دانش سایبرنتیک؛ بستر نوین طرحریزی حاکمیت و حکمرانی

اشاره: مجازی، واژهای است که به غلط برای فضای سایبر اطلاق میشود؛ چرا که عدهای خیال میکنند مفهوم فضای سایبر مفهومی امنیتی نظامی است. درحالیکه فضای سایبر مفهومی حاکمیتی است و بهطور مشخص دربارۀ حکمرانی و فرماندهی شخصی بر شخص دیگر دلالت میکند. اشتباهی که در تعیین واژه فضای مجازی برای فضای سایبرنتیک باعث شده این کلمه به کلمهای رخوتآور تبدیل شود و کسی چندان نسبت به این فضا دغدغهای نداشته باشد.
ازاینرو خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا در گفتوگویی ویژه با مهندس محمدعلی شکوهیانراد، پژوهشگر مطالعات راهبردی سایبرنتیک و مدرس دانشگاه تهران به بررسی حاکمیت غرب از طریق فضای سایبر و اینترنت در جامعه پرداختند. مشروح این مصاحبه تقدیم مخاطبان محترم میگردد.
سایبرنتیک؛ دانشی با قدمت ۲۵۰۰ ساله

تعریفی که بیان شد، تعریف خود دانش سایبرنتیک است که در منابع اصلی خودشان وارد شده؛ نه اینکه تحلیل شخصی بنده باشد. حالا از مفهوم سایبرنتیک که بیان شد؛ دانش نظری آن با عنوان دانش سایبرنتیک به تدریج در حدود ۲۰۰ سال گذشته تدوین گردیده و نهایتاً در حوزهٔ عملی و اجرایی، فضای سایبر را مبتنی بر تکنولوژیهای اطلاعاتی، ارتباطاتی، محاسباتی و کنترلی رقم زده است.
فضای سایبرنتیک؛ فضایی واقعی!
مفهومی که در زبان فارسی با عنوان «واقعیت» میشناسیم، در زبان انگلیسی رئالیتی (Reality) نام دارد. رئالیتی در انگلیسی از دو حوزه تشکیل شده است؛ یک حوزه اکچوال (Actual) و یک حوزه ویرچوال. اکچوال نیز به واقعیت ملموس اطلاق میشود، یعنی هر چیزی که توسط حدأقل یکی از حواس پنجگانه ادراک شود.

در نظر بگیرید زمانی که انسان مادیگرای غربی معتقد است میزان ویرچوال بر اکچوال غلبه دارد، ما که معتقد به جهانبینی توحیدی هستیم و مفاهیم عمیق و بیبدیلی نظیر غیب داریم، چقدر دایرهٔ ویرچوال در تناسب با اکچوال برای ما گستردهتر از انسان غربی است! پس ویرچوال در تقسیمبندی، جزء واقعیتها قرار میگیرد، نه غیر واقعی و فانتزی!
اشکال جدی بهکاربردن واژه مجازی در زبان فارسی
حال سؤال این است که آیا واقعاً فضای سایبر اینگونه است که هر اتفاقی در آن رخ بدهد هیچ اثری در واقعیت ندارد؟ الآن در عمل میتوانید ببینید که سنگینترین آثار در هر جامعهای چه در بعد ملت، چه در بعد حاکمیت، از طریق فضای سایبر رقم میخورد.
تمدن بشری دو بخش اصلی دارد؛ یکی همان بعد زیرساخت تمدنی است که ضروریات را تأمین میکند مانند آب، انرژی، مسیرسازی، سیستم لجستیک. در حال حاضر تمام اینها از طریق سیستمهای هوشمند کنترل میشود.
کنترل تمدن با کنترل سیستمهای سایبری
برای همین علیرغم تأکیدی که به شخصه نسبت به ادبیات و واژگان فارسی دارم و اینکه از بهکارگیری غیر ضروری زبان انگلیسی پرهیز میکنم؛ اما به این مفهوم خاص که میرسم به علت عدم تعریف واژهٔ مناسب فارسی برای آن، ناچاراً از مفهوم انگلیسی استفاده میکنم، هر چند اعتقاد دارم برگردان مناسب فارسی برای سایبرنتیک، واژهٔ «فرمانشناسی» است. اما متأسفانه مطالعات تخصصی از سوی کسانی که متولی زبان فارسی هستند؛ مانند فرهنگستان زبان و ادب فارسی و خاصتاً کارگروه واژهگزینیشان، انجام نشده و واژگان را کاملاً غلط انتخاب کردهاند که «مجازی» و «رایانیک» از این جمله است.
مجازی؛ واژهای رخوتآور
اگر دقیقتر بررسی بفرمایید، میبینید در حوزه مفاهیم مرتبط و مشتق شده از سایبر، حتی در اسناد حاکمیتی نیز از مجازی استفاده نمیکنیم. برای مثال امام جامعه، قدرت متأثر از این حوزه را «قدرت سایبری» مینامد، نه «قدرت مجازی»؛ زیرا به لحظ مفهومی دچار نقص و خطای جدی است.
به این دلیل است که اصرار دارم تا زمانی که کارگروه واژهگزینی فرهنگستان زبان، واژهٔ مناسب برای سایبر و ویرچوال اعلام نماید، برای زدودن این رخوت و اشتباه مفهومی که باعث انحراف شده از همان واژه سایبر و فضای سایبر استفاده کنیم.

