علمای قدیم مسؤولیتی جز درس و منبر نداشتند/ امروز روحانیت در متن جامعه است
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، مهمان این هفته برنامه «دستخط» از علمای شناخته شده قم بود؛ کسی که پدرش، یادگاران فراوانی در حوزههای علمیه و همچنین عرصههای سیاسی از خود به جا گذاشت و خودش نیز مسیر پدر را ادامه داد.
نظرات ویژه او درباره مسائل مختلف به صورت خاص مورد توجه قرار میگیرد. او که متولد ۱۳۴۱ و به نوعی دست راست پدر در دورانهای مختلف و همراه پدر در دوران تبعید قبل از انقلاب اسلامی بود، بعد از انقلاب اسلامی هم در عرصههای مختلف تاکنون حضور داشته و نظراتش به خصوص در حوزههای فرهنگی و دینی و علمی و حوزوی نظر خیلیها را جلب کرده است.
متن کامل گفتوشنود برنامه «دستخط» با آیت الله فاضل لنکرانی را بخوانید:
*سلام عرض میکنم و خیلی خوش آمدید.
علیکم السلام و رحمت الله. بنده هم تشکر میکنم از این که لطف کردید این جلسه را تشکیل دادید و قبلاً هم شهادت موسس مذهب حقه جعفری و شیعه اثنی عشری، امام صادق (ع) را خدمت همه مسلمانان و شیعیان و بینندگان محترم تسلیت عرض میکنم.
*آیا ما توانستیم و به خصوص حوزههای ما، به زبان مردم و عامه بگوییم امام جعفر صادق (ع) چه کرد؟
اصلاً خود حوزههای علمیه محصول تلاشهای ائمه معصومین (ع) و بهخصوص امام باقر و امام صادق (ع) است. اگر امامت نبود، ما از فقه بهرهای نداشتیم، چون از زمان صدر اسلام و زمان پیامبر (ص) و بعد از زمان امیرالمومنین (ع)، امام حسن مجتبی، دورانشان دورانی نبود که بتوانند ابعاد فقه را مطرح کنند. زراره یکی از اصحاب درجه اول امام باقر (ع) است. یک زمانی مسألهای از مسائل حج را از امام باقر (ع) سوال کرد و حضرت پاسخ دادند. بعد به حضرت عرض کرد، من 40 سال است مسائل حج را از شما سوال میکنم و هنوز تمام نشده است. یک خانهای که کعبهای دارد و سعی صفا و مروهای و عرفات و یک منا دارد، چه میزان مسائل دارد؟ حضرت به زراره فرمودند چه توقعی داری! خانهای که دو هزار سال قبل از خلقت آدم محل طواف ملائکه الهی بود، میخواهی با 40 سال مسائل آن را تمام کنی؟!
همین امسال کرونا ایجاد شده است. آیا این مخل به استطاعت مردم هست یا نیست؛ این را چه کسی باید مشخص کند؟ باید فقیه مشخص کند. من میخواهم عرض کنم اینها محصول روایاتی است که ائمه ما بیان کردهاند، یعنی از ائمه بیان شده است و ائمه مراقبت کردهاند این روایات همینطور باقی بماند، منظم و مدون شود. اصحابشان بنویسند تا اینکه امروز به دست ما رسیده است. یکی از ممیزات فقه شیعه و مکتب شیعه این است که ائمه ما مراقبت بر این میکردند کلمات آنها درست و محفوظ بماند تا به نسل امروز رسیده است.
*خیلی مقدمه خوبی بود؛ استفاده کردیم. امروز وضعیت حوزههای ما را چطور میبینید؟
اگر بخواهیم قضاوت منصفانه داشته باشیم حوزه بعد از انقلاب قابل مقایسه با حوزه قبل از انقلاب نیست. از چه نظر قابل مقایسه نیست؟ از این نظر که دامنه علوم در این حوزه بسیار توسعه یافته است. قبل از انقلاب اگر یک یا دو جلسه درس تفسیر در حوزه داشتیم که از یکی دو جلسه فراتر نمیرفت، اما الان بیش از 50 جلسه تفسیر و شاید بیشتر داشته باشیم. ما در قبل از انقلاب مراکز تحقیقی در حوزه نداشتیم، مراکز پژوهشی در حوزه نداشتیم؛ پژوهشها همه شخصی بود، پژوهشهای گروهی نبود. الان روزی نیست مسائل جدید فقهی به حوزه عرضه نشود. از ناحیه پزشکان، از ناحیه امنیت، از ناحیه فقه اجتماعی، از ناحیه فقه حکومتی، فقه سیاسی و غیره مسألهای نیست که به حوزه ارجاع داده شده باشد و از حوزه مطالبه شده باشد و حوزه پاسخ نداده باشد. الان از مرحوم والد ما کتابی درباره احکام پزشکان است که بیش از هزار مسأله پزشکی است که موضوعات آن در دو سه دهه اخیر درست شده است، تمام اینها جواب داده شده است. یک مطلب را نمیتوانم بگذرم و این که در مباحث اجتهادی، آن هم نه همه موارد، اما بخشی از بدنه حوزه، حوصله اجتهادی که علمای قدیم داشتند، ندارند.
*اینکه حوصلهاش را ندارند یعنی چه؟ یعنی علم این را ندارند یا وقت ندارند؟
نمیتوانند وقت بگذارند. گرفتاریها در زمان قدیم، خیلی کمتر از حالا بود. در زمان قدیم روحانیت یک مسئولیت درس، امامت جماعت و یک منبر و تبلیغ داشت. امروز روحانیت ما در متن جامعه است؛ فرض کنید یک مُلایی که ممکن است به اجتهاد رسیده باشد، آنقدر خودش را موظف میداند در حرکتهای اجتماعی همراه مردم باشد، در حرکتهای سیاسی به اعتقادی که دارد، نه به کار دستوری، در صحنههای سیاسی حضور داشته باشد... با این همه توسعه مسائل، مجال برای این که کسی بنشیند تحقیقات عمیقی که قبلاً انجام میشد را انجام دهد، کمتر است. نمیخواهم بگویم نیست؛ الان در مرکز فقهی قویتر از گذشته داریم و کار میکنند، اما بدنه عمومی حوزه قدری این جهت کمرنگ شده است.
در حوزه بیش از 300 درس خارج داریم. درسهای خارج قبل، استاد وقت میگذاشت، مثلا خود امام رضوان الله تعالی علیه که از مبرزترین اساتید درس خارج بودند، شاگردانی که درس اینجا مینوشتند غروب به منزل ایشان میبردند و با امام ملاحظه میکردند کجا درست است، کجا باید کم شود، کجا باید زیاد شود اما الان اینها کمرنگ شده است.
