پروژه شبستری با مشکل در موجهسازی دروندینی و بروندین روبهروست
به گزارش خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین احمد واعظی عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) در مقاله «مروری انتقادی بر قرآنشناسی مجتهد شبستری» به بررسی و نقد اندیشه های مجتهد شبستری پرداخته است. این مقاله در شماره ۷۴ و ۷۵ فصلنامه کتاب نقد منتشر شده است که در ادامه گزیده ای از آن آمده است؛
چکیده
در نخستین شماره از دوره جدید فصلنامه تحلیلی ـ انتقادی حوزه که در زمستان ۱۳۹۶ منتشر شد، مقالهای در نقد مجتهد شبستری به وسیله احمد واعظی با عنوان «مروری انتقادی بر قرآنشناسی مجتهد شبستری» منتشر شد که عهدهدار نشاندادن ضعف استدلالی، کاستیها و ناکامیهای رویکرد قرآنشناختی مجتهد شبستری است.
وی اگرچه چالشهای این نظریه را فراوان میداند اما در نوشتار پیش رو چالش وی با تقریر رایج و سنتی از وحی و قرآن کریم و نیز تصویر وی از قرآن کریم به مثابه روایت و قرائت نبوی از جهان و انسان را به بحث میگذارد و مدعی است که مجتهد شبستری نه بهلحاظ ادله دروندینی و نه ادله بروندینی قادر به موجهکردن و دفاع استدلالی از این دعاوی نیست.
مقدمه
دعاوی و تلقیهای نامتعارف و ناسازگار با باورداشتهای قاطبه مسلمانان در رویکرد قرآنشناختی مجتهد شبستری دچار ضعف استدلالی است و کوششهای وی بستری برای مدلّلکردن این دعاوی با کاستیها و ناکامیهای جدی روبهرو میباشد؛ اما نگارنده باور دارد وی نه به لحاظ ادله دروندینی و نه ادله بروندینی قادر به موجهکردن و دفاع استدلالی از این دعاوی نیست. در نوشتار پیش رو بر قرآنشناسی وی متمرکز شده و چالش وی با تقریر رایج و سنتی از وحی و قرآن کریم و نیز تصویر وی از قرآن کریم به مثابه روایت و قرائت نبوی از جهان و انسان را نقد شده است.
در حوزههای علمیه و از شاگردی مکتب اهلبیت: نیک آموختهام که اندیشه را حرمت نهیم و سخن و نوشتار برآمده از درنگ و اندیشه را هر چند راست و صواب به نظر نیاید، با درشتگویی و بدخلقی پاسخ نگفته، بلکه با منطق استوار و نقد منصفانه و پرده برگرفتن از نارساییها و ضعفهای استدلالی آن، تکریم کنیم؛ چه اینکه هر جا تمدنی سر برآورد و عمران و شکوفایی مادی و معنوی قامت راست کرد همه از دولت علمپروری و حقیقتجویی و حرمتنهادن بر صاحبان اندیشه و فرهنگ و هنر و میدان دادن به دادوستد علمی و تضارب اندیشهها و آراء بوده و ازاینرو نگارنده گرچه بهجدّ با بسیاری از دعاوی اخیر آقای مجتهد شبستری درباره قرآن کریم و شریعت مخالف است و آن را در تقابل آشکار با باورهای اجماعی و حتی ضروری عالمان فریقین در طول قرون و اعصار میداند میکوشد که بهاختصار به گزارش مهمترین عناصر قرآنشناسی معاصر وی پرداخته و ضعفها و کاستیهای رهآورد دینشناختی وی را از نظر بگذراند.
