۱۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۷
کد خبر: ۶۶۵۲۱۹
یادداشت؛

اقتصاد متعارف، دین یا دانش؟

اقتصاد متعارف، دین یا دانش؟
این روزها کلیپی دست به دست می‌شود که گوینده آن، اقتصاد اسلامی را شوخی و رسالت اصلی پیامبر اکرم (ص) را ارشاد معنوی معرفی می‌کند.

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، این روزها کلیپی دست به دست می‌شود که گوینده آن، اقتصاد اسلامی را شوخی و رسالت اصلی پیامبر اکرم (ص) را ارشاد معنوی معرفی می‌کند. من از یک سوال شروع می‌کنم: آیا به نظر شما دانش اقتصاد متعارف (سرمایه داری) یک دین است یا یک علم یا هر دو؟ ممکن است شما اعتراض کنید که این چه سوالی است؟ مگر در بین ادیان شناخته شده جهان -اعم از آسمانی و زمینی- دینی به نام «اقتصاد متعارف» داریم؟!

پس بگذارید بیشتر توضیح بدهم. اغلب شما نام آدام اسمیت را شنیده‌اید؛ پدرِ علم اقتصاد. اما شاید به تعریف اقتصاددان‌های امروزی -خصوصا جریان علمی رایج در کشور ما- اسمیت از دایره دانشمندان اقتصادی خارج باشد. بله اسمیت یک فیلسوف اخلاق است و اقتصاد به ظاهر دانشی است متباین از اخلاق. قدری جلوتر بیاییم؛ جرمی بنتام و جان استوارت میل نیز حق پدری بر دانش اقتصاد متعارف دارند اما این دو نیز حیطه کاری‌شان نه ابزارهای کنترل تورم است نه تعیین نرخ بهره تعادلی. بنتام فیلسوف حقوق است و میل فیلسوف اخلاق و سیاست. هر آنچه دانشجویان اقتصاد ما در نظریه رفتار مصرف کننده در درس اقتصاد خرد مقدماتی و پیشرفته می‌خوانند مرهون «مبانی» اثر گذار این دو فیلسوف است.

نئولیبرال‌های اقتصادی نیز پایه‌های تفکر خود را از هایِک و نوزیک وام گرفته اند که هر دو صبغه فلسفی‌شان بیش از صبغه اقتصادی‌شان است. میلتون فریدمن - که در کلیپ هم از او نام برده می‌شود- از برجسته‌ترین اقتصاددانان قرن بیستم و مشاور چندین رئیس جمهور امریکا، هایک را «مهم‌‌ترین متفکر اجتماعی قرن بیستم» نامیده و خود از هایک تاثیر زیادی گرفته است.

مرور سریع این اسامی برای این بود که بدانیم دانش اقتصاد بر بستر مبانی فلسفی متولد شده است. این مبانی که عمدتاً مبانی ارزش شناختی هستند ،«بایدها و نبایدها»ی تولید شده از تفکر فیلسوف برای نیل به «زندگی سعادتمند» بشر می‌باشند. آحاد جامعه برای تحقق تفسیر تولید شده از سعادت، به طراحی نظام‌های اجتماعی لازم می‌پردازند و انبوهی از رفتارها و روابط اقتصادی در سطح جامعه پدید می‌آید که رفته رفته با پیشرفت خِرد جمعی و فناوری‌ها، نهادها و ساختارهای پیشرفته‌تری برای تنظیم رفتارها و روابط ایجاد می‌شوند.

برگردیم به مبانی فلسفی که بایدها و نبایدها را بنیان نهاد. آیا بایدی چون «رفتاری عادلانه است که مطلوبیت شخصی تک تک اعضای جامعه را بیشینه کند» یا نبایدی چون «حقوق مثبت عمدتا چون مانع تحقق حق آزادی می‌شوند پس باید به کناری نهاده شوند» یا بایدی چون «حق بر هر خیری تقدم دارد» گزاره‌های دانشی هستند؟ آیا این‌ها گزاره هایی هستند که از مطالعه روابط علی- معلولی در سطح طبیعت یا جامعه حاصل شوند؟ طبیعتاً پاسخ خیر است. این گزاره‌ها، یا بایدِ نخستین هستند یا لازمه‌های مستقیم بایدهای نخستین که روش کشف آن‌ها به هیچ روی، از حس و تجربه نشات نمی‌گیرد. در غرب، ذهن فیلسوف است که این باید‌ها را تولید می‌کند و در یک گفتمان سازی اجتماعی -که نیروهای مختلف سیاسی، فرهنگی و ... در آن نقش دارند- به باورهای مردم تبدیل می‌شود و نظام‌های اجتماعی ساخته می‌شوند.

پس این حق است که مبانی فلسفی دانشی چون اقتصاد را «دین» یا «الهیات اقتصادی» نام گذاری کنیم چرا که کارویژه ادیان، پس از ارائه تفسیر هستی شناختی از جهان، تبیین باید‌های نخستین است. دانش اقتصاد متعارف – به معنای فرآیندِ کشف روابط علی معلولی تحقق یافته در سطح رفتارهای اقتصادی- از کشف این بایدها عاجز است. به عبارت دیگر مغز دانش اقتصاد، الهیات اقتصادی است.

حال پاسخ سوالی که در ابتدای نوشته مطرح شد، روشن می‌شود. «اقتصاد متعارف» مجموعه یک «دین» و «دانش» است که اولی به معنای مکتبِ ارائه دهنده ارزش‌های پایه است و دومی به معنای کشف روابط علی- معلولی محقق شده در جامعه‌ای که به آن ارزش‌ها عمل کرده است. به نظر شما می‌شود چنین مجموعه منسجمی را تجزیه و صرفاً از بخش دومِ آن بهره برداری کرد؟

اسلام به عنوان آخرین دین آسمانی مدعی است که تمامی بایدهای نخستینِ لازم در مسیر سعادت انسان را معرفی کرده است. طبیعتاً بایدهایی که در ادیان دیگر -اعم از ادیان مصطلح یا مکاتب برساخته فیلسوفان- در تعارض با بایدهای اسلامی قرار گیرند نمی‌توانند مبدا تولید دانش اقتصاد باشند. بنابراین چیزی که به شوخی شباهت دارد این باور است: پذیرش بایدهای اسلام و پذیرش دانش روبنایی تولید شده از بایدهای غیر اسلام!

این در حالی است که اسلام علاوه بر گزاره‌های متعددِ بنیادین در لایه مبانی، در حیطه رفتارهای اقتصادی پدید آمده در اجتماع، مملو از گزاره‌های توصیفی و تجویزی است و چگونه گوینده محترم این بضاعت عظیم را در نظام سازی اقتصادی و تولید دانش اقتصاد برساخته از نظام نادیده می‌گیرد؟/د102/ف

محسن امیدوار 

ارسال نظرات