ضعف اساسی سینما در حوزه دشمن شناسی
اشاره: فرهنگ یهودیت، با عنوان کابالا شناخته میشود. اسرائیل با نفوذ رسانهای به شدت قوی در هالیوود تلاش دارد فرهنگ کابالا را قالب کند. دامنه نفوذ آنها به قدری گسترده است که رگههایی از آن در سینمای جمهوری اسلامی ایران مشهود است. رگههایی که امروز بیشتر از فیلمهای اصیل ایرانی ـ اسلامی، شاهد فیلمهای ضعیف و مبتذل هستیم.
از همین رو، خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، در گفتوگو با دکتر محمد احمدی، پژوهشگر و مدرس دین و رسانه به این استیلای رسانهای صهیونیسم و غرب پرداخت.
رسا ـ چرا سینمای ایران در موضوع دشمن شناسی و اسرائیل ضعیف است؟
سینمای ایران چند ضعف اساسی در حوزههای سیاسی و بهخصوص مسأله اسرائیل و فلسطین دارد. ضعف فیلمنامه نویسی یکی از اینهاست که حتی در فیلمهای غیر سیاسی نیز دیده میشود. اما تجربههای فیلمنامهنویسی ما در حوزههای سیاسی بهویژه موضوع اسرائیل، اندک است.
ضعف رماننویسی سیاسی، ریشه این مسأله است. وقتی تجربه در نوشتن رمانها و فیلمنامههای سیاسی به دست میآید که اعتماد به نفس، شجاعت و تحقیق در این زمینه افزایش یابد و این نیاز به زمان و مشوقهای لازم دارد. بسیاری از سینماگران، از کارهای تحقیقاتی پیرامون مسائل سیاسی و بهویژه سیاست خارجی، بیخبر یا به آن بیتوجه هستند. در حالی که استادان، مؤسسههای تحقیقاتی و کتابهای خوبی در این زمینه وجود دارند و سینماگران باید با آنها مرتبط شوند.
بسیاری از سینماگران، از وارد شدن در موضوعات سیاسی، به دلیل احتمال ممیزی سیاسی میهراسند. این ترسی بیمنطق است که در صورت برقراری ارتباط مؤثر با استادان و مؤسسههای معتبر و همچنین کار دقیق روی فیلمنامه با مشاوره نهادهای دخیل، رفع میشود.
بسیاری از اهل سینما، قدرت جداسازی تحلیل سیاسی از شعار سیاسی را ندارند و این قدرت را در خود نمیبینند که فیلم سیاسی را بدون شعار بسازند. مسلم است که فیلم سیاسی شعاری هم ارزش لازم را در جامعه ندارد. اما مگر فیلم شعاری در زمینههای دیگری چون خانواده، اجتماع یا تاریخ، همین مشکل را ندارد؟ باز هم ارتباط مؤثر با استادان و مؤسسههای تحقیقاتی و نیز دقت در فیلمنامه، میتواند به سینماگران اعتماد به نفس لازم برای ورود به این عرصه، بهویژه قضیه اسرائیل را بدهد.
بیشتر اهل سینما میان هنر و سیاست، مرزبندی میکنند. آنها خود را هنرمندی میدانند که نباید به حوزه سیاست وارد شوند. اما این مرزبندیها تصنعی است و در بسیاری از کشورهای دنیا، سیاست بهطور کامل با هنر عجین شده است. هنرمند ایرانی اگر متعهد به ارائه مسائل مهم ایران و جهان در قالب اثر هنری شود، ارزش و اهمیت خود را در جامعه بالا میبرد و میتواند به ارتقای سطح فکری جامعه نیز کمک کند.
بعضی از هنرمندان، اعتقاد دارند مسائل اسرائیل ربطی به ایران ندارد. آنها تصور میکنند این مسائل را شخصیتهای سیاسی ایران به هم ربط دادهاند. این شبهه در برخی از روشنفکرهای دیگر هم دیده میشود. راه حل این است که استادان و رسانههای متعهد نشان دهند که اسراییل، آمریکا و برخی متحدان آنها حتی از سالها قبل از انقلاب اسلامی، در مسائل عمده کشور ما دخالت داشتهاند.
