه مطرح کردم از بین برود. خدا این کار را هم می­ کند. این خودش یک نوع آزمایش است به اینکه خدا می­ خواهد ببیند ما راست می­ گوییم یا دروغ می­ گوییم.

 اینکه عبد گناه می ­کند خطا می­ کند بعد خداوند دوباره نعمت به او می­ دهد، دوباره گناه می­ کند دوباره نعمت می­ دهد. این را در بحث­ های اخلاقی می­ گویند استدراج. از خودمان نیست از قرآن است. اسم آن را می گذارند استدراج. یک در میان. یک گناه می­ کنی یک نعمت می­دهد. یک گناه می­ کنی یک نعمت می­ دهد. یک در میان. گاهی می­ گویند نه همینطور می­ آید پایین. ایمان می­ آید پایین. تنزّل می­ کند. تعبیرات مختلفی دارند.

در همین سوره اعراف می­ گوید «و الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِاياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُون. و أُمْلى لَهُمْ  إِنَّ كَيْدِى مَتِين» این کید را بگذارید در همان آیه که در همین سوره بود. آن آیه 99 بود. اینجا 180 است. نگاه کنید این­ها چقدر به هم ارتباط دارند. «و أُمْلىِ لَهُمْ  إِنَّ كَيْدِى مَتِين» که همان مکر الهی را اینجا تعبیر به کید الهی می­ کند. این­ها همه حساب شده است. اینکه می­ بینی - نعوذ بالله – تو گناه می­ کنی خدا دوباره نعمتش را می­ دهد این را احتمال بده دارد یک جور امتحانت می­ کند. می­ خواهد ببیند چقدر پررویی؟ صریح گفتم من.

 در ذیل آیه روایت از امام صادق (علیه السلام) است «فَقال هُو العَبد یَذنِبُ الذَّنب فَتُجَدَّدُ لَهُ النِّعمَة مَعَه» بنده گناه می­ کند بعد هم خدا یک نعمت تازه به او می­ دهد «تُلهیهِ تِلکَ النِّعمَة عَنِ الاِستغِفار مِن ذلِکَ الذَّنب» این نعمتی که به او داد، موجب می­ شود به اینکه او را باز می­ دارد که برود از آن گناه استغفار کند. چون اگر پس­گردنی را بزند اینطور نیست. گناه می­ کند خدا نعمت می­ دهد، نعمت را که به تو داد این موجب می­ شود به اینکه - نعوذ بالله - تو را باز می­ دارد از استغفار از آن گناه و از آن خطا و همین از نظر درونی (چون آن طرفش مورد بحثم بود) موجب می­ شود که خوف و بیم از سوء عاقبت از دلت برود. آرام­ آرام پاک شود.

 در یک روایت دیگری هست از امام صادق (علیه السلام) دارد «اِذا اَرادَ اللهُ بِعَبدٍ خَیراً فَأذنَبَ ذَنباً اَتبَعَهُ بِنِقمَةٍ وَ یُذَکِّرُهُ الاستِغفار» اگر یک عبدی - نعوذ بالله- گناه کرد، اگر خدا خواست خیری به او بدهد، پس­گردنی به او می­ زند. پس­گردنی به او می­ زند برای اینکه او را یادآوری کند که برود استغفار کند. که این موجب می­ شود که آن خوف از سوء عاقبت از دلش نرود.

 «وَ اِذا اَرادَ بِعَبدٍ شَرّا فأذنَبَ ذَنباً أَتبَعَهُ بِنِعمَةٍ لِیُنسیهِ الاِستِغفار و یَتَمادی بِها» از آن طرف اگر نه، بخواهد شر بشود، می­ آید گناه می­ کند بعد هم دوباره نعمت به او می­ دهد. این موجب می­ شود که دیگر استغفار نسبت به گناه فراموش می­ شود و ادامه می­ دهد. بعد می­ فرماید«و هوَ قولُ الله عزّوجل (سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُون) بِالنِّعَمِ عِندَ المَعاصی» بنابراین همین طور ما ریشه­ یابی می­ کنیم و پیش می­ آییم و آن این است که خوف از سوءعاقبت موجب می­ شود که انسان برود دنبال اینکه تقوی تحصیل بکند چون «و العاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين»، « و لا تَمُوتُنَّ إِلَّا و أَنتُم مُّسْلِمُون» أی متقون. می­میری! آن موقعی که می­ خواهی بروی اگر دستت خالی از تقوی باشد وضعت وخیم است.

گفتم این خوف در سه رابطه نقش سازندگی دارد. خوف ممدوح هم هست. قبلاً هم گفتم چون دارای درجات است نقش مختلفی نسبت به افراد پیدا می­ کند. حالا می­روی تقوی تحصیل می­ کنی، مراقبت هم می­ کنی که از دستت نرود. محافظت می­ کنی، مراقبت می­ کنی این ملکه قدسیه تقوی از دستت نرود. اما در مقابل این را هم بدان. حواست را جمع کن. آن چیزی­ که این خوف را می­ شکند احساس ایمنی از آزمایش الهی است. (مکر الهی، کید الهی). و آن با استدراجی است که خداوند انجام می­ دهد که در آیه هم هست « مِّنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُون»

خیال می­ کنی آدم خیلی خوبی هستی؟ بله؟ گناه می­ کنی بعد هم خدا نعمت می­ دهد. به ­به! خدا برای او خواسته است اگر کذا بگذارد. اینقدر بی­شعور؟ اینقدر نازل از نظر فهم دینی؟ طرف معصیت می­ کند بعد هم خدا مثل آن حمار جلوی او جو می­ ریزد بعد این می­ گوید خوش به حالش. این حسرت می­ خورد به حال او. خدا برای او خواسته است! بعدش هم می­ گوید اگر کذا بگذارد. این­هایی که می­ گویم متداول در ما است. نه! نه! خدا دارد امتحانش می­ کند. خیر برای او نخواسته است. این­هایی که دارد به او می­ دهد شرّ است. اگر خیر بود یک پاپوش برای او درست می­ کرد او را محکم می­ زد زمین، تا چشمش را باز کند.

 لذا این را به شما بگویم ما داریم در روایاتمان بسیاری از این گرفتاری­ هایی را که چه فرد چه جامعه پیدا کند (فرق هم نمی­ کند) ، بر اثر معاصی است. و این هم لطف الهی است. خدا نکند که این لطفش را بگیرد. بگذار این پس گردنی را بزند. اگر یک بچه­ ای را بخواهی خرابش کنی راه آن این است که اگر یک بی ادبی کرد یک جایزه به او بدهی. چه در می­ آید از کار؟ سؤال می­ کنم از شما. اما بی ادبی کرد یک پس­گردنی بزن. سطح را آوردم پایین./1324/ت۳۰۳/ج

 

ارسال نظرات