ضرورت مواجهه راهبردی با مسائل در گام دوم انقلاب
به گزارش خبرگزاری رسا، نشست «رسالت آموزش و پرورش در گام دوم انقلاب اسلامی» به همت اداره پژوهش و امور فرهنگی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با ارائه حجت الاسلام دکتر حسین سوزنچی دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم(ع) و دبیر علمی دکتر احمد اولیایی، ۱۴ مهر ۹۸ در سالن پایان نامه های دانشگاه باقرالعلوم(ع) در قم برگزار شد.
در ابتدا این نشست حجت الاسلام دکتر سوزنچی به ارائه نظرات خود پرداخت و گفت: تعبیر گام دوم علی القاعده دلالت می کند که یک گام طی شده است و ما می خواهیم گام دوم را برداریم. پس گام دوم یعنی می خواهیم کار دیگری کنیم اما در ادامه گام قبلی.
سه مدل مواجهه با بیانیه گام دوم
با بیانیه گام دوم هم در موضوع آموزش و پرورش می شود به سه مدل مواجهه داشت؛ یک مواجهه به صورت شعاری است که همه در این تخصص داریم و لازمه اش یک سری نشست است. دوم مواجهه به صورت کاربردی است یعنی یک سری آموزه ها که در بیانیه مطرح شده است توسط آموزش و پرورش در کتب درسی دانش آموزان منعکس شود. سومین مواجهه راهبردی است که این بیانیه را به مثابه یک راهبرد ببینیم و آن را بفهمیم و به آن عمل کنیم.
سبک زندگی اسلامی؛ مهم ترین محور آموزش و پرورش
در این مواجهه سوم هم دو گونه می توان فهم داشت؛ اول اینکه استفاده کنیم جهت ایده گرفتن برای آموزش و پرورش و استخراج عناصر اصلی از بیانیه گام دوم انقلاب. برخی آموزش و پژوهش را دغدغه اصلی آموزش و پرورش می دانند.
برخی دیگر محور اصلی را در آموزش و پرورش، تربیت نیروی انسانی مستعدّ می دانند. دومین گونه از مواجهه راهبردی این است که حضرت آقا در بیانیه گام دوم، مطلب خود را به طور کامل در مورد آموزش و پرورش نفرمودند، به همین جهت به نظرم سبک زندگی اسلامی و فلسفه حیات و آموزش آن به جوانان مهم ترین محور اصلی آموزش و پرورش است.
ما باید یک بازخوانی نسبت به گام اول داشته باشیم زیرا رهبر معظم انقلاب رسالت اصلی آموزش و پرورش را مشخص نکردند. با توجه به اینکه ایشان گام دوم را بر مبنای ۴۰ سالگی گذاشته اند می توان فهمید که ایشان می گویند آن نیروی جوان هست ولی تجربه کافی نیست. در این بازخوانی باید همچون رهبر معظم امید بخش و مثبت نگر باشیم. در حالی که اشکالات و نقدهای بسیاری به عملکرد این ارگان در گام اول وارد است.
بالا بردن سطح سواد عمومی جامعه با نهاد سازی در گام اول انقلاب
یکی از نکات مثبت در گام اول ایجاد فرصت های آموزشی برای اقصی نقاط ایران حتی روستاهای دور افتاده بود. به همین جهت با همین نهاد سازی و فرصت سازی سطح سواد عمومی جامعه به صورت خیلی محسوسی به نسبت به ۴۰ سال قبل بالا رفته است. و این گامی به سوی عدالت آموزشی بود. نکته مثبت دیگر ایجاد فضای نخبه پروری خاص هم است مثل المپیادها، جشنواره خوارزمی و ایجاد فضای اختراع و ... .
نخبه پروری در گام اول انقلاب
در گام اول به لحاظ ساختاری، توسعه کمّی برای تحقق عدالت آموزشی در آموزش و پرورش انجام شد مثل نهضت سواد آموزی راه اندازی شد. البته برخی نقد می کنند که در این لحاظ، نظام بروکراتیک حاکم است ولی شکل گیری جواب خوبی برای این ناقدین است. در حوزه محتوایی و روشی هم گسترش معلومات و ارتقای سواد عمومی بود و تلاش برای رسیدن به مرزهای دانش و نخبه پروری نیز نکته دیگری در گام اول با لحاظ محتوایی و روشی بود.