مثلا من درباره بحث تلقیح مصنوعی یک کار تحقیقی 20 سال پیش کردم و تا الان چند بار چاپ شده است. یک محققی از سوئیس سال گذشته پیش من آمد. گفت درباره این موضوع با کلیسا ارتباط گرفتم، با مراکز دیگر دینی ارتباط پیدا کردم، الازهر مصر و حتی نجف رفتم. این تحقیقی را که شما به عنوان فقه شیعه ارائه دادید، هیچ جایی ندیدم! در بحثهای قرآنی همینطور؛ الان آیت اللهالعظمی جوادی آملی تفسیر گستردهای که ارائه میدهند محصول بعد از انقلاب است. درباره مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) که حتماً یکی از سوالات شما شاید همین باشد...
*بله، یکی از برکات پدر بزرگوار شما همین تاسیس مرکز فقهی بوده؛ چند سال است؟
از 1376 تاکنون.
*شاید شما در این فرصت کم نمیتوانید همه چیز این مرکز را بیان کنید اما به اجمال میتوانید بیان کنید چه کارهایی در این حوزه انجام شده است.
بله. در سال 76 این مرکز تاسیس شد. این یک تحولی در درون حوزه بود. یک حوزه قوی و غنیتر در درون حوزه شکل گرفت. ما در بعد آموزش، پژوهش در فقه و تفسیر و امامت کار کردیم. در بعد آموزش میتوانم بگویم بیش از 50 مجتهد تربیت کردهایم. به معنای واقعی واقعی مجتهد هستند. حالا ممکن است بینندگان سوال کنند مجتهد به چه درد ما میخورد؟ آقایی یک زمانی گفته بود 700 رساله نوشته شده به چه درد ما میخورد؟ اولاً دروغ است و اگر ایشان 70 رساله را نشان من داد من به ایشان جایزه میدهم، ولی این ناشی از این است که ارزش اجتهاد را نمیدانیم. برادر بزرگوار! برای مرجعیت نیست. وقتی کسی مجتهد میشود با اجتهاد و فقاهت است که میتوانیم تمام نهادهای اجتماعی را ملزم کنیم در مسیر صحیح خودشان حرکت کنند.
رهبری معظم انقلاب، یک فتوای تاریخی درباره حرمت تولید سلاحهای کشتار جمعی دادند. فتوا را ایشان دادند، ولی کار علمی را باید چه کسی انجام دهد؟ مبانی این فتوا را چه کسانی باید استخراج کنند؟ ما در همین مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) دو سال به صورت مخفیانه کار کردیم، یعنی اجازه ندادیم رسانهای شود...
*در آرامش کامل.
بله. از محققین و صاحبنظران خود مرکز فقهی استفاده کردیم. گاهی مواقع برخی از متخصصیت فن را هم از تهران در موضوع شناسی دعوت میکردیم که مثلا سلاحهای کشتار جمعی را برای ما توضیح بدهید. بعد از دو سال 6-5 مقاله جاندار توانستیم دربیاوریم که یکی مقاله خود من بود. یک زمانی آقای صالحی که رئیس انرژی اتمی بودند از من دعوت کردند که در تهران سخنرانی کنم. آقای سلطانیه که یک زمانی در آژانس نماینده ایران بود، پای صحبت من نشسته بود و من ده درصد از مقاله را زمان داشتم بیان کنم. صحبت من تمام شد گفت:ای کاش من این مطالب را آن زمانی که در آژانس بینالمللی نماینده ایران بودم، اینها را داشتم و دست پری داشتم. من هم گفتم این اشکال به ما نیست بلکه اشکال به شما است که از ما این مسائل را مطالبه نمیکنید.
یکی از کاردینالهای مسیحیت از آمریکا به ایران دعوت شده بود. این فرد با دفتر ما و مرکز فقهی تماس گرفت که میخواهم فلانی را ملاقات کنم. به قم آمد و گفت این ترجمهای که برای ما فرستادید خیلی مهم بود. قبل از شروع بحث بیان کردم چرا دشمن تمام نشانههای خودش را به شیعه، فقط فقه شیعه قرار داده است، به اسلام فقط فقه اسلام قرار داده است؟ الان هم متاسفانه در همین داخل کشور ما برخی از خودیهای ما چون قدرت حل برخی از شبهات و اشکالات را در صحنه بینالملل نداشتهاند، براحتی میگویند باید این احکام را جمع کنیم و احکام دیگری بیاوریم و این درد بسیار بزرگی است.
ما میگوییم شما قدرت نداشتید شبهه را حل کنید به اهل آن مراجعه کنید. اینکه دیه زن نصف دیه مرد و شهادت زن و حجاب زن و اینها مطرح میشود، اینها تماما بیانهای دقیق قابل قبول عقلا را دارد. منتهی این بیانها برای مردم به درستی ذکر نشده است. خود زنها هم خبر ندارند و اگر زنها این بیانها را کامل متوجه شوند کاملاً میپذیرند. عدالت باید اجرا شود اما یکسری امور است که از مخزن عدالت خارج است. مثلاً الان من اینجا نشستم و شما آنجا نشسته اید؛ اینکه بگویم شما عدالت را رعایت نکردهاید و باید من آنجا بنشینم. اگر من آنجا بنشینم و شما هم اینجا بنشینید باز همین اشکال وجود دارد. این یک مسألهای است که بر اساس نظم و حکمت و هدف دیگری است. شما در خانه خودتان یک قسمتی را اتاق خواب قرار میدهید. اگر به عنوان مهندس از شما بپرسند شما عدالت را رعایت میکنید؟ میگویید خیر؛ من نیازهای خود را برطرف میکنم. میبینم نیاز من چیست. الان این جریمههایی که راهنمایی و رانندگی میکند، آیا میتوانیم بگوییم بر اساس عدالت انجام میدهند که اگر از چراغ قرمز گذشتید این میزان و اگر فلان تخلف را انجام دادید، این میزان است و با هم مقایسه کنیم و بگوییم عدالت رعایت نشده است. نه، این قانون است. بحث مفصلی دارد. به برخی که منکر شدند مکرر پیغام دادیم که بیایید حرف بزنیم و حاضر به صحبت کردن نیستند.
*جواب هم نمیدهند؟
نخیر. جوابی ندارند بدهند و فقط یک ادعای عامهپسند است. اگر به انسان بگویند آزاد هستید و این مسأله حجاب حق شهروندی شماست و شما میخواهید داشته باشید یا نداشته باشید، پیداست تمام زنان طرفدار او میشوند اما آن شارعی که ما را خلق کرده که «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»، یعنی خدا را بشناسیم؛ ما در این دنیا آورده که دار مقر نیست، دنیا دار عبور است و میخواهد ما را به تکاملی برساند. او یکسری احکامی برای ما قرار داده است. نماز صبح را چرا دو رکعت بخوانیم؟ میخواهم امروز حال بیشتری دارم 5 رکعت بخوانم! اینکه نمیشود. شارع گفته من این میزان گفتم و حق ندارید یک کلمه کمتر و یک کلمه زیادتر کنید. میخواهم بگویم اینها جواب دارد. فقه شیعه میگوید تمام احکام بر اساس مصالح و مفاسد است؛ یعنی ملاک دارد. خدای تبارک و تعالی همین طوری نگفته این حرام است و آن واجب است و دلبخواهی نبوده است.
