اقيانوس مبالغه براي مقابله با موج
ايشان نوشته است: «مرحوم آيتا... هاشمي جايگاهي در انقلاب و نظام جمهوري اسلامي پيدا کردند که تبديل به «معيار» شدند. هر فردي که عليه ايشان سخن گفت و درصدد تخريب شخصيت وي برآمد، منفور ملت شد. اکنون هم بدين منوال است. يعني به محض آن که کسي عليه آيتا... هاشمي سخني ميگويد، مطلبي مينگارد و يا اتهامافکني ميکند، در دل مردم جايگاهش بسيار تنزل پيدا ميکند. اين امر نشان ميدهد که شخصيت مرحوم هاشمي، معيار ارزيابي افراد است.»
اين مطلب ايشان، در واقع نوعي مصادره به مطلوب است، بدين معنا که ايشان معيار بودن هاشمي را پيش فرض گرفته و منفور بودن افراد در جامعه را به دليل تخريب شخصيت ايشان ميداند! چه بسا نفرت مردم از فردي دلايل متعددي داشته باشد که فقط بخش کوچکي از آن اظهارات افراد عليه آقاي هاشمي باشد!
ضمن اينکه ايشان بدون مصداق روشني، ادعايي بي دليل مطرح نموده که چه بسا در طول تاريخ عکس آن صادق باشد! چنانچه در دوران اصلاحات، هر کس عليه مرحوم هاشمي موضع گرفت، به مقامي رسيد و در بين مردم محبوبتر مي گشت! يکي رئيس جمهور شد و جناحي به طور کامل فاتح مجلس شد و ... احتمالا اشتغالات علمي ايشان در آن سالها از يادشان برده است که در انتخابات مجلس ششم چه گذشت و اصلاحطلبان با کمک هجمههاي رسانهاي، با مخالفت با آقاي هاشمي توانستند راي مردم را جلب کنند! همچنين در سال 84 يا 88 نيز آن نامزدي که خود را مقابل آقاي هاشمي قرار داد محبوب ملت شد و راي مردم را به دست آورد!
البته با اين وجود، نگارنده اعتقاد ندارد که مرحوم هاشمي معيار محبوبيت افراد است و يقينا دلايل متعددي مي توان براي اين امر ذکر کرد که شايد يک مورد کوچک آن مخالفت با هاشمي باشد!
حال خوب است آقاي غرويان براي ادعاي خود مصداقي ذکر کند تا مشخص شود در کدام برهه زمان مخالف هاشمي منفور ملت بوده است تا بر فرض قبول معيار بودن آقاي هاشمي، بتوان آن را قبول کرد و تنها به يک گزاره کلي و ادعاي
بي دليل اکتفا نکرد!
ايشان ادامه داده است: «در پيام مقام معظم رهبري كه به مناسبت ارتحال آيتا...هاشمي صادر شد، متبلور است. در آن پيام، حدود 20 تا 30 صفت پسنديده براي آن مرحوم ذکر شده بود. شخصيت آيتا... هاشمي به عنوان يار ديرين مقام معظم رهبري، در حقيقت جداکننده صف مخالفان و موافقان رهبري تلقي ميشود. از اين منظر، آقايان بايد مراقب باشند دست از تخريب و هجمه به شخصيت آيتا... هاشمي رفسنجاني بردارند.»
استدلال ايشان در واقع چنين است:
صغري: رهبري صفات پسنديده متعددي را براي هاشمي آورده است
کبري: هر کس که موصوف آن چناني رهبري را تخريب کند مخالف رهبري است
نتيجه: پس هر کس هاشمي را تخريب کند، مخالف رهبري است!
اصولا اين قياس نه در مورد آقاي هاشمي، بلکه در مورد هر کس ديگري صادق است و اصولا به مدح ربطي ندارد! چه آنکه اصولا تخريب کردن ديگران، حتي کساني که رهبري در مورد آنها مدحي بيان نفرمودهاند؛ حرام و مخالفت با شرع است.
اما اينکه اگر کسي به خاطر يک اظهار نظر، مخرب معرفي شود نيز امر نادرستي است! چه بسا افرادي از روي جهل و يا مغالطه اظهار نظري کنند که قصدشان تخريب و هجمه نيست! چنانچه جناب غرويان نيز بعضا استدلالاتي دارد که از نظر منطقي نارساست و اين بدين معنا نيست که ايشان نيت تخريب امري را دارد! بر فرض نمايندهاي در موضعگيري به اشتباه مطلبي را به آقاي هاشمي نسبت داده چطور ميتوان فهميد ايشان از روي کينه يا تخريب اين مطلب را بيان داشته است؟
ضمن آنکه طبق مبناي آقاي غرويان، مرحوم هاشمي نيز در زمره مخالفان رهبري است چه آنکه دولت نهم و دهم نه تنها بيش از سي صفات پسنديده در کلام رهبري دارد و البته آقاي هاشمي بارها به نقد، و به تعبير آقاي غرويان تخريب آن دولت پرداخته بود!!
مگر آنکه ايشان نظرش اين باشد اين قاعده فقط در مورد آقاي هاشمي جاري ميشود و تخريب ساير ممدوحان رهبري اشکالي ندارد!