نقشه جامع علمی کشور پر از کارهای خوب نه ایده
ما نمی توانیم گام دوم را بدون آسیب شناسی برداریم. پس باید ببینیم گام اول چه آسیب هایی داشته است؟ نکته بعد این است که ما چگونه باید گام دوم را در ادامه گام اول برداریم؟ چون فضای گام اول توسعه کمّی بود، بنابراین فکر و ایده جدّی گرفته نشد و این یک آسیب بزرگ در کشور ما است که جز در سطوح بالا ایده ای مورد توجه قرار نمی گیرد. به همین جهت اگر نقشه جامع علمی کشور را ببینید پر از کارهای خوب است نه ایده.
ضرورت مواجهه راهبردی با مسائل در گام دوم انقلاب
در ۴۰ سال دوم اولین کار این است که بدانیم چه کاری می خواهیم انجام دهیم. باید از مواجهه شعاری با مسائل بیرون بیاییم و به سمت مواجهه راهبردی برویم. یکی از اشکالات مواجهه شعاری این است که دشمن بیشتر از ما مسائل را رصد می کند و به اهداف پی میبرد. با توجه به بیانات رهبری در بیانیه، مخاطب علم و پژوهش حوزه و دانشگاه است نه آموزش و پرورش.
آسیب شناسی عملکرد آموزش و پرورش در گام اول انقلاب
در فضای آسیب شناسی دو لحاظ مطرح است یکی لحاظ محتوایی که از این جهت ۳ آسیب وجود دارد اول این که تمرکز بر محفوظات به جای رشد معرفتی دانش آموز است که چند عامل دارد یکی عامل ساختاری است، دومین عامل مساله کنکور است که اجازه کار معرفتی عمیق در آموزش و پرورش را نمی دهد.
بنده یکی از مولفان کتاب دین و زندگی هستم ولی بسیاری از عناصر فکری در آن طراحی شده است که هیچ کدام هم کارایی ندارد. بچه های ما اگر بخواهند تمرکز روی فهم مطالب داشته باشند، در کنکور موفق نمی شوند در حالی که اگر فقط روی حفظ کردن وقت بگذارند، درصد موفقیت بالا می رود و این یک آسیب بزرگ است. این ساختار مخرّبی است اما باید چه کرد با این ساختار؟ می توانیم کنکور را برداریم؟ نمی توانیم چون در کشور ما، برای داشتن شغل باید به دانشگاه رفت به همین جهت ورودی دانشگاه میلیونی است.
البته راهکار فعلی آموزش و پرورش که ارزیابی بر اساس امتحانات مدرسه باشد، خیلی بهتر از کنکور است هرچند که این راه هم بسیار آسیب دارد. راهکارهایی برای جایگزینی کنکور است. ۱. ارزشیابی توسط آموزش و پرورش ۲. پذیرش و ارزشیابی توسط دانشگاه ها ۳. بومی کردن دانشگاه ها الا در موارد خاص.
نخبه گرایی به تسریع فرار مغزها کمک میکند
دومین آسیب به لحاظ محتوایی و آموزشی، نخبه گرایی خاص است که موجب شکل گیری مدارس تیزهوشان شده است. خیلی از درس هایی هم که دانش آموز در مدرسه می خواند اگر در رشته مورد نظر رفت، به کار نمی آید. با نخبه گرایی به تسریع فرار مغزها کمک می کنیم. همچنین تبعیض آموزشی رواج پیدا کرده است.
نگاه دینی در آموزش و پرورش به حاشیه رفته است
سومین آسیب هم اینکه نگاه دینی به حاشیه رفته است. چگونه در مقدمه درس شیمی این جمله می آید «این که هستی چگونه ایجاد شد، مساله ای است که در افق علم ما نمی گنجد .... اما اینکه جهان کنونی چگونه پدید آمد، چیزی است که علوم تجربی می توانند آن را حل کنند ... و این جهان محصول بیگ بنگ است»؟ این جمله کاملا ماتریالیست را در دانش آموز تثبیت می کند.
