چه کسی دعای فرج را از برنامه عموپورنگ غیب کرد
اخیراً در بخشی از برنامه عموپورنگ یک روحانی به برنامه اضافه شده که ظاهراً قرار است یک تنه بار معنوی و ارزشی برنامه را به دوش بکشد تا بچهها غیر از بالا و پایین پریدن و هیجان زده شدن جلوی گیرندهها نکات دینی را هم یاد بگیرند.
به گزارش خبرگزاري رسا، به نظر میرسد روحانی برنامه در ارتباط برقرار کردن با بچهها بیتجربه نیست و سعی میکند ریتم برنامه با حضور او آسیب نبیند.
روحانی مدام سعی میکند از وقت کوتاهی که در اختیارش گذاشته شده با ذکر حدیثهای مختلف از بزرگان دین استفاده کند و انصافاً خوب هم از پس مدیریت برنامه برمیآید.
تا اینجای کار شاید به نظر برسد که مشکلی نیست و خیلی از پدرومادرهایی که دغدغه دین دارند با خود فکر کنند خوراک دینی کودک دلبندشان در میانه هیجانات برنامه تأمین میشود، اما واقعیت ماجرا این است که در ذهن مخاطب به ویژه کودک خواه ناخواه نوعی تفکیک میان حوزه دین با زندگی ایجاد میشود و به نوعی ذهن کودک برای ته نشین شدن سکولاریسم آماده میگردد.
دین قرص آسپرین نیست!
به طور قطع اگر نقش روحانی در یک برنامه ویژه کودک حاشیهای نبوده و جایگاه فرعی نداشته باشد امکان بروز این تلقی و برداشت ناخودآگاه روی ذهن مخاطب وجود ندارد.
مطابق برنامهای که در شبکه نهال با اجرای مستقل یک روحانی اجرا میشود و بچهها هویت آن برنامه را با آن روحانی معین میشناسند و به طور طبیعی اشکالی هم ندارد کسی با لباس مقدس روحانیت برای بچهها برنامه اجرا کند، اما آسیب جایی خود را نشان میدهد که مدیران سیما اجازه بدهند برنامه سازها احساس کنند میتوان برنامههای سیما و به ویژه برنامههای کودک را خالی از مفاهیم دینی تولید کرد و حالا برای خالی نبودن عریضه یک روحانی به طور جداگانه وسط یک برنامه اضافه شود تا بار دینی و خوراک معنوی بچهها به شکل یک قرص آسپرین یا به اصطلاح به شکل یک فایل کوچک منفک شده به بچهها ارائه شود.
پیش از این بارها درباره انحراف سیما در برنامهسازی به سمت اصالت دادن به سرگرمی سخن به میان آوردهایم. وقتی جذب مخاطب اصل شد و فرهنگ به حاشیه رفت باید احساس خطر کرد.
روح دین و معنویت لازم است در بطن و متن برنامههای تلویزیونی جاری و ساری باشد، البته وقتی سخن از برنامههای تخصصی حوزه دین به میان میآید معلوم است که مخاطب خاص چنین محتوایی مطرح است، اما این اشتباه است که برای مثال در ذهن مخاطب جا بیفتد که دین و زندگی دو مقوله جدا از هم هستند.
این نقض غرض است که مثلاً بیننده سیما فکر کند برای اخلاق و دین باید صرفاً به شبکه معارف یا قرآن رجوع کند و برای شاد شدن به شبکه نسیم یا شبکه جوان و این به مجریان و تهیه کنندههای حالا اقتصادزده سیما القا شود که هیچ مسئولیتی درباره خوراک معنوی و دینی مخاطبان میلیونی خود ندارند.
غیب شدن دعای فرج
باعث تاسف است که دعای عظیم فرج که مدتها حسنختام کلام عموپورنگ در همه برنامههای او بود و اتفاقاً تنها مفهوم دینی برنامه او نیز به همین دعا خلاصه میشد مدتهاست از کلام او حذف شده.
به طور قطع با توجه به محبوبیت عموپورنگ میان بچهها ذکر دعای فرج از زبان او تاثیری بسیار مضاعف بر مخاطب کودک داشت و این سؤال مطرح است که چه چیزی سبب شد ذکر هر روزه این دعا برای مدتها از کلام عموپورنگ حذف شود و حالا در اقدامی نه چندان کارشناسی شده و بدون درک اثرات ذهنی و روانشناسانه از یک روحانی به طور جداگانه برای بر دوش کشیدن بار معنایی برنامه استفاده شود.
درباره برنامههای عموپورنگ و تحلیل محتوایی آن البته سخن بسیار است، حتی در کشورهای غربی و فرهنگهای لیبرال نیز غیر از هیجان دادن به بچهها نکات آموزشی مطابق فرهنگ ملی نیز جدی گرفته میشود.
بچهها قطعا باید شاد باشند و بالا و پایین بپرند، اما نیاز است نسبت به خوراک فکری آنها نیز غافل نباشیم. اکثریت مردم ایران مسلمان هستند و نمیتوان نسبت به آموزههایی که جنبه ملی دارد بیاعتنا بود.
یکی از آسیبهایی که وجود دارد این است که در رسانه ملی حوزه دین و اخلاق با مسائل دیگر متمایز شود.
این تفکیک کردنها به طور عادی موجب میشود مخاطب دین را حوزهای کاملاً مستقل از زندگی تلقی کند، این همان سکولاریسم پنهانی است که مدیران فرهنگی از آن غفلت میکنند.
متأسفانه به همان اندازه که موضوع جذب مخاطب با انگیزه سود اقتصادی در سریالسازی سیما به عنوان یک اولویت و یک اصل جای خود را باز کرده و فرهنگ را به حاشیه برده در برخی برنامههای کودک سیما نیز این آسیب خود را نشان میدهد. گویی این اسپانسرها هستند که محتوای برنامهها را نیز تعیین میکنند. مفاهیم دینی و اخلاقی وقتی در روح و جان مخاطب به ویژه مخاطب کودک مینشیند که به عنوان یک موضوع حاشیهای به برنامه الصاق نشود یا دست کم این تلقی ذهنی را ایجاد نکند که به زور به برنامه سنجاق شده است.
محتوای دینی اگر در برنامههای کودک حل نشود و صرفاً به عنوان دارویی جنبی به بخشی از برنامه تزریق شود اتفاقاً جواب عکس میدهد و بچهها میفهمند این بخش منفک از بخش اصلی است. شاید یکی از چالشهای سیما این باشد که نمیتوان مجریای را که به موضوعی اعتقاد قلبی ندارد مجبور کرد در برنامهاش روح دینی بدمد که این هم به ناتوانی مدیران بازمیگردد که از ایده پردازی، آموزش مداوم و کنترل نیروهای خود عاجزند تا جایی که نقطه قوت یک برنامه از کلام مجری به مرور حذف شود./1360/
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات