یادداشت؛
جایگاه محوری زن در تحقق هدف آفرینش و تکوین جامعۀ الهی
تربیتی که از جانب پدر و مادر به ویژه مادر در خانواده جاری میشود، اگر بر محور عبودیت و ولایت الهی باشد، تکوین شخصیتهای استوار را در پی دارد.
به گزارش خبرگزاری رسا، غفلت و ناآگاهی از نقش ویژهای که خداوند متعال برای «زن» در هستی تعیین کرده است، پیامدهای ناگوار و سنگینی در جامعۀ اسلامی به دنبال دارد. آنچه در جوامع کنونی بشری و به طور خاص در جوامع اسلامی به عنوان تکریم جایگاه زن مدّ نظر محققان و سیاستگذاران بخشهای گوناگون قرار گرفته است، به طور عمده منحصر به مشارکت زنان در ابعاد گوناگون فعالیتهای اجتماعی بدون در نظر گرفتن جدّی نقش او در خانواده، زیربنا و فلسفۀ اهمیت و بازتاب کامل آن در جامعه و نیز تعظیم وجودی بانوان است که خود ناشی از بیتوجهی و نگرش ناصحیح به فلسفۀ خلقت بشر و ارتباط زن با این مقولۀ بسیار مهم و تأثیر آن در تکوین جامعۀ آرمانی الهی است. جنبش فمینیسم و سیاستگذاریهای مادیگرایانۀ غرب، کاملاً آگاهانه و هدفمند زن را در خدمت مطلوب خود درآورده و خانواده را به عنوان هستۀ مرکزی و اصلی تکوین انسانهای مؤثّر و تاریخساز، هدف آموزهها و انگارههای نادرست خویش قرار داده است.
دقّت در مبانی قرآنی آفرینش انسان و تأکید صریح خداوند بر اهمیت خانواده پس از اعتقاد به توحید، نشان میدهد که مبانی توحیدی اسلام در بستر تربیت خانواده رشد و تجلی مییابد و زن در جایگاه عنصر مقوّم خانواده در تثبیت و تشکیل جامعۀ توحیدی بر مبنای ولایت «الله» نقش محوری دارد. بر اساس آیات قرآن کریم و روایات، هدف از خلقت بشر، عبودیت و رسیدن به اعلی درجات قرب و نزدیکی و مماثلت و مشابهت با ذات اقدس خداوند است و مسیر این عبودیت از سوی خداوند به درستی در ولایت اولیای الهی تعریف شده است. از این رو، بدون گذر از طریق ولایت نیل به مقام عبودیت ممکن نخواهد بود. در این میان آنچه که نفس سرکش انسانی و انانیت او را مهار زده و قبول ولایت را برای او، چون جان شیرین مینماید، حضور و رفتارهای هوشمندانۀ مادر در خانواده است. جستار حاضر میکوشد تا با شیوۀ تحلیلی توصیفی این نقش را بر اساس آموزههای اسلامی تبیین نماید.
فهم جایگاه انسان در جهان، هدف او از زیستن و آنچه در پی دستیابی به آن در دورۀ محدود عمر خویش است، سامانبخش افکار و هدایتکنندۀ آثار او در هستی است؛ به طوری که هرچه تصوّر او از غایتی که به آن نائل خواهد شد، متعالیتر و عقلائیتر باشد، جهد و تلاش او در دستیابی به آن بیشتر شده و تمامی آلات و ابزار را در جهت نیل به آن به کار خواهد بست. پوشیده نیست که علم به هدف، نتایجی مانند تبیین و تنویر دورنمای مسیر آینده، روش صحیح برنامهریزی برای آن و شناخت و رفع موانع و مخاطرات موجود را در پی دارد و از سوی دیگر علاوه بر آنکه مسیر پیشرفت و ترقی و تعالی انسان و جامعۀ انسانی را هموار میسازد، سبب صرفهجویی در انرژیهای انسانی، وقت و هزینهها نیز خواهد بود.
انسان به عنوان شبیهترین موجود به خداوند، مظهر اسماء الهی در دنیاست و خلقت او به منظور هدایت و در جهت رسیدن به این غایت است. تمامی فعالیتهای او در هستی نیز باید در همین راستا شکل گیرد تا نور خداوند در وجود او نهادینه شده و در اصطلاح به قرب الهی که همان همسانی با ذات اقدس الهی و مقام خلافتالهی است دست یابد. امام صادق (ع) در حدیث عنوان بصری میفرمایند: لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ؛ إنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْ یَهْدِیَهُ. فَإنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلاً فِی نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ، وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ، وَ اسْتَفْهِمِ اللَهَ یُفْهِمْکَ! (مجلسی، ۱۴۰۳: ۱/۲۲۵) به عبارت بهتر امام ـ علیهالسلام ـ اوّلین مرحله از تجلّی این نور را در تحقق عبودیت در وجود انسان دانستهاند. حقیقت اولیه انسان قبل از ورود به دنیا همان روح الهی بوده است و هیچ راهی برای سعادت، جز رسیدن به آن مقام اولیه وجود ندارد. از سوی دیگر، بر اساس فرمایش دیگری از امام صادق (ع) مسیر رسیدن به این فطرت اولیه، عبودیت است: الْعُبُودِیَّةُ جَوْهَرٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّة (مصباحالشریعة/۷) بندگی خدا و پیمودن صراط قرب به حق گوهری است که نهایت آن خداوندگاری یعنی قدرت و توانایی است و با عبودیت است که میتوان به مقام ربوبی و مشابهت با پروردگار دست یافت. معنای عبودیت نیز تسلیم و تسخیر تمایلات و خواهشهای نفسانی و طبیعت انسان به نفع فطرت اوست و منحصر به انجام اعمال عبادی و اذکار نیست بلکه شمولیت و فراگیری آن تمام حرکات و سکنات انسان اعم از خواب و خوراک را نیز در برمیگیرد. به عبارت دیگر انسان عبد، همۀ تصمیمگیریها و افعال خود را در جهت تحقق اوامر و نواهی خداوند تنظیم نموده و با حفظ تمام اختیارات انسانی، از نزد خود تصمیمگیرنده نیست.
بر همین اساس، نظام تربیتی اسلام نیز بر اساس آیۀ "وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون" (الذاریات/۵۶) , بر محور عبودیت و سرسپردن به ولایت خداوند قوام یافته است. واژۀ «عبادت» در اینجا با مفهوم فقهی آن متفاوت و به معنای انجام همۀ امور با انگیزۀ الهی و قربة إلی الله است. وجود اسلوب نفی و استثنا در آیه نیز بر حصر هدف در «عبودیت» تأکید کرده است. به عبارت دیگر، کمال و غایت نهایی برای انسان در قرب خداوند نهفته است و مسیر این تقرب عبادت و عبودیت است.
ایجاد زمینۀ پرورش انسانهای عبد در فرهنگ و روحیات جوامع بشری، خلوص آنان را برای کار و فعالیتهای روزانۀ زندگی افزایش میدهد و از بروز و ظهور انگیزههایی که در مسیر عبودیت نیستند یا معنویت را بدون عبودیت میخواهند به شدّت جلوگیری میکند. اگر انسان هدف مشخّص زندگی خود را «عبودیت» و «عبد شدن» برای رسیدن به مقام خلیفةالهی و تثبیت صفات الهی در وجود خویش و مانند خدا شدن بداند، با دقّت و توجّه در معنای عبودیت و لوازم آن، همۀ تلاشهای دیگر خود را نیز در راستای تحقق همین هدف برنامهریزی نموده و نتایج دستاوردهای حاصل در زندگی را نیز با این مقیاس مورد ارزیابی قرار میدهد.
