تفاوت «علم اقتصاد» و «مذهب اقتصادی»
به گزارش خبرنگارسرویس اندیشه خبرگزاری رسا، در كليپي كه اخيرا در فضاي مجازي منتشر شده؛ آيت الله علوي درباره اقتصاد اسلامي و ساير علوم اظهاراتي داشتهاند كه در ادامه به نقد آن ميپردازيم:
1- بين «علم اقتصاد» و «مذهب اقتصادي» فرق واضحي است كه نبايد بدان بيتوجه بود؛ صاحب نظران اقتصادي، اجمالا «علم اقتصاد» را عبارت ميدانند از «علم دستیابي بهينه به ثروت، از منابع محدود»؛ ولي «مذهب اقتصادي» عبارت است از «مجموعه قوانين ناظر به اقتصاد، كه فرهنگ خاصي به منظور دستيابي به اهداف مطلوب خود، آنها را بر قواعد توليد ثروت، حاكم ميكند»؛ از كليپ مذكور اين گونه برداشت ميشود كه فرق بين اين دو موضوع، براي ايشان مغفول مانده است.
در اسلام براي هر دو بخش «علم اقتصاد» و «مذهب اقتصادي»، دستورات خاصي هست و انكار آن، ممكن نيست مگر به انكار معارف فراواني از دين؛ گرچه البته اسلام در بخش «علم اقتصاد» كمتر دخالت كرده است و عمدتا شيوه عقلاء را تأييد كرده است؛ اما با اين حال برخي عوامل توليد ثروت، معنوياند كه غالب عقلاء از آن غافلاند؛ زيرا دخالت اين عوامل در توليد ثروت، با عقل متعارف قابل كشف نيست؛ لذا در اسلام اين عوامل به عوامل عرفي اضافه شده و به مردم تذكر داده شده؛ تا بدانند از راههاي معنوي هم ميتوان توليد ثروت كرد.
مثلا «استغفار از گناهان» از عوامل معنوي توليد ثروت مادي است و در قرآن و روايات به آن توجه و دستور داده شده است از جمله آمده است: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً» (11 نوح) كه خلاصه مطلب اينست كه از پرودرگاتان استغفار كنيد تا به كثرت ثروت و نفراتتان منجر شود و نيز مثل مسئله انفاق كه در قرآن و روايات آن را به عنوان يكي از عوامل توليد ثروت معرفي كرده است.
از جمله فرموده: «يُرْبِي الصَّدَقات» (276 بقره) انفاقات، ثروت شما را ميافزايند؛ يا ميگويد : «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقين» (39 سبأ)؛ اينها نمونههايي از دستورات ديني است براي توليد ثروت مادي. اما البته عمدتا دخالت اسلام در اقتصاد، در بپا كردن يك مذهب اقتصادي است نه نشان دادن قواعد علم اقتصاد؛ و اين كه صاحب نظران اسلامي ميگويند اقتصاد بايد اسلامي باشد بيشتر به اين بخش «مذهب اقتصادي» نظر دارند؛ نمونههايي از اين دخالتها را ذيلا اشاره ميكنيم :
الف : خداوند براي توزيع ثروت قواعدي را در دين مقرر كرده است تا گردش ثروت جامعه در انحصار اغنياء نباشد مثلا فرمود : «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ» (7 حشر).
ب : هر گونه ثروت اندوزي و اجتماع و ركود مال، مطرود و ممنوع شده است لذا فرمود : «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ» (34 توبه)؛ و نيز فرمود «الَّذي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ» (2 همزه).
ج : هر گونه علاقهمندي مفرط و دلبستگي قلبي به مال و ثروت مادي، مطرود و مذموم شده است «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» (20 فجر)
د : بيتوجهي اغنياء به قشر فقير جامعه يك گناه ممنوع، معرفي شده است «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكين» (18 فجر)؛ و اين نه صرفا يك دستور اخلاقي است بلكه اين يك وظيفه فقهي نيز هست كه اغنياء افزون بر حقوق واجبه نظير زكات، بايد حق معلومي از مالشان را به فقرا اختصاص دهند « وَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (19 ذاريات)
ه : به عكس انفاق واجب يا مستحب با جديت تمام، در «مذهب اقتصادي» اسلام سفارش شده « الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (274بقره).
ز: اندوخته مالي نبايد موجب غفلت از ياد خدا باشد «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ» (9 منافقون)
ح : از همه مهمتر در «مذهب اقتصادي» اسلام در انجام كار اقتصادي، به توحيد كه از اصول دين است توجه داده شده است تا انسان اقتصادي، دست قدرت خدا بلكه حضور شخص خدا را در كار اقتصادي خود مشاهده كند و به آن بيتوجه نباشد مثلا فرموده است: «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» (63 واقعه)؛ آيا به كشتتان نگاه نميكنيد؟ آيا شما زراعت ميكنيد يا اين ما هستيم كه زراعت ميكنيم؟
اينها نمونههايي از قوانين «مذهب اقتصادي» اسلام است (نه قوانين علم اقتصاد) كه بخاطر تعديل ثروت، يا تثبيت اخلاق، يا تحكيم توحيد در اقتصاد اسلامي مورد عنايت است؛ ولي برخلاف نظر آيت الله علوي كه به يكساني اقتصاد اسلامي و اقتصاد سرمايهداري حكم ميكنند.
هيچ يك از اين موارد در اقتصاد سرمايه داري نيست و نه تنها نيست بلكه اين گونه دستورات بر ضد اقتصاد سرمايه داري است؛ بلكه بالاتر، ثروت اندوزي مثلا در نظام سرمايهداري يك افتخار و يك امتياز محسوب ميشود؛ بنابراين تعجب است كه عليرغم اختلاف عميق بين مذهب اقتصادي اسلام و سرمايهاري ايشان اينگونه حكم به عدم فرق اقتصاد اسلامي و اقتصاد سرمايهداري ميكنند.