بسیاری از قانونهای مدنی برخی کشورهای اروپایی از فقه ما متخذ است. حتی فقهی که حق حیوانات را مطرح کرده است. من اینجا بیان کنم مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) از اولین محصولاتش این بود که 8 جلد دائرهالمعارف فقه کودک را مطرح کرده است. یک سال قبل از ولادت که پدر و مادر چه وظایفی دارند، او را بررسی کردهایم تا وقت بلوغ!
یکی از آثار اجتهاد تشخیص بدعتها، انحرافها است. تنها کسی که میتواند تشخیص بدهد فلان کار بدعت است یا خیر، فقیه است. این پدری که با قساوت قلب دختر خودش را به قتل رسانده، همه را جریحهدار کرد، یعنی انسان نمیتواند این خبر را بشنود و اشکش جاری نشود، انگشت اشکال را به سمت این میآورند که فقیه گفته پدر اگر فرزند را بکشد، قصاص نمیشود. بله، فقه گفته است، ولی کنار این چند مطلب دیگر هم داریم. فقیه اگر دید کسی از حکمی از احکام اسلام سوءاستفاده میکند، میتواند دستور مجازات او را بدهد. ولی فقیه میتواند بگوید نمیتوان قصاص کرد، ولی به عنوان اینکه فتنهای را انجام داد و از این حکم خدا سوءاستفاده کرد... یعنی اساسا سوءاستفاده از حکم خدا مسألهای است که فقیه باید نظارت کند ولو حکم مسلم روشن باشد.
این مسأله را بیان کنم امام (ره) هم بر این تاکید داشتند. تنها شخصی که میتواند جلوی استبداد، بی عدالتی و ظلم را بگیرد، فقیه است. این خاطره را بیان کنم که اسناد آن هم در مرکز فقهی موجود است. 15-10 نفر از مسکو به ملاقات من در مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) در قم آمده بودند. پیرمردانی در این جمع بودند. مسئول آنها میگفت تقریباً اینها اتاق فکر پوتین هستند. آنها گفتند ما تمام حکومتها را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم قوی ترین، مطمئن ترین و منطقی ترین حکومت، حکومتی است که فقیه در راس آن باشد. فقیه در راس این مملکت است که امروز این اقتدار وجود دارد و نفتکشهای ما این همه راه را طی میکنند و به ونزوئلا میروند.
*بیخ گوش آمریکا، تهدید هم میشوند.
بله.
*اما یک جملهای هم دارید، این نگرانی که ابراز کردید، نشان میدهید کلیشههایی وجود دارد که باید به آن توجه کرد. اینکه اگر بخواهیم با این سبک و سیاق جلو برویم از تربیت مجتهد خبری نخواهد بود! این مطلب را کسی میگوید که به گفته خودتان در مرکز فقهی 50 مجتهد تربیت کردید. چطور این صحبت را بیان کردید؟ یعنی این مسأله را هشدار میدهید.
ببنید، مرکز فقهی هدف از تاسیس مرکز فقهی این بود که مجتهد آشنا به زمان تربیت کنیم. هدف اصلی مرحوم والد ما این بود. در مرکز فقهی ما اولین بار قویترین کتاب درباره مسأله تغییر جنسیت مطرح شده است. این کتاب چاپ شد و از کشورهای خارجی آمدند.
*این مطالب رسانهای میشود؟
نه. متاسفانه اگر رسانهای هم شده محدود است و مردم خبر ندارند.
*خیلی مهم است.
درباره تغییر جنسیت، درباره تلقیح مصنوعی ... در خصوص تلقیح مصنوعی این مطلب را بیان کنم که مسئولین هم بشنوند، ما کار علمیاش را انجام دادیم و خود من هم این نظر را دارم که بسیاری از راهکارهایی که امروز مراکزی که در کشور انجام میدهند مشروع نیست. مرحوم والد ما هم این نظر را داشت ولی با قطع نظر از این، یک زمانی کنگرهای در جهرم برای تلقیح مصنوعی برگزار میشد پیغام دادم و گفتم این روشی که الان ادامه میدهید 50 سال آینده یک نسلی را در کشور خواهید داشت که نه پدر آن مشخص است و نه مادر او و نه برادر و خواهر آنها! میادا مانند موضوعی که در باب کنترل جمعیت مطرح است... واقعاً باید در اینجا قدردان رهبری معظم باشیم که فریاد زدند که این اشتباه شده و جلوی این را بگیرید. سالها بود که مرکز فقهی ما با کمیسیونهای مجلس کار کرد که ابتدا هم قبول نمیکردند که اینها حرفهای خود را با مسئولین وزارت بهداشت بیان کنند که این برخلاف اسلام است. این کنترل جمعیتی که از غرب وارد کشور شده و مردم را وادار میکنید هر خانهای یک بچه داشته باشد یا نداشته باشد، برخلاف اسلام است. این میتواند با فقاهت، بدون هیچ تعصبی، حقوق عادلانه اینها را تبیین کند. فقه بسیار مهم است. در مرکز فقهی بخش کلامی داشتیم و داریم. در بخش کلامی قویترین کارها درباره سلفیه را انجام دادیم.
*چند سال پیش؟
همین 5 یا 6 سال پیش در بحران داعش! قبل از این سلفیه را خود سنیها یا رسانهها طوری معرفی میکردند که بسیار ناقص و غیردقیق بود.
علمای افغانستان پیش من آمدند و گفتند مسائل اعتقادی در افغانستان در معرض خطر و هجمه دشمن قرار گرفته است. گفتم مشکلی ندارد، من اینجا 20 نفر از طلاب افغانی درجه یک که ملا هستند، دورههای آموزشی در مرکز میگذاریم تا در افغانستان بروند. اینها برگشتند و چقدر منشا اثر شدند. اصلا یک فقهی به نام فقه مقاومت تولید کردیم. گاهی اوقات میگویند حوزه الان مثل حوزه 40 سال پیش است، 40 سال پیش چیزی به نام «فقه امنیت» داشتیم؟ فقه مقاومت داشتیم؟ فقه کودک داشتیم؟ فقه زنان داشتیم؟ چرا همین طور بی انصافی میکنید و حوزه را در هجمه قرار میدهید؟ متاسفانه هجمه اینها از رسانه پخش میشود اما ما برای پاسخ جایی را نداریم، دعوت نمیشویم که درباره این مسائل دفاع کنید.
*آن نگرانی با همه این مسائلی که بیان میکنید برای چه بود؟
این نگرانی از این جهت است که وضع معیشتی طلاب قبل از انقلاب خیلی بهتر بود.
*جدی میفرمایید؟
یک طلبه مثل من با یکسوم حقوقی که ماهانه میگرفتیم میتوانستیم اجاره خانه بدهیم. اما الان یک حقوقی که طلبه میگیرد، دو برابر را روی این حقوق بگذارد نمیتواند اجاره خانه خود را بدهد! وضع معیشتی 80 و بلکه بیش از 80 درصد طلاب از خط فقر بسیار پائینتر است. 15-10 درصدی که شغل دولتی دارند، زندگی مرفهی دارند و مردم اینها را میبینند و همه را به یک چوب میرانند. من این خاطره را برای شما بیان کنم که واقعاً باید برای آن گریه کرد.