از این رو، راه رسیدن به هدف غایی خلقت در بندگی و عبودیت است و در حقیقت، ربوبیت و خداوندگاری و ولایت، به عبارت دیگر کمال و قدرتی است که در اثر عبودیت و اخلاص و پرستش واقعی نصیب بشر میگردد. (مطهری، ۱۳۶۹؛ ۷۴) این تحقیق میکوشد با نگاهی دیگر به جایگاه زن در شبکۀ خلقت، با استفاده از آیات و روایات به تبیین ارتباط نقش بانوان جامعه با تحقق اهداف خداوند از آفرینش انسان و در پی آن ارسال رسل و انزال کتب بپردازد تا از این رهگذر، شبهات و نگرانیهای بانوی مسلمان در ادای وظایف مادری و همسری به صورت علمی و دقیق پاسخ داده شود و از سوی دیگر، با این روشنگری آنان را به ایفای عالمانۀ این مسؤلیت عظیم الهی بیش از پیش ترغیب نماید. هرچند مقالات و مطالب متعددی وجود دارند که سعی در تبیین و تثبیت جایگاه زن در جامعه داشتهاند، امّا رویکرد این مقاله پنجرهای نو و تازه در این بحث گشوده است.
عبودیت
«عبودیت» به معنای اظهار تذلل و فروتنی و طاعت و فرمانبری است. راغب «عبادت» را از «عبودیت» بلیغتر و آن را غایت تذلل دانسته است. (راغب،۱۴۲۳: ۱/۵۴۲) ابن فارس در توصیف لفظ «معبّد» آن را به معنای رام شده و طریق المعبّد را راه هموار و نرم معنا کرده است. (ابن فارس، ۱۴۲۲: ۲/۷۰۲)
امام صادق ـ علیهالسلام ـ در حدیث عنوان بصری عبودیت را حاصل سه مرحله دانسته اند:
مالک ندانستن خود
تدبیر نکردن برای خود
اشتغال دائمی به امر و نهی خداوند
بنابراین, «عبد» به انسانی اطلاق میشود که در برابر معبود خود نهایت خشوع و فروتنی را ابراز کند، خود را مالک چیزی نداند، اختیار امور خود را به او بسپارد و دائماً مشغول به انجام اوامر او باشد به عبارت دیگر، تسلیم مطلق بوده و تمامی فعالیتهای زندگی خود را در راستای خواستههای مولای خویش تنظیم کند.
در حدیث دیگری امام صادق ـ علیهالسلام ـ قید دیگری نیز بر آن افزوده و میفرمایند: صِفَةُ الرِّضَا أَنْ یَرْضَی الْمَحْبُوبَ وَ الْمَکْرُوهَ- وَ الرِّضَا شُعَاعُ نُورِ الْمَعْرِفَةِ وَ الرَّاضِی فَانٍ عَنْ جَمِیعِ اخْتِیَارِهِ وَ الرَّاضِی حَقِیقَةً هُوَ الْمَرْضِیُّ عَنْهُ وَ الرِّضَا اسْمٌ یَجْتَمِعُ فِیهِ مَعَانِی الْعُبُودِیَّة؛ (مصباحالشریعة؛ ۱۸۲) صفت و خصلت رضا این است که انسان خوشآیند و ناخوشآیند را بپسندد و به آن راضی شود. هنگامی که دل انسان به نور معرفت روشن شد شعاع این نور عبارت است از رضا و شخص راضی از خودش انتخاب و پسندی ندارد و کسی که واقعا راضی باشد همچنان که او از خدا راضی است خداوند هم از او راضی است و رضا اسم و مقامی است که همه معانی و ابعاد عبودیت و بندگی را در بردارد و تفسیر و ماهیت رضا سرور و خوشحالی دل و قلب است. امام ـ علیهالسلام ـ در ادامۀ حدیث به نقل از امام باقر ـ علیهالسلام ـ بیان میکنند که تعلق و بستن دل به چیزی که موجود باشد شرک به خدا است و توجه به چیزی که موجود نیست کفر است و کفر و شرک با روش رضا سازگار نیست و عجب از کسی است که مدعی عبودیت و بندگی خدا است، ولی در مقابل تقدیرات الهی در نزاع و ناراحتی درونی است. بندگانی که دارای مقام رضا و رتبه عرفان الهی هستند هرگز چنین حالتی ندارند و هیچ گونه احساس ناراحتی در درون خود نمیکنند. (همان) به عبارت دیگر، امام ـ علیهالسلام ـ صفت رضا را جامع همۀ معانی عبودیت دانستهاند و در حقیقت نیز چنین است. انسانی که خود را عبد بداند و به مقام عبودیت رسیده باشد از خود استقلالی نمیبیند که به واسطۀ آن نارضایتی احساس کند.
معنای عبودیت، چیزی جز وصول به مقام فناء، تذلل و خشوع در مقابل عظمت مطلق الهی نیست. (مصطفوی، ۱۳۶۸: ۱۱/۲۱) این مقام آخرین مقام عبد سالک در لقاء پروردگار و عبور از انانیت نفس است که انبیاء عظام به این وصف ستوده شدهاند؛ زیرا در این مقام است که عبد، مظهر صفات و اسماء حسنای خداوند متعال است. (همان، ۱۲/۲۴۷) از این رو، حقیقت نبوّت هم چیزی نیست جز عبودیت تام و فنای کامل و اجرای امر مولی بدون هرگونه انانیت. (همان، ۱۲/۳۰۴)
عبد هنگامی که به حقیقت فناء و عبودیت دست پیدا میکند و حجاب انانیت و سایر حجابهای ظلمانی و نورانی از وی برداشته میشود، آثار نور حق در او متجلی شده و مظهر صفات لاهوتی و حاکم بر عالم طبیعت خواهد شد به گونهای که به اذن خداوند میمیراند و زنده میکند و به اذن او اعطا نموده و منع میکند. (همان، ۱۳/۱۹)
در برخی از احادیث، قید اطاعت نیز در کنار عبودیت ذکر شده به گونهای که اطاعت از کسی به منزلۀ خشوع و عبادت در مقابل اوست. (مجلسی، ۱۴۰۳: ۲۳/۳۶۲)
با توصیف این جایگاه بلند که خداوند به عنوان غایت زندگی انسان در نظر گرفته است، رسیدن به آن با هر ابزار و امکانی که در اختیار بشر است، مهمترین و بالاترین مسؤلیت او در دنیا قلمداد میشود و بر هر انسان و به ویژه بر هر مسلمانی است که در پی رسیدن به جایگاه شایستۀ خود که همان رسیدن به ذات اقدس الهی است، هر آنچه در توان دارد به میدان آورد.
ارتباط عبودیت با ولایت
کلمه «ولایت» به کسر «واو» به معنی نصرت و به فتح «واو» به معنی تصدی و صاحب اختیاری یک کار است و البته حقیقت هر دو معنا، همان تصدی و صاحب اختیاری است. (راغب: ۱/۸۸۵) ولایت دارای مراتبی است و بالاترین مراحل آن ولاء تصرف یا ولایت تکوینی است. ولایت به این معنا همان سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آنهاست». (مطهری،۱۳۶۸: ۲۸۴/۳) به عبارت دیگر، رابطه تنگاتنگ میان عبد و مولا که بر اساس آن، ولی در امورات مولی علیه تصرف نموده وسرپرستی و تدبیر امر او را بر عهده گیرد ولایت نامیده میشود.