آسیب ها به لحاظ ساختاری بسیار شدیدتر است زیرا نظام کاملا بروکراتیک را در آموزش و پرورش حاکم کردیم. در این ارگان ۱۵ میلیون دانش آموز و ۸۰۰ هزار معلم باید مدیریت شوند و با همین تلقی نظام بروکراتیک را حاکم کردیم. الان دانش آموزان در کنکور رشته دبیری را در دانشگاه فرهنگیان انتخاب می کنند چون از همان اول حقوق دارند. در پذیرش دانشگاه فرهنگیان فقط چند سوال پیش پا افتاده مثل تعداد نمازها و روش وضو گرفتن و ... می پرسند. نظام بروکراتیک را به راحتی نمی توان با چند شعار برداشت.
در گام اول به دنبال عدالت آموزشی رفتیم، در گام دوم باید به سمت عبودیت برویم
اما در گام دوم چه باید کنیم؟ من جمله ای را از کتاب هدف زندگی شهید مطهری نقل می کنم که «هدف زندگی، یا عدالت است یا عبودیت؟» بعد در ادامه می گویند که اسلام شرک را قبول نمی کند و یک هدف دارد. عدالت هم می دانیم که هدف نهایی انسان نیست و عبودیت آن هدف نهایی است. در حقیقت عدالت گامی است برای رسیدن به عبودیت. من از همین جمله ایده گرفتم و می گویم که در گام اول به دنبال عدالت آموزشی رفتیم، حال در گام دوم باید به سمت عبودیت برویم.
نکته مهم این است که باید با توجه به جمعیت ۱۵ میلیونی دانش آموزان و ۸۰۰ هزار نفری معلمان، ایده بدهیم. دو مطلب و ایده به لحاظ محتوایی و ساختاری وجود دارد اول اینکه در گام اول به گسترش معلومات پرداختیم، حال باید به گسترش معروف بپردازیم. سیاست نخبه گرایی نیز باید برچیده شود چون هم به لحاظ ساختاری هم محتوایی غلط است.
لزوم درونی کردن دانش
مساله علم دینی باید جدی گرفته شود. باید دانش خود را درونی کنیم. شما در سند تحول نظام آموزشی کشور چه می بینید؟ ۶۰ درصد اهدافی که شما برای خروجی آموزش و پرورش در نظر می گیرد، به گردن معاونت پرورشی است و این معاونت در ۲۰ درصد دیگر هم مشارکت دارد. در حالی که برای درس های دیگر وقت بیشتری گذاشته می شود و برای درس دینی وقت کمی اختصاص می یابد.
حرف من این نیست که ما احتیاجی به ریاضی، فیزیک یا شیمی نداریم بلکه این دروس پایه هستند. ولی حرف من این است که چه مقدار به این دروس بپردازیم؟ چه اندازه برای درس دینی سرمایه گذاری کنیم؟
آموزش و پرورش باید نهاد شود
یک ایده ساختاری این است که باید به سمت ایده وبر در مورد کارگر برویم. قدیم شغل اعتبار بود ولی الآن پول است و به همین جهت نظام هم باید بروکراتیک شود. باید دانش آموز را به سمتی هدایت کنیم که شکوفایی شخصیت پیدا کند. بنابراین سازمان آموزش و پرورش باید نهاد شود زیرا سازمان، اقتضاء نظام بروکراتیک را دارد ولی نهاد به دنبال رفع نیاز و رسیدن به اهداف متصوّر است. در بروکراسی فقط قوانین است و افراد اختیار چندانی ندارند و همه چیز تحت یک قالب در می آید.
ولی فقیه فوق رئیس جمهوری اسلامی است
مدیریت جهادی باید در آموزش و پرورش حاکم شود. ما نتوانستیم ولایت را درک کنیم. شهید مطهری یک جمله اساسی دارد می گوید ولی فقیه رئیس نیست زیرا رئیس جمهوری اسلامی، رئیس جمهور است و ولی فقیه فوق رئیس است و از جنس ولایت کار را پیش می برد. ولایت را در خانواده متوجه می شوید. برای همین می بنید که تمام ارگان هایی که ربط ولایی با ولی فقیه دارد، خیلی موفق است مثل سپاه قدس.
تربیت دانش آموز بر عهده خانواده است نه آموزش و پرورش
اشتباه ما این است که ولی فقیه را با کل حکومت یکسان کردیم. خیلی از شروطی که برای ولی فقیه داریم ۱۰ درصد آن را برای نمایندگان مجلس و ... نداریم. امام وظیفه هدایت دارد ولی تعلیم و تربیت بر عهده پدر و مادر و خانواده است. به همین جهت مهم ترین چیز که در تربیت بچه تاثیر دارد خانواده است نه آموزش و پرورش.
