امامی برای روشنگری
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، برای شناخت و بهرهگیری از یک الگوی والا، به ناچار باید با سیره و سیر حرکتی آن الگو آشنا شد. چه بسا شناخت سطحی و اندک از یک الگو و بسنده کردن به یک سری اطلاعات خام تاریخی مصداق «اسراف الگو» باشد. هرچه موضوع الگو برداری مهمتر باشد، این شناخت سیره ضروریتر مینماید. شناخت سیرهی یک قهرمان علمی، سیاسی، اجتماعی و یا مذهبی، کم اهمیتتر از شناخت سیره پیشوای بزرگواری است که جامع علم، سیاست، اجتماع و مذهب است و فهم سیره و پیروی از او، به حکم شرع و عقل، واجبترین واجبات است. چنین الگوی جامعی را نمیتوان تنها از یک جنبه شناخت، زیرا ابعاد شخصیتی او چنان در هم تنیدهاند که قابل تفکیک و جداسازی نیستند و علم و سیاست و اجتماع و مذهب او یکی است.
در میان معصومان والاسیرت، دوران امام محمدتقی (علیه السلام) ویژگیها و شرایط خاص خود را دارد. از یک سو جامعهی شیعه برای نخستین بار با مسأله «امامت کودک» مواجه شد که دلهایی را لرزاند و اشخاصی را به طمع انداخت، از سوی دیگر «نهضت ترجمه» آثار یونان و ایران و هند و سایر بلادِ مولد علم، به اوج خود رسید و نحلههای فکری و عقیدتی جدیدی به وجود آمد که گاه با تعالیم اسلامی در تناقض و تضاد بودند. از طرف دیگر دستگاه حکومت با حیله و فریب و زور به دنبال محدودسازی حرکت جریان امامت بود.
رسالت و جایگاه امام (علیه السلام) اقتضا میکرد که نسبت به همه این مسائل توجه داشته و امت اسلامی و به ویژه شیعیان را از این مرحله عبور دهد. ایشان با تدبیر، از یک سو اجازه بهرهبرداری حکومت از جایگاه خود را نداد و از سوی دیگر توانست با مهرهچینی در دل حکومت از ستم حاکمان بر مردم بکاهد؛ همچنین با روشنگری و مناظرات و مباحثات، از کیان اسلام و تشیع دفاع کند. آن حضرت خود در این مسیر ثابت قدم بود و دیگران را نیز به استواری فرامیخواند و میفرمود: «ثابت قدم باش تا به هدف برسی یا به آن نزدیک شوی.» [۱]مهمترین فعالیتهای سیاسی اجتماعی امام جواد (علیه السلام) را میتوان به شرح زیر دستهبندی کرد:
آمادهسازی جامعه برای عصر غیبت؛ دوران ائمه نزدیک به عصر غیبت را باید عصر آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبت دانست. ائمه در این دوران از یک سو ارتباط مستقیم خود را با شیعیان و مردم کاهش دادند و از سوی دیگر دستگاه جائر حکومت به امید جلوگیری از ولادت آخرین منجی الهی، محدودیتهای خود را نسبت به آن بزرگواران افزایش داد و شاید به همین دلیل باشد که سیاستهای اتخاذی از طرف ائمه بعد از امام هشتم علیبنموسیالرضا (ع) به یکدیگر شبیه و به نوعی مکمل همدیگر است؛ آنگونه که در خاتمیت و غیبت آمده است «جواد الائمه و دو امام بعد از ایشان را «ابن الرضا» نامیدهاند. بعید است که علت این نامگذاری صرفا، رابطه نسبی و ژنتیکی آن سه بزرگوار با امام هشتم (ع) باشد به نظر میرسد که دلیل عمده این نامگذاری وحدت موضع و سیاست مشترکی بوده است که این بزرگواران در مدیریت حرکت داشته و با حفظ تجربه اجتماعی امام هشتم (ع) کوشیدهاند تا به رغم همه حصر و حصارها و تنگناها و فشارها، مردم را برای عبور به دوره غیبت و استقبال از عصر اجتهاد آماده سازی کنند.» [۲]
راه اندازی جریان وکالت و همچنین ارجاع مردم به فقیهان از جمله برنامهریزیهای ائمه (ع) برای آمادهسازی جامعه برای دوران غیبت بود. از همین روی جواد الائمه (ع) جریان وکالت را که از زمان امام صادق (ع) تأسیس شده بود، گسترش داد. ایشان علاوه بر وکلای مستقر در مناطق مختلف، وکلایی را به اهواز، ری، همدان، سیستان، بغداد، واسط، بصره، کوفه و قم فرستادند.