بالاترین و عالیترین رتبۀ ولایت، از آن خداوند متعال و مرتبه بعدی آن خاصّ پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ ائمۀ اطهار ـ علیهم السلام ـ است؛ انسان در مسیر عبودیت و محقق ساختن صفات ربوبیۀ الهی در وجود خویش، ولایت خداوند بر خویش را میپذیرد تا به قرب او نائل شود. پذیرش و سرنهادن به کلمۀ «لا إله إلا الله» بر اساس آیۀ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم (النساء/۵۹) مستلزم پذیرش ربوبیت تشریعی الهی در مسیر پذیرش دستورات پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ است. انسانی که قصد طی مراحل عبودیت را نموده باید بداند که خداوند متعال از طریق لطف خود، مسیر ولایت اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ را به عنوان نزدیکترین و تنهاترین راه نیل به قرب بشر معرّفی نموده است. از این رو، بس واضح است که محقق ساختن هدف غایی خلقت و زندگانی بشر در این دنیا از مسیر ولایت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ میگذرد.
ولایت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ و ائمه ـ علیهمالسلام ـ پرتوی از ولایت خداوند متعال و در طول آن و در حقیقت همان تجلّی ولایت الهی است و مرتبه نازلتر این ولایت در هر کس که به آنها نزدیکتر است، تجلّی مییابد. انسانی که تحت ولایت و تربیت آلالله قرار گیرد، به راستی در مسیر عبودیت قرار گرفته و با مسخر ساختن نفس امّاره، اندیشه و خیال و تمام ملک وجود خویش به قرب و عبودیت الهی نزدیک میشود.
نقش خانواده در شبکۀ هستی و ارتباط او با عبودیت
خانواده به عنوان بستر تحقق آنچه که خداوند از سعادت بشر در نظر دارد و نیز آنچه که وی را به شقاوت میکشاند، محور سعادت یا شقاوت اعضای خویش است. در خانواده است که هر فرد به شناخت و تعریف خود از اهداف و وظایفی که در دنیا دارد شکل میدهد و میزان تلاش خود را برای یافتن راه رقم میزند. در این میان، نقش زن به عنوان عنصر اولیه و اصلی تربیت انکارناپذیر است؛ چنانکه پیامدهای اجتماعی این نقشآفرینی نیز نباید مورد غفلت واقع شود. تربیتی که از جانب پدر و مادر به ویژه مادر در خانواده جاری میشود، اگر بر محور عبودیت و ولایت الهی باشد، تکوین شخصیتهای استوار و روحانی را در پی دارد که تمامی برنامهها و تلاشهای خود را در راستای تحقق جامعۀ آرمانی الهی رقم میزنند.
آنگاه که با تأمّل و توجّه در مبانی اندیشۀ نظری اسلام در کانون مقدّس خانواده نظر بیندازیم، آیات نورانی قرآن را که از جایگاه والای پدر و مادر یاد کرده است به عنوان مطالبی دربردارندۀ محتوایی متعالی و تعیینکننده در مبحث عبودیت مییابیم:
وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (البقرة/۸۳)
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (النساء/ ۳۶)
قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (الأنعام/ ۱۵۱)
وَ قَضی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (الإسراء/۲۳)
نکتۀ مهم در این آیات، سفارش به اکرام والدین در کنار امر بزرگ توحید است! به راستی راز این امر در چیست و چرا خداوند در کنار سفارش به یگانهپرستی و ربوبیت خویش امر به اکرام والدین نموده است؟ قطعاً میان بزرگترین امری که به سرنوشت و رستگاری انسان مرتبط است؛ یعنی، توحید با احسان و اکرام والدین رابطهای جدی وجود دارد که بیتوجهی به آن خسارات عظیم در پی خواهد داشت.
علامه طباطبایی در این باره معتقد است که رابطه عاطفی میان پدر و مادر و نیز رابطۀ میان فرزندان از بزرگترین روابط اجتماعی است که قوام و استواری جامعه انسانی بدانها است و همین امر سبب زندگی زوجین در کنار یکدیگر است و از این رو، از نظر سنت اجتماعی و به حکم فطرت، احترام پدر و مادر خود ضروری است تا فرزندان با پدر و مادر خود در حکم یک بیگانه رفتار نکنند و از میان رفتن عواطف آنان سبب از هم گسیختگی شیرازه اجتماع نگردد. (طباطبایی، ۱۴۱۷: ۱۳/۷۹) در برخی از روایات نیز پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ و امام علی ـ علیهالسلام ـ به عنوان والدین امّت معرفی شدهاند. (عیاشی، ۱۳۸۰: ۱/۲۴۱؛ کوفی،۱۴۱۰: ۱۰۴) و در روایات دیگری به احترام و اکرام والدین و خصومت نورزیدن با ایشان حتی در صورت کافر بودن آنها امر شده است (مجلسی، ۱۴۰۳: ۷۱/۶۷) در هر حال، تفاسیر گوناگونی در این باره از سوی شارحان و مفسّران ارائه شده است. امّا آنچه به صواب نزدیکتر مینماید، توجّه به بعد تربیتی این مسأله است که ناظر به هدف بزرگ خداوند از آفرینش انسان میباشد. در یک خانواده ک
گفتیم که تحقق عبودیت در جان انسان به منظور تجلی یافتن صفات ربوبی خداوند در او از مسیر ولایت قابل انجام است. ولایت در میان مباحث اعتقادی امری بسیار مهم و پرحاشیه است؛ چنانکه اگر از ابتدای آفرینش به تحرکات و واکنشهای ابلیس پس از خلقت آدم بنگریم، مهمترین عامل عناد و سرکشی او را در برابر خداوند ولایت مییابیم. از آیات گذشته و همآیی الفاظی مانند «تعبدون الله» و «لا تنشرکوا به» با «بالوالدین احسانا» چنین برمیآید که میان عبودیت، شرک و احسان به والدین مرزهای مشترکی وجود دارد. خروج از عبودیت انسان را به دام شرک گرفتار میکند. امّا رعایت نکردن نیکی به والدین چگونه سبب خروج از عبودیت و شرک میشود؟!
خانواده متشکل از پدر، مادر و فرزندان است، اولین و اساسیترین اصل تربیتی آن است که فرزندان پدر و مادر را به عنوان اولیای خود بپذیرند و از آنان فرمانبری داشته باشند؛ به عبارت دیگر ولایت آنان را بر خود هموار ساخته و مطیع اوامر و نواهی آنان باشند. این مسأله از آنجا اهمیت دارد که فرزندان ولایتمدار و کسانی که در محیط کوچک خانواده، تسلیم و اطاعت صحیح و عقلانی الهی را آموختهاند به طریق اولی سرنهادن به ولایت الله و در پس آن پذیرش ولایت اولیای خدا برایشان تسهیل خواهد شد.