رسا ـ با توجه به سابقهای که برای تعریف اینترنت و سایبر وجود دارد و پیشتر در مقالاتتان اظهار داشتید که افراد متولی این فضا در غرب، اصحاب علوم انسانی بودند؛ اکنون که وزارت ارتباطات در دست افراد حوزهٔ مهندسی و فنی است و هیچ اطلاعی از مناسبات علوم انسانی ندارند؛ این چه آسیبی برای جامعه دارد؟
علوم سایبرنتیک دانشی مبتنی بر علوم انسانی است؛ چرا که اساساً دانشی حاکمیتی میباشد و از همان ابتدا برای همین منظور طراحی شده؛ نه اینکه بعداً وارد این زمینه شود. بهطور دقیق همانطور که قبلاً بیان شد؛ یعنی حکومت از طریق کنترل جریان اطلاعات که منشأ قدرت نرم است، شکل بگیرد. وقتی این علم در چارچوب نظری به طور کامل تئوریزه میشود، به اجرا شدن نیاز دارد.
برای اجرا، فضای سایبر دیده شده که در هر دورهای متناسب با میزان پیشرفت علم و تکنولوژی شکل خاص خودش را داشته. در ابتدای دانش سایبرنتیک، تکنولوژی کنترل اطلاعات و ارتباطات، تلگراف بود و امروز که عصر «وب همهجا حاضر» است؛ در همه حوزهها با مواردی مانند تکنولوژی ۵G و اینترنت اشیاء سعی میکنند همه چیز را به فضای اینترنت متصل کنند تا به کنترل بیشتر دست یابند.
باید نگاه تکنوکرات کنترل شود
اما آسیب جدی این موضوع که نگاه فنسالارانه در مدیریت فضای سایبر قرار بگیرد، این است که اگر این افراد حتی دلسوز باشند، اما صرفاً نگاه تکنولوژی داشته باشند؛ بهدلیل عدم شناخت نسبت به مبانی فلسفی و نظری این حوزه، اتفاقات منفی رخ میدهد که از جملهٔ آن، بسط بیمهابا و توسعه زیرساختهای ارتباطی است، بدون آنکه ضروریات و انگارههای مهم تمدنی نظیر آثار امنیتی، دفاعی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و از همه مهمتر آثار اعتقادی و فرهنگی در نظر گرفته شود. در نتیجه همان چیزی میشود که امروز در ایران شاهد آن هستیم و حاکمیت نرم بر جامعه در اختیار مالکان جهانی زیرساختهای سایبری و فضای سایبر قرار میگیرد.

