۱۲ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۳
کد خبر: ۵۹۹۶۰۶
پرونده «گام دوم انقلاب»؛

درآمدی بر «جمهوری دوم»

درآمدی بر «جمهوری دوم»
حُکمرانی مطلوب،‌ نیازمند کار جهادی است که با نفی غرب‌گرایی و خلق دولت اسلامی، مقدمات ایجاد جمهوری دوم را برای تمدن‌سازی فراهم آورد.

به گزارش خبرگزاری رسا، رهبر انقلاب اسلامی در بیانیه‌ی «گام دوم انقلاب» با مرور تجربه‌ی ۴۰ ساله‌ی انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دوّمین مرحله‌ی خودسازی و جامعه‌پردازی و تمدّن‌سازی شده ‌است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریه‌ی نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» به‌سوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود.


به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR طی سلسله یادداشت‌ها و گفتگوهایی در قالب پرونده‌ی «گام دوم انقلاب» به بررسی و تبیین ابعاد مختلف این بیانیه‌ می‌پردازد. در ادامه‌ی سلسله مطالب این پرونده،  آقای دکتر فرشاد مهدی پور عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی به تحلیل بیانیه‌ی گام دوم از منظر آینده‌نگاری ایران اسلامی و حرکت جمهوری اسلامی به‌سوی تمدن‌سازی پرداخته است.

فرصتی برای تحول

من به قومی، مى‌‌نگرم که از طرف مشرق زمین به پا مى‌‌خیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حکومت الهى تلاش مى‌‌کنند. بارها از متولیان، اجراء حق را خواستار مى‌‌شوند، اما با بى‌‌اعتنایى مواجه مى‌‌شوند. وقتى که وضع را چنین می‌بینند، اسلحه‌های خود را به دوش ‌‌می‌گیرند و با قاطعیت تمام در انجام خواسته‌‌شان اصرار مى‌‌ورزند تا این که سردمداران حکومت نمى‌‌پذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام می‌شوند و کسى نمى‌‌تواند جلودارشان شود. این حق‌‌جویان وقتى که حکومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب‌الامر به کس دیگرى نمى‌‌سپارند و کشته‌‌هاى این ها همه از شهیدان راه حق محسوب مى‌‌شوند[۱].امام محمدباقر علیه‌السلام خطاب به ابوخالد کابلی

بیانیه‌ی گام دوم انقلاب بیانی است برای ابراز یک منظومه فکری منسجم؛ حکمی برای آینده‌نگاری ایران اسلامی که تجربه‌ای را به ثبت رسانده که قرن‌ها آرزوی آن برای تشیع و مستضعفین وجود داشته است. همان‌چیزی که در ابتدایی‌ترین صورت خود می‌توان در جایگاه الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت قرار بگیرد و بسط و گسترش یابد. بیانیه به دو اعتبار جایگاهی رُجحان‌پذیر بر دیگر گزاره‌ها و گفتارها می‌یابد: اول ارائه‌دهنده و دوم محتوا که اولی راهبریِ انقلابی بزرگ را عهده‌دار است و دومی موضوع این نوشته و موارد مشابه دیگر. اساسا بیانیه‌ها در سده‌ی اخیر، تعیین‌کننده‌ی فصول تمایز ملت‌ها و دولت‌هاست؛ از بیانیه‌ی حقوق‌بشر که در پاریس نوشته شده تا بیانیه‌‌ای که سه قرن قبل، استقلال آمریکا را اعلام کرد. از این حیث بیانیه‌ی گام دوم، جنبه‌ای فصل‌بندی دارد برای انقلاب و می‌توان آن‌را درآمدی بر جمهوری دوم تلقی کرد.
 