در حقیقت، امر به احسان والدین در کنار توحید و ولایت الهی، همان امر به سرسپردگی در برابر حق است که باید از کودکی در نهاد بشر نهادینه شود؛ اگر اطاعت از پدر و مادر در هر شرایطی و با هر ویژگی و خصوصیات اخلاقی و روحی که دارند، سخت نبود و اگر سبب فروریختن کاخ غرور و تکبّر انسان نمیشد نمیتوانستیم نام آن را ممارست بر امر ولایت و توحید بنامیم. انسانی که همواره با پاگذاشتن بر خواستههای نفس امّاره، به این مهم دست یابد چند موفقیت بزرگ را حاصل کرده است:
کسب رضای خداوند
تعالی درجۀ عبودیت و تسلیم
نیل به درجۀ ولایتپذیری از معصوم (ع)
توانایی اطاعت از جانشین معصوم (ع) در عصر غیبت
بنابراین در یک خانوادۀ ایمانی، محور تشکیل خانواده و زندگی، باید پرورش و تقویت روح ولایت باشد تا از این مسیر با سهولت و سرعت بیشتری آن هدف نهایی؛ یعنی، عبودیت و تقرب در ذات الهی حاصل گردد.
نقش زن در تحقق عبودیت در خانواده
در خانوادهای که زن و مرد به عنوان ارکان زندگی، هر دو در راستای تقویت ابعاد گوناگون عبودیت تلاش میکنند و آن را در قلۀ اهداف کوچک و بزرگ زندگی خود قرار دادهاند، ویژگیهایی به چشم میخورد که از نقش بیبدیل زن در این مسیر پرده برمیدارد:
در این خانواده زن رسالت اولیه و اصلی خود را اولاً تقویت حسّ پرستش و عبودیت در خود و همسرش و سپس در فرزندان تعریف میکند. از این رو، اهداف کوتاه و بلند خود را بر این اساس ترسیم نموده و چنانچه با آن غایت نورانی در تضاد باشند، به تعدیل خواستهها و امور دنیوی در جهت نیل به هدف بزرگتر خانواده میپردازد. همین جاست که گاه ترجیح میدهد پس از ورود فرزند به خانواده قدری از مشغلههای همیشگی بکاهد تا رشد معنوی انسان در جامعه را تضمین کند. غفلت زن از این وظیفۀ به راستی با اهمیت نشانۀ نشناختن هدف است که جامعه را به انواع بیماریها مبتلا میکند.
در این خانواده، زن میکوشد تا مسیر رسیدن به عبودیت که همان اطاعت از «ولایت» باشد را به صورت کاربردی و عملی به فرزندان تعلیم دهد. ولایتپذیری زن در خانواده از همسر، مهمترین ابزار و کارگاه این آموزش است که با پیشزمینههای فطری که در وجود زن نهادینه شده و آیۀ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ (النساء/ ۳۴) به درستی به همین مسأله اشاره کرده است، قادر به ایفای بعد برجستهای از وظایف مادری و همسری در خانواده است. از این رو، آنان که این آیه را در جهت تحقیر و تخریب چهرۀ زن در اسلام قرار داده و نسبتی ناروا به اسلام وارد کردهاند، از بطن و معنای والای آیه که اتفاقاً به جایگاه برجستۀ زن و نقش مؤثّر او در تحقق هدف خلقت اشاره دارد، غافل ماندهاند. البته «اطاعتپذیری» در اینجا به معنای حاکمیت مطلق مرد بر زن و خانواده نیست؛ چرا که تأکید بر نقش تکیهگاه بودن مرد در کنار تعامل دوجانبۀ زن و مرد برای ایجاد فضای توحیدی در خانواده است که به تحقق آرمانهای الهی آن دو کمک میکند. در مقابل ولایتپذیری زن از مرد، توجه به نیازهای زن از سوی مرد به عنوان عنصر مقوّم و استمراربخش سیر تربیت هدفمند در خانواده در همین آیه مدّ نظر است. اینجاست که نقش مهم ازدواج صحیح با معیارهای مشترک الهی خودنمایی میکند.
در چنین خانوادهای مرد نیز در بستری آرام و لبریز از عطوفت و اعتقاد به هدف والای انسانیت قرار میگیرد و خواه ناخواه سیر تعالی و رشد را طی کرده و با حمایتهای گوناگون خود، به تکوین شخصیت دینی و انسانی خود، همسر و فرزندان و تشبّه آنان به صفات الهی کمک میکند.
محصول و خروجی این خانواده افرادی خواهند بود که جامعۀ کوچک ولایتمدار را تجربه کردهاند و با ورود به اجتماع و جامعۀ بزرگ بشری، به دنبال اجرای امر، ولی و مولای بر حق هستند و اگر در مسیری غیر از این تربیت قرار گرفته بودند، قطعاً تکبّر و حسادت نفسانی مجالی برای اطاعتپذیری از امر، ولی بر حق را به ایشان نمیداد. فرزندانی که در بستر تکبر و حسادت پدر و مادر به یکدیگر رشد کرده باشند و هر روز شاهد خودخواهیهای آنان برای تحقق امیال و خواستههای خود بودهاند، در برابر، ولی بر حق نیز عصیان و گردنکشی خواهند نمود؛ چه معصوم باشد یا نه. چنین فرزندانی نخواهند توانست جامعۀ مهدوی را زمینهساز باشند و اگر، ولی آن جامعه معصوم نیز باشند در برابر او مقاومت و ایستادگی خواهند کرد.
این خانواده به عنوان «کلمۀ طیبه» سرمنشأ نیکی و تراوش آن به جامعه و مصداق بارزی از آیۀ أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ (إبراهیم/۲۴) خواهد بود. زیرا زن در این بستر، به بزرگترین هنر هستی؛ یعنی ساختن انسان پرداخته و خوشبختی و نیک زیستن را به بشریت هدیه میکند.
نتیجهگیری
بر اساس آموزههای قرآنی ـ روایی، هدف خداوند از خلقت بشر، تحقق عبودیت در جان او و رساندن انسان به مقام خلافتالهی از طریق تثبیت و تجلی صفات جلال و جمال خداوند در اوست؛ به گونهای که بشر با دارا شدن صفات الهی قابلیت خلق و امر را به اذن الهی خواهد داشت. ورود انسان به دنیا نیز بستری برای هدایت به منظور رسیدن به این جایگاه متعالی و عالی است. در این میان، خداوند رسولان و فرستادگان خود را برای هدایت و وقوف بشر به این مسأله و در اختیار قرار دادن ابزارها و میانبرها به انسان معرّفی کرده و پذیرش ولایت آنان را ضروری ساخته است. دین اسلام که اکمل و اتم تمامی ادیان الهی است، با خطابهایی مانند (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً) (النساء/ ۵۹) و بسیاری موارد دیگر، به اطاعت از پیامبر اکرم ـصلی الله علیه و آله و سلم ـ و جانشینان بر حق ایشان حجیت بخشیده و ولایت آنان را برای تحقق هدف اصلی آفرینش فرض ساخته است.
با این همه، آیات متعددی از قرآن کریم نیز به جایگاه بسیار مهم پدر و مادر پس از اعتقاد به توحید الهی اشاره داشتهاند که خود نشانۀ اهمیت خانواده در تحقق ولایت الهی در جامعه است.
زن به عنوان عنصر محوری خانواده در تعلیم و تثبیت ولایت و ولایتمداری در خانوده و به تبع آن در جامعه نقش اساسی دارد و قادر است در بستر اطاعتپذیری عاقلانه از همسر این آموزه را در جان فرزندان نهادینه نموده و ولایتپذیری در جامعه را از این طریق برای فرزندان تسهیل و تثبیت نماید. امری که قطعاً در تکوین جامعۀ مهدوی و الهی بسیار مؤثر خواهد بود.