پروژه اصلی و طرح محوری که ذهن آقای مجتهد شبستری را در طی دهه اخیر درگیر کرده است و در قالب سخنرانیها و مصاحبههای گوناگون بهویژه سلسله مقالات «قرائت نبوی از جهان» به آن پرداختهاند، در یک کلام، در جهت ارایه یک نظام الهیاتی جدید میکوشد که دو ویژگی و مؤلفه اصلی دارد: نخست آنکه در تقابل کامل با تلقی و تقریر سنتی و متداول بین مسلمانان از وحی و نبوت و شریعت قرار میگیرد و تقریر جدیدی از این امور بنیادین ارایه میدهد که بر اساس آن دیگر قرآن کریم کلام الاهی نیست، بلکه انشا و کلام بشری پیامبر اکرم(ص) است که شریعت و احکام بیانشده در آن اختصاص به جامعه نبوی داشته و برای سامان اخلاقی آن جامعه با زمینه و ظرفیتهای خاص تاریخی آن عصر و زمانه به وسیله پیامبر اکرم(ص) اظهار شده است و در زمان کنونی هیچ نوع تکلیف شرعی متوجه مسلمانان نیست؛ ویژگی دوم آنکه کلام بشر دانستن قرآن کریم و اختصاص اوامر و نواهی آن به مخاطبان و جامعه خاص آن زمان و کتاب قانون ندانستن به ما مسلمانان این اجازه را میدهد که به سوی ارزشهای اخلاقی زمان خودمان گشوده باشیم و اجازه داشته باشیم که با پذیرش اموری نظیر اعلامیه جهانی حقوق بشر و ارزشهای پذیرفته شده در تمدن معاصر امور اجتماعی و انحای مناسبات و روابط خود را شکل دهیم بیآنکه نیازمند تطبیق شریعت و محدودکردن مناسبتهای سیاسی و اجتماعی خود در چارچوب اوامر و نواهی و احکام قرآنی باشیم.
این رویکرد دینشناختی قرابت و همنوایی فراوانی با جریان الهیات لیبرال و تفسیر مسیحی لیبرال از کتاب مقدس در جهان مسیحیت دارد که از نیمه قرن نوزدهم به این طرف مدافعان و طرفدارانی در میان اندیشهوران و عالمان مسیحی داشته است. الهیات لیبرال میکوشد ضمن فاصلهگرفتن با پارهای باورهای بنیادین مسیحیت سنتی (Traditional) راه میانه و معتدلی در حد فاصل مسیحیت کلاسیک و نوگرایانی (Modernists) که به انکار و طرد مسیحیت بر اثر باور به دستآوردهای دانشی و ارزشی مدرنیته میپردازند، جستوجو کند و تقریری از مسیحیت سازگار با بسیاری از نگاههای مدرن به انسان و جهان و جامعه ارایه دهد. ازاینرو تفسیر لیبرال از کتاب مقدس آن را مشتمل بر گزارههای واقعی و معرفتبخش نمیداند؛ زیرا اساساً آن را کلام الاهی ندانسته، بلکه انشا و نگارش افراد انسانی قلمداد میکند که بر اساس سطح معرفت و دریافت خود از زندگی مسیح و تجربههای معنوی وی نگاشتهاند؛ ازاینرو هم پارهای اسطورهها و خرافهها و نیز نگرشهای عصری و تاریخی زمانه آنها بر محتوای کتاب مقدس سایه افکنده است. لیبرالها بیشتر پیام اصلی دین را اخلاق و معنویت میدانند و برگزارههای اِخباری و توصیفی هستیشناختی و انسانشناختی آن مانند گناه نخستین، داستان خلقت و زندهشدن دوباره مسیح(ع) وقعی نمینهند.
مجتهد شبستری نیز مدعی است که قرآن کریم به عنوان یک متن مشتمل بر گزارههای زبانی کلام بشر است و پیامبر اکرم(ص) ماتن و انشاکننده عبارتهای آن میباشد. وحی نه نزول و قرائت آیه آیه قرآن کریم در این زمان و آن زمان بر پیامبر اکرم(ص) است، بلکه اعطای بینش توحیدی بر وی که همه چیز را آیه و نمود خداوند متعال و راجع به وی بداند و اینچنین بینشی وی را قادر به چنین روایت و قرائتی از جهان و انسان میکند که حاصلش این کتاب و قرآن موجود است. وی بهمانند برخی باورمندان به الهیات لیبرال کتاب مقدس (قرآن کریم) را مشتمل بر گزارههای اِخباری معرفتبخش نمیداند و همچون آنان بر جنبه معنوی و پیام اخلاقی قرآن کریم پافشاری دارد. تاریخمندی متن وحیانی و گرهخوردن محتوای آن با واقعیات عصر و زمانه نبوی از دیگر نقاط اشتراک قرآنشناسی مجتهد شبستری با الاهیدانان لیبرال مسیحی است.
