حاج آقا! چرا لباس تان متفاوت است؟
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، هفدهم ربیع الاول سالروز میلاد با سعادت نبی اکرم(ص) و امام صادق(ع) همواره در حوزه های علمیه مناسبتی مهم شمره شده است؛ به خصوص برای طلاب جوان، طلابی که نیمی از آموزش سیستمی حوزه علمیه را فراگرفته اند و اینک می خواهند لباس تبلیغ دین را بر تن کنند.
مراسم عمامه گذاری در اکثر مناسبت ها دینی برگزاری می شود اما در زمان میلاد امام صادق(ع) به عنوان رئیس مذهب شیعه بیشتر رونق دارد.
معمولا طلاب جوان قبل از تلبس دائم، ابتدا چندباری به تبلیغ در مناطق مختلف کشور می روند تا در کنار انجام رسالت دینی خود تجربه ای از پوشیدن لباس روحانی کسب کنند!
در ادامه خاطرات تلبس روحانی جوان را می خوانید:
اکنون دو سال و اندی ماه از تلبسم به لباس روحانیت می گذرد؛ تلبسی که من را وارد دوره جدیدی از زندگانی ام کرد؛ کسی که تا دیروز یک جوان طلبه بود و وقتی در خیابان تردد می کرد و یا وارد مجلس بزرگی می شد، عادی با او برخورد می شد به طوری که شاید برخی متوجه حضورش نمی شدند اما الان حاج آقا شده و پیششوند نام او حجت الاسلام قرار گرفته است؛ هر گاه در خیابان راه می رود از دور پیدا است؛ هرگاه وارد مجلسی می شود مورد توجه همگان است، جمع حاضر به احترام لباس بر می خیزند و خوش آمد می گویند.
تجربه های من از همان روز تلبس آغاز شد؛ زمانی که می خواستم از پله های مدرسه بالا بیایم دیگر نمی توانستم چند پله را به رسم و عادت همیشگی یکی کنم و حالا باید عبا و قبا را جمع می کردم تا به پایم نپیچد؛ آهسته و پله پله بالا می رفتم!
به خیابان که رفتم برخی مردم سلام می کردند؛ برخی با نگاهشان دنبالم می کردند و برخی نیز بی تفاوت از کنارم عبور می کردند! اولین حضورم با لباس روحانی در جمع خانوادگی و فامیل جالب بود! دوستان و روحانیون آشنا در دیدار اول تبریک می گفتند و برای توفیق و موفیقتم در این امر دعا می کردند؛ اما دوستان و اقوام غیر طلبه که از تلبسم خبر نداشتند، نخستین بار که مرا دیدند فقط مبهوت شدند و حتی فراموش کردند همچون همیشه احوال و پرسی کنند!
سن و سالم بیشتر شد
یکی از ویژگی های تلبس این است که سن را بیشتر نشان می دهد برای نمونه هرگاه مجلس و منبر می رفتم بعد از منبر بعضی که صمیمی می شدند به جهت چهره جوانم می پرسیدند: حاج آقا چند سال داری؟ بعضا می گفتم به نظرتان چندسال دارم؟ می گفتند مثلا27 وقتی می گفتم تنها 22 سال دارم خیلی تعجب می کردند! حقیقتا لباس روحانیت سن و سال افراد را بیشتر نشان می دهد.
یکبار در مجلس خانوادگی نشسته بودیم و فردی از اقوام به شوخی مطالبه خود را از دیگر فامیل مطرح کرد و گفت: حاج آقا من برای این آقا در قدیم کار کردم و به من پول نداده که به پول الان باید چند میلیون بدهد؟
بعد از اتمام صحبت برای کشیدن سیگار بیرون رفت من هم بعد از در آوردن لباس روحانی برای وضو به حیاط رفتم! هنگامی که بدون لباس روحانی مرا دید با تعجب پرسید شما همین آقای روحانی بودی ؟ خلاصه با دیدن بدون لباس از کاهش سنم بسیار تعجب کرد.
