سپاهیِ سینمای ما، سپاهیِ سینمای آنها
به گزارش خبرگزاري رسا، نام هر فیلمی که بیاید، شما به سرعت از آن چیزی را به یاد میآورید؛ چهره یا نام یک بازیگر، طرح خاص لباس یک شخصیت، چکیده قصه، لوکیشن یا فضای حسی حاکم بر آن فیلم؛ اما معکوس این اتفاق، عملا شایعتر و البته پنهانتر است! شاید شما یک لباس یا یک آرم یا یک رفتار را ببینید و ناگهان احساس کنید یک یا چند فیلم دربرابرتان زنده شدهاند؛ شاید هم اصلا احساس نکنید و فقط رسوب ذهنی ناشی از آن فیلمها، شما را وادار به واکنشی ناخودآگاه دربرابر آن موضوع کند. بیایید یک نمونه را امتحان کنیم؛ «سپاهی» کدام فیلمها و شخصیتها را با کدام مجموعه ویژگیها به یادتان میآورد؟ این گزارش به مناسبت دوم اردیبهشت، سالروز تاسیس سپاه پاسداران تهیه شده است.
«سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» یکی از دو نیروی نظامی بزرگ کشور است که هم در داخل و هم در خارج از کشور، همیشه محل بحث و جدل و خبر بوده است. اما برخلاف پیشفرض احتمالی بعضیها که ممکن است ناشی از تصویرشان از این دو نیرو در فیلمهای دفاعمقدسی دهه ۶۰ باشد، سینمای ایران تقریبا طیف متنوعی از بازنمایی سپاه و سپاهی را در ژانرهای مختلف در طول ۴۰ سال ارائه داده است. بیایید نگاهی بیندازیم به برخی فیلمهایی که از سپاه یا یک شخصیت سپاهی، بازنمایی داشتهاند:
« چ »
ابراهیم حاتمیکیا شاید خودش هم به غیر از فیلمهایش به نوعی با مساله دفاع مقدس و ستارههای آن عجین شده و برای مخاطب همیشه یادآور چیزهایی درباره بسیجیها، سپاهیها و رزمندهها باشد. اما تنها ساخته سال ۹۲ او بود که با پرداختن به مقطع حساسی از تاریخ انقلاب، آن را بر محور زندگی مصطفی چمران، به بازنمایی شخصیت اصغر وصالی به عنوان یک سپاهی و ولیالله فلاحی به عنوان تیمسار ارتش به نمایش گذاشت و شخصیتپردازیهای دقیقتری را با این اسامی درآمیخت. سپاهی در قامت وصالی فیلم «چ»، شخصیتی پرشور، غیور و البته دشوار برای کنترل و ناهمگون در فرمانبرداری است.
« ایستاده در غبار »
همان سکانس بالا گرفتن گوشی بیسیم توسط احمد متوسلیان (هادی حجازیفر) و جدالش با حسن باقری که از مجموعه «آخرین روزهای زمستان» به عاریت گرفته شده بود، برای تامل در شخصیتپردازی از یک سپاهی بهانه خوبی است. محمدحسین مهدویان با کارگردانی این فیلم در سال ۹۴ عملا تلاش برای عبور از کلیشههای سینمای ایران در شخصیتپردازی از پاسداران را که کمی قبلتر توسط کارگردانهای قدیمیتری کلید خورده بود، به اوج رساند. سپاهیهای فیلم او در قامت احمد متوسلیان و حسن باقری، دو قطب روحیه عملیاتی و اجرایی دربرابر روحیه فکری تشکیل میدهند.
« شب واقعه »
فیلم دیدهشده دیگری که میتواند منشا تصویر شما از یک سپاهی باشد، ساخته سال ۸۷ شهرام اسدی است. این فیلم که بر اساس زندگی شهید دریاقلی سورانی ساخته شده، احتمالا برای مخاطب در پیوند با کاراکترهای مشهور «اخراجیها»ی مسعود دهنمکی به ذهن متبادر میشود؛ شخصیتهایی که شاید به اندازه بقیه سپاهیهای بازنماییشده در جریان اصلی، منزه و متدین نباشند اما در برابر دشمن، همانقدر غیور و ثابتقدم هستند.
« زیباتر از زندگی »
شهدای دانشجو هم در گستره تصویرسازی سینمای ایران از سپاه سهم داشتهاند. انسیه شاهحسینی سال ۸۹ فیلمش را با محوریت شهید حسین علمالهدی ساخت تا در آن فرمانده سپاهی را نشان دهد که باوجود مخالفتها، نیروهای مخلص ارتش هم در عملیات، به کمک او میشتابند و دوش به دوش او میجنگند. این فیلم را میتوان سویه دیگر نمایش ناسازگاری سپاه و ارتش، در فیلم «چ» ارزیابی کرد.