پروژه وی سه گام اصلی دارد:
گام نخست، تقابل و چالش با تقریر سنتی از وحی و قرآن کریم است. خروجی این گام نفی کلام الاهیبودن قرآن کریم است.
گام دوم، دفاع از کلام بشر بودن قرآن کریم است و بر اساس آن آیات قرآنی، روایت و قرائت نبوی از جهان و تاریخ و معاد میباشد یعنی اینکه پیامبر اکرم(ص) بر اساس بینش توحیدیای که خداوند متعال به وی القا کرده است قادر میشود که همه چیز را از خداوند متعال بداند و هستی و تاریخ و آینده بشر را بر محور این بینش توحیدی روایت کند.
گام سوم، دفاع و پافشاری بر «تفسیر تاریخی» از قرآن کریم است که گاه از آن به «تفسیر آزاد» و «تفسیر عقلانی» از قرآن کریم نیز یاد میکند. قرآن کریم یک متن تاریخی است که محصول نگاه و روایت یک انسان محفوف به شرایط تاریخی و واقعیات عصر و زمان میباشد؛ ازاینرو نباید به عنوان متنی الاهی و فراتاریخی تفسیر شود. این تفسیر تاریخی از قرآن کریم، احکام و اوامر و نواهی بیانشده در قرآن کریم را تاریخی و ویژه زمانه نبوی میداند و راه را برای پیروی مسلمانان از ارزشهای عصر و زمانه خود و نگاههای جدید به انسان و جامعه میگشاید. گام سوم که توصیه به چگونگی خوانش و تفسیر قرآن کریم است نتیجهگیری و برآمده از دو گام نخست در قرآنشناسی وی میباشد.
دعاوی و تلقیهای نامتعارف و ناسازگار با باورداشتهای قاطبه مسلمانان که در این رویکرد قرآنشناختی مطرح شده است، دچار ضعف استدلالی میباشد و کوششهای مجتهد شبستری برای مدللکردن این دعاوی با کاستیها و ناکامیهای جدی روبهروست و وی نه به لحاظ ادله دروندینی و نه ادله بروندینی قادر به موجهکردن و دفاع استدلالی از این دعاوی نیست. این نوشتار بر قرآنشناسی وی متمرکز است و چالش وی با تقریر رایج و سنتی از وحی و قرآن کریم و نیز تصویر وی از قرآن کریم به مثابه روایت و قرائت نبوی از جهان و انسان به بحث گذاشته میشود و بحثهای وی در گام سوم و لزوم تفسیر تاریخی و آزاد از قرآن کریم را به مجال دیگری وامیگذاریم.
قرآن به مثابه قرائت نبوی از جهان و تاریخ و جامعه
نفی تقریر سنتی از وحی و انکار کلام الاهیبودن قرآن کریم به مجتهد شبستری این اجازه را میدهد که گام دوم را در پروژه خویش برداشته و قرآن را کلام نبوی و قرائت و روایت وی از جهان و تاریخ پیامبران و جامعه مطلوب اسلامی و انسان و سرنوشت وی بداند. اگر قرآن کریم کلام الاهی و قرائت آیات خداوند متعال بر رسولش نیست پس وحی و وحیانیبودن قرآن کریم به چه معناست؟ مجتهد شبستری در این تقریر جدید، وحی را به معنایی متفاوت با آنچه قاطبه مسلمانان در طول قرون و اعصار باور داشتهاند فهم میکند. خلاصه تقریر وی آن است که زبان اساسی قرآن کریم یا بستر اصلی زبان قرآن کریم، روایتگری است.
