طرح فشار بر ایران شکست خواهد خورد
به گزارش خبرگزاري رسا، در اوایل ماه می، مقامات رسمی ایران و ایالات متحده بحثهای کلامی خود را شدت بخشیدند. دولت ترامپ تصمیم گرفت معافیتهایی را که پیشتر به چند کشور برای واردات نفت از ایران اعطا کرده بود تمدید نکند و تهران نیز این اقدام را با تعلیق برخی از تعهدات خود ذیل برنامهی جامع اقدام مشترک (برجام) پاسخ داد. علاوه بر این، جمهوری اسلامی متهم شد که عامل پشت پردهی حملات مرموز به چهار نفتکش و یک حملهی پهپادی به خط لولهی نفت عربستان سعودی بوده است. همچنین، ایران متهم به برنامهریزی برای حمله به نیروهای ایالات متحده در عراق و سوریه شد. ایالات متحده با اعزام ناوگان هوایی به خلیج فارس و اعلان برنامهی خود برای اعزام نیروهای بیشتر به این منطقه به این اقدامات پاسخ داد.
در اوایل ژوئن، به تدریج به نظر میرسد که دورنمای چنین مواجههای در حال محو شدن است. رئیسجمهور دونالد ترامپ اظهار داشت که دولت وی به دنبال تغییر نظام در تهران نیست و رئیسجمهور حسن روحانی نیز اشاره کرد در صورتی که ایالات متحده به کشور وی احترام بگذارد، مذاکرات میتواند آغاز شود. در عین حال، نخستوزیر ژاپن «شینزو آبه» نیز تمایل خود به وساطت در بحران بین تهران و واشنگتن را ابراز کرد. وزیر امور خارجهی ایالات متحده مایک پمپئو نیز پس از ملاقات با همتای سوئیسی خود «ایگنازیو کاسیس» اعلام کرد که ایالات متحده آمادهی مذاکرهی بدون پیش شرط با ایران است. این قبیل پیشرفتها سه پرسش مهم را مطرح میکنند: آیا دستیابی به یک سازش آبرومندانهی مورد قبول طرفین امکانپذیر است؟ چنین سازشی چه شکلی خواهد داشت؟ و تنشزدایی و مصالحهی بین تهران و واشنگتن چگونه میتواند در معماری امنیتی جدید خاورمیانه ایفای نقش کند؟
آیا دستیابی به مصالحهای که به نفع هر دو طرف باشد امکانپذیر است؟
رئیسجمهور ترامپ، از زمان روی کار آمدن به دنبال آن بوده است که نیروهای نظامی آمریکا را به کشور بازگرداند و از مواجهههای نظامی خودداری کند. تعدادی از تحلیلگران در خصوص مواجهه با ایران هشدار دادهاند – کشوری با بیش از هشتاد میلیون نفر جمعیت که شبکهی بزرگی از متحدان و ائتلافها را همراه خود دارد و یکی از عوامل کلیدی بازار انرژی جهان است. از طرف دیگر، با قرار گرفتن تحت تحریمهای اقتصادی بی سابقه و تحمل راهبرد «فشار حداکثری» از سوی ایالات متحده، تهران عملاً چیزی را تجربه میکند که رهبرانش آن را «صبر استراتژیک» مینامند. آیتالله خامنهای، رئیسجمهور روحانی و سایر رهبران ایران مکرراً اظهار داشته اند که کشور آنها به دنبال جنگ نیست. سرانجام، میتوان این گونه استدلال کرد که سایر قدرتهای منطقه نیز خواستار جنگ بین تهران و واشنگتن نیستند، زیرا چنین جنگی باعث بیثباتی منطقه خواهد شد. در عوض، این احتمال وجود دارد که رهبران منطقهای تمایل داشته باشند ببینند واشنگتن حامی دشمنی آنها با تهران باشد. این قبیل بازدارندگیهای طولانی میتوانند باعث حصول اطمینان از این قضیه شوند که توسعهی اقتصادی و نظامی بلندپروازانه در ایران محدود خواهد شد.
تعدادی از تحلیلگران در خصوص مواجهه با ایران هشدار دادهاند – کشوری با بیش از هشتاد میلیون نفر جمعیت که شبکهی بزرگی از متحدان و ائتلافها را همراه خود دارد و یکی از عوامل کلیدی بازار انرژی جهان است. از طرف دیگر، با قرار گرفتن تحت تحریمهای اقتصادی بی سابقه و تحمل راهبرد «فشار حداکثری» از سوی ایالات متحده، تهران عملاً چیزی را تجربه میکند که رهبرانش آن را «صبر استراتژیک» مینامند
علاوه بر فقدان ارادهی سیاسی برای ورود به مواجههی نظامی، استراتژیستهای ایرانی راهبرد مبارزهی نامتقارن را توسعه داده و اتخاذ کردهاند. وزارت دفاع ایالات متحده چنین مبارزه و نبردی را به عنوان «بکارگیری راهبردها، تاکتیکها، توانمندیها و روشهای نامتشابه برای دور زدن یا نفی قدرتهای طرف مقابل و به طور همزمان بهرهبرداری از نقطه ضعفهای وی» تعریف میکند. در این زمینه، تهران توانمندیهای موشکهای بالستیک، توانمندیهای فضای مجازی و توانمندیهای دریایی هولناکی را توسعه داده است. این توانمندیها این پیام روشن را مخابره میکنند که مواجههی نظامی با تهران (تهاجم تمام عیار، حملهی دقیق و موردی یا موارد دیگر) پرهزینه خواهد بود. دست آخر، جنگهای افغانستان (که در ۲۰۰۱ شروع شد) و عراق (که در ۲۰۰۳ شروع شد) نشان میدهد که مواجهههای نظامی بسیار جانسخت هستند و نشان دادهاند که یافتن راهکار سیاسی برای پایان دادن به آنها دشوار است. به عبارت دیگر، درس بزرگی که این دو جنگ با خود به همراه دارند این است که وارد شدن به جنگ بسیار سادهتر از خارج شدن از آن است. اشاره به این نکته نیز حائز ارزش است که افغانستان و عراق جمعیت کمی دارند و هویت ملی آنها به اندازهی هویت ملی ایران قدرتمند نیست.
تعدادی از تحلیلگران در خصوص مواجهه با ایران هشدار دادهاند – کشوری با بیش از هشتاد میلیون نفر جمعیت که شبکهی بزرگی از متحدان و ائتلافها را همراه خود دارد و یکی از عوامل کلیدی بازار انرژی جهان است. از طرف دیگر، با قرار گرفتن تحت تحریمهای اقتصادی بی سابقه و تحمل راهبرد «فشار حداکثری» از سوی ایالات متحده، تهران عملاً چیزی را تجربه میکند که رهبرانش آن را «صبر استراتژیک» مینامند.
با توجه به این سابقه، به نظر میرسد که رهبران سیاسی و نظامی تهران و واشنگتن به این نتیجه رسیدهاند که بکارگیری گزینههای نظامی برای پرداختن به تفاوتهای راهبردیشان احتمالاً منجر به موفقیت نخواهد شد. دو طرف احتمالاً هزینههای زیادی خواهند پرداخت و کل منطقه آشفتگی اقتصادی و سیاسی بیشتری را تجربه خواهد کرد.
موشکهای بالستیک این توانمندی را در اختیار تهران قرار میدهد که شکاف بین نیروی هوایی ضعیف خود و نیروی هوایی ایالات متحده و متحدانش را پر کند. وجود این موشکها بدان معنا است که ایران میتواند اقدامات تلافیجویانه اتخاذ کرده و هر گونه تجاوز نظامی را بسیار پرهزینه کند
سازش و مصالحه مستلزم چه چیزهایی است؟
دولت ترامپ مخالفت شدید خود با سه سیاست کلیدی ایران را بیان کرده است: (الف) حمایت تهران از متحدان و ائتلافهای فعال در درگیریهای منطقهای؛ (ب) برنامه موشکهای هستهای این کشور و مهمتر از همه (پ) برنامهی هستهای آنها. بررسی دقیق سیاستهای تهران نشان میدهد که جمهوری اسلامی احتمالاً موضع خود در خصوص توانمندیهای موشکی و درگیریهای منطقهای را تغییر نمیدهد و بر خلاف جر و بحثهای ظاهری، احتمالاً از سازش بر سر برنامهی هستهای استقبال خواهد کرد.
ایران یک کشور شیعه و فارسیزبان است که در خاورمیانهی عمدتاً سنی و عربزبان قرار گرفته است؛ از این رو، در میان همسایگان خود اقلیت به حساب میآید. در عین حال، تهران از پیوندهای تاریخی با جوامع قومی، نژادی و فرقهای در تعدادی از کشورهای همسایه برخوردار است. این پیوندهای قوی با حزبالله لبنان، نظام اسد در سوریه و شبه نظامیان شیعهی عراق برای تهران در دستهی مسائل امنیت ملی قرار میگیرند. در صورت حملهی اسرائیل، حزبالله گزینهی استفاده از اقدامات تلافیجویانه را در اختیار تهران قرار میدهد. احزاب سیاسی و شبه نظامیان شیعهی عراق این اطمینان را حاصل میکنند که حکومت متخاصمی مانند حکومتهای قبل از سال ۲۰۰۳ مجدداً در بغداد بر سر کار نخواهند آمد.
موشکهای بالستیک این توانمندی را در اختیار تهران قرار میدهد که شکاف بین نیروی هوایی ضعیف خود و نیروی هوایی ایالات متحده و متحدانش را پر کند. وجود این موشکها بدان معنا است که ایران میتواند اقدامات تلافیجویانه اتخاذ کرده و هر گونه تجاوز نظامی را بسیار پرهزینه کند.