امام جواد(ع) فرهنگ مراجعه به عالمان و خبرگان را گسترش دادند. ایشان به علت محدودیت ارتباط با مردم، آنان را به عالمان تربیت شده در عصر صادقین(ع) ارجاع میدادند. این کار مردم را برای حل مشکلات علمی و فقهی خود در دوره غیبت و عصر فقیهان آماده میکرد.
نفوذ در دستگاه خلافت؛ دستگاه خلافت چه در دوران بنی امیه و پیش از آن و چه در دوره عباسی، غاصب حق امامان(ع) بود. از این روی ایشان همواره از هرگونه تأییدی نسبت به خلفا پرهیز میکردند؛ و شیعیان و پیروان خود را نیز از همکاری با آنان نهی میکردند. چنان که امام کاظم(ع) به "صفوان جمّال" حتی اجازهی اجاره دادن شتر به هارون برای سفر حج را نداد. امام سجاد(ع) نیز به یکی از شیعیان که گمان میکرد میتواند بدون ستمکاری در دستگاه خلافت کار کند فرمود: «رسیدن به آسمانها از این کار آسانتر است.» [۳]با این حال آن بزرگواران گاه برخی از شیعیان خود که ایمان استواری داشتند را به دستگاه خلافت نفوذ میدادند. امام جواد(ع) در راستای نفوذ نیروهای شیعی در ساختار حکومتی بنیعباس برای یاری شیعیان در مناطق گوناگون به افرادی، چون "احمدبنحمزه قمی" اجازه پذیرفتن مناصب دولتی داد، تا جایی که افرادی، چون "نوح بن دراج" که چندی قاضی بغداد و سپس قاضی کوفه بود، از یاران حضرت به شمار میرفت؛ افرادی از بزرگان و ثقات شیعه، چون "محمد بن اسماعیل بن بزیع نیشابوری" که از وزرای خلفای عباسی به شمار میرفت به گونهای با حضرت در ارتباط بودند. وی از حضرت جواد(ع) پیراهنی درخواست کرد که به هنگام مرگ به جای کفن بپوشد و حضرت خواست او را اجابت و برای وی پیراهن خویش را فرستاد.
مبارزه با جریانهای انحرافی؛ عصر امام جواد(ع) دوران سر برآوردن گروههای مختلف فکری بود که از انحراف خالی نبودند. امام جواد(ع) به عنوان، ولی خدا و پاسدار دین به روشنگری درباره این نحلهها میپرداخت. در این دوره جریان فکری معتزله که عقلگرایان افراطی بودند و از جانب حکومت مأمون حمایت میشدند، به اوج خود رسیدند. امام جواد (ع) مناظرات بسیاری با این گروه داشت، از جمله آن گفتگوها مناظرات مشهوری است که امام با فقیه بزرگ معتزلی «یحیی بن اکثم» داشتند.
ایشان زیدیان و واقفیان را که از انشعابات مذهب شیعه بودند، ذیل آیه شریفه: «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلى ناراً حامِیَة» [۴]نکوهش کرده، از جمله ناصبیان شمردند و شیعیان را از نماز گزاردن پشت سر آنان باز داشتند. [۵]از جمله کسانی که از دم تیغ روشنگری امام جواد(ع) گذشتند غلات بودند؛ غالیان شیعیانی بودند که ائمه (ع) را تا سرحد خدایی بالا بردند. پیدایش غالیان در زمان امام صادق(ع) بود، ولی بار دیگر در زمان امام جواد (علیه السلام) سر برآوردند. حضرت به شدت با آنان برخورد کرد، به گونهای که آنان را لعنت کرده، حکم اعدام دو تن از سران آنان را صادر کرده فرمود: «ابوالسمهری و ابن ابی الزرقاء باید به هر شکل ممکن کشته شوند.» [۶]
آن حضرت خطای فرقه «مجسمه» را نیز که برای خدای متعال جسم قائل بودند، آشکار کرد و شیعیان را از نمازگزاردن با آنان و پرداخت زکات به آنها منع فرمود. [۷]خلاصه آنکه سطح دغدغه امام جواد (ع) در حوزه فکر و اندیشه بیش از هر موضوع دیگری بود و اگر چه عمر مبارک آن حضرت کوتاه بود ولی در همین عمر کوتاه توانستند پنبه بسیاری از فرق انحرافی را بزنند و حقیقت این جریانها را برای عموم امت اسلامی برملا سازند.
سیره انحرافستیز امام جواد میتواند به عنوان الگویی عملی برای فعالان عرصه تبلیغ خصوصا طلاب علوم دینی معرفی شود./918/ی703/ب1
عبدالصالح شمس اللهی
[۱]نزهه الناظر، ص ۱۳۵.
[۲]. خاتمیت تا غیبت، ص ۱۷۶
[۳]. کافی، ج ۵، ص ۱۰۸.
[۴]. غاشیه، ۲.
[۵]. البرهان، ج ۵، ص ۶۴۴.
[۶]. رجال کشی، ج ۲، ص ۸۱۰.
[۷]. امالی صدوق، ص ۲۷۷.
در فضای اختناق و تقیّۀ دوران عباسی و به ویژه با سیاستی که مأمون در پیش گرفت و وانمود میکرد رابطۀ محبّانه و دوستانهای با آل علی و امامان شیعه دارد و دخترش را نیز به ازدواج امام جواد(علیه السلام) در آورد و با توجه به جوانسالی امام سعی داشت ایشان را فریفتۀ زرق و برق دستگاه خلافت نشان دهد، امام جواد(علیه السلام) در این شرایط چگونه مواضع خود را بیان مینمود؟
موضعگیریها و اظهارات اهل بیت در برابر حاکمان جائر همواره از ابتدا به گونهای بود که نشان میداد حضور برخی از آنان از جمله امام جواد و پدرشان امام رضا(علیهما السلام) در دربار حاکمانِ وقت و ایجاد ارتباط خانوادگی، تنها و تنها ارتباطی فیزیکی و از روی اجبار بوده است، نه داوطلبانه و به دلخواه ائمه.
یکی از اقدامات امام جواد(علیه السلام) در راستای تبرّی از ظلم دستگاه خلافت عباسیان و باطل نمودن سیاست آنها در نزدیک نشان دادن امام به دستگاه خلافت و با توجه به تظاهر عباسیان به محبت علی بن ابی طالب(علیه السلام)، این بود که با نقل احادیثی از جدشان امیرالمؤمنین(علیه السلام) روح ظالم ستیزی را در متن جامعه تقویت مینمود و مسلمانان را بر ضرورت دوری از ستمگران و مستکبران و همدلی نداشتن با آنها و رویگردانی از آنان فرا میخواند.
از جملۀ آن احادیث اینکه:
«ستمگر، و یاورش، و آنکه به ستمگری او خشنود باشد، در گناه شریکند.»
«الْعامِلُ بِالظُّلْمِ، وَالْمُعينُ لَهُ، وَالرّاضى بِهِ شُرَكاءٌ.»1
و در حدیث دیگر به نقل از جدشان فرمود:
«هرکه کار زشتی را نیکو و پسندیده بخواند در آن زشتی شریک خواهد بود.»
«مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبيحاً كانَ شَريكاً فيهِ.»2
و در تعالیم قرآن و اهل بیت(علیهم السلام)، شدت قباحت ظلم و دغلبازی و خیانت به مردم و پایمال کردن حقشان کاملاً روشن و بدیهی است.
همچنین حضرت، سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) به ابو ذرّ(رضي الله عنه) را بازگو میکند که میفرماید:
«ای ابو ذرّ! تو برای خدا خشمگین شدی؛ پس امید داشته باش به آنکه خشمت برای او بود. این قوم بخاطر دنیایشان از تو بیمناک شدند و تو از آنان بر دینت ترسیدی،... و اگر آسمانها و زمین (این دنیا با تمام وسعتش) بر بندهای تنگ آید اما او ترس از خدا (صداقت) در پیش گیرد، خدای متعال از آسمان و زمین راهی برای او میگشاید. [به گونهای باش که] چیزی جز حق با تو اُنس و خو نگیرد و چیزی جز باطل از تو گریزان و بیمناک نباشد».
«يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ للهِ؛ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَه. إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وخِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ،... ولَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ والأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللهَ لَجَعَلَ اللهُ لَه مِنْهُمَا مَخْرَجاً. لَا يُؤْنِسَنَّكَ إِلَّا الْحَقُّ ولَا يُوحِشَنَّكَ إِلَّا الْبَاطِلُ...»3
از دیگر رهنمودهای امام جواد(علیه السلام) این بود که حقیقت پیروی از منحرفان و دغلبازان را بیان فرمود که:
«هرکه به سخنان گویندهای گوش فرا دهد به یقین او را بندگی کرده است؛ پس اگر گوینده از سوی خدا باشد خدا را بندگی کرده و اگر از زبان ابلیس سخن بگوید، سر به راه بندگی شیطان نهاده است.»