روایتگری حضرت محمد(ص) از آنچه خداوند متعال در جهان و با جهان میکند؛ پس قرآن کریم دربردارنده نگاه فهمی ـ تفسیری پیامبر از جهان است. این تفسیر و روایت، البته روایتی دینی و توحیدی از جهان است که بر اساس آن، همه هستی آیات و نمودهای خداوند متعال است؛ یعنی جهان و تمام حوادث گذشته و حال و آینده آن به شکل توحیدی و آیات الاهی بر پیامبر اکرم(ص) آشکار میشد و وی چنین قرائت و تفسیری از جهان داشته است؛ یعنی آنچه در سایه بینش توحیدی بر وی آشکار میشد به زبان آورده و آنها را قرائت و روایت میکرده و قرآن کریم چیزی جز قرائت و روایت توحیدی وی از هستی و تاریخ و انسان نیست. از نظر ایشان، وحی همین تجربه توحیدی است؛ تجربهای که وی را به چنین قرائت و روایتی از جهان قادر میسازد (همان، مقاله اول و چهاردهم).
وی مینویسد: از قرآن چنین به دست میآید که حقیقت کلام خداوند متعال، حداقل برای بعضی از پیامبران، چون پیامبر اسلام(ص)، همان تجربه تجلّی خداوند در موجودات عالم (وحی) بوده که وی را به قرائت توحیدی جهان قادر میساخت (مجتهد شبستری، ۲۱ ماه رمضان ۱۳۸۹).
درباره مفاد این تجربه در جای دیگر مینویسد: با مفروضگرفتن انتساب قرآن به حضرت محمد(ص)، این آیات میرساند محتوای تجربه وحیانی محمدی یک حقیقت بیشتر نبوده است. محتوای آن تجربه این بود که «خدای شما خدای یگانه» است. در حقیقت آنچه در طول بیست و سه سال نبوت به پیامبر میرسیده و خارج از اختیار و اراده وی بوده آشکارشدن ابعاد و سطوح گوناگون این حقیقت بوده که «خدای شما یگانه» است و این یک حقیقت بیشتر نیست (توحید) (مجتهد شبستری، [بیتا]، مقاله ۱۴).
بنابراین برانگیختگی و بعثت به معنای اعطای چنین بینش و نگاهی به پیامبر اکرم(ص) است. از نظر وی معنای لغوی وحی به ما کمک میکند که این بینش توحیدی را نتیجه اشارههای سریع و خفی بدانیم پیامبر اکرم(ص) بر اثر وحی یعنی این اشارت پنهانی شتابدار قادر بر ارایه فهمی تفسیری از جهان و انسان و معاد انسان و حوادث مربوط به امتهای گذشته میشده است که آیات قرآنی متن این روایت و حکایت تفسیری میباشد (همان، مقاله ۲ و ۱۴).
این تحلیل از وحی و آیات قرآنی که آن را حکایت و قرائت و روایت پیامبر اکرم(ص) از جهان و انسان برخاسته از اعطای بینش و نگرش خاص توحیدی میداند، مجتهد شبستری را بر آن میدارد که تحلیل معرفتشناختی خاصی از گزارههای قرآنی ارایه دهد. از نگاه وی تمام گزارههای قرآن کریم که به ظاهر اِخباری است و خبر از جهانهستی، انسان و معاد وی و حوادث مربوط به پیامبران و امتهای گذشته میدهد محتوایی تفسیری است، نه آنکه محتوای اِخباری باشد. آنچه در طبیعت و تاریخ اتفاق میافتد، در قرآن کریم تفسیری الاهی پیدا کرده است. بینش و نگرشی به پیامبر اکرم(ص) داده شده است و وی تمام این امور و حوادث را بر محور آن بینش توحیدی تفسیر میکند و روایت خود را از آن امور عرضه میدارد، نه آنکه گزارههای محتملالصدق و الکذب را بیان کند (همو، ۱۳۸(ص)).
