ساخت انیمیشنی که نذر حضرت سیدالشهدا بود
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، سینمای دینی در کشور ما واجد ظرفیتهای غنی و پرشمار بسیاری است؛ ظرفیتهایی که هریک از آنها میتوانند دستمایه ساخت آثار فاخر و ماندگاری واقع شوند؛ ازجمله مهمترینِ این ظرفیتها، حماسه عاشورا و قیام حضرت اباعبدالله الحسین سیدالشهدا (ع) است که در نوع خود واجد بنمایه و مختصات دراماتیک منحصربهفردی است؛ با وجود این، پس از گذشت بیش از ۴۰ سال از وقوع انقلاب اسلامی، همچنان دست سینمای ایران در ساخت آثار سینمایی با مضمون عاشورا و قیام امام حسین (ع) خالی است و جز معدود آثاری که شمار آنها بهزحمت به عدد انگشتان یک دست میرسد، سبد سینمای ایران از این ظرفیت بکر و ارزنده بینصیب مانده است.
به همین بهانه بهسراغ کیانوش دالوند؛ نویسنده و انیمیشنساز کشور رفتیم؛ او یکی از معدود سینماگرانی است که در کارنامه هنریاش ساخت اثری با مضمون قیام حضرت سیدالشهدا (ع) به چشم میخورد.
دالوند متولد ۱۳۴۸ در خرمآباد است؛ وی فعالیت هنری خود در زمینه ساخت انیمیشن را از سال ۱۳۷۶ در شهرستان بروجرد آغاز کرد و از آن پس در کسوت کارگردان به تولید فیلمها، مجموعهها و سریالهای انیمیشن پرداخت. یکی از ساختههای شاخص این کارگردان، انیمیشن عاشورایی «ناسور» است که در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر نیز به نمایش درآمد و توانست بهعنوان نامزد بهترین انیمشن جشنواره نیز مطرح شود.
با کیانوش الوند درباره تجربه ساخت «ناسور» و چالشهای کنونی ساخت آثار آئینی در حوزه سینما و انیمیشن ایران به گفتگو نشستهایم؛ در ادامه، مشروح گفتوگوی خبرنگار فرهنگی تسنیم با این انیمیشنساز را از نظر میگذرانید:
یکی از چالشهایی که سینما و انیمیشن ما با آن مواجه است، قلّت ساخت آثاری با موضوع قیام حضرت سیدالشهدا (ع) و واقعه عاشورا است؛ شما بهعنوان کسی که سابقه ساخت اثری با مضمون حماسه کربلا را دارید، دلیل این کمبود را چه میدانید؟
تصور میکنم که در این زمینه تابوهای اجتماعی بسیاری وجود دارد و افکار عمومی در تشخیص امر قدسی با چالشهایی مواجه است؛ بدین معنا که نمیتواند تشخیص دهد بهتصویر کشیده شدن چنین واقعه عظیمی که قرین رشادت، حماسه و مردانگی است، میتواند زمینهساز خلق الگو برای آحاد جامعه باشد؛ متأسفانه پارهای از خرافات هم با این مسئله ممزوج شده است که اجازه نمیدهد چنین تصاویری ساخته شود و بهشکلی ملموس بر پرده بزرگ به نمایش درآید.
یکی از معضلات جدی و همیشگی ما قهرمانسازی تصویری است؛ بدین معنا که ما همواره برای ساخت تصویر قهرمانانمان در سینما و انیمیشن با چالشهای متعددی مواجه بودهایم؛ ما ایرانیها بیشتر با رسانههایی نظیر مداحی و پردهخوانی مأنوس بودهایم و عمدتاً قصهها را بهصورت صوتی و تجریدی شنیده و درک کردهایم؛ بدین معنا هرکسی یک بار واقعه را از دید خود در ذهنش ساخته است؛ این رسانهها دارای اشکالاتی هستند که این اشکالات در رسانهای مثل سینما وجود ندارد؛ البته بدیهی است که نقاط قوتی هم دارند؛ مثلاً میتوانند این امکان را برای مخاطب فراهم کنند که خلأهایی را که در گویش سازندگان وجود دارد با ذهن خود بسازد و ترمیم کند. اکنون قریب به ۱۴۰۰ سال است که ما تصاویر مربوط به واقعه عاشورا را مدام بازتولید و از نسلی به نسل دیگر منتقل میکنیم؛ این تصاویر کاملاً تجریدی هستند و صرفاً از طریق کلام ابراز شدهاند؛ طبیعتاً وقتی شما بخواهید بهیکباره این تصاویر تجریدی را بصری بسازید و بر پرده سینما نمایش دهید، با چالشهای جدی و منحصربهفردی مواجه میشوید؛ چراکه قطعاً آنچه پیش از این در ذهن ما وجود داشته، با آنچه روی پرده به تماشایش مینشینیم متفاوت است؛ همین تفاوت باعث میشود که مقاومتهای زیادی در برابر این مسئله به وجود آید.