2- در ادامه، ايشان علاوه بر انكار واقعيت «اقتصاد اسلامي» به انكار واقعيت «طب اسلامي»؛ «فيزيك اسلامي»، «شيمي اسلامي» و نيز «علوم انساني اسلامي» ميپردازند و آن را يك شوخي ميدانند؛ استدلال ايشان اين است كه مگر ما چندتا روايت در زمينه اثبات مسائل اين علوم داريم؟ مثلا ما چندتا روايت براي جراحي مغز داريم؟ بعد ميگويند اسلام نيامده براي ما علم بياورد.
از استدلال و بيان ايشان بر اسلامي نبودن اين علوم بر ميآيد كه ايشان تصور ميكنند قائلين به اسلامي بودن علوم، معيار اسلامي بودن علوم را اين ميدانند كه دعاوي مطرح در آن علوم توسط روايات اثبات گردد!! حال آن كه هيچ فرد مطلعي از قائلين به اسلامي كردن علوم، چنين نظري ندارد و به چنين معياري قائل نيست.
بلكه منظور قائلين به اسلامي كردن علوم، اين است كه همه علوم بايد با توجه به نكات اعتقادي و اخلاقي اسلامي مورد توجه واقع شوند و نبايد اين نكات فراموش شوند، بلكه طالب هر علمي همواره در اذعان به گزارههاي علوم بايد به اين نكات اعتقادي و اخلاقي توجه داشته باشد؛ و بايد به مباني چنين اعتقاداتي نيز آگاهي لازم را داشته باشد؛ در ادامه به توضيح آن ميپردازيم:
الف : در اسلام راجع به كل آفرينش امكاني اين اعتقاد وجود دارد كه هيچ تحولي رخ نميدهد و هيچ نيرويي، كاري نميكند مگر به قدرت و توان خداوند «لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّه» (39 كهف)؛ بنابراين هيچ حركتي در فيزيك و مكانيك مثلا، و هيچ كنشي در تركيبات شيمايي، و ساير تحولات مادي بدون حول و قوه الهي رخ نميدهد.
حاميان ديني كردن علوم ميگويند حال كه چنين است پس دانشمندان فيزيك و شيمي و ساير علوم بايد اين اصل را فراموش نكنند كه هر رخدادي در حوزه اين علوم، مبدأ الهي دارد؛ و به دست قدرت الهي واقعي ميشود؛ و هم خود به اين اصل و به مباني استدلالي آن آشنا و پايبند باشند هم شاگردان خود را به اين امور توجه دهند..
ب : بلكه بالاتر، طبق آيات قرآني، خداوند در همه ساحات هستي حضور دارد «أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحيطٌ» آگاه باشيد كه خداوند به هر موجودي احاطه وجودي دارد؛ بر اساس اين ديدگاه قرآني، هيچ موجودي و هيچ واقعيتي از حضور واقعيت خداوند خالي نيست؛ پس انسان نبايد هيچ موجودي در نظام هستي را بريده و بيگانه از واقعيت خدا بداند.
بلكه هر گزاره حقي در علوم مختلف را بايد بيان حكمي بداند براي موضوعي كه چيزي جز جلوهاي از جلوههاي بينهايت خداوند نيست؛ و ازينرو بايد او ملتزم شود به اين كه هر گزاره حقي بهگونهاي گزارهاي الهياتي است، نه سكولار و بريده با واقعيت خدا و بيتفاوت با الاه و الهيات اسلامي .
اينها نمونههايي است از اعتقادات ديني كه حاميان ديني كردن علوم ميگويند در نظام آموزشي ما، بايد مورد توجه باشد و بايد مباني چنين اعتقاداتي به گونه منطقي براي دانشآموزان و دانشجويان روشن گردد تا كار علمي آنها در همين راستا شكل بگيرد نه به صورت سكولار، يا به صورت الحادي.
ج: همچنين طبق آيات قرآني خدا شاهد هر كاري است «اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ» (9 بروج) روشن است توجه به شاهد بودن خدا در هر صحنهاي، موجب تأثير عميق اخلاقي در كارهاي داشمندان است؛ و جلو بسياري از خلاف كاريهاي دانشمندان را ميگيرد؛ و ازينرو علوم بايد تحت ملاحظات اخلاقي باشند.
پس اسلامي كردن علوم به اين است كه اين ملاحظات اعتقادي و اخلاقي و غيرهما در نظام آموزشي مد نظر باشند تا علوم علاوه بر اين كه واقعا الهي هستند (به لحاظ اين كه موضوعاتشات همه جلوههاي وجود خداوند) برحسب حكمت عملي هم همه الهي شوند نه الحادي يا سكولار.
3- در بيانات منتشره، ايشان انتساب روايتي را به نهج البلاغه انكار ميكنند كه البته ما هم جستجو كرديم و نديديم اما حديث ديگري با مضمون روايت مورد بحث، در نهج البلاغه و در بسياري از متون روايي ديگر هست كه از حضرت اميرالمؤمنين در حكمت [334] 328 نهج البلاغه روايت شده و آن اين است : «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِك». خدا در اموال اغنياء خوراك فقرا را واجب كرده است پس هيچ فقيري گرسنه نماند جز به بهروري ثروتمندي از آن مال متعلق به فقير؛ خدا از چنين ثروتمندي بازخواست خواهد كرد./1399/د102/ف
حجت الاسلام حسین عشاقی