حب دنیا؛ بزرگ ترین مانع حضور قلب
به گزارش خبرگزاری رسا، «مسعود دریس» مدیر روابط عمومی و امور استان های ستاد اقامه نماز کشور در یادداشتی با عنوان«حب دنیا؛ بزرگترین مانع حضور قلب» به موضوع حب دنیا و تاثیرش بر عبادات انسان پرداخته است که در ادامه می آید؛
بر طبق تصریح علمای بزرگ و برجستگان علم و فقاهت، آنچه که موجب عدم حضور قلب در نماز و بلکه در همه عبادات می شود، حب دنیا است. لذا هر مقدار حب دنیا در قلب انسان زیادتر باشد، حضور قلب کمتر می شود و هر مقدار حب دنیا کمتر شود، حضور قلب بیشتر خواهد شد.
در ارشادالقلوب روایتی از امام علی علیه السلام از وجود مبارک پیامبر (ص) نقل کرده اند که در آن جا آفات حب دنیا را از بیان حضرت حق اینگونه فرموده اند که: «اگر فردی به اندازه اهل آسمان ها و زمین نماز بخواند و به اندازه همه صائمین آسمان ها در زمین روزه بگیرد و …. اما یک ذره از حب دنیا، از ریاست طلبی و زینت دنیا در دل او ببینم، من این شخص را در قیامت همسایه و مجاور خود قرار نمی دهم و محبت خودم را از قلب او جدا می کنم، یعنی اجازه نمی دهم قلبی که در آن حب دنیا است، محبت من در درونش وجود داشته باشد؛ و آنقدر قلبش را تاریک می کنم تا مرا فراموش کند و حلاوت محبتم را نچشد.» (مستدرک الوسائل جلد ۱۲ ص ۳۶)
ببینید چقدر حب دنیا آثار سوء دارد که خداوند این مقدار عقوبت بر آن مترتب می کند. اساسا حب دنیا اگر در قلب انسان باشد، دیگر شیرینی و حلاوت عبادت خدا را نخواهد چشید. خدا اجازه نمی دهد حضور قلب داشته باشد. آن کسی می تواند حضور قلب داشته باشد که حب خدا در قلب او جا بگیرد، قلب او عاشق خدای تبارک و تعالی باشد.
اگر بخواهیم حضور قلب داشته باشیم، باید حب دنیا را از قلب خود دور کنیم، اینکه انسان حسرت بخورد که چرا خانه بزرگ ندارد؟ چرا ثروت ندارد؟ چرا از مقام بهره ندارد؟ یا چرا کم دارد؟ چرا زیادتر ندارد؟ حب دنیا و تعلقات دنیوی مانع از حضور قلب خواهد شد.
البته توجه به این نکته لازم است که مقصود از حب دنیا، کسب و کار و تحصیل معاش و به دست آوردن روزی حلال نیست، که بگوییم کسانی که ثروت فراوانی دارند، حب دنیا دارند و کسانی که فقیرند حب دنیا ندارند، حب دنیا یعنی تعلق و وابستگی، دلبستگی و سرسپردگی نسبت به دنیا. حال انسان از کجا بداند وابسته است؟ اگر انسان چیزی که از دست داد بنشیند حسرت بخورد، اگر مقامی را از دست داد، مالی از دست داد، حسرت بخورد و فکر کند که همه چیز او از بین رفته، وی وابسته به آن مال و مقام است. اما اگر بگوید همه چیز متعلق به خداست متعلق به خداست، او داد و او گرفت و شاکر خداوند باشد. این روحیه حاکی از عدم تعلق و وابستگی به امور دنیا است. لذا باید گفت حب دنیا ربطی به داشتن و نداشتن و کم و زیادی مال ندارد، بلکه مربوط به آن تعلق قلبی انسان است. تا قلب انسان چه مقدار نسبت به مال تعلق داشته باشد و چه مقدار در غم از دست دادن آن حسرت بخورد. آن کسی که قلبش آرام است، برایش فرقی نمی کند که این همه ثروت داشته باشد یا نداشته باشد. همه چیز را از خدا می داند. این فرد انسانی است که تعلق به دنیا ندارد.
اگر انسان نمازگزار بعد از نماز، همه وجودش را احساس نشاط فرا گرفت، بداند که نمازش با حضور قلب بوده؛ ولی اگر چنین احساسی را نداشته باشد، بلکه نماز را یک امر تحمیلی بر خود بداند و با سختی و تکلف آن را انجام دهد، این آدمی است که دنیا او را احاطه کرده و گرفتار حب دنیا است. لذا کسی که قره العین و چشم روشنی اش دنیا است، هیچ گاه قره العینش، نماز نمی شود. هیچ وقت روشنی چشم او خدا و مناجات با خدا نخواهد بود.
برای اینکه مسئله حب دنیا یک مقدار روشن تر شود از مرحوم کلینی در اصول کافی باب ذم الدنیا و الزهد فیها، روایتی را نقل می کنیم تا بحث پیش رو واضح تر گردد. در این روایت می گوید؛ در مناجاتی که موسای کلیم با خداوند تبارک و تعالی داشت، خدا به او امر فرمود: «یا موسی لاترکن الی الدنیا رکون الظالمین و رکون من اتخذها ابا و اما»
(ای موسی! وابسته به دنیا مشو، آنطور که ظالمین به دنیا دل می بندند، و همانند کسانی مباش که دنیا را به مانند پدر و مادر خود محل اتکای شان قرار داده و به آن محبت دارند.)