جمهوری در ایران نهالی تازه به بار نشسته‌ است؛‌ بعد از چندین هزاره حکومت استبدادی شاهانه، چهل‌سالگی آنچنان که ابن‌خلدون در مقدمه بحث می‌کند، زمانه‌ی مناسبی است برای دگردیسی‌های درونی حکومت‌داری‌ها. هرچند که او بر عصبیت تمرکز دارد و آنچه در جمهوری اسلامی رقم خورده بر مبنای عقلانیت است و اتفاقا هر چه این درخت تناورتر شده،‌ رفتارهای عقلایی‌اش بیشتر شده است. و بازهم برخلاف آنچه نویسنده‌ی مقدمه می‌گوید، اتفاق مافوق تصور او در ایران افتاده و‌ نسل سوم انقلاب که روزگاری سختی و درشتی را نکشیده، آماده و پا به کار است؛ از این حیث مخاطب اصلی تحقق و فهم بیانیه گام دوم نیز اوست. چرایی و چیستی این مهم، قابل بررسی است؛ اول از آن‌روی که جوان‌بودن جامعه، پیش‌رانی کارساز برای تحول به‌شمار می‌آید و این جوانی، آمیخته‌ای از دانش و تحصیل و ورزیدگی است که باید به عرصه ‌ی عمل وارد شود. دوم جوان مجموعه‌ای از قابلیت‌ها و فرصت‌‌هاست که به قاعده‌ی جوانی، شکل‌نایافته و متغیر است؛‌ این فرصتی مناسب برای پاسخ‌گویی درونی به نیازها و مشکلات متنوعی است که دامن‌گیر زندگی و زمانه‌ی ماست و از قضا، اگر نقص و ناراستی‌هایی‌هایی هم در این‌ باب وجود دارد، چه بسا ناشی از محدودفکری‌ها و کاستی‌های حاکمیتی باشد که بدین‌طریق می‌توان آن‌ را حل کرد.
 
اول: مخاطب‌شناسی جوانانه‌
 
گام اول خود بیانیه‌ی گام دوم، مخاطب‌شناسی جوانانه‌ی آن است؛ این مخاطب، نیازمند تببین و تفسیر و اقناع بوده و هست و نقش‌آفرینی در این عرصه، متوقف بر عملکرد نخبگان حوزوی و دانشگاهی است. به برکت تلاش‌های یک دهه اخیر در شکل‌دهی به بنیان‌های مساله‌محوری در حوزه‌ی دانشی و با وجود همه‌ی مقاومت‌ها و مقابله‌ها برای درهم‌کوبیدن بنای سامانه‌های بومی تفکر، به نظر می‌رسد در میان فضلای حوزوی  و مدرسان دانشگاهی، نسلی در حال سربرآوردن است که می‌تواند با هضم نظریه‌ها و مفاهیم موجود (غربی و غیرغربی)، برای حل مشکلات راه‌حل‌های تازه‌ای را پیش نهد. روشن است که این نه انتهای کار، بلکه مقدمه و ابتداست، اما راهی است که گشوده شده و به نتیجه می‌رسد.
 
«گام دوم» هم در سرفصل توصیه‌ها، اول از همه به علم و پژوهش پرداخته؛ چرا که علم قدرت است و دانش آشکارترین وسیله‌ی عزت کشور؛ آسیب‌شناسی و ارائه‌ی راهکار هم برای این عرصه، چون زمینه‌ی کار و زیست این بخش از نخبگان است، سهل‌تر از دیگر عرصه‌هاست و طبعا توقع کنش‌گری از آنها وجود دارد.
 