قضیهای که خاصتاً در اینستاگرام در دو هفته گذشته رخ داد؛ نه اولین مورد آن بود و نه حتی بدترینش بود! اما دولت به صدها و بلکه هزارها تذکر افراد متخصص در ارکان مختلف نظام، بیتوجهی نموده است. همین الآن که اینستاگرام را رها کردهاند و این فاجعه به بار آمده، این را میگویم که تا دوسال دیگر نوبت فاجعهٔ توییتر است که خیلی بدتر از اینستاگرام خواهد بود.
زمین بازی دشمن؛ بستر سیاست چینی کشور!
فضای سایبر، فضای حاکمیتی است و اگر حاکمیت در اختیار و قدرت شما نباشد، در دستان دیگران خواهد بود و حالت خنثی ندارد! مادامی که در دو زمینهٔ محتوا و زیرساخت، استقلال نداشته باشیم، حاکمیت ملی و انقلاب اسلامی بهواسطهٔ حاکمیت سایبرنتیک دشمن در معرض تهدید قرار دارد.
در حوزه محتوا؛ یعنی ما باید محتوا را خودمان مبتنی بر اصول ایرانی – اسلامی تولید کنیم و در اختیار خودمان باشد. در حوزه زیرساخت نیز اصل بر آن است که بُعد فنی فضای سایبر بهصورت بومی، مستقل و کاملاً امن بهنفع انقلاب و مردم طرحریزی و اجرا شود که غایت آن الزاماً از مسیر تحقق شبکهٔ ملی اطلاعات میگذرد. تا وقتیکه در حوزه محتوا و زیرساخت، استقلال حاصل نشود و طرح و برنامهٔ هدفمند نداشته باشیم، این وضعیت ادامه پیدا میکند. یعنی حتی اگر یک دولت انقلابی هم انتخاب شود، اما به این دو حوزه توجه نکند، معضل فعلی همچنان ادامه پیدا میکند.

رسا ـ حکمرانی سایبری غرب بر عرصههایی مانند فرهنگ و جامعه چگونه رقم خورده؟
اما اگر مصداق پدیده هوشمند، ماشینهای هوشمند باشد که زیرساختهای تمدنی را کنترل میکنند، شما به توان «فرماندهی و کنترل» دست مییابید. همانطور که دیدید، این دو کلیدواژه و مفهوم مهم که تمام منازعات تمدنی و میانتمدنی عصر حاضر بر اساس آنها تعریفشده است، توسط دانش سایبرنتیک بازتعریف و بروز رسانی شده.
حال در قسمت کنترل سایبری بر انسان، باید به دو سؤال کلیدی پاسخ بدهیم:
۱- موجودیت مشخصی که میخواهد کنترل شود، منابع اطلاعاتی مورد وثوقش کجاست؟ یعنی از چه منابعی و از چه طریقی اطلاعات را در موضوعات مختلف دریافت میکند؟

۲- دستگاه محاسبات ذهنی فرد، چگونه و با چه الگوریتمی اطلاعات را پردازش میکند؟ یعنی اگر بخواهیم نتیجه و اقدام مشخصی را از فرد دریافت کنیم، باید بدانیم الگوی پردازشی ذهن او چگونه است تا بر اساس آن، اطلاعات ورودی مناسب را بهگونهای ارائه کنیم که پردازش آنها منتج شود به نتیجهٔ مطلوب ما. این دو سؤال در دانش سایبرنتیک و دانشهای وابسته به آن مانند دانش شناخت (Cognitive Science) که در ادبیات فارسی به علوم شناختی معروف است، پاسخ داده میشود.
چون پاسخ به این دو سؤال، کنترلکنندههای اصلی در قدرت نرم است؛ دانش سایبرنتیک مبنای کنترل جوامع شده است. نکتهٔ مهم این است که در تمامی حوزههای قدرت ملی مانند سیاست، اقتصاد و ... که قبلاً اشاره شد، از حیث کنترل سایبرنتیک باید کنترل اطلاعات صورت بگیرد که ماهیتاً نرم است؛ اما خروجی آن در کدام حوزه از قدرت ملی است؟! اگر کنترل سایبری باهدف کسب نتیجه در حوزهٔ نظامی باشد که ماهیتاً سخت است، یعنی از قدرت سخت استفاده کردهایم؟ خیر! بلکه از قدرت نرم مبتنی بر سایبرنتیک برای کنترل قدرت سخت بهره بردهایم؛ لذا صلابت قدرت سایبر، به این جهت همواره نرم است که ذات آن بر اساس کنترل اطلاعات تعریفشده و این تعریف، مستقل از حوزهٔ موضوعی اطلاعات تحت کنترل میباشد.
دوگانهسازی؛ راهکار دشمن برای شکست انقلاب