من 3 یا 4 ماه پیش از یکی از خیابانهای قم عبور میکردم، دیدم ماشینی یکی از اساتید برجسته حوزه بودند، 8-7 بچه در ماشین ایشان نشسته اند و من او را میشناختم و میدانستم این تعداد فرزند ندارد. بعداً خواستمش و گفتم شما نبودید؟ گفت خودم هستم و سرش را پائین انداخت و گفت زندگی من تامین نمیشود. من با برخی مدارس صحبت کردم و ظهر سرویس بچهها میشوم. استاد درجه یک حوزه است. اینها را مردم بدانند و تنها آن 10 درصد روحانیت را نبینند که زندگی مرفهی دارند. یکی از کارهایی که رایج است نماز و روزه استیجاری که مردم به بیوت مراجع میدهند، چقدر از اساتید را میشناسم که شبها 3-2 ساعت نماز استیجاری میخوانند. حالا یک ساختمانی درست میشود و دو صندلی هم داخل آن گذاشته میشود و دو نفر هم تبلیغ میکنند در حالی که هیچ مجلل نیست و هیچ عنوان تشریفاتی ندارد.
*یعنی حوزههای لاکچری ...
این تهمتی است که زدهاند. آن هم که قدر متیقن است، یکی است و آن هم به قیاس سایر مدارس، ممکن است مقداری جلوتر است ولی آن هم لاکچری نیست.
*در قضیه بانک که مردم مبتلا به هستند، پول را در بانک میگذارند و مبلغی دریافت میکنند و زندگی میگذرانند. خیلی صحبتها میشود که برای مردم نگران کننده است. برخی میگویند این رباست؛ برخی میگویند این نیست. حوزه در این خصوص به چه جمعبندی رسیده است؟
من در سال 89 در یک برنامه زنده تلویزیونی «این شبها» پاسخ مفصلی به این مسأله دادم. اولاً باید بیان کنم اگر بانکها روی ضوابطی که شورای محترم نگهبان در زمان امام (ره) و با تائید ایشان تصویب کردند و الان مورد تائید رهبری و جمعی از مراجع که من اطلاع دارم، عمل کنند، ربا نیست.
منتهی مشکل این است که بانک از مسیر اصلی خود خارج شده است. همان که امروز همه مینالند که بانک به جای بانکداری، بنگاهداری میکند. مشکل در اجرا است و ربطی به حوزهها ندارد. عرض من این است که از نظر تولید نظریه بگویند اینجا را ... حتی درباره موسیقی عرض کنم که گاهی مواقع برخی از هنرمندان به قم میآیند و با آنها جلسه داریم میگویند هنوز بعد از 40-30 سال مسأله موسیقی را حل نکردهاید! مسأله موسیقی حل شده است! یعنی مرز حلال و حرام آن کاملاً تبیین شده است. این مشکل در اجراست که در اجرا این مرزها را رعایت کنید یا نکنید. این ربطی به حوزه ندارد.
*نقش بیوت مراجع در برخی مسائلی که مردم استفتاء و سوال میکنند، چون شبهاتی در جامعه مطرح میشود، الان هم فضای مجازی آمده اگر با فرزند فلانی ارتباط داشته باشید، میتوانید استفتاء بگیرید و مشکل را حل کنید. این را چطور میبینید؟
استفتاء مراحلی دارد. سوال در دفتر میآید و ثبت میشود. سوال در بخش استفتاء میرود و آن بخش بر طبق اطلاعاتی که از مبانی مرجع تقلید دارند، مینویسند. زمان مرحوم والد ما اینطور بود. اینکه میگویند این سوال و آن سوال شده و این هم جواب بر مبنای خودتان است، اگر تائید میکردند مهر خورده میشد و اگر تائید نمیکردند مهر خورده نمیشد. به هیچ وجه اینچنین نیست. الان که مسأله استفتائات و اینها زیادتر و دقیقتر و تشکیلاتیتر شده است اما مرحوم والد ما میگفتند گاهی مواقع جواب برای آقای بروجردی جواب مسأله روشن بود. به هیئت استفتاء میفرمودند صبر و تحمل کنید. ما میخواهیم حکم خدا را بنویسیم. میگفتند بحث کردیم و روشن است و بنویسیم، ایشان میگفتند خیر. هفته دیگر هم مینوشتند ایشان فرمود بارها این را پست میکردند و میفرمود از صندوق پست بردارید که یک کلمه کم نوشتم!
اینقدر حساسیت وجود دارد. مگر جایی است که بگوئیم مرجع همین طور بنویسد؟ بچه بگوید و بنویسد؟ در این 40 سال بیوت مراجع مخصوصاً فرزندان مراجع خیلی مورد هجمه برخی رسانهها بودند.
مرحوم والد ما در شب عید فطر با آن بیماری که داشت 6-5 ساعت دفتر مینشست، مستندات خدمت ایشان آورده میشد. بعداً ایشان اظهارنظر میکرد حتی وقتی نظر ایشان معلوم بود، حق نداشتیم تا ایشان نگوید که اعلام کنید، اعلام کنیم. حتی گاهی اوقات یک زمانی جلسه تمام میشد و میفرمودند برای من ثابت شده فردا اول ماه است. من عرض کردم حالا تا سحر هم صبر کنیم بلکه ان شاالله بزرگان دیگر در راس آنها رهبری، همین نظر را داشته باشند و وحدتی ایجاد شود. میخواهم بگویم این تلاش را میکردیم. به من سحر زنگ زدند که برای من ثابت است و آنهایی که نظر من را میخواهند من شرعاً نمیتوانم کتمان کنم. میگفتیم چشم، اعلام میکنیم.
*وضعیت فرهنگی کشور و قم را به عنوان مرکزیت جایی که علما هستند و شهر مذهبی است، چطور میبینید؟
متاسفانه باید بگوئیم وضعیت فرهنگی کشور خوب نیست. ما ظاهر دین را بیان کردهایم و حتی گفتیم چقدر دین توسعه دارد و خیلیها اطلاع پیدا کردهاند، ولی باورهای مردم قوی نشده است. البته منظور از مردم، این است که بخشی از رویشهای انقلاب داریم که باورهای اینها خیلی عمیق است و در این تردیدی نیست. رسانه باید یک سیاستی پیدا کند که باورهای مردم را تقویت کنیم. ظواهر الان بر باورهای باطنی غلبه دارد. ما هر مناسبتی درباره هر امامی تلویزیون و رسانه ملی ما صحبت میکند که این امام که بود و چه شد. هیئات و دستهجات و مراسم سرور پخش میشود ولی چقدر باور مردم را کار کردهایم؟
وقتی باور نباشد اختلاسها ایجاد میشود. از این آدمی که اختلاس میکند بپرسیم این کار شما حرام است میگوید بله حرام است، اما انجام میدهد چون باور به قیامت ندارد، باور به این ندارد که روزی باید پاسخ دهد. اگر این باور قوی شد، آن کارگر شهرداری میشود که اگر دو کیلو طلا در خیابان هم پیدا کند، حاضر نیست برای زندگی خود بردارد و تحویل میدهد. من گلایه از روحانیونی کنم که از صداوسیما خواب برای مردم مطرح میکنند. گلایه کنم از روحانیون یا مداحهایی که کرامتهایی که اکثر آنها دروغ است، برای مردم مطرح میکنند. من گلایه کنم از صداوسیما که مجری محترم به آن روحانی میگوید یک هدیهای امروز به مردم ما بدهید. ایشان میگوید از فردا این ذکرها را در این ساعات بگوئید!