« شور شیرین »
جواد اردکانی در فیلم خود تلاش کرد روی دیگر و درونیتر یک سپاهی را در یک درام عاشقانه دختر-پسری به نمایش بگذارد. هرچند فیلم ناموفقش، با شکستی بیسابقه همراه شد و انتقادات بسیاری را در شیوه بازنمایی از زندگی شهید کاوه برانگیخت اما به هرحال نشان داد که این محور هم میتواند در سینمای ایران برای بازنمایی شهدای سپاه مورد توجه سازندگان بوده باشد اما همه تصویر مخاطب از سپاه، مرهون فیلمهایی که به شخصیتهای واقعی پرداختهاند، نیست.
« به وقت شام »
سه سال پیش وقتی خبر ساخت فیلمی درباره مبارزه با داعش در سوریه توسط حاتمیکیا اعلام شد، همه منتظر بودند ببینند او اینبار چه کاراکترهای عمیق و جدیدی را به سینمای ایران هدیه میدهد. حدسشان درست بود. «به وقت شام» دو نسل از پاسداران را اول در برابر هم و بعد در کنار یکدیگر نمایش میداد و فرصتی را به وجود آورد تا سپاهی متفکر و پرسشگری هم در قامت «بابک حمیدیان» فرصت بروز و ظهور داشته باشد. این تصویر البته شاید راهی بود که در حاج حیدر فیلم «بادیگارد» با پیرنگ اندکی سیاسیتر، آغاز شده بود.
« ملکه »
محمدعلی باشهآهنگر سال ۹۰، ملکه را اکران کرد تا با تصویر مشابهسازیشدهاش از دفاع مقدس با مثلا جنگ جهانی اول، همهمان را غافلگیر کند. فیلم با فیلتر سبز و خاکستری و سرد و با دیالوگهایی انباشته از تلخی و ناسزاگویی، کمتر شباهتی به تصویر مردم از واقعیت دفاع مقدس در مستندهای آن و خاطرات جانبازان و رزمندهها داشت اما به هر حال توانست نشان دهد که یک رزمنده سپاهی، میتواند کسی باشد که بالای برج مراقبت بنشیند و مدام با خودش درگیر باشد که حق شلیک کردن دارد یا نه.
« خداحافظ رفیق »
این فیلم یکی از به یادماندنیترینها و دیدهشدهترین فیلمهاست که رویکردی رمانتیک و اثرگذار دارد. بهزاد بهزادپور سال ۸۲ درست در زمانی فیلمش را اکران کرد که سینمای دفاع مقدس برای یک دهه در تعطیلی به سر میبرد و البته پس از حیات دوباره هم، بلافاصله فصل بازاندیشی و بازنگری و کلیشهزدایی آغاز شد و کارگردانهایی به این عرصه قدم گذاشتند که دیگر میلی به بانماییهای دهه شصتی نداشتند. «خداحافظ رفیق» در همین فضا نشان داد که باور عمومی هنوز هم عمیقا به همان کاراکترهای واقعی سپاهی برقرار است.
« سرو زیر آب »
فیلم دیگری از محمدعلی باشهآهنگر که سال ۹۶ به شهدای اقلیت زرتشتی در دفاع مقدس میپرداخت. اگر وارد جزئیات شویم این فیلم هم مانند دو فیلم قبلی این کارگردان، تمام هم و غمش را برای گفتن اینکه
«دفاع مقدس آن چیزی نیست که شما فکر میکنید» گذاشته اما با این حال «سرو زیر آب» را دستکم با چند کاراکتر سپاهی میتوان، نمایشدهنده طیف متنوعتری از پاسدارها در یک فیلم دید؛ اگر چه باز هم معلوم نیست چرا همهشان آنقدر نچسب و ناراحت و افسردهاند؟!
« تنگه ابوقریب »
بهرام توکلی کارگردان دیگری بود که در همان سال، فیلم متفاوت دیگری ساخت و سپاهیها در آن، رزمندگانی بودند که تا پای جان زیر آتش حملهای سخت میجنگیدند، هرچند عملیات شکستخورده باشد. آنها آدمهایی ناموفق بودند که با زاویه دید کارگردان در جایی بین نگاه تقدسزداییشده فصل جدید سینمای جنگ ایران در اواخر دهه۸۰ تا نگاه ضدجنگ فیلمهای آمریکایی نمایش داده میشدند. آنها به جز مهربانی و شجاعت تقریبا ویژگی دیگری نداشتند./1360/
* صبح نو