این ایده هم توسط برخی دارد اجرا می شود تحت عنوان «تعلیم و تربیت مسجد محور خانواده محور» که تمام دروس را به دانش آموزان تعلیم می دهند ولی با مولفه هایی متفاوت و تحت نظارت خانواده و در فضای مسجد. با این فعالیت می خواهند که دانش آموزان را فعّال تربیت کنند.
با بیانیه گام دوم هم در موضوع آموزش و پرورش می شود به سه مدل مواجهه داشت؛ یک مواجهه به صورت شعاری است که همه در این تخصص داریم و لازمه اش یک سری نشست است. دوم مواجهه به صورت کاربردی است یعنی یک سری آموزه ها که در بیانیه مطرح شده است توسط آموزش و پرورش در کتب درسی دانش آموزان منعکس شود. سومین مواجهه راهبردی است که این بیانیه را به مثابه یک راهبرد ببینیم و آن را بفهمیم و به آن عمل کنیم.
سبک زندگی اسلامی؛ مهم ترین محور آموزش و پرورش
در این مواجهه سوم هم دو گونه می توان فهم داشت؛ اول اینکه استفاده کنیم جهت ایده گرفتن برای آموزش و پرورش و استخراج عناصر اصلی از بیانیه گام دوم انقلاب. برخی آموزش و پژوهش را دغدغه اصلی آموزش و پرورش می دانند.
برخی دیگر محور اصلی را در آموزش و پرورش، تربیت نیروی انسانی مستعدّ می دانند. دومین گونه از مواجهه راهبردی این است که حضرت آقا در بیانیه گام دوم، مطلب خود را به طور کامل در مورد آموزش و پرورش نفرمودند، به همین جهت به نظرم سبک زندگی اسلامی و فلسفه حیات و آموزش آن به جوانان مهم ترین محور اصلی آموزش و پرورش است.
ما باید یک بازخوانی نسبت به گام اول داشته باشیم زیرا رهبر معظم انقلاب رسالت اصلی آموزش و پرورش را مشخص نکردند. با توجه به اینکه ایشان گام دوم را بر مبنای ۴۰ سالگی گذاشته اند می توان فهمید که ایشان می گویند آن نیروی جوان هست ولی تجربه کافی نیست. در این بازخوانی باید همچون رهبر معظم امید بخش و مثبت نگر باشیم. در حالی که اشکالات و نقدهای بسیاری به عملکرد این ارگان در گام اول وارد است.
بالا بردن سطح سواد عمومی جامعه با نهاد سازی در گام اول انقلاب
یکی از نکات مثبت در گام اول ایجاد فرصت های آموزشی برای اقصی نقاط ایران حتی روستاهای دور افتاده بود. به همین جهت با همین نهاد سازی و فرصت سازی سطح سواد عمومی جامعه به صورت خیلی محسوسی به نسبت به ۴۰ سال قبل بالا رفته است. و این گامی به سوی عدالت آموزشی بود. نکته مثبت دیگر ایجاد فضای نخبه پروری خاص هم است مثل المپیادها، جشنواره خوارزمی و ایجاد فضای اختراع و ... .
نخبه پروری در گام اول انقلاب
در گام اول به لحاظ ساختاری، توسعه کمّی برای تحقق عدالت آموزشی در آموزش و پرورش انجام شد مثل نهضت سواد آموزی راه اندازی شد. البته برخی نقد می کنند که در این لحاظ، نظام بروکراتیک حاکم است ولی شکل گیری جواب خوبی برای این ناقدین است. در حوزه محتوایی و روشی هم گسترش معلومات و ارتقای سواد عمومی بود و تلاش برای رسیدن به مرزهای دانش و نخبه پروری نیز نکته دیگری در گام اول با لحاظ محتوایی و روشی بود.
نقشه جامع علمی کشور پر از کارهای خوب نه ایده
ما نمی توانیم گام دوم را بدون آسیب شناسی برداریم. پس باید ببینیم گام اول چه آسیب هایی داشته است؟ نکته بعد این است که ما چگونه باید گام دوم را در ادامه گام اول برداریم؟ چون فضای گام اول توسعه کمّی بود، بنابراین فکر و ایده جدّی گرفته نشد و این یک آسیب بزرگ در کشور ما است که جز در سطوح بالا ایده ای مورد توجه قرار نمی گیرد. به همین جهت اگر نقشه جامع علمی کشور را ببینید پر از کارهای خوب است نه ایده.