دوم: بیانیه به مثابه سیاست
 
اگر بیانیه‌ی گام دوم را به مثابه‌ی یک سیاست در نظر بگیریم، سیاست مشتمل بر مساله‌شناسی، تدوین راه‌حل و اجراست؛ این بیانیه هم در درون خود، واجد نکاتی است که قابلیت اجرایی دارد و هم در کلیت به‌عنوان یک کلان پروژه (همان‌گونه که در نامه‌ی رییس دولت آمده)، باید در شوراهای عالی و استانی و هیات وزیران و امثالهم، مورد بحث و اجرا قرار بگیرد. در مورد بخش‌های اجرایی گام دوم، نکات مستقیمی وجود دارد، نظیر آنچه در توصیه‌ در زمینه‌ی عدالت و مبارزه با فساد آمده؛ مثلا به استناد جمله‌ی «دستگاه‌های نظارتی و دولتی باید با قاطعیّت و حسّاسیّت، از تشکیل نطفه‌ی فساد پیشگیری و با رشد آن مبارزه کنند» می‌توان هم از افزایش کارآمدی دستگاه‌های موجود سخن گفت و هم این پیشنهاد را مطرح کرد که یک سازمان فراقوه‌ای برای برخورد با فساد تشکیل شود. یا در مورد معنویت و اخلاق و نُقصان‌هایی که در میان است به استناد این گزاره که «دستگاه‌های مسئول حکومتی دراین‌باره وظایفی سنگین بر عهده دارند که باید هوشمندانه و کاملاً مسئولانه صورت گیرد. و این البتّه به معنی رفع مسئولیّت از اشخاص و نهادهای غیرحکومتی نیست»، می‌بایست مطالبه‌ای گسترده صورت گیرد تا نهادهای اجرایی متولی، در این زمینه تدابیری تازه و نو بیندیشند و دامنه‌ی بحث صرفا به چند وضع سیاست یا بخش‌های تقنینی و حقوقی محدود نشود که این نیازمند حضور فعالانه بخش‌های فنی-تکنیکی و فرهنگی نیز هست. در اقتصاد، اقدام‌ها و راهبردها شفاف و واضح است و در حفظ استقلال و آزادی ایران اسلامی هم بخشی از آن به‌طور خاص مسوولیت ویژه‌اش بر عهده‌ی دولت جمهوری اسلامی گذاشته شده است. به همین طریق می‌توان موارد دیگری را هم شناسایی کرد که در گام دوم، برای اجرا گنجانده شده است.
 
سوم: استحکام ساخت درون
 
گام دوم به ما می‌گوید که چه بودیم، چه هستیم و چه خواهیم شد؛ این به استحکام ساخت درون می‌انجامد، چرا که هم درون را رهبری می‌کند و هم به بیرون، چشم‌اندازی پرفروغ از آینده می‌دهد. و این همانا نقش رهبری است؛ نقشی محوری و تاریخی. تاریخ برای ما چنین تقدیری مقدر کرده و امام خمینی (ره) تنها فردی بوده که بعد از هزاره‌ای توانسته آنچه در ناصیه‌ی ملت ایران نوشته شده را تحقق بخشد. این ابتکار عمل انحصاری، با گام دوم به مرحله تازه‌ای منتقل می‌شود که در آن سه رو‌یکرد به طور توأمان وجود دارد: اول «حفظ استقامت و جهت‌گیری انقلابیِ نظام» است، دوم «غلبه بر معضله‌ها و گرفتاری‌ها»ست و سوم «حرکت به سمت آینده و پیشرفت». این دقیقا منطبق با برآوردی است که در گام دوم از گذشته، حال و آینده ارائه شده و جهان اجتماعی‌ای که انقلاب اسلامی در آن متولد شده و می‌خواهد تمدن نوین را خلق کند.
 
حال سخن این است که نقطه‌ی کانونی بیانیه کجاست؟ آیا می‌توان آن‌را برنامه‌ی عمل دانست یا طرحی برای غرب‌زُدایی و فراخوانی برای ارتقای عقلانیت و یا نظام‌سازی و نوسازی و... گام دوم همه‌ی این‌هاست و نکته‌ی ظریف دیگری هم هست و آن اینکه تراز و الگو و مانیفستی برای حُکمرانی است، چون «کار ملک است آن‌که تدبیر و تامل بایدش» و بدون این بستر، گام دومی در کار نیست. حُکمرانی مطلوب،‌ نیازمند کار جهادی است که با نفی غرب‌گرایی و خلق دولت اسلامی، مقدمات ایجاد جمهوری دوم را برای تمدن‌سازی فراهم آورد.
 
منبع روایت نقل‌شده در مقدمه یادداشت: نعمانی، محمدبن ابراهیم (۱۳۹۳). متن و ترجمه غیبت نعمانی. ترجمه: مجتبی عزیزی. قم: مسجد جمکران

/841/د103/ق

حسین ثالث موید
ارسال نظرات