دقّت در مبانی قرآنی آفرینش انسان و تأکید صریح خداوند بر اهمیت خانواده پس از اعتقاد به توحید، نشان میدهد که مبانی توحیدی اسلام در بستر تربیت خانواده رشد و تجلی مییابد و زن در جایگاه عنصر مقوّم خانواده در تثبیت و تشکیل جامعۀ توحیدی بر مبنای ولایت «الله» نقش محوری دارد. بر اساس آیات قرآن کریم و روایات، هدف از خلقت بشر، عبودیت و رسیدن به اعلی درجات قرب و نزدیکی و مماثلت و مشابهت با ذات اقدس خداوند است و مسیر این عبودیت از سوی خداوند به درستی در ولایت اولیای الهی تعریف شده است. از این رو، بدون گذر از طریق ولایت نیل به مقام عبودیت ممکن نخواهد بود. در این میان آنچه که نفس سرکش انسانی و انانیت او را مهار زده و قبول ولایت را برای او، چون جان شیرین مینماید، حضور و رفتارهای هوشمندانۀ مادر در خانواده است. جستار حاضر میکوشد تا با شیوۀ تحلیلی توصیفی این نقش را بر اساس آموزههای اسلامی تبیین نماید.
فهم جایگاه انسان در جهان، هدف او از زیستن و آنچه در پی دستیابی به آن در دورۀ محدود عمر خویش است، سامانبخش افکار و هدایتکنندۀ آثار او در هستی است؛ به طوری که هرچه تصوّر او از غایتی که به آن نائل خواهد شد، متعالیتر و عقلائیتر باشد، جهد و تلاش او در دستیابی به آن بیشتر شده و تمامی آلات و ابزار را در جهت نیل به آن به کار خواهد بست. پوشیده نیست که علم به هدف، نتایجی مانند تبیین و تنویر دورنمای مسیر آینده، روش صحیح برنامهریزی برای آن و شناخت و رفع موانع و مخاطرات موجود را در پی دارد و از سوی دیگر علاوه بر آنکه مسیر پیشرفت و ترقی و تعالی انسان و جامعۀ انسانی را هموار میسازد، سبب صرفهجویی در انرژیهای انسانی، وقت و هزینهها نیز خواهد بود.
انسان به عنوان شبیهترین موجود به خداوند، مظهر اسماء الهی در دنیاست و خلقت او به منظور هدایت و در جهت رسیدن به این غایت است. تمامی فعالیتهای او در هستی نیز باید در همین راستا شکل گیرد تا نور خداوند در وجود او نهادینه شده و در اصطلاح به قرب الهی که همان همسانی با ذات اقدس الهی و مقام خلافتالهی است دست یابد. امام صادق (ع) در حدیث عنوان بصری میفرمایند: لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ؛ إنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْ یَهْدِیَهُ. فَإنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلاً فِی نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ، وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ، وَ اسْتَفْهِمِ اللَهَ یُفْهِمْکَ! (مجلسی، ۱۴۰۳: ۱/۲۲۵) به عبارت بهتر امام ـ علیهالسلام ـ اوّلین مرحله از تجلّی این نور را در تحقق عبودیت در وجود انسان دانستهاند. حقیقت اولیه انسان قبل از ورود به دنیا همان روح الهی بوده است و هیچ راهی برای سعادت، جز رسیدن به آن مقام اولیه وجود ندارد. از سوی دیگر، بر اساس فرمایش دیگری از امام صادق (ع) مسیر رسیدن به این فطرت اولیه، عبودیت است: الْعُبُودِیَّةُ جَوْهَرٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّة (مصباحالشریعة/۷) بندگی خدا و پیمودن صراط قرب به حق گوهری است که نهایت آن خداوندگاری یعنی قدرت و توانایی است و با عبودیت است که میتوان به مقام ربوبی و مشابهت با پروردگار دست یافت. معنای عبودیت نیز تسلیم و تسخیر تمایلات و خواهشهای نفسانی و طبیعت انسان به نفع فطرت اوست و منحصر به انجام اعمال عبادی و اذکار نیست بلکه شمولیت و فراگیری آن تمام حرکات و سکنات انسان اعم از خواب و خوراک را نیز در برمیگیرد. به عبارت دیگر انسان عبد، همۀ تصمیمگیریها و افعال خود را در جهت تحقق اوامر و نواهی خداوند تنظیم نموده و با حفظ تمام اختیارات انسانی، از نزد خود تصمیمگیرنده نیست.
بر همین اساس، نظام تربیتی اسلام نیز بر اساس آیۀ "وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون" (الذاریات/۵۶) , بر محور عبودیت و سرسپردن به ولایت خداوند قوام یافته است. واژۀ «عبادت» در اینجا با مفهوم فقهی آن متفاوت و به معنای انجام همۀ امور با انگیزۀ الهی و قربة إلی الله است. وجود اسلوب نفی و استثنا در آیه نیز بر حصر هدف در «عبودیت» تأکید کرده است. به عبارت دیگر، کمال و غایت نهایی برای انسان در قرب خداوند نهفته است و مسیر این تقرب عبادت و عبودیت است.
ایجاد زمینۀ پرورش انسانهای عبد در فرهنگ و روحیات جوامع بشری، خلوص آنان را برای کار و فعالیتهای روزانۀ زندگی افزایش میدهد و از بروز و ظهور انگیزههایی که در مسیر عبودیت نیستند یا معنویت را بدون عبودیت میخواهند به شدّت جلوگیری میکند. اگر انسان هدف مشخّص زندگی خود را «عبودیت» و «عبد شدن» برای رسیدن به مقام خلیفةالهی و تثبیت صفات الهی در وجود خویش و مانند خدا شدن بداند، با دقّت و توجّه در معنای عبودیت و لوازم آن، همۀ تلاشهای دیگر خود را نیز در راستای تحقق همین هدف برنامهریزی نموده و نتایج دستاوردهای حاصل در زندگی را نیز با این مقیاس مورد ارزیابی قرار میدهد.
از این رو، راه رسیدن به هدف غایی خلقت در بندگی و عبودیت است و در حقیقت، ربوبیت و خداوندگاری و ولایت، به عبارت دیگر کمال و قدرتی است که در اثر عبودیت و اخلاص و پرستش واقعی نصیب بشر میگردد. (مطهری، ۱۳۶۹؛ ۷۴) این تحقیق میکوشد با نگاهی دیگر به جایگاه زن در شبکۀ خلقت، با استفاده از آیات و روایات به تبیین ارتباط نقش بانوان جامعه با تحقق اهداف خداوند از آفرینش انسان و در پی آن ارسال رسل و انزال کتب بپردازد تا از این رهگذر، شبهات و نگرانیهای بانوی مسلمان در ادای وظایف مادری و همسری به صورت علمی و دقیق پاسخ داده شود و از سوی دیگر، با این روشنگری آنان را به ایفای عالمانۀ این مسؤلیت عظیم الهی بیش از پیش ترغیب نماید. هرچند مقالات و مطالب متعددی وجود دارند که سعی در تبیین و تثبیت جایگاه زن در جامعه داشتهاند، امّا رویکرد این مقاله پنجرهای نو و تازه در این بحث گشوده است.