کجا لباس روحانی می پوشم؟
برخی از روحانیون هنگامی که به منزل شان می روید با لباس روحانیت میزبان هستند و برخی ملاک در پوشیدن لباس را خانه و بیرون خانه قرار داده اند! این امر کاملا سلیقگی است البته برخی بزرگان حوزه علمیه تبعا به جهت شخصیت شان هرگاه میهمانان به خانه شان می روند با لباس روحانی حضور می یابند؛ به برخی نیز اصطلاحا دو زیست می گویند یعنی روزی لباس به تن دارند و روزی ندارند!
اوایل من هم ملاکم خانه و بیرون خانه بود اما دیدم در بعضی اماکن اگرچه خلاف شرعی صورت نمی گیرد اما با لباس رفتن جالب نیست و خودم و خانواده معذب می شوند و اطرافیان هم همین طور! برای مثال رفتن به سینما از آنجاهایی است که با لباس روحانی رفتن چندان خوشایند نیست که مثلا روحانی در صندلی بنشیند و فرد کناری چیپس و پفک بخود! از این رو برای رفتن به برخی اماکن تفریحی با لباس روحانی نمی روم.
روحانیون که مقید به پوشیدن لباس در همه مکان ها هستند به مرور از این قبیل اماکن فاصله می گیرند و کم کم حضور روحانیون از این اماکن خالی می شود اما ترجیحم این است طلاب باید در این اماکن هرچند بدون لباس حاضر باشند.
خطوط قرمز برای روحانی!
مراسمات عروسی که همراه با رقص و آواز است از مجالسی است که روحانیون و مومنین حضور نمی یابند! اما دیگر مراسمات عروسی که مولودی خوانی دارند و یا دیگر مراسمات همچون ولیمه حج و افطاری از مراسماتی هستند که دعوت میزبان را اجابت و حاضر می شویم.
هنگام حضور در مجلس نیز دقت می کنم سر هر میزی نروم چرا که نگاه ها به سمت ما هست و برخی از افراد نشسته دور میز به خاطر نگاه ها معذب می شوند! برای همین سراغ میزی می روم که افراد خوش مشرب و اهل صحبت نشسته باشند! یکبار چون آخرین نفر رسیدم و تنها یک میز خالی بود سر آن میز نشستم اما بنده های خدا خجالتی بودند و یکی شان از نگاه های دیگران رنگ صورتش قرمز شد! من هم سعی کردم با صحبت و شوخی سریع حال و احوال جمع را عوض کنم!
گوشی شنوا برای مردم
وقتی کنار خیابان منتظر تاکسی بودم، دوبار اتفاق افتاد که جوان موتورسواری تکه ای انداختند و رفتند که البته ما عادت داریم؛ اما بارها مردم عادی از وانتی تا ماشین های شخصی گران قیمت با دیدن یک روحانی توقف می کنند؛ روحانی را تا مسیری برسانند! در ماشین نیز گاه سوال شرعی می پرسند گاه گپ می زنند و گاه در و دل می کنند! مردم متدین و حتی کسانی که به ظاهر قیافه مذهبی ندارند روحانی را امین می دانند و برای در و دل و مشورت با روحانیت گفت وگو می کنند.
یکبار کنار دست صاحب وانت نشسته بودم در تهران! همین طور که ماشین در حال حرکت بود ماشین دیگری نزدیک رسید و شیشه ماشین را پایین داده بود برگشت و گفت حاج آقا غصه نخور! یه روز میلیاردر می شی! پول نفت تو جیب شما می ره!
پول نفت از آن دست حرف هایی است که یک روحانی در ایران بارها و بارها می شنود اما همین سوال در جواب کافی است که اگر تو جیب روحانیت می رود چرا هنوز برخی روحانیون میانسال بدون ماشین هستند؟ چرا هنوز برخی روحانیون میانسال بعد عمری و چند اولاد صاحب خانه نیستند؟ شاید جواب دادن اصلا برای این افراد فایده نداشته باشد چون در هر صورت قانع نمی شوند.