آنها پس از انقلاب نیز از همان ابتدا تاکنون در امور ایران دخالت کردهاند. اسناد ساواک، سازمان جاسوسی موساد و سازمان سیا، و همچنین منابع خوب دیگری به شکل کتاب و فیلم مستند در اینباره وجود دارد. برای مثال، اسناد و تصاویری مبنی بر تلاش سازمان موساد برای تجزیه کردستان و تشکیل یک اسرائیل جدید در منطقه که منابع نفت خود را در اختیار رژیم صهیونیستی بگذارد و در تضعیف کردن کشورهای منطقه بکوشد، از سالها پیش از انقلاب وجود دارد که میتواند برای ساختن یک فیلم سینمایی بهکار آید.
هنرمندانی هم هستند که معتقد به خصومت میان ایران و اسرائیل نیستند. آنها تصور میکنند ایران بیجهت برای خودش دشمن تراشی میکند. البته این تصور، نتیجه کم اطلاعی آنهاست. ایران برای حل مسأله فلسطین، راه حلی مسالمتآمیز، یعنی همهپرسی را پیشنهاد داده است.
رسا ـ ادبیات هالیوود در مواجهه با اسرائیل و صهیونیسم چه تفاوتهایی با کشورهای دیگر دارد و علت این تفاوت چیست؟
در هالیوود فیلمهای بسیاری درباره اسرائیل و صهیونیسم ساخته شده است. این فیلمهای هالیوود ابعاد مختلفی دارند. اما به طور تقریبی، هر فیلمی که هالیوود درباره اسرائیل تولید کرده، به اهداف صهیونیستها در صحنه تاریخ، سیاست و رسانه متعهد بوده و میتوان گفت هیچ فیلم انتقادی درباره اسرائیل تولید نشده است.
علت را میتوان در تعهد شدید آمریکا به اسرائیل و رابطه نزدیک هالیوود با محفلهای سیاسی، اقتصادی و رسانهای صهیونیستی دنبال کرد. چنین چیزی را در مورد هیچ کشور دیگری در سینمای آمریکا مشاهده نمیکنیم. سینمای هالیوود از هر کشوری حتی از خود آمریکا انتقادات تندی میکند، درحالی که اسرائیل را در هالهای از تقدس نمایش میدهد.
دیالوگها و صحنههای دارای شعار سیاسی و ایدئولوژیک به طرفداری از صهیونیسم در بسیاری از فیلمهای هالیوودی موج میزند. اما جذابیتهای ظاهری و حوادث فیلمها بهطور معمول، تماشاگر عامی را به هضم این شعارها وادار میکند. مسحور کردن تماشاگر، شیوههایی دارد که هالیوود در طی سالها فعالیت آن را آموخته و توسعه داده است. اگر منتقدان متعهد، این فیلمهای تبلیغاتی را برای تماشاگران تحلیل کنند، پوچی شعار آنها به راحتی برملا میشود.
برخی از فیلمهای هالیوود از تورات و عهد عتیق برای توجیه وجود اسرائیل و وظیفه ایدئولوژیک مسیحیت برای کمک به آن استفاده میکنند.
فیلم معروف ده فرمان یکی از این نوع فیلمهای هالیوودی است. آنها برای برانگیختن مسیحیان جهت حمایت از مهاجرت یهودیان به فلسطین، این فیلم را ساختهاند. برخی از فیلمها نیز تاریخ اسرائیل از قرن بیستم تا کنون را با روایت مطلوب خود به تماشاگران ارائه میکنند. یکی از این فیلمها، «اکسودوس» است. فیلم مذکور درباره وقایعی که به تشکیل اسرائیل در سال ۱۹۴۸ انجامید، ساخته شد. نام این فیلم، برداشتی از نام یکی از فصلهای کتاب تورات است که مهاجرت بنیاسرائیل به فلسطین را روایت میکند.
بسیاری از فیلمهای هالیوود، پلیدی اقوام دیگر در آسیای غربی، از قدیم تا جدید را توصیف و حتی آنها را تحقیر یا تمسخر میکند. از نگاه هالیوود، مسلمانان در صدر اقوامی هستند که اسرائیل را تهدید میکنند. جک شاهین، یک استاد مصری ـ آمریکایی، صدها فیلم در این حوزه را در دو کتاب، به طور مفصل معرفی کرده است. او نشان میدهد هالیوود از مسلمانان، همان ذهنیتی را ساخته که امروز در افکار سیاستمداران، نژادپرستان و حتی بسیاری از مردم عادی غرب شاهد هستیم. ترامپ و طرفداران او، نمونه بارز مغزشویی به سبک هالیوود هستند.
برخی از فیلمهای هالیوود به توصیف ایران میپردازند. با وجود اینکه رژیم شاه، دوست و متحد اسرائیل بود، هالیوود از همان زمان، ایرانیان را به شکلی تحقیر آمیز نشان داده است. برای مثال، فیلم ۳۰۰ اسپارتی که در سال ۱۹۶۲.م (۱۳۴۱ ه.ش) ساخته شده، همان داستان فیلم معروف ۳۰۰ تولید سال ۲۰۰۶ است. درحالیکه در کتاب مقدس یهودیان، از پادشاهان هخامنشی با احترام یاد شده، در هر دو فیلم حاضر، خشایارشا، پادشاهی کینهجو، سفاک و مخالف تمدن است.
بر اساس عهد عتیق، بیشتر یهودیان آزاد شده از اسارت بابل، زندگی در ایران باستان را بر مهاجرت به فلسطین ترجیح دادند. حتی استر نیز که دختری یهودی بود، ملکه ایران شد. با این حال، کینهجویی هالیوود از ایران، ریشههایی صیهونیستی و نژاد پرستانه دارد. رسانههای ما باید تفاوت نگاه صهیونیستی و نگاه مذهبی به داستانهای تورات را با تحلیلی انتقادی به تماشاگران آموزش دهند و بر اساس شواهد و مدارک معتبر، تاریخنگاری صهیونیستی و انواع تحریفهای آن در سینما را روشن کنند.
از سوی دیگر، بسیاری از فیلمهای هالیوود تلاش دارند سربازان اسرائیل و مأموران موساد را قهرمان نشان دهند و آنها را بالاتر و تواناتر از مأموران مشابه در هر کشوری توصیف کنند. برای مثال، فیلمهایی که ماجرای گروگانگیری در المپیک مونیخ سال ۱۹۷۲ را روایت میکنند، مأموران آلمانی را افسرانی بیعرضه و مأموران اسراییلی را قهرمانانی با اراده معرفی میکنند.
چندین فیلم هیجانانگیز دیگر نیز پیرامون قهرمانسازی از ماجرای حمله کماندوهای اسرائیلی به فرودگاه انتبه در اوگاندا است. در این فیلمها، کماندوهای اسرائیلی برای نجات گروگانهای خودشان در ۱۹۷۶ دست به عملیاتی میزنند. این فیلمها از همان سالها تا ۲ سال پیش ساخته شدهاند و مرگ فرمانده عملیات یعنی برادر بزرگتر نتانیاهو در آن عملیات را به شکلی «قهرمانانه» توصیف میکنند. کارکرد اصلی این نوع فیلمها، تبلیغ برای محق نشان دادن اسرائیل در هر نوع عملیات نظامی و روحیه دادن به صهیونیستهاست.
اما چرا در اول گفتیم «تقریبا» هیچ فیلم انتقادی ساخته نشده است؟ چون در تعداد کمی از فیلمها، تضاد منافع بین خود صهیونیستها به چشم میخورد و فیلم باید در نهایت، طرف کسی را بگیرد که خدمات بیشتری به اهداف اسراییل میکند.
نمونه چنین فیلمی، «مونیخ» اثر استیون اسپیلبرگ است که پس از قهرمانپروری از موساد در انتقام از ماجرای المپیک مونیخ و ترور فلسطینیهای ساکن اروپا، در انتها به این نتیجه میرسد که این کارها مشکل را حل نمیکند؛ زیرا فلسطینیها نیز به عملیات موساد پاسخ میدهند و خونهای بیشتری از «آدمهای خوب» فیلم ریخته میشود.
رسا ـ ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.
خبرنگار: محمدحسین کتابی
/882/گ404/ف