ضرورت مواجهه راهبردی با مسائل در گام دوم انقلاب
در ۴۰ سال دوم اولین کار این است که بدانیم چه کاری می خواهیم انجام دهیم. باید از مواجهه شعاری با مسائل بیرون بیاییم و به سمت مواجهه راهبردی برویم. یکی از اشکالات مواجهه شعاری این است که دشمن بیشتر از ما مسائل را رصد می کند و به اهداف پی میبرد. با توجه به بیانات رهبری در بیانیه، مخاطب علم و پژوهش حوزه و دانشگاه است نه آموزش و پرورش.
آسیب شناسی عملکرد آموزش و پرورش در گام اول انقلاب
در فضای آسیب شناسی دو لحاظ مطرح است یکی لحاظ محتوایی که از این جهت ۳ آسیب وجود دارد اول این که تمرکز بر محفوظات به جای رشد معرفتی دانش آموز است که چند عامل دارد یکی عامل ساختاری است، دومین عامل مساله کنکور است که اجازه کار معرفتی عمیق در آموزش و پرورش را نمی دهد.
بنده یکی از مولفان کتاب دین و زندگی هستم ولی بسیاری از عناصر فکری در آن طراحی شده است که هیچ کدام هم کارایی ندارد. بچه های ما اگر بخواهند تمرکز روی فهم مطالب داشته باشند، در کنکور موفق نمی شوند در حالی که اگر فقط روی حفظ کردن وقت بگذارند، درصد موفقیت بالا می رود و این یک آسیب بزرگ است. این ساختار مخرّبی است اما باید چه کرد با این ساختار؟ می توانیم کنکور را برداریم؟ نمی توانیم چون در کشور ما، برای داشتن شغل باید به دانشگاه رفت به همین جهت ورودی دانشگاه میلیونی است.
البته راهکار فعلی آموزش و پرورش که ارزیابی بر اساس امتحانات مدرسه باشد، خیلی بهتر از کنکور است هرچند که این راه هم بسیار آسیب دارد. راهکارهایی برای جایگزینی کنکور است. ۱. ارزشیابی توسط آموزش و پرورش ۲. پذیرش و ارزشیابی توسط دانشگاه ها ۳. بومی کردن دانشگاه ها الا در موارد خاص.
نخبه گرایی به تسریع فرار مغزها کمک میکند
دومین آسیب به لحاظ محتوایی و آموزشی، نخبه گرایی خاص است که موجب شکل گیری مدارس تیزهوشان شده است. خیلی از درس هایی هم که دانش آموز در مدرسه می خواند اگر در رشته مورد نظر رفت، به کار نمی آید. با نخبه گرایی به تسریع فرار مغزها کمک می کنیم. همچنین تبعیض آموزشی رواج پیدا کرده است.
نگاه دینی در آموزش و پرورش به حاشیه رفته است
سومین آسیب هم اینکه نگاه دینی به حاشیه رفته است. چگونه در مقدمه درس شیمی این جمله می آید «این که هستی چگونه ایجاد شد، مساله ای است که در افق علم ما نمی گنجد .... اما اینکه جهان کنونی چگونه پدید آمد، چیزی است که علوم تجربی می توانند آن را حل کنند ... و این جهان محصول بیگ بنگ است»؟ این جمله کاملا ماتریالیست را در دانش آموز تثبیت می کند.
آسیب ها به لحاظ ساختاری بسیار شدیدتر است زیرا نظام کاملا بروکراتیک را در آموزش و پرورش حاکم کردیم. در این ارگان ۱۵ میلیون دانش آموز و ۸۰۰ هزار معلم باید مدیریت شوند و با همین تلقی نظام بروکراتیک را حاکم کردیم. الان دانش آموزان در کنکور رشته دبیری را در دانشگاه فرهنگیان انتخاب می کنند چون از همان اول حقوق دارند. در پذیرش دانشگاه فرهنگیان فقط چند سوال پیش پا افتاده مثل تعداد نمازها و روش وضو گرفتن و ... می پرسند. نظام بروکراتیک را به راحتی نمی توان با چند شعار برداشت.