در یک جمله جمعبندی کنم: حاکمیت سایبرنتیک دشمن بهواسطهٔ فضای سایبر و با هدف کنترل جریان اطلاعات، به حوزهٔ حاکمیت کشورها نفوذ میکند تا در پنج رکن قدرت ملی شامل سیاست، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و امنیت و دفاع؛ نتایج مد نظر خود را محقق کند؛ لذا اگر موفق شود، نهایتاً میتواند با کنترل جریان اطلاعات، تمام ارکان قدرت ملی یک کشور و کل اقتدار آن کشور را تحت کنترل خود درآورد.
رسا ـ چگونه میتوان با حکمرانی سایبری غرب مواجه شد؟
مشخصاً از طریق کنترل کاملاً بومی و مستقل در دو حوزه محتوا و زیرساخت. من یک سؤال از شما میپرسم؛ الآن کنترل زیرساخت سایبری کشور ما دست چه نهادی است؟
رسا ـ وزارت ارتباطات؟
رسا ـ مشخص نیست.

پس ما باید دو کار انجام بدهیم؛ اولاً متولی زیرساخت در کل فضای سایبر و اطلاعاتی کشور؛ نه فقط در حوزهای که به نام اینترنت شناخته میشود، یک متولی حاکمیتی خارج از دولت بوده و زیر نظر امام انقلاب یا حداقل نیروهای مسلح تعریف شود که ما به ازای آن در مقابل تمامی نیازها، مسائل و رخدادهای زیرساخت سایبری کشور پاسخگو باشد.
رسا ـ چرا دست دولت نباشد؟
چون هر دولتی میآید، طبق سیاست و علایقی که دارد با این مسأله برخورد میکند، درحالیکه این، یک مسألۀ راهبردی است و نمیتوان در قبال مسائل راهبردی، سیاستزده و حزبی برخورد کرد. حوزۀ سایبر، حوزۀ تمام حاکمیت است که فعلاً به دولت سپرده شده، این در حالی است که خود دولت زیرمجموعۀ حاکمیت است، نه حاکمیت زیرمجموعۀ دولت؛ لذا مدیریت دولت بر زیرساختهای سایبری و فضای سایبر کشور بهعنوان پاییندست حاکمیت، یک نقض مفهومی است و باید اصلاح گردد!
مشابه چنین مدیریت کلانی را برای حوزهٔ محتوا نیز احتیاج داریم. یعنی یک نهاد بالادستی، چیزی شبیه به سازمان اطلاعات که مشابه وزارت اطلاعات فعلی نیست. وزارت اطلاعات تمرکز بر حوزه امنیتی دارد، اما سازمان اطلاعات مذکور، نظارت بر عام آگاهی از هر نوع و در هر زمینهٔ موضوعی را که با هر شکل از ابزارهای رسانهای انتشار مییابد، بر عهده دارد. این سازمان باید تمام خطمشیها را منطبق با جهانبینی ایرانی – اسلامی و طبق منویات امام جامعه، تدوین کند؛ لذا هر مجموعه، نهاد و سازمانی که به هر شکلی، متولی بخشی از جریان اطلاعات در جامعه است (نظیر حوزهٔ علمیه، دانشگاه، صدا و سیما، وزارت ارشاد و ...) باید با قواعد و مشی کلان این سازمان سنجیده شوند و هماهنگی همهجانبه ایجاد شود تا گردش اطلاعات ناصحیح در جامعه، ولو بهصورت ناخواسته باعث اغوای مخاطبان نگردد.
رسا ـ الآن چه ایرادی در وزارت ارشاد وجود دارد که شما عنوان نفرمودید؟
خود وزارت ارشاد بهواسطهٔ مجوزهایی که برای چاپ و نشر صادر میکند، یکی از متولیان مهم جریان اطلاعات در جامعه است. وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش، مهمترین بخشهای رسمی نظام هستند که هر فرد، سالهای متوالی از عمر خویش را در ارتباط با جریان اطلاعاتی آنها سپری میکند و تربیت میشود. این در حالی است که هیچ کدام از این وزارتخانهها نمیتوانند در کار دیگری دخالت کنند، حتی اگر اطلاعات صادر از طرف آنها با یکدیگر در تعارض باشد.

