۱۷ تير ۱۳۹۷ - ۰۴:۳۰
کد خبر: ۵۷۰۷۵۳
یادداشت؛

اصلاح‌طلبان و بحران اخلاق قدرت

امروز عقل سیاسی اقتضا می‌کند همان دولتی که سیاست‌هایش در ایجاد چنین عواقبی نقش داشته است، مسؤولانه رفتار و برای خروج از این وضعیت تدبیر و عمل کند.
اصلاح طلبان

به گزارش خبرگزاری رسا، روزنامه وطن امروز در یادداشتی آورده است:

یکم- هفته گذشته حسین موسویان از حواریون و اعضای حلقه یک حسن روحانی در مصاحبه‌ای پیشنهاد استعفای دولت و رئیس‌جمهور را مطرح کرد. این پیشنهاد عجیب در شرایطی مطرح شد که فرامتن آن القای وجود یک بن‌بست در کشور و پاس گل به بال دیگری از جریان تندرو داخلی برای القای این ادعا بود که دیگر کاری از دست دولت ساخته نیست؛ از جمله‌ واکنش‌ها به پیشنهاد مشکوک استعفا، یادداشت اخیر حمیدرضا جلایی‌پور از اعضای اصلی اردوگاه اصلاحات بود.

جلایی‌پور در نوشته خود ضمن تخطئه ظاهری موسویان و پیشنهاد او، در عمل همان خط مفهومی را برجسته و تلاش کرد تصویری مسلوب‌الاراده و فاقد قدرت از دولت به نمایش بگذارد و در مقابل مجموعه‌های وابسته به رهبری را برخوردار از قدرت متمرکز، عامل رفتارهای بی‌قاعده و در نتیجه مسؤول وضع کنونی بنمایاند تا در نهایت بتواند اینگونه نتیجه بگیرد که وضع موجود محصول سیاست‌های دولت و حسن روحانی نیست.

دوم- مفهوم و منطق یادداشت جلایی‌پور حکایت از یک بحران عمیق اخلاقی در جریان اصلاحات دارد؛ نسبت این جریان با قدرت، یک نسبت کاملاً فرصت‌طلبانه است، بنابراین انگیزه‌ها، رفتارها و اهداف آن را باید در این چارچوب تحلیل کرد. بزرگ‌‌‌‌‌ترین مشکل این جریان، نداشتن اخلاق قدرت است.

این جریان تا روز قبل از هر انتخاباتی، نتیجه به قدرت رسیدن خود را گلستان شدن ایران (و روی کارآمدن رقیب را ایجاد شرایط جهنمی) تصویر می‌کند اما از صبح فردای انتخابات که شاهد قدسی، شاهد بازاری می‌شود و زنگ انشا به زنگ حساب می‌رسد، «نگذاشتند» و «نمی‌گذارند» به کلیدواژه‌‌های رایج این جریان در مواجهه با افکار عمومی تبدیل می‌شود؛ یعنی درست وقتی که افکار عمومی از آنها انتظار دارد در قبال تَکرار کردن‌های‌شان متعهد و پاسخگو باشند، نوار تکراری «نگذاشتند» و «نمی‌گذارند» را از اول می‌گذارند.

سوم- امروز عقل سیاسی اقتضا می‌کند همان دولتی که سیاست‌هایش در ایجاد چنین عواقبی نقش داشته است، مسؤولانه رفتار و برای خروج از این وضعیت تدبیر و عمل کند. حنای فرافکنی و «نگذاشتند» و «نمی‌شود» هم با وجود حجم انبوهی از همراهی‌های بی‌سابقه با دولت در چند سال اخیر رنگ چشم‌نوازی ندارد.

همراهی بی‌سابقه با دولت در حوزه سیاست خارجی که منجر به مذاکرات طولانی با آمریکا و برجام شد، بیشترین برداشت از صندوق توسعه ملی در همین دولت و رشد خیره‌کننده درآمدهای نفتی (مجموع درآمد 5 ساله نفتی ایران در دولت روحانی بیش از مجموع درآمد نفتی دولت‌های خاتمی و احمدی‌نژاد است) بخشی از واقعیت‌های عینی کشور است.

چهارم- آشکار شدن تدلیس و فریبکاری این مدل از سیاست‌ورزی نزد گروه‌های اجتماعی هوادار چندان زمانبر نیست. نتیجه طبیعی رویکرد اپورتونیستی به قدرت و پایبند نبودن به ضوابط اخلاق مسؤولیت، کاهش سرمایه اجتماعی است.

در مواجهه با این شرایط و گرفتار شدن در بحران‌های تودرتویی همچون ناکارآمدی، افول سرمایه اجتماعی و مسؤولیت‌گریزی، جریان اصلاحات هیچ‌گاه به دنبال حل مسأله از طریق رهیافت‌های ایجابی همچون کارآمدی نرفته، بلکه کوشیده است امر سیاسی (از نوع غیراخلاقی آن) را برای حل مسأله اجتماعی انتخاب کند و با خلق بحران‌های جدید و بسط دامنه آنها در حد ملی، نقاط ضعف اخلاق سیاسی خود را بپوشاند. بی‌تردید یک پایه اساسی در دامن‌زدن به رادیکالیسم و حرکت‌های افراطی از جنس حوادث سال 88، همین رویکرد بحران‌ساز جریان چپ و نگاه فرصت‌طلبانه آنان به قدرت بود.