آقای محترم! این ذکر در اسلام امری است که شخصی و برای سلوک شخصی افراد است. کاری کنید که باور مخاطب را بالا ببرید. ما این کار را کردهایم و اینکه میگویم "روحانی"، منظور خودم هستم و من مستثنی نیستم ولی وقتی میخواهیم آسیبشناسی کنیم باید باورهای مردم را قوی کنیم. در مباحث قرآنی به جامعه بگوئید این آیه قرآن را کدام یک از ما در خانه عمل کردیم. زندگیهای ما چقدر اسلامی است؟ حتی ما انقلابیها. نحوه برخورد با همسر، نحوه برخورد با فرزند، نحوه برخورد با فامیل، نحوه غذاخوردن، نحوه استراحت و نحوه ماندن در خانه و نحوه بیرون از خانه و غیره را کار کردهایم؟!
*نمی خواهم از رسانه دفاع کنم ولی رسانه در این 40 سال به اندازه خود تلاش در این زمینه کرده و فضا را فراهم کرده است. وقتی مقایسه میکنید.
این نمود نداشته است.
*درست است اما مهم همین ارتباط است. شما مطالبی را بیان میکنید که خبر نداریم در حوزه اتفاق افتاده است. خیلی از اتفاقات را نمیدانیم. باید بدانیم این ضعف کجاست که پل ارتباطی تقویت شود و بتوانیم فضلا و علما را بیاوریم تا راهی که بیان میکنید برای مردم بگویند و درست جا بیفتد.
بله؛ این درست است. رسانه بسیار کار میکند. یک زمانی یک کسی به من میگفت وضعیت مردم قبل از انقلاب وضعیت دینی بهتر بود. گفتم 100 درصد اشتباه میکنید. اگر این رسانه ملی با این شبکهها همین مقدار درباره اسلام نگفته بود الان چه وضعیتی داشتیم؟
*مهمترین دغدغه حاج آقای فاضل لنکرانی الان چیست؟ دغدغهای که برای جامعه، حوزه، انقلاب و کشور دارید.
مهمترین دغدغه من، نمیدانم دغدغه بگوییم یا آرزو بگوئیم، ما به برکت انقلاب یک اتصال قوی با امامت پیدا کردیم. از قدیم در هیئات میگفتند «کل الخیر فی باب الحسین» این را به نحو کلی تر میگوئیم همه خیرات، همه ارزشها، همه آرزوها در امامت است. یکی از علمای الازهر به مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) آمده بود و چند قضیه را بیان کرد و گفت به نظر شما راه حل اینکه مسلمین امروز یک وحدت واقعی پیدا کنند، چیست؟ گفتم بازگشت به امامت؛ همان چیزی که پیغمبر فرمود.
چرا ممکن است امروز بخشی از روشنفکران ما نسبت به ولایت فقیه مسأله داشته باشند؟ چون امامت را قبول ندارند. امامت را نفهمیدهاند. امامت در یک معنای قلبی و معنوی خلاصه میکنند و میگویند چه ربطی به حکومت و سیاست دارد؟
*«شیعه انگلیسی» واژهای است که بسیار بیان شده، رهبری بدان اشاره کردهاند، روی این حساسیتها ایجاد شده و در این مورد میخواهید صحبت کنید؟
هشدار و تنبه بسیار بسیار به جایی بود که رهبری داد؛ نظیر آن چه امام در اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی مطرح کردند. یکی از شاخصهای مهمش، مسأله جدایی دین از سیاست است، یعنی شیعهای که بگوید اسلام سیاست ندارد، شیعهای که بگوید ما چه ربطی به سیاست داریم، هر کسی میخواهد رئیس شود فرقی ندارد، مغول، محمدرضاشاه، سلمان باشد، فرقی ندارد. منطق شیعه این نیست. حالا چرا به این شیعه انگلیسی میگویند؟ برای این که انگلیس دنبال این است. انگلیسی که مذهب بابیت، بهائیت، وهابیت را ایجاد کرد. باز دومین شاخصه این است که ائمه سیاستی برای شیعه ترسیم کردند که به نام سیاست تقیه. تقیه امری است که روی مبنای عقل است، نه اینکه دورویی کنیم. برخی تقیه را به دورویی و نفاق تشبیه میکنند. بسیاری از پدرها در حرکت و مواضعی که با بچهها یا خانواده دارند تقیه میکنند. تقیه یک سیاست راهبردی طولانی مدت تا آخر و زمان ظهور است. چه کسی این سیاست را پایهگذاری کرده است؟ خود ائمه! شیعه انگلیسی میگوید زمان تقیه گذشته است! من که میگویم با برخی از اینها کامل این بحث را کردهام و میگویند معنا ندارد تقیه کنیم. حالا که شبکه ماهوارهای داریم چرا باید تقیه کنیم؟ نمیفهمند تقیه به چه معنی است.
امام هفته وحدت درست کرده و کسی که در لندن نشسته هفته برائت درست میکند! شیعه میگوید مقدسات مذاهب دیگر را اهانت نکنید، آنها میگویند اهانت کنید و ترویج هم میکنند و پول میدهند؛ این شیعه انگلیسی میشود. یعنی من میخواهم بیان کنم بحث تعصب نیست. شیعهای که میگوید سیاست تقیه را قبول نداریم، یعنی ائمه (ع) ما را قبول ندارد.
شاخص سوم این است که شیعه واقعی و شیعه اثنی عشری واقعی کسی است که میگوید شما نباید تحاکم به طاغوت کنی! تحاکم به طاغوت یعنی دو مسلمان با هم اختلاف کردند، نزد یک کافر نروند و بگویند شما بین ما قضاوت کن و این در فقه ما ریشه قرآنی دارد. عمر بن هنزله نزد امام ضادق آمد و گفت دو نفر اصحاب شما در مسأله ارث و دین با هم اختلاف کردهاند و نزد سلطان وقت رفتند که در آن زمان امام صادق (ع) بوده است که اسم او اسلامی بود ولی سلطان جور بود. امام ابتدا فرمود مگر شما قرآن نخواندید که قران تحاکم به طاغوت را نهی میکند و حرام میداند. حتی اگر به نفع شما به حق حکم کرد. شیعه انگلیسی میگوید فرقی نمیکند، کسی که قضاوت میکند کافر باشد یا غیرکافر باشد.