«مَنْ أصْغى إلى ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ؛ فَإنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ فَقَدْ عَبَدَ اللهَ، وَ إنْ كانَ النّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبليس فَقَدْ عَبَدَ إبليسَ.»4
و مفهوم «بندگی» و «دینداری» را از زبان حضرت حق -که در قالب حدیث قدسی بیان شده-، چنین تشریح نمود:
«خدا به یکی از پیامبران وحی فرمود که: زُهد و پارسایی و بیاعتناییاَت به دنیا برایت آسایشِ زودرس در پی دارد، و بریدنت از دنیا و مردم بسوی من عزت و احترامت میبخشد، اما! آیا برای من با دشمنانم دشمنی و با دوستانم دوستی نمودهای!؟»
«أَوْحَى اللهُ إِلَى بَعْضِ اْلأَنْبِيَاءِ: أَمَّا زُهْدُكَ فِي الدُّنْيَا فَتُعَجِّلُكَ الرَّاحَةَ، وَأَمَّا انْقِطَاعُكَ إِلَيَّ فَيُعَزِّزُكَ بِيّ، وَلَكِنْ! هَلْ عَادَيْتَ لِي عَدُوَّاً وَوَالَيْتَ لِي وَلِيَّاً!؟»5
با این روایت، امام جواد(علیه السلام) روشن نمود که حقیقتِ زهد و عبادت و دینداری همان اصل نهم و دهم فروع دین، یعنی تولّی و تبرّی در راه خداست که انسان برای خدا (و نه برای کسب شهرت یا سایر منافع شخصی) با کسانی که بر خلق خدا ستم میکنند دشمنی کند و ستمدیدگان را یاری رساند حتی اگر به شخص او ظلمی نکرده باشند، و با بندگان خدا و حق پرستان دوستی ورزد حتی اگر آنها با او ارتباط و آشنایی شخصی نداشته باشند.
مجموعۀ مصاحبهها: ٨١٩- ٨٢١.
1 كشف الغمة ٣: ١٤٠.
2 كشف الغمة ٣: ١٤١.
3 نهج البلاغة (صالح): ١٨٨/ خ١٣٠.
4 الكافي ٦: ٤٣٤/ ح٢٤.
5 تحف العقول: ٤٥٥.
ابن ابیعُمَیر گوید: حضرت امام جواد صلوات الله علیه در تفسیر آیه شریفه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» (ای اهل ایمان! به عهدهای خود وفادار باشید؛ سوره مائده، آیه ۱) فرمودند:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله در ده مکان مختلف برای خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام از مردم پیمان گرفت و به دنبال آن، خداوند (برای تثبیت و تأکید خلافت حضرت علی علیهالسلام) فرمود: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ الَّتِي عُقِدَتْ عَلَيْكُمْ لِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام"؛ یعنی ای اهل ایمان! به عقد و پیمانهایی که دربارهی ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با شما بسته شده، وفادار باشید!
تفسیر القمی، ج ۱، ص ۱۶۰
آیه ذکر شده، اولین آیه سوره مبارکه مائده است؛ در این سوره، «آیه اکمال» (آیه ۳) و «آیه تبلیغ» (آیه ۶۷) که ناظر بر واقعه غدیر هستند نیز وجود دارد
رسول خدا صلی الله علیه و آله در مقام بیان جایگاه ویژه امام جواد علیه السلام فرمودند:
منْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ قَدْ رُفِعَتْ دَرَجَاتُهُ وَ بُدِّلَتْ سَيِّئَاتُهُ حَسَنَاتٍ فَلْيُوَالِ مُحَمَّدَ الْجَوَادَ علیه السلام.
کسی که دوست دارد در روز قیامت به ملاقات خدا رود و درجات معنوی او افزایش و گناهانش تبدیل به خوبی گردد، امام جواد علیه السلام را دوست داشته باشد.
الفضائل لابن شاذان، ص166
نکته: فلیوال در این روایت به معنای ولایت نیز می باشد یعنی به ولایت امام جواد علیه السلام معتقد باشد و پیرو آن حضرت باشد.
در هر صورت مراد روایت مشخص است.
السلام علیک یا جواد الائمه