نويسنده سپس اضافه کرده است: «امام بيش از هر کسي شخصيت هاشمي را ميشناخت. جمله تاريخي حضرت امام در رابطه با مرحوم هاشمي، بايد در ذهن همه افرادي قرار بگيرد که سخني راجع به ايشان ميگويند. امام فرمودند:«هاشمي زنده است چون نهضت زنده است».
يعني از ديدگاه امام، نهضت و هاشمي درهم ممذوج شدهاند. افرادي که امروز سخنان ناروايي در رابطه با شخصيت ايشان بيان ميکنند، آيا در حد و اندازه و يا در قوارهاي هستند که راجع به آيتا... هاشمي با توجه به فرمايش امام بتوانند نظر بدهند؟ لذا هر فردي پس از ارتحال ايشان و در جهت تخريب شخصيت و اتهامافکني عليه مرحوم هاشمي عمل کند و مطالبي عنوان دارد، اساسا آن فرد در کلام امام در رابطه با شخصيت هاشمي، مستهلک خواهد شد.»
اين تعابير آقاي غرويان نيز دچار نارسايي است! چه آنکه آن سخن امام در سال 1358 بيان شده است و ايشان يقينا اطلاع دارند که در کلام بزرگان ناسخ و منسوخ و حاکم و محکوم وجود دارد به عنوان نمونه حضرت امام جمله تاريخي ديگري دارد که ميفرمايد ميزان در هر کس حال فعلي افراد است.
به همين جهت لزوما نميتوان در مورد آقاي هاشمي در سال 1397 همان نظري را داشت که در سال 1358 وجود داشته است! با اين نکته چه بسا نقدهاي امروز بر هاشمي رفسنجاني منافاتي با آن جمله امام نداشته باشد چه آنکه بعيد نيست آقاي هاشمي در طول اين سالها تغييراتي در انديشه و کردار داشته است که با آرمان و مشي و سيره امام راحل در تضاد بوده است! اگر چنين امري ثابت گردد و احتمال آن برود اين استدلال آقاي غرويان داراي خدشه است.
همگان به ياد دارند که در مسائلي مانند شعار مرگ بر آمريكا، عدالت اجتماعي، سياست خارجي، زندگي زاهدانه و قدرت نظامي آقاي هاشمي در سالهاي پاياني عمر خود سخناني بيان داشتند که رهبري به صراحت از آنها ياد کرد و آنها از خود دور دانست و حتي در يک مورد گوينده را به غفلت منتسب کرد!
حال با اين وصف چگونه ميتوان افراد را به دليل استناد به جملهاي از امام از نقد و تحليل مصون داشت! ضمن آنکه پاسخ قبلي نيز در اين مورد قابل بيان است که اگر بحث تخريب باشد حتي اگر آن جمله امام هم نبود، تخريب هاشمي و هر کس ديگر مذموم است.
آقاي غرويان يادداشت خود را با اين سخنان اغراقآميز در مورد آقاي هاشمي به پايان ميبرد: «شخصيت آيتا... هاشمي رفسنجاني به عنوان يکي از بنيانگذاران جمهوري اسلامي و يکي از ارکان نظام، به قدري بالا و والاست که سخنان سطحي، قشري و بيمايه برخي افراد، مانند موجي بسيار کوچک در اقيانوسي بزرگ است و به حساب نميآيد.
بنابراين مرحوم آيتا... هاشمي در نزد مردم از جايگاه ويژهاي برخوردار است که افترا، تهمت و سخنان بيهوده در رابطه با شخصيت ايشان، تاثيري در علاقه مردم نخواهد گذاشت، بلکه تنها گويندگان را از چشمها خواهد انداخت و به طريق اولي، خللي در بزرگي هاشمي وارد نخواهد آمد».
اگر واقعا ايشان به اين تعابير غلوگونه معتقد بود ضرورتي نداشت دست به قلم برده و از اقيانوسي بزرگ در برابر هجمه يک موج حقير دفاع نمايد!
اما يکي از مواردي که امام راحل و ياران ايشان همچون شهيد بهشتي و شهيد مطهري و امام خامنهاي در گير و دار پيروزي انقلاب اسلامي بيان ميکردند اين بود که در حکومت ديني و انقلاب اسلامي خودبزرگبيني و تحقير ديگران جايي ندارد. شايد در نظر آقاي غرويان آقاي هاشمي اين مقدار بزرگ و داراي جايگاه عظيمي باشند اما ضرورتي ندارد بقيه نيز همچون ايشان فکر کنند و تا اين حد در مورد ايشان بزرگنمايي کنند.
يقينا براي بسياري معيار ارزيابي افراد، حق و حقيقت وآرمانهاي اسلام و انقلاب است و نه اينکه شخص خاصي را معيار حق و باطل بدانند!
عجيب است آقاي غرويان براي مقابله با يک موج کوچک اين گونه اقيانوس مبالغه را روانه کند و مدعي باشد که اين انتقادات نقصي به آن مرحوم وارد نمي کند!/۸۷۶/د۱۰۱/س
مهدی عامری
منبع: روزنامه رسالت