وی مینویسد: وی بینش خود را آشکار میکند. وی جهان را قرائت میکند. قرآن، قرائت (فهم تفسیری نبوی) از جهان است. این قرائت که با زبان عربی انجام میشود یک «عمل» است که پیامبر بنابر تجربه و دعوی خویش تحت تأثیر وحی آن را انجام میدهد. آیات قرآن، فعل گفتاری پیامبر است که یک «خبر» میآورد و شنوندگان را به گوشدادن آن خبر فرا میخواند و از آنان هماهنگی با آن خبر را طلب میکند. خبر این است که همه پدیدهها و حوادث، افعال خدا (آیات وی) هستند (همو، [بیتا]، ص۸).
در ادامه همین مطلب مراجع به آیات کلیدی قرآن کریم مربوط به خلقت انسان و سرنوشت و حیات پس از مرگ انسان چنین مینویسد: «این آیات و مشابهات آن، اساس بینش فهمی ـ تفسیری نبی اسلام از سرنوشت انسان را نشان میدهد. جملات این آیات هم جملات اِخبار از دادهها یا فلسفی نیستند ... همه اینها فهمهای تفسیری دینی از انسان هستند که بر مبنای «بینش تفسیری محوری» عبثنبودن و حقانیتداشتن و غیرباطل بودن جهان صورت میپذیرد. آن «پیشنگاه» این نگاهها را هدایت میکند ... اینکه حیات دنیوی «روز اول» است و حیات اخروی «روز دیگر» است یک فهم تفسیری از سرنوشت و سرگذشت انسان است. این تعبیرات، اِخبار از دادهها یا فلسفهگویی یا اِخبار از غیب نیستند (همان، ص۱۳-۱۴).
از نظر مجتهد شبستری نبوت به معنای آن نیست که پیامبر چنین اِخباری را از مبدأ الاهی دریافت میکند، همچنانکه نبوت به معنای آن نیست که حقایق و معانیای به پیامبر داده میشود و وی آنها را تفسیر و تعبیر زبانی میکند بلکه پیامبر یک بینش ناگهانی (بلیک) را تجربه میکند. این تفسیر و بینش توحیدی به وی داده شده است. نبوتش تجربه این بلیک و رسالتش نتیجه این بلیک است. وی بهرهمند از این بینش (همه چیز را آیات خدا دیدن) است و ما را به داشتن چنین بلیک و بینشی فرامیخواند. از نظر وی، پیامبر اکرم(ص) نمیخواهد یک گزاره محتملالصدق و الکذب ارایه کند و نمیخواهد بگوید من تفسیر میکنم تا شما بگویید دلیل صحت و درستی تفسیر تو چیست. وی میفرماید این تفسیر به من داده شده را با شما در میان میگذارم و نه اینکه تفسیر میکنم تا شما هم چنین نگاه و بینشی پیدا کنید. آیات قرآن کریم گزارههای اِخباری نیستند. مسئله این نیست که کسی در قرآن کریم خبر میدهد که موجودات آیات خداوند متعال هستند؛ مسئله این است که پیامبر موجودات را آیات خداوند متعال تجربه میکند و جهان را نمودهای خداوند متعال قرائت میکند (همو، گفتوگوی احسان عابدی با مجتهد شبستری).
این تحلیل از آیات قرآنی و پافشاری بر اینکه مسئله قرآن کریم این نبوده که در عالم وجود چه هست و چه نیست، بلکه مسئله این بوده است که در زمینه فرهنگی جاهلی عصر نبوی هر چه موجود میانگاشتهاند (جنّ، شیاطین و مانند آن) همگی به خداوند متعال ارجاع شود و آیات و نمودهای وی فهم و تفسیر شود (همو، ۱۳۸(ص))، پیآمدهای معرفتشناختی سنگینی دارد. بین «بودن» (Being) و «به نظر رسیدن» (Seeming) فرق روشنی است. کسی که عینک سبز بر چشم نهاده و همه چیز را سبز میبیند، به لحاظ منطقی فقط میتواند بگوید اشیا و امور «به نظرم» سبز میرسد اما نمیتواند راجع به سبزی همه اشیا و امور اِخبار واقعی کند و قضایای معرفتبخش و صدق و کذببردار ادا کرده و همه چیز را سبز بداند. استفاده از چنین عینکی نه برای صاحب آن و نه برای کسانی که مخاطبش هستند ایمان و باور به سبز بودن همه اشیا و امور پدید نمیآورد بله فقط در صورتی که فرد مصرفکننده عینک سبز به کلی نسبت به وجود عینک غافل و جاهل باشد و به خطا و توّهم تصور کند که مستقیم و بیواسطه همه امور را سبز میبیند. در این صورت معتقد و مطمئن به سبز بودن همه چیز میشود اما روشن است که چنین باوری خطا، توهم و غیرصادق میباشد.