چالشی که بدان اشاره کردید صرفاً معطوف به بازنمایی تصویر قهرمانان دینی و مذهبی ما است یا اینکه میتوان آن را در بازنمایی قهرمانان ملی و میهنیمان هم مشاهده کرد؟
ما اساساً در زمینه کار فرهنگی ملت کمکاری هستیم؛ متأسفانه باید بپذیریم که میدان فرهنگ و کار فرهنگی در کشور ما مختصاتی نظیر مختصات یک بیابان مطلق را دارد و این مسئله ریشه در دلایل متعددی دارد؛ ما هنوز ارزش و منزلت کار فرهنگی را آنگونه که بایسته و شایسته است، درک نکردهایم. داستانگویی در همه جای دنیا بهعنوان یکی از اساسیترین نیازهای بشری تعریف و شناخته شده است؛ اگرچه این نیاز در حد نیازهای اولیه انسان مثل: نفس کشیدن، غذا خوردن و... نیست، اما بلافاصله پس از این نیازها جای میگیرد؛ اساساً داستانگویی یک نیاز روانی بسیار قوی و مهم در فرهنگ اجتماعی هر کشور است که توصیف دقیق و جزئی آن ممکن است با ابهامات و سوءتفاهماتی روبهرو شود. بهترین ابزاری که میتوان بهوسیله آن نظام جامعه را بسامان کرد، ابزار داستانگویی است؛ بهاعتقاد من بزرگترین مشکلی که ما در وقوع نابسامانیهای اجتماعی کنونی با آن مواجهیم، از فقدان داستانگویی، نگفتن داستانها و سانسورشان سرچشمه میگیرد؛ اگر ما اجازه دهیم که قصهگوهایمان بهدرستی و بهتمامه قصههایشان را تعریف کنند، در این صورت خواهیم دید که جامعه چگونه به سامان خواهد رسید.
کمی درباره تجربه ساخت انیمیشن «ناسور» صحبت کنیم؛ این انیمیشن در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و توانست بهعنوان کاندیدای بهترین انیمیشن آن دوره از جشنواره نیز مطرح شود؛ میخواهم بدانم که ساخت انیمیشن با مضمون حماسه عاشورا چه تفاوتی با ساخت آثاری با مضامین دیگر دارد؟ آیا آنچه انتظار داشتید پس از ساخت «ناسور» رخ بدهد، برایتان رخ داد و انیمیشنِ شما مورد توجه و اقبال لازم قرار گرفت؟
متأسفانه باید بگویم که خیر؛ به هیچ عنوان هیچ اتفاقی برای این انیمیشن رخ نداد! اتفاقی که درخور و شایسته کیفیت این انیمیشن باشد محقق نشد؛ اگرچه در خارج از کشور استقبالی فوقالعاده از آن شد، اما متأسفانه در کشور خودمان بهعنوان بزرگترین کشور شیعه دنیا، هیچ استقبالی از این انیمیشن نشد؛ بهجرئت میتوانم بگویم که تمام درآمد من از نمایش انیمیشن در دیگر کشورهای شیعه دنیا حاصل شد و تقریباً هیچ درآمدی در ایران کسب نکردم؛ البته که قصدم از ساخت «ناسور» کسب درآمد نبود؛ روزی که من تصمیم به ساخت این کار گرفتم، نیتم کاملاً قلبی و دلی بود، اما پس از ساخت فیلم نهتنها هیچ استقبالی از آن نشد، بلکه معضلاتی هم برای من ایجاد شد! این کار در نسبت تولیدات مشابه خود، اثر کیفی، ارزشمند و فکرشدهای بود؛ گمان میکنم کمتر کار سینمایی یا انیمیشن در زمینه قیام عاشورا ساخته شده است که بتواند احساسات شما را عمیقاً درگیر کند؛ اما من به شما قول میدهم که اگر همین الآن به تماشای این انیمیشن بنشینید، احساساتتان دستکم در چندین صحنه بهشدت درگیر شود؛ من سالها با تمام وجودم به این موضوع فکر کرده بودم و پارادوکس موجود میان بهتصویر کشیده شدن چهرهها، بهتصویر کشیده نشدن چهرهها و فرایند همذاتپنداری مخاطب را بهواسطه عناصر بصری موجود در اثر حل کرده بودم؛ همین باعث شد که خلأ روایت بصری بهکلی در این کار رفع شود؛ بافت گرافیکی کار بهشدت بر مضمون سوار شده و نفس فضا بهصورت تجربی وضعیتی تراژیک ایجاد کرده است؛ ما در روایتهای معمولی نمیتوانیم چهره قهرمانهای داستانمان را بهصورت عیان نشان دهیم؛ به همین دلیل ارزش تقابلشان با ضدقهرمانها بهشدت افت پیدا میکند، اما در «ناسور» چنین اتفاقی رخ نداد.
از نگاه خودتان بهعنوان سازنده اثر، چرا آن اتفاق شایستهای که انتظارش را داشتید برای «ناسور» رخ نداد؟
متأسفانه بهدلیل مقولهها و سویههای مختلف سیاسی و فرهنگی که در جامعه ما و حتی در جشنوارههای هنری ما وجود دارد، این کار مورد توجه و اهتمام قرار نگرفت.
در ارتباط با اکران چطور؟ آیا در آن مقطع برای اکران انیمیشنِ خودتان اقدام کردید؟
بله؛ کار ما اکران شد، اما متأسفانه امکان اکران مناسبی به من ندادند و مسائلی وجود داشت که مایل نیستم چندان درباره آنها صحبت کنم. همانطور که پیشتر اشاره کردم، خوشبختانه کار ما در کشورهای خارجی بهویژه در عراق و لبنان بهشدت مورد استقبال عمومی قرار گرفت و توانست دو جایزه خوب از جشنوارههای خارجی کسب کند؛ جالب است که من هنگام نمایش فیلم در کشورهای خارجی تعریفهایی را از زبان مخاطبان غیرایرانی میشنیدم که قلبم را به تپش میانداخت و احساس میکردم مزد کاری را که انجام دادهام و نمیتوانم در کشور خودم دریافت کنم، دریافت کردهام.
ما در بسیاری از عرصههای فرهنگی هنوز تکلیفمان را با خودمان مشخص نکردهایم؛ قهرمانسازی به جسارتهایی نیاز دارد که یا ما آنها را نداریم و یا بهدلیل برخی ملاحظات و رودربایستیهایی که بهصورت روتین در جامعه ما وجود دارد، از حرکت بهسمت آن بازماندهایم.
با وجود تمامی ناملایمات و سختیهایی که در خلال صحبتهایتان به آنها اشاره کردید، هنوز میان سینماگران و انیمیشنسازان ما، معدود اشخاصی هستند که جملگی این ناملایمات و سختیها را بهجان میخرند و به این مسیر ورود و سعی میکنند آثاری ماندگار و تأثیرگذار را از خود بهیادگار بگذارند؛ با این اوصاف، آیا در آینده باز هم بهسراغ ساخت آثار دینی و آئینی خواهید رفت؟
متأسفانه باید بگویم که تجربه ساخت انیمیشن «ناسور» در کشورم برای من تجربهای مأیوسکننده بود و احتمال اینکه بخواهم بار دیگر به این حوزه ورود کنم، تا سالها منتفی است؛ یعنی دیگر توانش را ندارم؛ چراکه پس از ساخت این اثر با معضلات و چالشهای سنگینی مواجه شدم که دیگر نمیتوانم دستکم برای مدتها به تکرار چنین چالشی تن دهم؛ گرچه این تجربه برای شخص من بسیار لذتبخش بود؛ هنگامی که میدیدم مردم درحالیکه به پهنای صورت اشک ریختهاند، «یا حسین» «یا حسین» میگویند و از سالنهای سینما بیرون میآیند؛ کسانی که اصلاً باورم نمیشد پیشزمینه دینی قویای داشته باشند؛ مثلاً خانمی که اشک چشمانش آرایش صورتش را شسته و رنگ چهرهاش را سیاه کرده بود؛ وقتی با چنین صحنههایی مواجه میشوید، بهشدت به خودتان میبالید؛ اینجا بود که بهشدت لذت بردم و احساس کردم توانستهام حق مطلب را ادا کنم.
ساخت اثری با مضمون قیام حضرت سیدالشهدا (ع) وظیفهای بود که از کودکی بر شانههای خود احساس میکردم؛ من با عاشورا رشد کرده بودم و باید این کار را میکردم؛ بنابراین چیزی نبود که بخواهد از بیرون به من دیکته شود. متأسفانه بهدلیل فضای سیاستزده جامعه ما، با معضلاتی مواجه شدم که تحملشان برایم دشوار بود.
«ناسور»، نذر من برای حضرت اباعبدالله (ع) بود؛ آن را با هزینه شخصی ساختم؛ گرچه عدهای به من گفتند که "تو کار دولتی ساختهای"، اما من یک ریال هم از نهادهای دولتی یا شبهدولتی دریافت نکردم و خداوند را شاکرم که اجر کارم را دریافت کردم./د102/ف