و سپس در آخر روایت خدا می فرماید: «واعلم ان کل فتنه بدوءها حب الدنیا» (هر فتنه ای در عالم، هر شر و بدبختی، هر گرفتاری و بیچارگی، اگر ریشه یابی شود به حب دنیا می رسد. جنگ ها و نزاع های خانوادگی، اختلافات قومی، حتی اختلافات سیاسی، ریشه اش در حب دنیا و قدرت طلبی و زیاده خواهی برمی گردد.
بنابراین ما باید توجه کنیم به اینکه، وقتی در روایت می فرماید ریشه هر فتنه، حب دنیا است، ریشه عدم توجه به خدا در نماز و حضور قلب هم حب به دنیا و وابستگی به آن خواهد بود.
پس بایستی انسان بداند که آن چه که ضد دین او است، همین حب دنیا است و حب دنیا مهمترین سرباز از جنود ابلیس است و بداند که شیطان دشمن او است که از راه حب دنیا بر او غلبه پیدا کرده و منحرفش می کند، و این غلبه شیطان به واسطه حب دنیا اجازه نمی دهد انسان لذت مناجات را بچشد. معنای روایت معروف «حب الدنیا راس کل خطیه» این است که اگر در قلب کسی حب دنیا وجود داشته باشد او را وادار به هرکاری می کند، چه برسد به اینکه جلوی حضور قلب را بگیرد. وقتی حب دنیا منشا تمام خطاها است، بدانید که همین حب دنیا دوتا است. «والدنیا دنیا إن دنیا بلاغ و دنیا ملعونه»(کافی ج ۲، ص ۳۱)
یکی دنیای بلاغ است، یعنی انسان به اندازه ضرورت و کفایت و به مقداری که نیاز اون برطرف شود، از دنیا استفاده کند، این دنیا خوب است. اما اگر به دنبال افزون بر این باشد، آن هم فقط برای دنیا و نه آخرت، این دنیای ملعونه است.
حال که متوجه شدیم حب دنیا مانع از حضور قلب می شود و نمی گذارد حال مناجاتی در نماز داشته باشیم و از عبادت و مناجات خود با پروردگار لذت ببریم، نوبت به سوال اصلی این یادداشت می رسد که چگونه می توانیم، قلب خود را از حب دنیا جدا کنیم؟
امام راحل (ره)، در این رابطه می فرماید: انسان می تواند با رعایت این چهارنکته حب دنیا را از قلب خود بیرون بیاورد و دور بیندازد. اگر کسی بخواهد قلب مطمئن و آرام داشته باشد تا موفق به کسب و کمالات نفسانیه بشود، باید واجد این چهار نکته باشد.
اولین مرحله؛ ریاضات و مشاهدات است، نسبت به بی علاقگی و بی اعتنایی به دنیا تمرین نموده و تلاش کند. اگر کسی بخواهد خود را امتحان کند که چه مقدار علاقه به دنیا دارد، ببیند اگر به او بگویند الان لحظه ای است که باید از دنیا برود، آیا نسبت به آن چه که به حسب ظاهر از دست می دهد از مال و مقام و اولاد، حسرت می خورد یا نه؟ می تواند از آن ها دل بکند یا نه؟ آیا در هرلحظه آمادگی شنیدن این خبر را دارد یا نه؟ این مرحله ریاضات بسیار مرحله مهمی است، انسان باید ریاضت داشته و با نفس خود مجاهدت کند تا این علاقه به دنیا از او سلب شود.
مرحله دوم؛ تفکر در عواقب و معایب حب دنیا است. عاقبت افراد دنیا طلب را بررسی و فکر کند که آن ها به کجا رسیدند؟ عاقبت این همه پادشاهان ستمگر، این همه حاکمان ظالم، این همه افرادی که حقوق مردم را از بین بردند چه شد؟ چیزی جز ننگ برای خود در تاریخ ثبت نکردند. انسان در عواقب این دنیا طلبی ها تفکر کند.
سوم ؛ تدبر در آیات و روایاتی است که در مورد مذمت و نکوهش دنیا وارد شده است.
و چهارم؛ تدبر در حالات اولیای خدا است.
اگر انسان به این چهار مطلب توجه کند، درخت حب دنیا را از درون خود ریشه کن می کند. اما مادام که این درخت درون او باشد، مانند کسی است که زیر یک درخت پر از گنجشک و پرنده مشغول مطالعه بوده و هر از گاهی با چوب و عصای خود شاخه را تکان می داد تا گنجشک ها حرکت کنند و بروند. بعد که می آمد مشغول مطالعه شود، دو مرتبه برمی گشتند به او گفته شد که «ان اردت الخلاص فاقلع الشجر» (اگر می خواهی راحت بشوی باید درخت را از جا در آوری؛ و الا هر قدر شاخه ها را حرکت دهی و گنجشک ها را از خود دور کنی دوباره برمی گردند.»
اگر انسان می خواهد از دل مشغولی ها راحت شود، باید درخت حب دنیا را از دل خود ریشه کن کند. خداوند این توفیق را نصیب همه ما بفرماید./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: مهر