آقای مجتهد شبستری مدعی است که وحی چیزی جز اعطای یک بینش ناگهانی توحیدی به رسول الله نیست که در سایه این بینش همه چیز را آیه و نمود خداوند متعال دانسته و همه افعال و امور را از وی و به سوی وی قرائت و روایت میکند، بیآنکه اِخبار و گزارههای صدق و کذببردار در کار باشد. لوازم منطقی این تقریر مانند مثال عینک سبز را باید بررسی کرد. در اینجا نیز سه فرض اصلی متصور است:
فرض نخست چنین است که صاحب چنین بینش توحیدی واقف و مطلّع است که این نوعی نگرش و دید میباشد که به وی داده شده و بهطور کامل محتمل است که آنچه وی تجربه میکند و به نظرش میرسد واقعیت نداشته باشد. در این صورت تمام گزارههای مورد روایت وی از مشاهداتش از مقوله «به نظر رسیدن» (Seeming) است، نه «واقعبودن» (Being). بنابراین منطقاً نه برای خودش و نه برای مخاطبان و دیگرانی که میدانند وی فقط راوی مشاهدههای اینچنینی خود است، باور به محتوای آن مشاهدهها پدید نمیآید.
فرض دوم آن است که اساساً مطلع نباشد که بینش و نوع نگاه خاصی به وی داده شده است- مانند کسی که غافل است عینک سبز بر چشم دارد- و این بینش از سنخ کشف حقیقت و آشکارشدن امر پنهان نباشد، آنگونهکه در فرض سوم خواهیم گفت. در این صورت آنچه را مشاهده میکند به منزله امور واقع گزارش میکند. در این فرض به لحاظ منطقی گزارهها و روایتهای وی همگی گزارههای واقعی، معرفتبخش و صدق و کذببردار است که به علت عدم مطابقت آنچه وی میبیند و تجربه میکند- در برخی موارد- با آنچه واقع است، آن گزارهها کاذب و غیرصادق شمرده میشود و فقط در مواردی که به حسب اتفاق مشاهدات و به نظر رسیدنهای وی مطابق با واقع باشد گزارههای اِخباری صادق تلقی میشوند. به هر تقدیر در این فرض همه روایتها و گزارههای توصیفی وی صدق و کذببردار است.
فرض سوم آن است که اعطای این بینش ناگهانی و توحیدی از سنخ پردهبرداری از حقیقت باشد، نه گونهای نگریستن واقع بر خلاف آنچه هست؛ مانند اینکه اگر کسی با چشم غیرمسلح اموری را مشاهده نمیکند و وقتی عینکی خاص به چشم میزند یا به وسیله تلسکوپ مشاهده میکند اموری را میبیند که دیگران مشاهده نمیکنند و از وجود آنها بیاطلاع هستند. در این فرض گزارهها و روایتهای وی از آنچه میبیند همگی قضایایی اِخباری، معرفتبخش و صادق خواهد بود.
تقریر آقای مجتهد شبستری از وحی و این بینش ناگهانی در کنار پافشاری بر صدق و کذببردار نبودن و اِخبار از غیب و اِخبار از واقع نبودن روایتها و گزارشهای نبوی (آیات قرآنی) فقط با فرض نخست سازگار میافتد؛ زیرا در دو فرض دیگر گزارهها صدق و کذببردار خواهند بود. فرض نخست به هیچوجه ایمانساز و باورآفرین نخواهد بود. کسی که میداند سبز به نظر رسیدن همه امور و اشیا معلول پوشیدن عینکی سبز است بهطور کامل نامعقول میباشد که به سبزی همه امور باورمند شود.