شاخص چهارم را بسیار تاکید دارم. شیعه انگلیسی میگوید اگر اسرائیل در یک نقطهای 70 – 80 سال پیش غصب کرده، غارت و چپاول کرده، قتل کرده، به شما چه ربطی دارد؟ مردم فلسطین خواستند با آن مقابله کنند و نخواستند هم نکنند، ولی شیعه واقعی میگوید اگر جایی اسلام در خطر بود، ولو شما در نقطه دیگری از دنیا هستید اگر میتوانید باید مقابله کنید. شیعه انگلیسی یعنی شیعهای که جهاد دین را قیچی کند. نمیدانم این خبر را دارید یا خیر که در زمان مرحوم والد ما یکی از نمایندگان ایشان از کویت به ایشان گفت، آمریکاییها در کویت قرآنی چاپ کردهاند که با حذف آیات جهاد و در مدارس توزیع میکنند! خب چرا این کار را میکنند؟! برای اینکه دست بچههای لبنان نیفتد. دشمن میفهمد خلع سلاح واقعی یعنی اینکه مبانی دینی به دست کسی نرسد. با پیگیری مرحوم والد، این قرآنها را جمع کردند.
*شما متولد 1341 هستید؟
بله.
* زمانی که پدر بزرگوار قم نبودند، بخاطر مبارزات سیاسی ...
بله.
*شب ولادت امام جواد (ع) ...
بله. مرحوم والد ما نقل میکردند از وقتی امام فریاد برای دفاع از اسلام بلند کردند و انقلاب را آغاز کردند، من پشت سر امام بودم و ایمان به حرکت امام داشتم و هرچه گذشت بر ضرورت کار امام واقفتر شدم و تا این لحظه یک لحظه تردیدی در راه امام پیدا نکردم. خلاصه شبی که من بدنیا آمدم ایشان بخاطر مسائلی که در قم پیش آمده بود، به تهران آمده بود و مخفی شده بود، چون ساواک میخواست ایشان را دستگیر کند و آن شب خوابی را میبینند که فرزندشان پسر است و ان شاالله این هم طلبه میشود و اسم او را جواد میگذاریم، چون شب ولادت امام جواد بود.
*ظاهرا شما تنها طلبه خانواده هستید.
بله.
*چند فرزند داشتند؟
ایشان 7 فرزند داشتند که 6 پسر و یک دختر هستند.
*فرزندان دیگر چه کار میکنند؟
سه نفر کاسب هستند و کسب آزاد دارند. یکی وارد طلبگی شد و یکی دو سال طلبگی را خواند اما الان یکی از دکترهای بسیار موفق قم است. یکی هم کسب و کار اجتماعی و کتابفروشی دارد.
*از پدر در خانواده بگویید؛ ایشان مرجع بزرگ شناخته شده و انقلابی بود و قبل انقلاب و در انقلاب و بعد از آن نیز در درس و بحث و کارهای انقلابی بودند، در خانه چطور بودند؟
اولاً پدر ما به والده ما بسیار احترام میگذاشت. من یک زمانی از ایشان سوال کردم علت این مسأله چیست؟ فرمودند مگر شما غفلت کردهاید؟ والده شما از سادات است. هیچگاه ندیدیم نسبت به ایشان بیاحترامی کند. نسبت به بچهها هم کاملاً رفیق بودند. در دوران زندگی با ایشان میدیدیم که هر روز تواضع ایشان بیشتر از روز قبل بود. یک بار ایشان مثلا نگفت من مرجع تقلید هستم و صدها مقلد در داخل و خارج دارم. مقلدین ایشان بسیار زیاد بودند. هم و غم ایشان روی این بود که شهریه طلبهها را مراقبت کنند. اگر مردم وجوهات را فرستادند شهریه طلبهها را بیشتر کنید.
ایشان وقتی از دنیا رفت هیچ چیزی نداشت. اینکه میگویم هیچ چیزی نداشت، آنهایی که با ایشان آشنا بودند این مطلب را به خوبی میدانند. نه این که چیزی داشت و 4-3 سال آخر عمر خود همه را به بچهها داده باشد. در ثبت اسناد قم بروید، ایشان یک جایی را در طول عمر خود نخریده و نفروخته است؛ هیچ چیزی نداشت. پدر مادر ما از تجار فرش قم بود. ایشان تا زمانی که 5 اولاد داشت در دو اتاق با پدر خودش زندگی میکرد. اینجا خاطرات زیاد است و وقت نیست. ایشان 19 ساله بوده که درس آقای بروجردی را رفته و 24 سالگی کتاب درس آقای بروجردی را چاپ کرد که من در یکی از جلساتی که خدمت رهبری مشرف شده بودم، ایشان در کتابخانه خصوصی خودشان بودند و بعد از اندکی بلند شدند و یک کتابی را آوردند. من ابتدا تعجب کردم که چرا ایشان بلند شدند و چه کتابی را میخواهند بیاورند. یک کتابی آوردند و فرمودند این کتاب را ببینید. دیدم ایشان در صفحه اول کتاب با عربی بسیار دقیق نوشتهاند من وقتی وارد قم شدم آقای بروجردی مباحث مربوط به نماز را تمام کرده بود. دنبال مبانی آقای بروجردی بودم و شنیدم آقای فاضل نوشته و چاپ کرده است، از بازار این را به این مبلغ خریداری کردم. ایشان 24 ساله بوده است که این کتاب را چاپ کرده است. آقای بروجردی آن زمان 20 هزار تومان به جد ما میدهد و میگوید این را برای آقامحمد یک خانه بخرید. آقای بروجردی از پدر ما همیشه به عنوان «مجتهد جوان» تعبیر میکرده است. میفرمودند این مجتهد جوان را باید حفظ کرد. 20 هزار تومان آن زمان یک خانه 500-400 متری خوب به افراد میدادند. پدر من میفرمود پدرم آمد و من را صدا زد و گفت این 20 هزار تومان را آقای بروجردی برای شما داده تا خانه بخرید ولی اولاً من نمیخواهم از پیش من بروی و برای من تا آخر عمر باشی. ثانیاً میدانید عیالوار هستم و به این پول نیاز دارم. ایشان اولاد زیادی داشتند و دامادها و عروسها بودند. پدر من بدون هیچ درنگی گفتند آقا هرچه نظر شماست من آن را انجام میدهم. میخواهم بگویم این مرجع تقلید میلیاردها تومان به حساب او میآمد و بسیاری از افراد در بانک ملی، مقلدین ایشان بودند و میگفتند میلیاردها به حساب ایشان میآید و اول ماه هم به تمام طلبهها شهریه داده میشود.
