بررسی زمینهای آسیبهای اجتماعی - اقتصادی از منظر نواب صفوی
به گزارش خبرگزاري رسا، شهید سیدمجتبی نواب صفوی یکی از شخصیتهای مهم مبارزاتی تاریخ معاصر است که علاوه بر خط و مشی مبارازتی دارای دیدگاه سیاسی و اجتماعی مهمی نیز بوده است وی همواره به زمامداران نهیب میزد و راهکارهای خود را ارئه میکرد. وی در نامهای به محمد مصدق نخست وزیر مینویسد: «شما و مملکت در سخت ترین سراشیب سقوط قرار گرفتهاید ، چنان چه احساس کرده و معتقد شده باشید که نجات بخش شما و مملکت، اجرای برنامه مقدس پیامبر اکرم (ص) میباشد و پس از اتمام جریانات گذشته ، آماده اجرای احکام مقدس اسلام باشید، قول میدهم که مملکت را به یاری خدای توانا و به برکت اجرای احکام و تعالیم عالیه اسلام، از هر بدبختی و سقوط و فسادی حفظ نموده، به منتهای عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانیم.»
شهید سیدمجتبی نواب صفوی یکی از شخصیتهای مهم مبارزاتی تاریخ معاصر است که علاوه بر خط و مشی مبارازتی دارای دیدگاه سیاسی و اجتماعی مهمی نیز بوده است وی همواره به زمامداران نهیب میزد و راهکارهای خود را ارئه میکرد. وی در نامهای به محمد مصدق نخست وزیر مینویسد: «شما و مملکت در سخت ترین سراشیب سقوط قرار گرفتهاید ، چنان چه احساس کرده و معتقد شده باشید که نجات بخش شما و مملکت، اجرای برنامه مقدس پیامبر اکرم (ص) میباشد و پس از اتمام جریانات گذشته ، آماده اجرای احکام مقدس اسلام باشید، قول میدهم که مملکت را به یاری خدای توانا و به برکت اجرای احکام و تعالیم عالیه اسلام، از هر بدبختی و سقوط و فسادی حفظ نموده، به منتهای عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانیم.»
تلاش برای رفع گرفتاریهای اجتماعی مردم
اهمیت مبارزه با کسروی باعث شد فعالیتهای قبلی نواب زیاد به چشم نیاید. اما علاوه بر این شهید نواب صفوی همواره در پی حل معضلات اجتماعی بوده است، اولین بحران و بی نظمی که نواب مشاهده کرد و به آن اعتراض داشت، بحران اقتصادی بود. شهید نواب در آغاز حرکت مبارزاتی خود به این مهم توجه داشت.
عزتالله سحابی از اعضای جبهه ملی درباره شروع فعالیت نواب و فدائیان اسلام این گونه می گوید: «حرکت فدائیان اسلام که عمدتا با فعالیت خود مرحوم نواب صفوی شروع می شد ، از سال 1322 بود که در آن موقع ایشان هنر جوی هنرستان صنعتی بود و در حادثه ای که در آذر ماه در تهران اتفاق افتاد یکی از کسانی بود که دانش آموزان را برای محرومین و گرسنگان بسیج کرده و به خیابان ها آورده بود . بعد از آن اسم نواب تا حدودی در مطبوعات مطرح شد».
نواب صفوی در ارتباط با بحرانهای اقتصادی وقت، در ابتدای کتاب برنامه حکومتی فدائیان اسلام به انتقاد از حکومت میپردازد. او حاکمان را به بیتوجهی اعتراضات و خواستهها و نیازهای مردم متهم میکند. اعتراض نواب بدین شرح است: «مردم و روزنامهها، ما همه از فقر، گرسنگی، بدبختی، بی دوائی، بی طبیبی فریاد می کنند چشم گدایی جامعه به دروازه های غرب ( اروپا و آمریکا ) دوخته شده حتی سوزن و دکمه لباس و نخ برای دوختن قبا و شلوار خود، نعل برای الاغ سواری و به ماری و تله موش برای موشگیری خانه خود و لاستیک برای تخت کفشها و گیوه و استکان برای چای خوردن، همه چیز خود را از اروپائیان و آمریکا نشینان گدائی میکنند ما از ذکر بم اتم و کارخانجات و وسائل زندگی خودداری میکنیم.»