پنجم- جریان اصلاحات به دلیل مسؤولیت‌گریزی و در عین حال زیست بحرانی آن، نیاز مبرمی دارد که خود را در حاشیه میدان سیاست نشان دهد و ادعا کند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آنکه متن سیاست (به‌معنای عام آن) را رقم می‌زند، «دیگری» است. «دیگری» در ادبیات این جریان، موجودی اهریمنی است که مقابل فرشتگان اصلاح‌طلب قرار دارد و افکار عمومی برای در امان ماندن از شر، ناگزیر از پناه بردن به آنان هستند.

«تجارت ترس» در وقت انتخابات و هر زمان که جریان اصلاحات حیثیت خود را در معرض خطر می‌بیند، به یک تجارت رایج در بازار مکاره سیاست‌ورزی آنان تبدیل شده است. در این تجارت، طیف وسیعی از افراد و رسانه‌های متصل به دولت‌های مخالف تا دشمن جمهوری اسلامی، به‌عنوان ابزارهای تبلیغات تجاری عمل می‌کنند. بر همین اساس است که تقریباً هیچ مرزبندی غلیظی میان انگاره‌ها، مفاهیم و روش‌های تبلیغاتی این طیف وسیع تبلیغاتی با جریان اصلاح‌طلب داخل وجود ندارد.

ششم- ویژگی «بحران‌زیست» بودن بخش تندرو جریان اصلاحات و وابسته شدن حیات آن به افراطی‌گری ایجاب می‌کند برای خلق بحران‌های پرقدرت، منابع و بازیگران اصلی و موجه قدرت را درگیر و وارد دور ناتمامی از افراطی‌گری و تقابل با ارکان نظام (دیگری) کند.

بر اساس همین مشی، در دولت اول آقای خاتمی که بخش تندرو جریان اصلاحات در آن نقش پدرخواندگی و دست برتر را داشت، کشور درگیر کورانی از افراطی‌گری و حرکت‌های کور شد؛ اگرچه خاتمی در دور دوم با فهم باتلاقی که برای او درست کرده بودند تا حدودی از آن طیف فاصله گرفت؛ تا جایی که در مقابل، همین افراد «عبور از خاتمی» را کلید زدند و مطرح کردند. در مقاطع دیگری از تاریخ نزدیک نیز غالباً هرگاه کشور مواجه با فشار افراطی‌گری بوده است، بخش تندرو جریان اصلاحات، نقش طراح و محرک اصلی را داشته است.

در سال 88 رفتارهای انتحاری آقای موسوی از آنجا شروع شد که عناصر تند اصلاح‌طلب همچون تاجزاده، میردامادی، بهزاد نبوی، حجاریان، امین‌زاده، رمضان‌زاده و... که سال‌ها بود هیچ نسبت و ارتباطی با موسوی نداشتند، حلقه یاران سنتی و معدود او را شکافتند و به درون آن نفوذ کردند، بر نقاط ضعف شخصیتی‌اش سوار شدند و کشور را وارد دور پرهزینه‌ای از افراطی‌گری کردند. تلاش این جریان برای احاطه‌کردن مرحوم هاشمی و خلق بحران و تندروی با استفاده از ظرفیت او، یکی دیگر از نمونه‌های نه چندان دور است.

حتی در انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم (1396) حسن روحانی دقیقاً از روزی متقاعد به بالا بردن بی‌سابقه دوز تخریب و سیاهنمایی شد که از جلسه با عناصر تند اصلاح‌طلب بیرون آمد. جلسه‌ای که با تلخی و دعوا به او گفته بودند اگر می‌خواهد رئیس‌جمهور شود، این راهش نیست و باید روی دور تند سیاهنمایی و هیولاسازی از رقیب بیفتد.

هفتم- در مقابل سه‌گانه‌ نامبارک «مسؤولیت‌گریزی، فرصت‌طلبی و بحران‌زیستی» آنچه مؤثر است تنها و تنها تبیین و آگاه‌سازی افکار عمومی از شگردها و قالب‌های مزورانه است. میدان این عملیات سه‌گانه، افکار عمومی است؛ افکار عمومی آگاه و قوی، اجازه به بازی گرفتن و سوءاستفاده از خود را نمی‌دهد. چاره‌ای جز برقراری یک گفت‌وگوی دائمی و مفاهمه و کنش ارتباطی پایدار با مردم وجود ندارد. نقطه ضعف و نقطه آسیب جریان انقلابی در طول این سال‌ها که میدان را برای عملیات تزویر باز گذاشته، حضور کم‌فروغ در عرصه عمومی و کمبود گفت‌وگوی دوطرفه در کف جامعه است./۹۶۹//۱۰۲/خ

منبع: وطن امروز

ارسال نظرات