در گام اول به دنبال عدالت آموزشی رفتیم، در گام دوم باید به سمت عبودیت برویم
اما در گام دوم چه باید کنیم؟ من جمله ای را از کتاب هدف زندگی شهید مطهری نقل می کنم که «هدف زندگی، یا عدالت است یا عبودیت؟» بعد در ادامه می گویند که اسلام شرک را قبول نمی کند و یک هدف دارد. عدالت هم می دانیم که هدف نهایی انسان نیست و عبودیت آن هدف نهایی است. در حقیقت عدالت گامی است برای رسیدن به عبودیت. من از همین جمله ایده گرفتم و می گویم که در گام اول به دنبال عدالت آموزشی رفتیم، حال در گام دوم باید به سمت عبودیت برویم.
نکته مهم این است که باید با توجه به جمعیت ۱۵ میلیونی دانش آموزان و ۸۰۰ هزار نفری معلمان، ایده بدهیم. دو مطلب و ایده به لحاظ محتوایی و ساختاری وجود دارد اول اینکه در گام اول به گسترش معلومات پرداختیم، حال باید به گسترش معروف بپردازیم. سیاست نخبه گرایی نیز باید برچیده شود چون هم به لحاظ ساختاری هم محتوایی غلط است.
لزوم درونی کردن دانش
مساله علم دینی باید جدی گرفته شود. باید دانش خود را درونی کنیم. شما در سند تحول نظام آموزشی کشور چه می بینید؟ ۶۰ درصد اهدافی که شما برای خروجی آموزش و پرورش در نظر می گیرد، به گردن معاونت پرورشی است و این معاونت در ۲۰ درصد دیگر هم مشارکت دارد. در حالی که برای درس های دیگر وقت بیشتری گذاشته می شود و برای درس دینی وقت کمی اختصاص می یابد.
حرف من این نیست که ما احتیاجی به ریاضی، فیزیک یا شیمی نداریم بلکه این دروس پایه هستند. ولی حرف من این است که چه مقدار به این دروس بپردازیم؟ چه اندازه برای درس دینی سرمایه گذاری کنیم؟
آموزش و پرورش باید نهاد شود
یک ایده ساختاری این است که باید به سمت ایده وبر در مورد کارگر برویم. قدیم شغل اعتبار بود ولی الآن پول است و به همین جهت نظام هم باید بروکراتیک شود. باید دانش آموز را به سمتی هدایت کنیم که شکوفایی شخصیت پیدا کند. بنابراین سازمان آموزش و پرورش باید نهاد شود زیرا سازمان، اقتضاء نظام بروکراتیک را دارد ولی نهاد به دنبال رفع نیاز و رسیدن به اهداف متصوّر است. در بروکراسی فقط قوانین است و افراد اختیار چندانی ندارند و همه چیز تحت یک قالب در می آید.
ولی فقیه فوق رئیس جمهوری اسلامی است
مدیریت جهادی باید در آموزش و پرورش حاکم شود. ما نتوانستیم ولایت را درک کنیم. شهید مطهری یک جمله اساسی دارد می گوید ولی فقیه رئیس نیست زیرا رئیس جمهوری اسلامی، رئیس جمهور است و ولی فقیه فوق رئیس است و از جنس ولایت کار را پیش می برد. ولایت را در خانواده متوجه می شوید. برای همین می بنید که تمام ارگان هایی که ربط ولایی با ولی فقیه دارد، خیلی موفق است مثل سپاه قدس.
تربیت دانش آموز بر عهده خانواده است نه آموزش و پرورش
اشتباه ما این است که ولی فقیه را با کل حکومت یکسان کردیم. خیلی از شروطی که برای ولی فقیه داریم ۱۰ درصد آن را برای نمایندگان مجلس و ... نداریم. امام وظیفه هدایت دارد ولی تعلیم و تربیت بر عهده پدر و مادر و خانواده است. به همین جهت مهم ترین چیز که در تربیت بچه تاثیر دارد خانواده است نه آموزش و پرورش.
این ایده هم توسط برخی دارد اجرا می شود تحت عنوان «تعلیم و تربیت مسجد محور خانواده محور» که تمام دروس را به دانش آموزان تعلیم می دهند ولی با مولفه هایی متفاوت و تحت نظارت خانواده و در فضای مسجد. با این فعالیت می خواهند که دانش آموزان را فعّال تربیت کنند. /998/ج