نواب صفوی علاوه بر این که از وابستگی اقتصادی به غرب شکوه میکند، به سایر ناهنجاریهایی که در اثر سوء مدیریت اقتصادی به وجود آمده، اشاره مینماید. از نظر او راه برون رفت از این بحران، تکیه به داخل و بریدن از غرب است.
فقر و بیکاری
فقر و بی کاری دو نشانه مهم از بروز بحران اقتصادی در جامعه است. این دو پدیده از دیدگاه نواب صفوی اگر علاج نشود منجر به خسارتهای زیادی میشود و حتی یک کشور و جامعه را تا مرز نابودی میبرد. فقر و بی کاری دو عامل جدا نشدنی از یک دیگر هستند.
نواب صفوی ضمن پرداخت به مسئله فقر و بیکاری بر زمامداران وقت نهیب میزند و میگوید: «ایران، به برکت وجود حکومت خائن سرزمین درندگان است، هر کس زوری و سر نیزه و مقامی داشته از بی ناموسی و بی ایمانی سهمی برده استخوانی به دهان گرفته به گوشهای خزیده غرش کنان مشغول خوردن و دریدن و ربودن است، فقرا بیچاره و بی خانمان و گرسنه هم بیکارند و به کار سر گردانی و بد بختی مشغول، از فقر و گرسنگی خود و عیال و اطفال خود و سرمای زمستان و گرمای تابستان ناله میکنند و پناهی از باد و باران و برف و آفتاب سوزان ندارند مینالند و میمیرند و گوشهای کر اشراف و رجال و دزدان بیناموس و بی همه چیز مملکت بدهکار نیست».
نواب صفوی به ضرورت توجه به فقرا میپردازد و میگوید: «فقرا و سرگردانان را رجال مسئول و نان خورهای ملت ستم دیده بایستی رسیدگی کنند و بیکاران را هم آنان بایستی کار داده و به فقر و ذلت شان خانه دهند. لیک خود به کار خویش مشغول بوده اگر به بیکاران و بدبختان نیفزایند دردی هم دوا نمیکنند، خبر ندارند که قوای تولیدیه و تولید کننده مواد اولیه زندگی همینها هستند اگر دین و شرف و ناموس ندارند به دنیای خود رحم کنند زیرا که افزایش بیکاران و سرگردانان نقصان زندگی عمومی خود شان بوده و روزی هم فشار بدبختی از مقدار ظرفیت عمومی گذشته انفجاری طبیعی و ناگهان رخ میدهد و گوشت و پوست دزدان و سر نیزه داران به دندان انتقام عمومی می آویزد».
فروغلتیدن در دامان فساد
تنفروشی از دیگر معضلات اجتماعی است که از دیگاه نواب در اثر فقر و تنگ دستی به وجود میآید. بنابر گفتههای شهید نواب: اگر فقر و بیکاری درمان نشود جامعه با مشکلات و خسارتهای زیادی رو به رو میشود. تنفروشی هم در اثر عدم درمان فقر و بیکاری به وجود آمده است.