عبودیت
«عبودیت» به معنای اظهار تذلل و فروتنی و طاعت و فرمانبری است. راغب «عبادت» را از «عبودیت» بلیغتر و آن را غایت تذلل دانسته است. (راغب،۱۴۲۳: ۱/۵۴۲) ابن فارس در توصیف لفظ «معبّد» آن را به معنای رام شده و طریق المعبّد را راه هموار و نرم معنا کرده است. (ابن فارس، ۱۴۲۲: ۲/۷۰۲)
امام صادق ـ علیهالسلام ـ در حدیث عنوان بصری عبودیت را حاصل سه مرحله دانسته اند:
مالک ندانستن خود
تدبیر نکردن برای خود
اشتغال دائمی به امر و نهی خداوند
بنابراین, «عبد» به انسانی اطلاق میشود که در برابر معبود خود نهایت خشوع و فروتنی را ابراز کند، خود را مالک چیزی نداند، اختیار امور خود را به او بسپارد و دائماً مشغول به انجام اوامر او باشد به عبارت دیگر، تسلیم مطلق بوده و تمامی فعالیتهای زندگی خود را در راستای خواستههای مولای خویش تنظیم کند.
در حدیث دیگری امام صادق ـ علیهالسلام ـ قید دیگری نیز بر آن افزوده و میفرمایند: صِفَةُ الرِّضَا أَنْ یَرْضَی الْمَحْبُوبَ وَ الْمَکْرُوهَ- وَ الرِّضَا شُعَاعُ نُورِ الْمَعْرِفَةِ وَ الرَّاضِی فَانٍ عَنْ جَمِیعِ اخْتِیَارِهِ وَ الرَّاضِی حَقِیقَةً هُوَ الْمَرْضِیُّ عَنْهُ وَ الرِّضَا اسْمٌ یَجْتَمِعُ فِیهِ مَعَانِی الْعُبُودِیَّة؛ (مصباحالشریعة؛ ۱۸۲) صفت و خصلت رضا این است که انسان خوشآیند و ناخوشآیند را بپسندد و به آن راضی شود. هنگامی که دل انسان به نور معرفت روشن شد شعاع این نور عبارت است از رضا و شخص راضی از خودش انتخاب و پسندی ندارد و کسی که واقعا راضی باشد همچنان که او از خدا راضی است خداوند هم از او راضی است و رضا اسم و مقامی است که همه معانی و ابعاد عبودیت و بندگی را در بردارد و تفسیر و ماهیت رضا سرور و خوشحالی دل و قلب است. امام ـ علیهالسلام ـ در ادامۀ حدیث به نقل از امام باقر ـ علیهالسلام ـ بیان میکنند که تعلق و بستن دل به چیزی که موجود باشد شرک به خدا است و توجه به چیزی که موجود نیست کفر است و کفر و شرک با روش رضا سازگار نیست و عجب از کسی است که مدعی عبودیت و بندگی خدا است، ولی در مقابل تقدیرات الهی در نزاع و ناراحتی درونی است. بندگانی که دارای مقام رضا و رتبه عرفان الهی هستند هرگز چنین حالتی ندارند و هیچ گونه احساس ناراحتی در درون خود نمیکنند. (همان) به عبارت دیگر، امام ـ علیهالسلام ـ صفت رضا را جامع همۀ معانی عبودیت دانستهاند و در حقیقت نیز چنین است. انسانی که خود را عبد بداند و به مقام عبودیت رسیده باشد از خود استقلالی نمیبیند که به واسطۀ آن نارضایتی احساس کند.
معنای عبودیت، چیزی جز وصول به مقام فناء، تذلل و خشوع در مقابل عظمت مطلق الهی نیست. (مصطفوی، ۱۳۶۸: ۱۱/۲۱) این مقام آخرین مقام عبد سالک در لقاء پروردگار و عبور از انانیت نفس است که انبیاء عظام به این وصف ستوده شدهاند؛ زیرا در این مقام است که عبد، مظهر صفات و اسماء حسنای خداوند متعال است. (همان، ۱۲/۲۴۷) از این رو، حقیقت نبوّت هم چیزی نیست جز عبودیت تام و فنای کامل و اجرای امر مولی بدون هرگونه انانیت. (همان، ۱۲/۳۰۴)
عبد هنگامی که به حقیقت فناء و عبودیت دست پیدا میکند و حجاب انانیت و سایر حجابهای ظلمانی و نورانی از وی برداشته میشود، آثار نور حق در او متجلی شده و مظهر صفات لاهوتی و حاکم بر عالم طبیعت خواهد شد به گونهای که به اذن خداوند میمیراند و زنده میکند و به اذن او اعطا نموده و منع میکند. (همان، ۱۳/۱۹)
در برخی از احادیث، قید اطاعت نیز در کنار عبودیت ذکر شده به گونهای که اطاعت از کسی به منزلۀ خشوع و عبادت در مقابل اوست. (مجلسی، ۱۴۰۳: ۲۳/۳۶۲)
با توصیف این جایگاه بلند که خداوند به عنوان غایت زندگی انسان در نظر گرفته است، رسیدن به آن با هر ابزار و امکانی که در اختیار بشر است، مهمترین و بالاترین مسؤلیت او در دنیا قلمداد میشود و بر هر انسان و به ویژه بر هر مسلمانی است که در پی رسیدن به جایگاه شایستۀ خود که همان رسیدن به ذات اقدس الهی است، هر آنچه در توان دارد به میدان آورد.
ارتباط عبودیت با ولایت
کلمه «ولایت» به کسر «واو» به معنی نصرت و به فتح «واو» به معنی تصدی و صاحب اختیاری یک کار است و البته حقیقت هر دو معنا، همان تصدی و صاحب اختیاری است. (راغب: ۱/۸۸۵) ولایت دارای مراتبی است و بالاترین مراحل آن ولاء تصرف یا ولایت تکوینی است. ولایت به این معنا همان سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آنهاست». (مطهری،۱۳۶۸: ۲۸۴/۳) به عبارت دیگر، رابطه تنگاتنگ میان عبد و مولا که بر اساس آن، ولی در امورات مولی علیه تصرف نموده وسرپرستی و تدبیر امر او را بر عهده گیرد ولایت نامیده میشود.
بالاترین و عالیترین رتبۀ ولایت، از آن خداوند متعال و مرتبه بعدی آن خاصّ پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ ائمۀ اطهار ـ علیهم السلام ـ است؛ انسان در مسیر عبودیت و محقق ساختن صفات ربوبیۀ الهی در وجود خویش، ولایت خداوند بر خویش را میپذیرد تا به قرب او نائل شود. پذیرش و سرنهادن به کلمۀ «لا إله إلا الله» بر اساس آیۀ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم (النساء/۵۹) مستلزم پذیرش ربوبیت تشریعی الهی در مسیر پذیرش دستورات پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ است. انسانی که قصد طی مراحل عبودیت را نموده باید بداند که خداوند متعال از طریق لطف خود، مسیر ولایت اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ را به عنوان نزدیکترین و تنهاترین راه نیل به قرب بشر معرّفی نموده است. از این رو، بس واضح است که محقق ساختن هدف غایی خلقت و زندگانی بشر در این دنیا از مسیر ولایت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ میگذرد.
ولایت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ و ائمه ـ علیهمالسلام ـ پرتوی از ولایت خداوند متعال و در طول آن و در حقیقت همان تجلّی ولایت الهی است و مرتبه نازلتر این ولایت در هر کس که به آنها نزدیکتر است، تجلّی مییابد. انسانی که تحت ولایت و تربیت آلالله قرار گیرد، به راستی در مسیر عبودیت قرار گرفته و با مسخر ساختن نفس امّاره، اندیشه و خیال و تمام ملک وجود خویش به قرب و عبودیت الهی نزدیک میشود.