*با شما به لحاظ رفتاری چطور بودند؟ شده بود به شما تشر بزنند؟
من به یاد ندارم و من فرزند ایشان هستم و افتخار شاگردی ایشان را هم دارم. من 15 سال درس خارج ایشان رفتم و خیلی مراقبت به درس دادن من میکرد. چیزهایی که بعد از فوت ایشان مطلع شدم این بود که یک زمانی کتابی را شروع کردم و سن کمی داشتم. این را بیان میکنم برای سال 62 و 63 بود، اصولالفقه مظفر را شروع کردم که کتاب بسیار مشکلی است. یکی از علمای بزرگ قم کسی را نزد پدر من فرستاده بود که به محمدجواد بگوئید نمیتوانید این کتاب را بگوئید و برای چه تدریس میکنید؟ پدر من گفته بود من مطمئنم ایشان میتواند این کتاب را بگوید. به آن آقای بزرگوار بگویید کسی را آنجا بفرستد و ببیند میتواند بگوید یا خیر. بعد آقایی به من گفت پدر شما خودشان چند بار من را فرستاد و گفت سر درس محمدجواد بنشینید و بببینید میتواند بگوید یا خیر. این میزان مراقبت میکرد. در بحثهای فقهی، گاهی مواقع دو ساعت با ایشان بحث میکردم؛ هیچ تحمیلی به من نمیکرد.
*بحث کاملاً جدی
بله. بحثهای فقهی و سیاسی جدی. خاطرات زیادی از بحثها دارم. مسئول وجوهات ما میگفت این یکی دو سال آخر وقتی مقلدین را خدمت ایشان میآوردیم تا وجوهات را تقدیم کنند، بعد آقا میفرمودند این وجوهات را احمد آقا - که مسئول وجوهات آقا بودند و الان هم هستند - در حساب شهریه بگذارند. آن آقا یک مقدار کمی رد مظالم میآورد. به آقای انواری میفرمود این رد مظالم نزد من بماند. یک بار دو بار اتفاق افتاد و آقای انواری نزد من آمد و گفت چرا آقا رد مظالم را نگه میدارند؟ مثلا فقرایی سراغ دارند که میآیند؟ به ایشان عرض کردم، ایشان بیان کردند من رد مظالم را خودم مصرف میکنم. گفتم شما چرا مصرف میکنید؟ فرمود شما میدانید من از مال دنیا هیچ چیزی ندارم! تا قبل از بیماری درس میگفتم و کتاب مینوشتم و صحبت میکردم، حساب کردم یک سال است، نه یک خط کتاب نوشتم و نه درس گفتم. من در صرف سهم امام (عج) شبهه دارم. فرمود حالا سهم او را صرف نمیکنم رد مظالم را به عنوان فقیر مصرف میکرد! اینها مطالبی است که برخی از بزرگان قم گفتند وقتی شنیدیم اشکمان جاری شد. واقعاً هیچ چیزی نداشت و بسیار زاهد بود.
یک روزی در جماران، مرحوم حاج احمد آقای خمینی در جمع خانواده امام و دفتریهای امام به مرحوم والد ما رو کردند و گفتند: بیت امام بعد از امام به شما در مسأله تقلید رجوع کرده است! این مسئولیت سراغ ایشان آمد و ایشان این مطلب را بیان کرد. به برخی از شاگردان بیان کردند، خدا میداند اگر بعداً نمیگفتند در میان شاگردان امام کسی نبود که در حد مرجعیت باشد، من این مسئولیت را نمیپذیرفتم. من این را پذیرفتم که امام از این اشکال هم خالی باشد. خیلی فانی در امام بود.
*چه زمانی ازدواج کردید؟
1368 ازدواج کردم.
*چطور آشنا شدید؟
خانواده ما از بستگان و دخترعموی ماست. خب آشنایی قهری و روشن بود و سبب اصلی ازدواج هم مرحوم والد من بودند. والد من را صدا زدند و به خوبی به یاد دارم به من گفتند برای شما ایشان را در نظر گرفتهایم. شما موافقت میکنید؟ گفتم بله، موافقت میکنم. همسر و خانواده من یک بار مطرح نکردهاند چرا همواره دفتر هستید یا نزد آقا هستید. من یکبار اینها را درست مسافرت نبردم ... خودشان هم میدانند کار دارم.
*چند فرزند دارید؟
من 4 فرزند دارم. 3 پسر و یک دختر دارم.
*ازدواج کردهاند
بله. فرزند اول من مهدی ازدواج کرده و یک فرزند او دارد.
*چه درسی خوانده اند؟
هر سه پسر من الحمدلله کار علمی انجام میدهند. مهدی مهندسی عمران را گرفته است و خیلی برجسته است. علی هم در مهندسی عمران است. البته رضا از سه سال پیش، وارد طلبگی شده است.
*تاکنون شده به شما انتقادی کنند؟
بله. من خودم خواستم قبل از این که دیگران به من انتقاد کنند اگر من اشکالی دارم به من بگوئید.
*بخشی از دوران مبارزاتی پدر را بیان کردید. از چه سالهایی کنار ایشان بودید؟ در دوران تبعید هم بودید؟
بله. ایشان سال 52 تا 55 تبعید شدند. بندرلنگه آن زمان فاقد کولر و پنکه بود. خیلی جای گرم و شرجی بود. 4-3 ماه ایشان انجا بودند 15 کیلو لاغر شدند. بعد یزد آمدند و من هم همراه ایشان رفتم و مادر و بقیه خانواده نیز به یزد آمدند. تا سه سال تبعیدی ایشان تمام شد.
*هم مباحثه آقا مصطفی بودند.
بله. ایشان بهترین رفیق حاج آقا مصطفی و هم مباحثهای ایشان بودند.
*یک موردی بود که امام وقتی به نجف رفتند ایشان هم به نجف رفتند.
بله. چند بار نجف رفتند و خاطراتی هم بیان میکردند. گفتند یک سالی که نجف رفتم، من شب به نجف رسیدم و به منزل امام رفتم و حاج آقا مصطفی آنجا بود و بعد با حاج آقا مصطفی صحبت کردیم و ایشان گفت شما که میدانید آقا خیلی منظم است و رفتند بخوابند و فردا شما آقا را ببینید. ایشان قبول کردند و گفتند 6-5 دقیقه گذشت و دیدیم آقا به اتاقی که من و حاج آقا مصطفی نشستیم میآیند. امام آمدند و فرمودند صدای شما را شنیدم و دلم نیامد تا صبح صبر کنم و آمدم شما را ببینم. امام هم به ایشان بسیار علاقه داشت. این تعبیر که امام به ایشان فرمودند، من به اندازه مصطفی به شما علاقه دارم. بعد که به قم آمدیم و قضیه شهادت حاج آقا مصطفی پیش آمد و پدر ما همان زمان تسلیتی به امام نوشتند و امام در جواب تسلیت مرقوم فرمودند، شما کسی هستید که افاضل شما باید از شما بهره مند شوند.