روحانیون به طور کلی قشر متوسط محسوب می شوند؛ درآمد روحانیت از شهریه است که به اندازه حداقل حقوق نیست و در کنار آن هدایای تبلیغی است که مردم می دهند! البته روحانیونی نیز که در نهاد ها و سازمان ها اشتغال دارند از این افراد جدا هستند و آنان همچون دیگر همکاران غیر روحانی خود می مانند! تعداد این روحانیون به نسبت کل روحانیت کم است.
روزی که می خواستم ملبس شوم پدرم که نیز روحانی بود توصیه ای کرد و گفت: تا کنون رفتار دیگران نسبت به تو بر اساس پیش فرض نبود اما از این پس همه با پیش فرض موافق روحانیت و مخالف روحانیت با تو رفتار خواهند کرد!
حقیقتا همین طور است؛ پس از پوشیدن لباس روحانیت رفتار مردم با من در قدم نخست با پیش فرض ذهنی شان بود؛ مثلا بارها دیدم که مردم هنگامی که مرا با لباس روحانیت می بینند، احترام می گذارند و ابراز علاقه می کنند اما برخی نیز با خشم و ناراحتی از کنارم رد می شوند!
حضور در متروی تهران
به طور کلی مردم با دیدن روحانی به خصوص روحانی جوان شروع به صحبت می کنند برای نمونه در مترو که حاضر شدم فردی که سمت دیگر نشسته بود با صدای بلندتر که بقیه نیز بشنود خطاب به من شروع به صحبت کرد و بقیه نیز صحبت می کردند و سوالات مختلف می پرسیدند!
یکبار نیز کسی که در مترو آهنگ می نواخت با دیدنم گفت: من به خاطر حاج آقا آهنگ نمی زنم! اما اطرافیان شروع کردند به پول دادن تا مجبور شود آهنگ بنوازد! اما خلاصه خیلی مقاومت کرد و من هم سعی کردم با صحبت حواسش را از آهنگ پرت کنم! دیگر هنگامی که داشتم بلند می شدم تا پیاده شوم او هم دست برد تا کار خود را شروع کند!
در این میان افراد متکدی نیز با دیدن روحانی سریع به سمت روحانی می آیند چرا که انتظار کمک دارند!
لباس روحانیت
بر اساس مطالعاتم لباس روحانیت در زمان نبی اکرم(ص) لباس تمام مردم بوده است؛ البته برای پوشیدن این لباس نیز روایتی در استحباب آن داریم اما به گذشت زمان مردم به مرور لباس های دیگر پوشیدند اما عالمان با تاسی به نبی اکرم(ص) بر این لباس باقی ماندند و و کم کم این لباس تبدیل به لباس خاص روحانیت شد.
لباس روحانیت با هم تفاوتی ندارد و بر اساس سلیقه افراد رنگ های متفاوت می پوشند و تنها سادات عمامه مشکی بر سر می گذارند؛ لباس روحانیت شامل عمامه، قبا یا لباده و عبا است؛ برخی نعلین نیز می پوشند.
در مورد لباس مردم سوالاتی می پرسند برای نمونه می گویند چرا کلا لباس روحانیت بند و دکمه ندارد و نعلین پشت و یا بند ندارد! نگاه من این است این یک نشانه است؛ نشانه از این که چون روحانیت خود را متعلق به دنیا نمی داند حاضر نیست حتی با یک بند این دنیا را به خود گره و وصل کند!/1370/ی703/ج
از قلم ساده و روان تون لذت بردم.
به نظرم همچین مطالبی باید گفته بشه تا مردم روحانیت رو بهتر بشناسند.
بیشتر در این رابطه مطلب بنویسید.
خیلی عالی بود .
خسته نباشید