نقش خانواده در شبکۀ هستی و ارتباط او با عبودیت
خانواده به عنوان بستر تحقق آنچه که خداوند از سعادت بشر در نظر دارد و نیز آنچه که وی را به شقاوت میکشاند، محور سعادت یا شقاوت اعضای خویش است. در خانواده است که هر فرد به شناخت و تعریف خود از اهداف و وظایفی که در دنیا دارد شکل میدهد و میزان تلاش خود را برای یافتن راه رقم میزند. در این میان، نقش زن به عنوان عنصر اولیه و اصلی تربیت انکارناپذیر است؛ چنانکه پیامدهای اجتماعی این نقشآفرینی نیز نباید مورد غفلت واقع شود. تربیتی که از جانب پدر و مادر به ویژه مادر در خانواده جاری میشود، اگر بر محور عبودیت و ولایت الهی باشد، تکوین شخصیتهای استوار و روحانی را در پی دارد که تمامی برنامهها و تلاشهای خود را در راستای تحقق جامعۀ آرمانی الهی رقم میزنند.
آنگاه که با تأمّل و توجّه در مبانی اندیشۀ نظری اسلام در کانون مقدّس خانواده نظر بیندازیم، آیات نورانی قرآن را که از جایگاه والای پدر و مادر یاد کرده است به عنوان مطالبی دربردارندۀ محتوایی متعالی و تعیینکننده در مبحث عبودیت مییابیم:
وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (البقرة/۸۳)
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (النساء/ ۳۶)
قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (الأنعام/ ۱۵۱)
وَ قَضی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (الإسراء/۲۳)
نکتۀ مهم در این آیات، سفارش به اکرام والدین در کنار امر بزرگ توحید است! به راستی راز این امر در چیست و چرا خداوند در کنار سفارش به یگانهپرستی و ربوبیت خویش امر به اکرام والدین نموده است؟ قطعاً میان بزرگترین امری که به سرنوشت و رستگاری انسان مرتبط است؛ یعنی، توحید با احسان و اکرام والدین رابطهای جدی وجود دارد که بیتوجهی به آن خسارات عظیم در پی خواهد داشت.
علامه طباطبایی در این باره معتقد است که رابطه عاطفی میان پدر و مادر و نیز رابطۀ میان فرزندان از بزرگترین روابط اجتماعی است که قوام و استواری جامعه انسانی بدانها است و همین امر سبب زندگی زوجین در کنار یکدیگر است و از این رو، از نظر سنت اجتماعی و به حکم فطرت، احترام پدر و مادر خود ضروری است تا فرزندان با پدر و مادر خود در حکم یک بیگانه رفتار نکنند و از میان رفتن عواطف آنان سبب از هم گسیختگی شیرازه اجتماع نگردد. (طباطبایی، ۱۴۱۷: ۱۳/۷۹) در برخی از روایات نیز پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ و امام علی ـ علیهالسلام ـ به عنوان والدین امّت معرفی شدهاند. (عیاشی، ۱۳۸۰: ۱/۲۴۱؛ کوفی،۱۴۱۰: ۱۰۴) و در روایات دیگری به احترام و اکرام والدین و خصومت نورزیدن با ایشان حتی در صورت کافر بودن آنها امر شده است (مجلسی، ۱۴۰۳: ۷۱/۶۷) در هر حال، تفاسیر گوناگونی در این باره از سوی شارحان و مفسّران ارائه شده است. امّا آنچه به صواب نزدیکتر مینماید، توجّه به بعد تربیتی این مسأله است که ناظر به هدف بزرگ خداوند از آفرینش انسان میباشد. در یک خانواده ک
گفتیم که تحقق عبودیت در جان انسان به منظور تجلی یافتن صفات ربوبی خداوند در او از مسیر ولایت قابل انجام است. ولایت در میان مباحث اعتقادی امری بسیار مهم و پرحاشیه است؛ چنانکه اگر از ابتدای آفرینش به تحرکات و واکنشهای ابلیس پس از خلقت آدم بنگریم، مهمترین عامل عناد و سرکشی او را در برابر خداوند ولایت مییابیم. از آیات گذشته و همآیی الفاظی مانند «تعبدون الله» و «لا تنشرکوا به» با «بالوالدین احسانا» چنین برمیآید که میان عبودیت، شرک و احسان به والدین مرزهای مشترکی وجود دارد. خروج از عبودیت انسان را به دام شرک گرفتار میکند. امّا رعایت نکردن نیکی به والدین چگونه سبب خروج از عبودیت و شرک میشود؟!
خانواده متشکل از پدر، مادر و فرزندان است، اولین و اساسیترین اصل تربیتی آن است که فرزندان پدر و مادر را به عنوان اولیای خود بپذیرند و از آنان فرمانبری داشته باشند؛ به عبارت دیگر ولایت آنان را بر خود هموار ساخته و مطیع اوامر و نواهی آنان باشند. این مسأله از آنجا اهمیت دارد که فرزندان ولایتمدار و کسانی که در محیط کوچک خانواده، تسلیم و اطاعت صحیح و عقلانی الهی را آموختهاند به طریق اولی سرنهادن به ولایت الله و در پس آن پذیرش ولایت اولیای خدا برایشان تسهیل خواهد شد.
در حقیقت، امر به احسان والدین در کنار توحید و ولایت الهی، همان امر به سرسپردگی در برابر حق است که باید از کودکی در نهاد بشر نهادینه شود؛ اگر اطاعت از پدر و مادر در هر شرایطی و با هر ویژگی و خصوصیات اخلاقی و روحی که دارند، سخت نبود و اگر سبب فروریختن کاخ غرور و تکبّر انسان نمیشد نمیتوانستیم نام آن را ممارست بر امر ولایت و توحید بنامیم. انسانی که همواره با پاگذاشتن بر خواستههای نفس امّاره، به این مهم دست یابد چند موفقیت بزرگ را حاصل کرده است:
کسب رضای خداوند
تعالی درجۀ عبودیت و تسلیم
نیل به درجۀ ولایتپذیری از معصوم (ع)
توانایی اطاعت از جانشین معصوم (ع) در عصر غیبت
بنابراین در یک خانوادۀ ایمانی، محور تشکیل خانواده و زندگی، باید پرورش و تقویت روح ولایت باشد تا از این مسیر با سهولت و سرعت بیشتری آن هدف نهایی؛ یعنی، عبودیت و تقرب در ذات الهی حاصل گردد.
نقش زن در تحقق عبودیت در خانواده
در خانوادهای که زن و مرد به عنوان ارکان زندگی، هر دو در راستای تقویت ابعاد گوناگون عبودیت تلاش میکنند و آن را در قلۀ اهداف کوچک و بزرگ زندگی خود قرار دادهاند، ویژگیهایی به چشم میخورد که از نقش بیبدیل زن در این مسیر پرده برمیدارد:
در این خانواده زن رسالت اولیه و اصلی خود را اولاً تقویت حسّ پرستش و عبودیت در خود و همسرش و سپس در فرزندان تعریف میکند. از این رو، اهداف کوتاه و بلند خود را بر این اساس ترسیم نموده و چنانچه با آن غایت نورانی در تضاد باشند، به تعدیل خواستهها و امور دنیوی در جهت نیل به هدف بزرگتر خانواده میپردازد. همین جاست که گاه ترجیح میدهد پس از ورود فرزند به خانواده قدری از مشغلههای همیشگی بکاهد تا رشد معنوی انسان در جامعه را تضمین کند. غفلت زن از این وظیفۀ به راستی با اهمیت نشانۀ نشناختن هدف است که جامعه را به انواع بیماریها مبتلا میکند.