به طور مشابه، موشکهای بالستیک این توانمندی را در اختیار تهران قرار میدهد که شکاف بین نیروی هوایی ضعیف خود و نیروی هوایی ایالات متحده و متحدانش را پر کند. وجود این موشکها بدان معنا است که ایران میتواند اقدامات تلافیجویانه اتخاذ کرده و هر گونه تجاوز نظامی را بسیار پرهزینه کند. از دههی ۱۹۸۰، جمهوری اسلامی سرمایهگذاری سنگینی بر روی توسعهی برنامهی موشکی داخلی خود انجام داده است. در نتیجه، این کشور برنامههای موشکی متنوعی دارد و میتواند تقریباً به هر جایی از خاورمیانه دسترسی داشته باشد. رهبران ایران توانمندیهای موشکی خود را به چشم عامل بقای خود نگاه میکنند. آنها پیشتر پذیرفتهاند که برد موشکهای موجود خود را افزایش ندهند، اما مصمم هستند که روی بهبود دقت آنها کار کنند و بعید است که هر گونه محدودیتی را در خصوص آزمایش و توسعهی تسلیحات خود بپذیرند.
نسلهای متمادی ایرانیان شاهد بودهاند که کشورشان قربانی مداخلهی قدرتهای جهانی شامل روسیه، بریتانیا و اکنون ایالات متحده است. آنها بر این باورند که این قدرتهای جهانی مانع از دستیابی ایران به تعالی منطقهای که شایستهی آن است شدهاند
بر خلاف سیاستهای منطقهای و موشکهای بالستیک، موضوع برنامهی هستهای فضایی است که تهران و واشنگتن میتوانند در آن به یک زمینهی مشترک دست پیدا کنند. رهبران ایران همواره هر گونه تمایلی برای دستیابی به سلاحهای هستهای را رد کردهاند. آنها ادعا میکنند که این برنامه کاربرد نظامی ندارد و منحصراً برای اهداف صلحآمیز است. در طول مذاکراتی که به امضای برجام در ژوئیهی ۲۰۱۵ منجر شد، ایرانیان وضع هر گونه محدودیتی بر روی توانمندیهای موشکی خود را رد کردند، اما محدودیتهای موقت برای برنامهی هستهای خود را پذیرفتند. مصالحهی جدید میتواند شامل تمدید محدودیتهایی که تهران پیشتر پذیرفته در قبال برداشتن تمام تحریمها باشد (تحریمهای مرتبط با برنامهی هستهای و نیز تحریمهای مربوط به تروریسم و حقوق بشر). این مصالحهی جدید میتواند توسط سنای آمریکا نیز تصویب شود و رئیسجمهور ترامپ نیز میتواند ادعا کند که توافق بهتری نسبت به رئیسجمهور سابق داشته است.
نسلهای متمادی ایرانیان شاهد بودهاند که کشورشان قربانی مداخلهی قدرتهای جهانی شامل روسیه، بریتانیا و اکنون ایالات متحده است. آنها بر این باورند که این قدرتهای جهانی مانع از دستیابی ایران به تعالی منطقهای که شایستهی آن است شدهاند.
چنین سازش و مصالحهای چه نقشی را میتواند در معماری امنیتی جدید منطقه ایفا کند؟
شکی وجود ندارد که راهبرد «فشار حداکثری» حیات حکومت تهران و اکثریت مردم ایران را سختتر میکند. با این حال، بعید است که این فشار منجر به تغییر سیاستی عمدهای شود. انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ تا حدود زیادی در راستای خصومت و مقابله با نفوذ آمریکا در جامعه و حکومت ایران بوده است. نسلهای متمادی ایرانیان شاهد بودهاند که کشورشان قربانی مداخلهی قدرتهای جهانی شامل روسیه، بریتانیا و اکنون ایالات متحده است. آنها بر این باورند که این قدرتهای جهانی مانع از دستیابی ایران به تعالی منطقهای که شایستهی آن است شدهاند. تحریمهای اقتصادی این حس قربانی شدن را تقویت میکنند و بعید است که منجر به تغییر کلیدی سیاستها شوند.
توافق جدید و اصلاح شده با ایران که حد وسط منافع تمام طرفین در آن لحاظ شده باشد نبایستی با تحمیل هزینه بر قدرتهای منطقهای دیگر مانند اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحدهی عربی محقق شود. در هفتههای اخیر، تهران پیشنهاد امضای پیمان عدم تعارض با همسایگان عرب خود را ارائه کرده است، اما ریاض و ابوظبی این پیشنهاد را رد کردهاند. با این حال، در صورتی که ایران روابط بهتری با همسایگان خود داشته باشد، میتوان تنشهای بین کشورهای خاورمیانه را کمتر کرد. کشورهای عرب برای همکاری با یکدیگر نیازی به این ندارند که ایران را به چشم یک دشمن مشترک نگاه کنند. در عوض، صرفاً کافی است که کشورهای بزرگ خاورمیانه روی یک معماری امنیتی منطقهای جامع و فراگیر توافق کنند. چنین چیزی میتواند یک طرح برد – برد باشد و مسیر را به سمت صلح جهانی هموار کند.
/1360/
منبع:تبیان سنتر