درسهایی که کرونا به ما آموخت
به گزارش خبرگزاري رسا، داود عامری/ شاید کسی گمان نمی کرد که انسان قرن بیست و یکم که تمام هم و غم خود را متوجه پیشرفت های علمی شگرف کرده است و به فکر دسترسی به سیارات و کرات دیگر می باشد و تور سفر به کره ماه و مریخ را در سر می پروراند و حتی به فکر ایجاد سکونتگاه در سایر سیارات است تا مازاد جمعیت زمین را به آن منتقل کند و همچنین درصدد ساخت انسان مصنوعی و غیر بیولوژیکی است، چنین گرفتار و درمانده شود.
واقعیت این است که انسان آنقدر مغرور شده بود که خود را و آفریدگار خود را فراموش کرده بود و به جای خداگونه شدن، ادعای خدایی می کرد. شعر استاد سخن سعدی که فرموده بود: رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند؛ تعبیری دیگر گونه یافته بود و با ساخت ابزارهایی که قابلیت های خلقت به او اجازه میدهد، مدعی خلق بود تا اختراع و اکتشاف و در چنین شرایطی حتماً نیازمند یک تلنگر بود. تلنگری که خداوند به وسیله همین طبیعت ابزار شده در دست بشر به انسان داده شد. با موجودی بسیار ریز و نادیدنی تا یادآوری کند که خلقت مالکی دارد فراتر از انسان که همه موجودات هستی مخلوق او هستند و هر آنچه در خلقت هست، محترم است و باید به قوانین هستی احترام گذاشت.
کرونا به ما آموخت که انسان در مقابل عظمت هستی و آفرینش خداوندی باید درس های زیادی را بیاموزد و در طی تمام این مراحل، نگاه به خالق را فراموش نکند که اگر عنایت و لطف خداوندی لحظهای از هستی برداشته شود، انسان با تمام کبر و نخوت خود درمانده ای بیش نیست و لذا باید پیوسته دعا کنیم که خداوند ما را آن ده که آن به.
کرونا به یادمان آورد که در طی سالیان درازی، منیت انسانها، مرزها و فرهنگهای مختلفی را ساخته است و او را به سوی خود برتربینی کاذب سوق داده است. حال آنکه تمامی انسان ها سرنوشت مشترکی دارند و زندگی آنها با توجه به توسعه ارتباطات بینالمللی به همدیگر گره خورده است، لذا وقتی انسان قدرتمند خواهد شد که من خود را فراموش کند و به مای انسانی برسد. دیگری را از خود بداند حیات خود را به سلامت دیگری وابسته؛ دردهای مشترکی هستند که مداوای آنها نیازمند تلاش همه انسانهاست.
ما فهمیدیم که برخلاف تصور رایج، پیشرفت های کنونی، تنها تامین کننده امنیت نیست. تهدید فقط آنچه می پنداریم نیست، بلکه، آنچه امنیت جمعی انسان ها را تهدید می کند، می تواند چیزهای دیگری باشد؛ همچون ویروس کرونا و آلودگی های زیست محیطی و ... باشد، لذا انسان امروز باید به جای اندیشیدن به سلطه و قدرت غلبه، بایستی به فکر خود انسانی و موجودیت نسل بشر باشد و با درک این مهم که با همه انسانهای دیگر سرنوشت مشترک دارد، به امنیت و آبادانی همه انسان ها فکر کند.
و اما باید گفت که همان طور که حضرت حافظ گفته است:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
کرونا به ما نشان داد که آمریکا کشور اول جهان نیست و آنچه او را برتری بخشیده بزرگنمایی دیگران و اعتماد به نفس کاذب آن بوده است. همانقدر که در مقابل ویروس کرونا دیگران آسیب پذیر هستند، آمریکا نیز چه بسا بیشتر آسیب پذیر تر است.
کرونا یک آوردگاه فرهنگی در جهان بدون برگزاری مسابقهای و یا نمایشگاه عرضه محصولات فرهنگی راه انداخت. نشان داد بعضی کشورها و به طور کل جهان اولی ها آن قدر هم که نشان می دادند، با فرهنگ نیستند و فقط وانمود می کردند که خوبند و در شرایط سخت و بحرانی، قدمت و تاریخ ملت ها، خود را در نمودهای رفتاری فرهنگی نشان داد و از این حیث جهان اگر دوباره به جهان اول، دوم و سوم تقسیم بندی شود، باید جایگاه بسیاری از کشورها و ملتها عوض شود. به خصوص در عرصه رفتاری و فرهنگی فهمیدیم که با بزک و تبلیغات نمیتوان رده و جایگاه فرهنگی درست کرد، بلکه عطر آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید.
کرونا به ما آموخت که کادر درمانی هر کشوری بسیار ارزشمندتر از سلبریتی ها حوزه های مختلف هستند و باید نوع بشر، نگاهی دوباره به ارزش گذاری های خود داشته باشد و در این زمینه طرحی نو دراندازد.
ما فهمیدیم که زمین به ما نیاز ندارد و این ما هستیم که جان و سلامتیمان وابسته به سلامت زمین است، لذا دست از تخریب طبیعت برداریم و به قوانین هستی که غالباً توسط پیامبران الهی برای بشر تشریع شده است، احترام بگذاریم، چرا که شاهد آن هستیم که زمین بدون نیاز به انسان و بدون حضور او به سرعت در حال بازسازی خود است.
و در حوزه اقتصاد، یاد گرفتیم که اهمیت و ارزش خیلی چیزها وابسته به تقاضا است و به خودی خود ارزشی ندارد، چنانچه در روزهای اخیر به واسطه عدم تقاضای بعضی کالاهای گران بهاء به کالایی کم ارزش تبدیل شده است نشان داد نعمتهای خدادادی باید در مسیر درست و برای خدمت به انسان و طبیعت مورد استفاده قرار گیرد، نه اینکه آن را به وسیله ای برای استثمار و سلطه جویی تبدیل کنیم.
قرنطینه به ما یادآور شد که میتوان سبک و روش بسیاری از رفتارها را تغییر داد، و زندگی بدون دیگران زیبایی خود را از دست میدهد، لذا داشتن امکانات شخصی و نیازهای اولیه همچون خوراک و پوشاک، به تنهایی نمیتواند احساس خوشبختی ما را به وجود بیاورد، بنابراین فهمیدیم که به همه رهگذران خیابان ها در همه جای جهان به دیده احترام و محبت آمیز نگاه کنیم و خود را با دیگران معنا کنیم و درس های دیگری که انسان اندیشمند باید بیاموزد و به عبارت دیگر: چشم ها را باید شد؛ جور دیگر باید دید./1360/