آیا مردم ایران، اطلاع دارند در کشور انگلیس که سازمان MI-۶ آن معروف است، دو سازمان امنیتی MI-۷ و MI-۱۶ هم وجود دارد؟ تقریباً هیچکس نام آنها را در ایران نشنیده است!سازمان MI-۷ دقیقاً در حوزه «تبلیغات و فیلترینگ» فعالیت میکند. فیلترینگ نه به این معنای حدأقلی و پیشپا افتاده که ما میشناسیم و با هر فیلترشکنی قابل عبور است. این سازمان در همهٔ حوزههای اطلاعاتی و محتوایی، بهمعنای واقعی، اشراف تمام عیار دارد و کنترل میکند. تمام رسانهها، نشریات، کتابها، دانشگاه، روزنامههای محلی و ... را تحت کنترل دارد، اما به کوچکترین فیلترینگ در ایران به بهانهٔ نقض حقوق بشر، حملهٔ سیاسی – رسانهای میکند.
همچنین سازمان MI-۱۶ بهطور دقیق متولی نظارت بر اطلاعات حاصل از دانشها است (اینتلیجنس دانش) و هر دوی این سازمانها تحت مدیریت MI-۱ هستند که با عنوان «سرفرماندهی ارتباطات دولت بریتانیا» (GCHQ) شناخته میشود و خودش متولی تمامی زیرساختها و محتوای فضای سایبر بریتانیا است.
چنین اشراف همهجانبهای از سوی کشوری که خودش متولی دانش سایبرنتیک نوین است و قدرت حاکمیت این دانش را میشناسد، بابت این است که بهخوبی میداند جدیترین و مهمترین عنصری که بر ذهن افراد در جامعهسازی اثر دارد، محتوا و آگاهی است. بهعبارت دیگر «محتوا، عنصر ارزشساز» است و بنابر آن، «فضای سایبر، عنصر تمدنساز» در نظر گرفته میشود. بنابر این اگر محتوا را کنترل نکنید، نمیتوانید مردم جامعه را از انواع تهدیدات نرم، نیمهسخت و سخت محافظت کنید، در حالی که تأمین امنیت همهجانبهٔ مردم کشور، وظیفهٔ حاکمیت است.
اصل راهکار این است که در این دو حوزه، ما باید دو متولی حاکمیتی؛ نه دولتی، داشته باشیم تا مبتنی بر دانش، عقاید دینی و تحت زعامت امام انقلاب فعالیت کنند.
بماند که کلاً نگاهم عوض شد به فضای مجازی (که دیگه واقعا دلیلی ندارم بهش بگم مجازی) و تازه فهمیدم داره چه اتفاقی می افته.
اما وقتی ما حاضر نیستیم وقت بذاریم و گله می کنیم، چطور انتظار داریم در فضای سایبر و کنترل اطلاعات مغلوب دشمن نشیم؟؟؟
واقعا عالی بود
علی برکت الله