اگر نمود و آیه دیدن همه امور و تفسیر توحیدی از هستی و انسان و حوادث امم گذشته ناشی از دید و بینشی باشد که از حقانیت و صدق برخوردار نبوده و بر خلاف فرض سوم پرده برگرفتن از واقعیت شمرده نمیشود؛ در این صورت این همه ایثار و جانفشانی و استقامت که در راه توحید و ایمان به وسیله پیامبر اکرم(ص) و اصحاب و مؤمنان به وی مشاهده شد چه توجیه معقول و منطقی خواهد داشت. البته گاه نگاهها و بینشهای غیرواقعی و فانتزی احساس خوشایند و آرامش معنوی در پی خواهد داشت، اما ایمانآفرین و باورساز نخواهد بود، مگر به تلقین و خودفریبی.
در مقام اثبات و اقامه دلیل بر اینکه قرآن کریم قرائت و روایت نبوی از طبیعت و انسان و تاریخ است، مجتهد شبستری به فهم خویش از برخی آیات پافشاری میکند. در یکی از مصاحبهها وی در پاسخ به این پرسش که پشتوانههای فکری نظریه قرائت نبوی از جهان چه بوده و ریشههای آن را در کدام متون اسلامی میتوان یافت، اظهار میدارند که من این را از مطالعه قرآن کریم دریافتم. در یکی از ساعات مطالعه قرآن کریم بر من آشکار شد که این قبیل آیات گزارههای اِخباری نیستند (همو، گفتوگوی احسان عابدی با مجتهد شبستری).
در جای دیگر مینویسد: نکته بسیار مهم این است که وحی پیامبر اسلام که در قرآن از آن سخن میرود، در متن قرآن یک امر مستمر و تقریباً مدام تلقی شده است، نه وحی این آیه یا آن آیه در این زمان یا آن زمان. یکی از دلایل این مدّعی آیهای است که سه بار با عبارت واحد در قرآن تکرار شده است: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَی إِلَیَّ أَنَّمَا إِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ» (کهف: ۱۱۰/ فصلت: (ص)) مضمون آیه این است که آن وحی که به من (پیامبر اسلام(ص)) میرسد، یک حقیقت بیشتر نیست و آن این است که خدای شما خدای یکتای بیهمتاست ... ظاهراً این همان زیست جهان وحیانی است که پیامبر در آن میزیسته و در آن جهان کنشها و واکنشهای خدا و انسان را روایت میکرده است. آنطور که من از قرآن میفهمم وحی پیامبر اسلام این بوده که خداوند از طریق آیات تکوینی خود را بر او آشکار کرده بود و با او سخن میگفت، نه اینکه کلمات و جملاتی را به زبان عربی بر او وحی میکرد، ماتن قرآن پیامبر است نه خداوند (همو، ۱۹/۱/۱۳۹۳).
پیش از این گفته آمد که از منابع اصلی شناخت و معرفت در چیستی وحی و زبانیبودن آن و امر خطیری مانند کلام الاهی یا بشریبودن آیات قرآنی، مراجعه به آیات قرآنی و معرفی قرآن کریم از خود است. در این مراجعه باید تمام آیات مربوط را ملاحظه کرد که در گذشته به برخی از آنها که بر نزول قرآن کریم و قرائت آن بر نبی و کلام الاهیبودن به صراحت دلالت میکرد اشاره داشتیم. متأسفانه وی این همه آیات را نادیده گرفته و اصرار بر ماتنبودن پیامبر و نفی نزول کلام عربی بر پیامبر اکرم(ص) دارند. اینکه آیات قرآنی را یکسره روایت و قرائت نبوی بدانیم فقط یک حدس و احتمال است که آیات فراوانی به صراحت آن را نفی میکند و استدلال به امثال آیه ۱۱۰ سوره کهف هرگز دلالت بر مقصود وی ندارد. آیه شریفه دو احتمال معنایی روشن دارد:
نخست آنکه دلالت بر نفی الوهیّت از نبی و پافشاری بر وجه بشری وی داشته باشد. در ادامه اینکه خداوند متعال میفرماید: «بگو من بشری مانند شما هستم با این تفاوت که بر من وحی میشود»، بیان میکند که منحصراً خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هیچکس حتی کسی که از نعمت نبوت و دریافت وحی برخوردار است وجه الوهیّتی ندارد؛ زیرا الوهیّت منحصر در خداوند متعال است. طبق این احتمال آیه هیچ ارتباطی با منحصر بودن مضمون وحی به الغای بینش توحیدی بر پیامبر اکرم(ص) ندارد.
