حقایقی که از زبان معاویه در مورد امیرالمؤمنین بیان شده است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین علی نظری منفرد استاد حوزه علمیه قم امروز در مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمه(س) که در بیت حضرت آیت الله علویگرگانی برگزار شد، اظهار داشت: برخی از امور در طول تاریخ برای مردم پیش آمد که عامه مردم آنها را نمی دانستند.
وی افزود: خداوند متعال برای این که مردم به حقیقت برسند، دست هدایت خود را هم از طریق وحی و هم گاهی توسط افرادی که شایستگی نداشتند ولی حقایقی را بر زبان آنها جاری کرده که پشت پرده ها برای آینده ها معلوم شود و همین طور نسبت به افراد اطمینان پیدا نکنند.
حجت الاسلام والمسلمین نظری منفرد با تأکید بر این که در همین راستا قضایایی پیش آمده است، گفت: یکی از آنها نامه ای است که معاویه به محمد بن ابی بکر نوشته است که اصل آن را شافی سید مرتضی آمده است؛ این نامه یک سلسله حقایق را از زبان معاویه روشن می کند.
وی بیان داشت: معاویه همواره تلاش می کرد با پول و تهدید و ترور مردم را با خود همراه کند و به همین جهت در صدد بود محمد بن ابی بکر را با خودش هماهنگ کند، که وقتی نتوانستند او را کشتند و بدنش را آتش زدند.
استاد حوزه علمیه قم عنوان کرد: محمد فرزند خلیفه اول و اسماء بنت عمیس بود و یک روایتی از امام صادق(ع) هست که فرمود: «نجابتی که محمد بن ابی بکر داشت از مادرش به ارث برده بود»، به همین جهت باید توجه داشت که تأثیر شیر مادر و تربیت مادرانه بسیار بیشتر از پدر است؛ او وقتی در مصر شهید شد امیرالمؤمنین(ع) بسیار ناراحت شدند و می فرمود او از صلب ابی بکر ولی فرزند من بود.
وی با اشاره به این که معاویه در نامه به محمد بن ابی بکر حقایق پشت پرده را بر ملا می کند، ابراز داشت: او این نامه را به صورت خصوصی نوشت تا او را جذب کند؛ او می گوید: در عصر پیامبر در مورد فضل و کمال و علم علی(ع) اختلافی نبود، اما بعد از پیامبر قضایا عوض شد و پدر تو و رفیق او خلیفه دوم با علی(ع) مخالفت کردند.
حجت الاسلام والمسلمین نظری منفرد یادآور شد: معاویه می گوید اگر کار آنها اشتباه بود، پدرت مسیر را اشتباه رفت و اگر درست رفتند چرا تو دست از علی برنمی داری؟
وی اضافه کرد: معاویه در ادامه بیان می کند: آنها می خواستند علی بن ابی طالب را بکشند به همین جهت علی(ع) شمشیر را فراموش کرد تا خودش و اصحابش کشته نشوند و به دنبال کشاورزی رفت.
وی تصریح کرد: این ها مسائلی است که داوری می کنیم و اشکال می گیریم چرا حضرت خروج نکرد؟ خود امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «من نگاه کردم دیدم هیچ یاوری ندارم جز اهل بیت(ع) خودم؛ اگر جعفر و حمزه زنده بودند خوب بود ولی الان همه یاران کم مرا هم می کشند، به همین جهت صبرکردم و جرعه های غیض را فروبردم که از هرچیزی برایم تلخ تر بود».
حجت الاسلام والمسلمین نظری منفرد بیان داشت: حتی سلمان و ابوذر می خواستند شمشیر بکشند، اما حضرت علی(ع) به ایشان فرمود: شما مثل نمک در غذا و سرمه در چشم هستید و کاری از شما بر نمی آید و آنها تصمیم داشتند هرطوری که بتوانند مقابله کنند.
وی بیان داشت: به همین جهت باید توجه داشته باشیم که دلیل عدم خروج امیرالمؤمنین(ع) و اصحاب ایشان در برابر دشمنان اولا به دلیل کمی یار و احتمال شکست صد در صدی بود و ثانیا این که با صبر خود توانستند کیان اسلام و شیعه را حفظ کنند./1330/پ202/ج