امام به قم آمدند و جامعه مدرسین قرار بود بیت امام را اداره کند، یعنی با نظر خود امام بود. این مقداری که به یاد دارم. جامعه مدرسین مسئولیتی به پدر ما داده بودند که کارهای فقهی امام و استفتائات را انجام دهید. پدر ما آن زمان شرح تحریر امام را که 28 جلد است و در یزد در ایام تبعید شروع کرده بود ... ایشان در تبعید که بود یک روز درس شروع کرد و ساواک گفت حق ندارید درس بگوئید. یک چند روزی نگران بود چه کاری انجام دهد. من به یاد دارم به من گفت مجمدجواد خدا یک فکری در ذهن من قرار داده و ان شاالله بتوانم موفق شوم. مرحوم آقای وزیری از علمای برجسته یزد کتابخانهای داشت و یک اتاق را در اختیار ایشان قرار داده بود و هر روز ساعت 8 صبح میرفت و 12 ظهر میآمد و این شرح تحریر امام را 4-3 جلد در آن زمان نوشت. آن زمان که نمیدانستند انقلاب پیروز میشود یا خیر. ایشان بعداً در خاطرات خود میگوید من فکر کردم چه وظیفهای نسبت به این مرد میتوانم انجام دهم. فرمودند به ذهنم آمد من شرح کتاب ایشان را بنویسم.
در فرهنگ حوزه یک متنی اگر شرحی برای آن نوشته شود حاکی از عظمت علمی آن متن و آن کسی است که متن را نوشته است، دارد. این خاطره را عرض کنم که یک زمانی یکی از جلدهای شرح تحریر را خدمت آیت الله العظمی وحید خراسانی بردم که استاد بزرگوار ما هستند، زمان حیات پدر این کتاب را بردم. ایشان فرمود – عین عبارت آیتالله وحید را عرض میکنم – "آقای فاضل از شانسهای بزرگ آقای خمینی، این است که مثل پدر شما شرح کتاب ایشان را نوشت". پدر من ده سال در زمان امام مسئولیت اداره حوزه را برعهده داشت.
اوایل انقلاب خیلی از کارخانهجات را مصادره کرده بودند، والد ما گفتند به امام عرض کردم برخی از اینها را برای حوزه قرار دهید که خیلی نیاز دارد. امام فرمودند حوزه فقط باید از سهم امام (عج) اداره شود، نگذارید اینها وارد حوزه شود. خیلی با امام ارتباط خوبی داشتند و من هم افتخار این را داشتم که به دست مبارک امام معمم شدم. یک زمانی بود ملاقاتهای امام تعطیل بود و مرحوم والد ما به حاج احمد آقا زنگ زدند که ... من مکرر به جبهه میرفتم و برمیگشتم. در جبهه ملبس بودم و بعد برمی گشتم لباس را در میآوردم. یکبار که رفتم پدرم فرمود ملبس بمانید و گفتم چه کار کنم؟ گفت من از امام وقت میگیرم و خدمت امام برویم. خدمت امام رفتیم و به دست مبارک امام معمم شدم.
امام (ره) با اینکه خودشان در نهایت اعراض از دنیا بود و من واقعا میدانم همان زمان اگر کسی دست ایشان را میبوسید به این فکر میکرده است که آخرت خود را چه کند. دست خود را آنجا گذاشته بود و چارهای نداشت و نمیشد هر کسی بیاید دست ایشان را بکشد. برخی میگویند چرا امام دست خود را گذاشته است؟ نمیدانند صد نفر بیایند و امام بخواهد دست خود را بکشد هم خودش اذیت میشود و هم دیگران اذیت میشوند. بار اول دست مبارک ایشان را بوسیدم و عمامه را بر سر گذاشتند و دعا کردند، خواستم بیرون بیایم. تا دم در رسیدم امام فرمودند آقا برگردید. یک پاکتی کنار خودشان گذاشتند و ابتدا فراموش کردند به من بدهند. مرسوم است مراجع وقتی این مراسم هست، یک تبرکی به طلبهها میدهند. این پاکت که آن زمان 5 هزار تومان بود که خیلی هم بود به من دادند. این بار هر کاری کردم اجازه ندادند دست ایشان را ببوسم.
*زمان ارتحال امام، ایشان هم عضو خبرگان بودند.
بله. پدر ما هر وقت برای سخنرانی دعوتش میکردند میفرمودند من سخنرانی بلد نیستم، من مدرس هستم. آن زمان یک جلسهای قرار بود شورای مدیریت حوزه در فیضیه قم برای امام بگیرد و پدر ما به شورا گفته بودند، این جلسه را برگزار میکنیم، کسی را دعوت نکنید. خود من میخواهم سخنرانی کنم. فیضیه پر بود و میدان آستانه پر بود و جمعیت خیلی زیاد بود. پدر ما نیم ساعت اول درباره امام صحبت کردند. بعد از اینکه صحبت ایشان درباره امام تمام شد فرمودند و اما رهبری آیت الله خامنه ای! فرمودند من از قدیم و از قبل انقلاب به مشهد میرفتم ایشان در آنجا مکاسب و کفایه و رسائل تدریس میکرد. همه شما میدانید کسی که بتواند مکاسب تدریس کند، قوه اجتهاد دارد. این نکته اول است و نکته بعدی این است که به شهادت حاج احمد آقا، آقایهاشمی و دیگران، امام ایشان را برای رهبری صالح دانسته است. چه حجتی بر این قوی تر؟ مگر آسان بود امام کسی را برای منصب رهبری تایید کنند؟ امام بدون توجه به این که شرط رهبری اجتهاد است بیان کرده است؟ معلوم میشود امام اجتهاد ایشان را قبول داشته است. این نکته دوم است.
نکته سوم این که در این مجلس خبرگان موجود لااقل ده مجتهد جامعالشرایط مسلم الاجتهاد ایشان را تائید کردهاند.
*خیلی لطف کردید.
ان شاالله موفق باشید.
*ان شاالله بیشتر شما را در تلویزیون ببینیم. من خداحافظی میکنم اما به رسم «دست خط» برنامه با یادداشت و دست خطی که آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی برای ما به یادگار خواهند نوشت به پایان خواهد رسید.
«بسم الله الرحمن الرحیم.
قال رسول الله (ص): نعم الرجل الفقیه فی الدین إن احتیج الیه نفع و ...
پیامبر اکرم فرمودند بهترین انسان کسی است که فقیه در دین شود. اگر مردم به او احتیاج پیدا کردند، نافع برای مردم باشد و اگر احتیاج نداشتند نافع برای خود خواهد بود. توفیق حاصل شد تا در برنامه بسیار ارزنده دست خط حضور پیدا کنم. حقیقتاً در پرتو انقلاب باید جامعه و اشخاص مشق اصلی زندگی را از اسلام عزیز و مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) از طریق رسانه ملی فراگیرند. امیدوارم این برنامه و این حضور گامی هر چند ناچیز در تحقق این امر بوده باشد. از همه دستاندرکاران و مسئولین محترم برنامه خصوصاً مجری فهیم و فکور، جناب آقای رنجبران تشکر وافر دارم.
اللهم عجل لولیک الفرج
محمد جواد فاصل لنکرانی
خرداد ۱۳۹۹ که سالگرد ارتحال مرحوم والد ما آیتالله العظمی فاضل لنکرانی (رضوان الله تعالی علیه) است»./998/د101/ق