احتمال دوم آن است که «إنّما الهکم» را نائب فاعل «یُوحی الیّ» بگیریم که در این صورت بر خلاف تصور وی هیچ حصری را نسبت به مفاد و مضمون وحی افاده نمیکند بلکه بیش از این دلالت ندارد که حصر الوهیت در خداوند متعال یکی از موارد و مضامین وحی شده بر پیامبر اکرم(ص) است.
جمعبندی و نتیجه گیری
آنچه به اجمال در نقد قرآنشناسی مجتهد شبستری بیان شد، به خوبی نشان میدهد که پروژه وی با مشکل جدی در موجّهسازی دروندینی و بروندینی روبهروست و ضعف استدلال مشکل اصلی این نظریه است که آن را به یک احتمال و حدس نظری درباره قرآن کریم فرو میکاهد که در عین غرابت و رویارویی با اجماع مسلمانان در طول تاریخ، در استدلال ناکام است و در موجّهسازی ضعیف میکند.
چالشهای این نظریه در این چند محور که در این نوشتار آمد، خلاصه نمیشود، گرچه آنچه به بحث گذاشته شد اصلیترین دعاوی قرآنشناختی وی را در بر میگیرد. امید است که صاحبنظران حوزوی با ورود جدی در بررسی انتقادی آرای نواندیشان دینی و مستشرقانی که در محافل آکادمیک غرب، قرآن کریم را کانون مطالعههای خود قرار دادهاند به غنای قرآنپژوهی و درنگ در این ذخیره عظیم معرفتی و معنوی الاهی بیفزایند.
منابع و مآخذ؛
۱. مجتهد شبستری، محمد؛ «چگونه مبانی کلامی و فقهی فرو ریختهاند؟»؛ وبسایت محمد مجتهد شبستری، (ص)/۲/۱۳۹۲.
۲. ــــــــ؛ «آن فهم که ممتنع است»؛ وبسایت محمد مجتهد شبستری، ۴/۵/۱۳۹۴.
۳. ــــــــــ؛ کلام خدا و کلام انسان»؛ سلسله مقالات قرائت نبوی از جهان، «[بیتا].
۴. ــــــــــ؛ «کلام نبوی»؛ سلسله مقالات قرائت نبوی از جهان، [بیتا].
۵. ــــــــــ؛ «سخنان گوناگون خداوند»؛ سخنرانی در شب ۲۱ ماه رمضان ۱۳۸۹ در حسینیه ارشاد، ۱۳۸۹.
(ص). ــــــــــ؛ انسانیت کلام قرآنی و حقیقت تجربه محمدی»؛ سلسله مقالات قرائت نبوی از جهان، « [بیتا].
۷. ـــــــــ؛ «هرمنوتیک و تفسیر دینی از جهان»؛ فصلنامه مدرسه، ش(ص)، ۱۳۸(ص).
۸. ــــــــــ؛ «قرائت نبوی از جهان تا درسگفتارهای خدا راز جهان»؛ گفتوگوی احسان عابدی با مجتهد شبستری، [بیتا].
۹. ــــــــــ؛ «در جستوجوی معنای معناها»؛ ماهنامه اندیشه پویا، اسند ۱۳۹۲، تاریخ انتشار اینترنتی سهشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۳.