در این خانواده، زن میکوشد تا مسیر رسیدن به عبودیت که همان اطاعت از «ولایت» باشد را به صورت کاربردی و عملی به فرزندان تعلیم دهد. ولایتپذیری زن در خانواده از همسر، مهمترین ابزار و کارگاه این آموزش است که با پیشزمینههای فطری که در وجود زن نهادینه شده و آیۀ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ (النساء/ ۳۴) به درستی به همین مسأله اشاره کرده است، قادر به ایفای بعد برجستهای از وظایف مادری و همسری در خانواده است. از این رو، آنان که این آیه را در جهت تحقیر و تخریب چهرۀ زن در اسلام قرار داده و نسبتی ناروا به اسلام وارد کردهاند، از بطن و معنای والای آیه که اتفاقاً به جایگاه برجستۀ زن و نقش مؤثّر او در تحقق هدف خلقت اشاره دارد، غافل ماندهاند. البته «اطاعتپذیری» در اینجا به معنای حاکمیت مطلق مرد بر زن و خانواده نیست؛ چرا که تأکید بر نقش تکیهگاه بودن مرد در کنار تعامل دوجانبۀ زن و مرد برای ایجاد فضای توحیدی در خانواده است که به تحقق آرمانهای الهی آن دو کمک میکند. در مقابل ولایتپذیری زن از مرد، توجه به نیازهای زن از سوی مرد به عنوان عنصر مقوّم و استمراربخش سیر تربیت هدفمند در خانواده در همین آیه مدّ نظر است. اینجاست که نقش مهم ازدواج صحیح با معیارهای مشترک الهی خودنمایی میکند.
در چنین خانوادهای مرد نیز در بستری آرام و لبریز از عطوفت و اعتقاد به هدف والای انسانیت قرار میگیرد و خواه ناخواه سیر تعالی و رشد را طی کرده و با حمایتهای گوناگون خود، به تکوین شخصیت دینی و انسانی خود، همسر و فرزندان و تشبّه آنان به صفات الهی کمک میکند.
محصول و خروجی این خانواده افرادی خواهند بود که جامعۀ کوچک ولایتمدار را تجربه کردهاند و با ورود به اجتماع و جامعۀ بزرگ بشری، به دنبال اجرای امر، ولی و مولای بر حق هستند و اگر در مسیری غیر از این تربیت قرار گرفته بودند، قطعاً تکبّر و حسادت نفسانی مجالی برای اطاعتپذیری از امر، ولی بر حق را به ایشان نمیداد. فرزندانی که در بستر تکبر و حسادت پدر و مادر به یکدیگر رشد کرده باشند و هر روز شاهد خودخواهیهای آنان برای تحقق امیال و خواستههای خود بودهاند، در برابر، ولی بر حق نیز عصیان و گردنکشی خواهند نمود؛ چه معصوم باشد یا نه. چنین فرزندانی نخواهند توانست جامعۀ مهدوی را زمینهساز باشند و اگر، ولی آن جامعه معصوم نیز باشند در برابر او مقاومت و ایستادگی خواهند کرد.
این خانواده به عنوان «کلمۀ طیبه» سرمنشأ نیکی و تراوش آن به جامعه و مصداق بارزی از آیۀ أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ (إبراهیم/۲۴) خواهد بود. زیرا زن در این بستر، به بزرگترین هنر هستی؛ یعنی ساختن انسان پرداخته و خوشبختی و نیک زیستن را به بشریت هدیه میکند.
نتیجهگیری
بر اساس آموزههای قرآنی ـ روایی، هدف خداوند از خلقت بشر، تحقق عبودیت در جان او و رساندن انسان به مقام خلافتالهی از طریق تثبیت و تجلی صفات جلال و جمال خداوند در اوست؛ به گونهای که بشر با دارا شدن صفات الهی قابلیت خلق و امر را به اذن الهی خواهد داشت. ورود انسان به دنیا نیز بستری برای هدایت به منظور رسیدن به این جایگاه متعالی و عالی است. در این میان، خداوند رسولان و فرستادگان خود را برای هدایت و وقوف بشر به این مسأله و در اختیار قرار دادن ابزارها و میانبرها به انسان معرّفی کرده و پذیرش ولایت آنان را ضروری ساخته است. دین اسلام که اکمل و اتم تمامی ادیان الهی است، با خطابهایی مانند (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً) (النساء/ ۵۹) و بسیاری موارد دیگر، به اطاعت از پیامبر اکرم ـصلی الله علیه و آله و سلم ـ و جانشینان بر حق ایشان حجیت بخشیده و ولایت آنان را برای تحقق هدف اصلی آفرینش فرض ساخته است.
با این همه، آیات متعددی از قرآن کریم نیز به جایگاه بسیار مهم پدر و مادر پس از اعتقاد به توحید الهی اشاره داشتهاند که خود نشانۀ اهمیت خانواده در تحقق ولایت الهی در جامعه است.
زن به عنوان عنصر محوری خانواده در تعلیم و تثبیت ولایت و ولایتمداری در خانوده و به تبع آن در جامعه نقش اساسی دارد و قادر است در بستر اطاعتپذیری عاقلانه از همسر این آموزه را در جان فرزندان نهادینه نموده و ولایتپذیری در جامعه را از این طریق برای فرزندان تسهیل و تثبیت نماید. امری که قطعاً در تکوین جامعۀ مهدوی و الهی بسیار مؤثر خواهد بود.
_______________________
منابع:
قرآن کریم
امام صادق (ع) , ۱۴۰۰ق، مصباح الشریعة، بیروت, اعلمی.
مجلسی، محمدباقر، ۱۴۰۳ق، بحار الأنوار، بیروت, دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم,
عیاشی، محمد بن مسعود، ۱۳۸۰ق، تفسیر العیّاشی, محقق هاشم رسولی محلاتی، تهران, المطبعة العلمیة،
کوفی، فرات بن ابراهیم, ۱۴۱۰ ق، تفسیر فرات الکوفی، محقق محمد کاظم، تهران, مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی, .
راغب اصفهانی، ۱۴۲۳ق، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
ابن فارس، احمد، ۱۴۲۲ق، مقاییس اللغة، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
مطهری، مرتضی، ۱۳۶۹ش، ولاها و ولایتها، قم، صدرا.
مصطفوی، حسن، ۱۳۶۸ش، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
/۱۰۱/۹۶۹/م
منابع:
قرآن کریم
امام صادق (ع) , ۱۴۰۰ق، مصباح الشریعة، بیروت, اعلمی.
مجلسی، محمدباقر، ۱۴۰۳ق، بحار الأنوار، بیروت, دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم,
عیاشی، محمد بن مسعود، ۱۳۸۰ق، تفسیر العیّاشی, محقق هاشم رسولی محلاتی، تهران, المطبعة العلمیة،
کوفی، فرات بن ابراهیم, ۱۴۱۰ ق، تفسیر فرات الکوفی، محقق محمد کاظم، تهران, مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی, .
راغب اصفهانی، ۱۴۲۳ق، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
ابن فارس، احمد، ۱۴۲۲ق، مقاییس اللغة، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
مطهری، مرتضی، ۱۳۶۹ش، ولاها و ولایتها، قم، صدرا.
مصطفوی، حسن، ۱۳۶۸ش، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
/۱۰۱/۹۶۹/م
منبع: خبرگزاری مهر
ارسال نظرات