نواب در این مسئله نیز بر زمامدارن نهیب میزند و مینویسد: «زنان کثیری از فقر و بی سرپرستی و فقر دینی و اخلاقی جامعه به شهر بدبختان یا شهر نو در هر شهر و ولایتی به کوی بیچارگان خزیده به بدترین روزی روزگار سیاه خویش میگذرانند، صورت خویش را به سیلی سرخ میکنند، دلهای افسرده آنان پر از سوز و غم است و آه و نالههای سوزانشان هر دل دانا را میسوزاند؛ لیک ظاهر حالشان عیاشی و راحتی است؛ سیفلیس و امراض خطرناک مقاربتی را بر و بوم خانههای کثیفشان همه جا را پر کرده. خود شان مقطوعالنسل و نسل جامعه را نیز قطع میکنند؛ در خود و در نسل آینده (چنانچه نسلی باقی بماند) تولید هزاران گونه امراض میکنند؛ چاقو کشیها و آدم کشیها و خود کشیها جنایات دیگری را سبب میشوند؛ با عمرهای کوتاهی و روزی به بدبختی میگذرانند و خود را با گنجهای نسل و سعادت جامعه (چون اینان بایستی مادران با سعادت جامعه باشند و نسل های پاکی از خود باقی گذارند) نا رس و ناکام در بهار عمر و جوانی به گورستان برده در زیر تودههای خاک با دلی پر حسرت میخوابند .
آنچه گفتیم که اینان میکنند؛ فواحش بد بخت و زنان محروم از همهچیز نمیکنند. خیر آنان نمیکنند؛ خیر نفتفروشان و دین فروشان و وطن فروشان و خریداران رأی میکنند؛ حکومت جنایت کار میکند»
رشوهخواری و ربا خواریهای عمومی
از دیگر بینظمیهای اقتصادی میتوان رشوهخواری در ادارات و وزارتخانهها و رباخواری عمومی در بانکها اشاره کرد. نواب صفوی در علل پدید آمدن این مشکلات مینویسد: «سپور و جارو کش خیابانها همه رشوهخواران هستند تا جناب نخستوزیر و شاه؛ این یک نفر سپور رشوه خاکروبه کشیدن میگیرد؛ آن دو نفر شاه و وزیر رشوه دینفروشی و وطنفروشی و نفتفروشی میگیرند، این رشته سر دراز دارد. هر یک به کار خویش مشغولاند؛ قضاوت داد پرور سران لشکر و سپهبدان جنگ جو و تمام طبقات حکومت موجود بدون استثناء رشوهخواران هستند؛ رجال حکومت به یک دلیل رشوه میخورند؛ چون خائن هستند و طبع پلیدشان با خیانت خو گرفته است؛ سپوران و پاسبانان بیچاره و صفوف ضعفا اداری به دو دلیل: یکی اینکه حکومت یا رجال حکومت حق آنها را میخورند و آنها را فقیر و گرسنه میگذارند؛ و یکی این که خیانت را از رؤسای خود آموختهاند».
نواب صفوی ضمن سرزنش رجال دولتی و مقصر دانستن آنان در بوجود آمدن این مشکلات میگوید: «رباخواران در طبقات تجار و ثروتمندان بیشتر هستند. پولهای ربا را نیز در بانکهای رباخواری جمع میکند عملا با اسلام و مسلمین میجنگند و در صف مسلمانان هم غالبا قرار داشته برخی هم در لباس قدس و تقوی میباشند. پولها را راکد گذاشته مردم را بیچاره میکنند و گاهی هم که به کار میبرند کاسه و کوزه و خانه فقرا را به گرو برداشته پس از چندی به عنوان زیاد شدن ربح و تنزیل پول و یا سر آمدن مدتش میخورند و دستورات اکید اسلام و قرآن را در خصوص قرضالحسنه بیاعتنایی و پایمال میکنند. گاهی هم خدا و قرآن و اسلام را میفریبند و به لباس شرع آراستهاش نموده به نام شرع مقدس اسلام با اساس اسلام میجنگند؛ و برداران مسلمان خود را به فقر و بدبختی و گرسنگی مبتلا میکنند.»
وی با اطلاع از وجود این معضلات اجتماعی، رژیم حاکم را مقصر اصلی میدانست و برای برون رفت از این منجلاب اجتماعی و اقتصادی، خواستار همکاری و همراهی آحاد مردم بود./1360/
منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی